eitaa logo
حکایت های آموزنده
12.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰³.³.¹³ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } ‌ آن‌که را ارزش دهی، انسان بماند آرزوست . 🌔ادمین تبلیغات: @Yazahraft 🌔تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
📗 «حکایتی از گلستان سعدی....» دو درویش ملازم صحبت با یکدیگر سفر کردند یکی ضعیف بود که هر بدو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار غذا میخورد! اتفاقا به شهری رفتند و به تهمت جاسوسی گرفتار آمدند ، هر دو را به زندانی بردند و در به گل بر آوردند بعد از دو هفته معلوم شد که بی گناهند و در را باز کردند! قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت برده... مردم در عجب ماندند، حکیمی گفت خلاف این عجب بود آن یکی بسیار پر خور بوده است طاقت بینوایی نیاورد به سختی هلاک شد و این یکی دگر خویشتن دار بوده است لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و به سلامت بماند. چو کم خوردن طبیعت شد کسی را چون سختی پیشش آید سهل گیرد وگر تن پرورست اندر فراخی چو تنگی بیند از سختی بمیرد... ‎‎‌ 📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 https://eitaa.com/joinchat/4166058591C307670161d
اتفاقم به سر کوی کسی افتادست که در آن کوی چو من کشته بسی افتادست خبر ما برسانید به مرغان چمن که هم آواز شما در قفسی افتادست مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚@Hekayat_org
❄️ به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شَمایل تو بدیدم نه صبرماند و نه هوشم مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚@Hekayat_org
توانگر زاده‌ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچه‌ای مناظره در پیوسته که صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخام انداخته و خشت زرین درو به کار برده به گور پدرت چه ماند؟ خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر او پاشیده. درویش پسر این بشنید و گفت: تا پدرت زیر آن سنگ‌های گران بر خود بجنبیده باشد پدر من به بهشت رسیده باشد. خر که کمتر نهند بروی بار بی شک آسوده تر کند رفتار مرد درویش که بار ستم فاقه کشید به در مرگ همانا که سبکبار آید وان که در دولت و در نعمت و آسانی زیست مردنش زین همه شک نیست که دشوار آید به همه حال اسیری که ز بندی برهد بهتر از حال امیری که گرفتار آید مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇 📚@Hekayat_org
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی تا شب نرود صبح پدیدار نباشد 📚@Hekayat_org
ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم داوری نیست که از وی بستاند دادم 🌱 📚@Hekayat_org
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم 📚@Hekayat_org
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی دودم به سر برآمد زین آتش نهانی... ✨ ✨ 📚@Hekayat_org
مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال عاقلی را پرسیدند نیک بخت کیست و بدبختی چیست گفت نیک بخت آنکه خورد و کشت و بدبخت آنکه مرد و هشت مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد که عمر درسر تحصیل مال کرد و نخورد @sokhan_iw
شخص خسیسی در رودخانه ای افتاد و عده ای جمع شدند تا او را نجات دهند. دوستش گفت: دستت را بده، تا تو را از آب بالا بکشم. مرد در حالی که دست و پا می زد دستش را نداد. شخص دیگری همین پیشنهاد را داد، ولی نتیجه ای نداشت. ملا نصرالدین که به محل حادثه رسیده بود، به مرد گفت: دست مرا بگیر تا تو را نجات دهم. مرد بلا فاصله دست ملا را گرفت و از رودخانه بیرون آمد. مردم شگفت زده گفتند: ملا معجزه کردی؟ ملا گفت: شما این مرد را خوب نمی شناسید. او دستِ بده ندارد، دستِ بگیر دارد. اگر بگویی دستم را بگیر، می گیرد، اما اگر بگویی دستت را بده، نمی دهد. تهیدست از برخی نعمت های دنیا بی بهره است، اما خسیس از همه نعمات دنیا. «دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.» 🔰 🔰 ──── · ⋆ 𖦹 ⋆ · ──── 𝐉𝐨𝐢𝐧 ˗ˏˋ @abohloolaghil 𓏲 ࣪ 🪄
ساقیا می دِه که ما دردی‌کشِ میخانه‌ایم با خرابات آشناییم از خِرد بیگانه‌ایم ... @sokhan_iw
✨ تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت؟ تو حالِ تشنه ندانی که بر کناره جویی @sokhan_iw
بر پيشانى ايوان كاخ فريدون شاه نوشته اند: جهان اى برادر نماند به كَس دل اندر جهان آفرين بند و بس مكن تكيه بر مُلک دنيا و پُشت كه بسيار كَس چون تو پروَرد و كُشت چو آهنگ رفتن كُند جان پاک چه بر تخت مُردن چه بر روى خاک @sokhan_iw