#حکایت📗
#سعدی
«حکایتی از گلستان سعدی....»
دو درویش ملازم صحبت با یکدیگر سفر کردند یکی ضعیف بود که هر بدو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار غذا میخورد!
اتفاقا به شهری رفتند و به تهمت جاسوسی گرفتار آمدند ، هر دو را به زندانی بردند و در به گل بر آوردند بعد از دو هفته معلوم شد که بی گناهند و در را باز کردند!
قوی را دیدند مرده و ضعیف جان به سلامت برده...
مردم در عجب ماندند، حکیمی گفت خلاف این عجب بود آن یکی بسیار پر خور بوده است طاقت بینوایی نیاورد به سختی هلاک شد و این یکی دگر خویشتن دار بوده است لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و به سلامت بماند.
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چون سختی پیشش آید سهل گیرد
وگر تن پرورست اندر فراخی
چو تنگی بیند از سختی بمیرد...
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
https://eitaa.com/joinchat/4166058591C307670161d
#سخنان_بزرگان
اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادست
#سعــــدی
مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚@Hekayat_org
❄️
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شَمایل تو بدیدم نه صبرماند و نه هوشم
#سعــــدی
مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚@Hekayat_org
#سعدی
توانگر زادهای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچهای مناظره در پیوسته که صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخام انداخته و خشت زرین درو به کار برده به گور پدرت چه ماند؟ خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر او پاشیده. درویش پسر این بشنید و گفت: تا پدرت زیر آن سنگهای گران بر خود بجنبیده باشد پدر من به بهشت رسیده باشد.
خر که کمتر نهند بروی بار
بی شک آسوده تر کند رفتار
مرد درویش که بار ستم فاقه کشید
به در مرگ همانا که سبکبار آید
وان که در دولت و در نعمت و آسانی زیست
مردنش زین همه شک نیست که دشوار آید
به همه حال اسیری که ز بندی برهد
بهتر از حال امیری که گرفتار آید
مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚@Hekayat_org
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی
تا شب نرود صبح پدیدار نباشد
#سعدی
📚@Hekayat_org
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
#سعدی
📚@Hekayat_org
مال از بهر آسایش عمر است
نه عمر از بهر گرد کردن مال
عاقلی را پرسیدند نیک بخت کیست
و بدبختی چیست گفت نیک بخت آنکه
خورد و کشت و بدبخت آنکه مرد و هشت
مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد
که عمر درسر تحصیل مال کرد و نخورد
#سعدی
@sokhan_iw
#پندانه
شخص خسیسی در رودخانه ای افتاد و عده ای جمع شدند تا او را نجات دهند. دوستش گفت: دستت را بده، تا تو را از آب بالا بکشم. مرد در حالی که دست و پا می زد دستش را نداد. شخص دیگری همین پیشنهاد را داد، ولی نتیجه ای نداشت. ملا نصرالدین که به محل حادثه رسیده بود، به مرد گفت: دست مرا بگیر تا تو را نجات دهم. مرد بلا فاصله دست ملا را گرفت و از رودخانه بیرون آمد. مردم شگفت زده گفتند: ملا معجزه کردی؟ ملا گفت: شما این مرد را خوب نمی شناسید. او دستِ بده ندارد، دستِ بگیر دارد. اگر بگویی دستم را بگیر، می گیرد، اما اگر بگویی دستت را بده، نمی دهد. تهیدست از برخی نعمت های دنیا بی بهره است، اما خسیس از همه نعمات دنیا.
«دو کس رنج بیهوده بردند
و سعی بی فایده کردند
یکی آن که اندوخت و نخورد
و دیگر آن که آموخت و نکرد.»
#سعدی
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
──── · ⋆ 𖦹 ⋆ · ────
𝐉𝐨𝐢𝐧 ˗ˏˋ @abohloolaghil 𓏲 ࣪ 🪄
ساقیا می دِه
که ما دردیکشِ میخانهایم
با خرابات آشناییم از خِرد بیگانهایم ...
#سعدی
@sokhan_iw
✨
تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت؟
تو حالِ تشنه ندانی که بر کناره جویی
#سعدی
@sokhan_iw
بر پيشانى ايوان كاخ فريدون شاه نوشته اند:
جهان اى برادر نماند به كَس
دل اندر جهان آفرين بند و بس
مكن تكيه بر مُلک دنيا و پُشت
كه بسيار كَس چون تو پروَرد و كُشت
چو آهنگ رفتن كُند جان پاک
چه بر تخت مُردن چه بر روى خاک
#سعدی
@sokhan_iw