در خود ماندگی اجتماعی.mp3
16.35M
#ویژه
🔸درخودماندگی اجتماعی
حجةالاسلام و المسلمین فخریان
روز تاسوعا، محرم ۱۴۴۶
پ.ن: در این صوت به اختلال اجتماعی «درخودماندگی» پرداخته شده.
توضیح داده شده که چگونه این اختلال یا حرکت تشکیلات را کند و یا متوقف میکند.
«هدیهای برای خدا»
🔺بخش اول : اشاره
👈 ماجرای شهادت وهبِ تازه مسلمان از اصحاب امام حسین (ع)
✏️ حضرت آیت الله خامنهای:
شهادت شهدای کربلا نه فقط به سبب تشنه بودنشان افضل از همهی شهادتهاست بلکه فضیلت بیشتر شهدای کربلا به سبب موقعیّتی است که در آن شهید شدند.
در مقطع حسّاسی این حادثه اتّفاق افتاد؛ که اگر اتّفاق نمیافتاد، طومار دین بکلّی درهم پیچیده میشد.
اصحاب سیّدالشّهدا (ع) از کلّ بشر مستثنا هستند و در طول تاریخ بشر ما کسی را مثل آن هفتاد و دو نفر پیدا نمیکنیم.
حضرت در شب عاشورا فرمود: من بهترین اصحابی که دیدم، شما هستید؛ و باوفاترین و نیکوعملترین خویشاوندانی که دیدم، شما خویشاوندان هستید. [در بین اصحاب سیدالشهدا در کربلا] وهب یک جوان مسیحی است که تازه مسلمان شده بود.
#حکایت #محرم #روضه
🆔️ @hekayat_kade
«هدیهای برای خدا»
🔺بخش دوم : گفتگوی وهب و مادرش برای پیوستن به کاروان امام حسین(ع)
🔍 ادامه👇
#حکایت #محرم #روضه
🆔️ @hekayat_kade
«هدیهای برای خدا»
🔺بخش پنج : شهادت وهب و واکنش مادر وی
🔍 ادامه👇
#حکایت #محرم #روضه
🆔️ @hekayat_kade
«هدیهای برای خدا»
🔺بخش ششم : تحقیر دشمن توسط مادر وهب
امام حسین خطاب به مادر و همسر وهب:
بهشت منزلگاه اوست
به خیمه ها برگردید
___
این پیرزن سر جوانش را برداشت. بوسید، خاک را با دستش از اطراف صورت او پاک کرد...
بعد با صدای بلند فریاد زد گفت:
ما این هدیه ای را که در راه خدا دادیم پس نمی گیریم
سر را پرتاب کرد طرف دشمن
🔍 ادامه👇
#حکایت #محرم #روضه
🆔️ @hekayat_kade
«هدیهای برای خدا»
🔺بخش هفت : سرانجام
💭 جوانهاى ما، ایدهآلشان علىاکبر است، نوجوانان ما، مظهرشان، سرمشقشان، قاسم بن الحسن است.
💭 پیرمردهاى ما، مىروند به طرف حبیببنمظاهر و مسلمبنعوسجه؛
💭مادرها مىروند به طرف مادر آن جوان تازه مسلمان، که جوانش را فرستاد به میدان جنگ، وهببنوهب را، یک جوانى تازه که هم مسلمان شده، مسیحى بوده. خودش آمده میدان جنگ، مادرش آمده، همسرش آمده، چه آب حیاتى است این اسلام انقلابى، این چه کیمیایى است.
#حکایت #محرم #روضه
🆔️ @hekayat_kade
▪️بعد از حسین
🚩 نور چشم زینب سلام الله علیها
هنگام عبور کاروان اسرا از قتلگاه، حضرت زینب سلاماللهعلیها خود را بر بدن برادر انداخت و گفت:
برادرم! به خدا می سپارمت و می روم..🥺
ای نور چشمم سلام مرا به جدم، پدر و برادرم برسان و برای آنان ظلم و ستم را که از این فرومایگان به ما رسیده است، بازگو کن..
#حکایت #محرم #روضه
🆔️ @hekayat_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🎙 سلسله مباحث گروه سازی
🔺بخش سوم
🤝🤝 در چه موضوعاتی می توان گروه سازی کرد؟ مسیر حرکت پس از عضو گیری و انتخاب موضوع چیست؟
▫️زمان فعالیت
◾تناسب مخاطب و غالب
▫️تعریف نقش ها و جنس اقدام
#گروه_سازی #تشکیلات
🆔️ @hekayat_kade
🥺 روضه سيّدالشهداء علیه السلام🥺
🔹 حجت الاسلام حاج سید جواد گلپایگانی نقل کردند که مرحوم آقای خوئی فرمودند:
ما در نجف اشرف در خانه بسیار کوچکی زندگی میکردیم. خانمم روضه میگرفت و مزاحم مطالعه من بود.
من به ایشان گفتم: روضهخوانی در منزل مزاحم مطالعه من است، روضه ترک شد، ولی مبتلا به چشمدردی شدم که هر چه به دکتر مراجعه کردم، خوب نشد و دکترها از معالجه آن مأیوس شدند.
🔸 متوسّل شدیم، در عالم خواب به من گفتند: بنا بود شما کور شوید، ولی حالا که متوسّل شدید، با تربت استشفا کنید. با تربت استشفا کردم، چشمم خوب شد.
.
📚 جرعهای از دریا ؛ جزء ۲ ؛ صفحه ۶۸۱ .
#روضه_خانگی #حکایت #محرم
🆔️ @hekayat_kade
🏴چهرۀ حقیقی امام سجاد علیهالصلاةوالسلام؛
➖ چهرۀ یک مبارزِ
➖ خستگیناپذیرِ
➖ آشتیناپذیرِ
➖ قهرمانِ
➖ پیگیری است که با تدبیر تمام، با دقت کامل، راهها را میشناسد و انتخاب میکند و بهسمت هدفها این راهها را میپیماید.
✨ خودش خسته نمیشود و دشمن را خسته میکند.
📃 بیانات امام خامنهای در تاریخ ۱۳۶۵/۷/۴
📚 کتاب حلقۀ سوم «انسان ۲۵۰ساله»
هدایت شده از مدرسه زندگی
🇮🇷 همایش مجازیِ "مدرسهٔ تبیین"
📮به مناسبت آغاز حکومت صفویه عصر شکوفایی دینی، فرهنگی و تاریخی زنان ایران زمین
💭عنوان:
زنانِ پیشرانِ عصر صفویه
📚بررسی تحلیلی بانوان فعال و اثرگذار دوران صفوی در ابعاد مختلف فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و...
📆 زمان : پنجشنبه، ۴مردادماه، ساعت ۱۴ تا ۱۵
📍 مکان:
https://www.skyroom.online/ch/nehzat_123/nezamtabeen
با حضور:
🎙 آقای دکتر حسن زاده، پژوهشگر، طراح یک فنجان طرح فرهنگی
🎙جناب آقای دکتر استاد قهرمانی نژاد
🎙سرکارخانم دکتر صادقی پری
♻️دبیر همایش سرکارخانم پیکری
#عصر_صفویه #همایش_مجازی
#زنان_پیشرو
ـــــــــــــــــــــــ
🤚 لبیک یا زینب
🌐 مبلغات شبکه ساز مدرسه تبیین
https://eitaa.com/nahzattabeen
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸 آموزش چگونه بنویسم
اول از همه لازمه بدونیم تو این دوره چه چیزایی قراره یاد بگیریم😊
آشنایی با مهارتهای نوشتن کاربردی نوشتن هدف این دوره است.
نوشتن تنها استعداد نیست. نوشتن مهارت است. این فرصت را داریم که این مهارتها را با هم تمرین کنیم.
✨برای اولین جلسه یاد میگیریم که
خیلی آسان ذهن را قبل از نوشتن متن اصلی آماده کنیم.
شما هم میتوانید، نوشتن سخت نیست.😌
#تولید_محتوا #آموزش
🆔️ @hekayat_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥دیدم بعضیها نوشتند هیئتهایی که دخترها بیحجاب شرکت میکنند موجب جذب بیشتر جوونها به دین و امام حسین(ع) و ... میشه!
یاد این خاطرهی بامزه افتادم
تا انتها ببینید و بشنوید.🤌
#حکایت #حجاب #محرم
🆔️ @hekayat_kade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای نادرشاه افشار و سائلِ نابینا؛
در حرم امام رضا علیه السلام
حجت الاسلام دکتر #عالی
#حکایت #سائل
🆔️ @hekayat_kade
🔝«جون» کیست؟
جون کسی بود که امیرالمومنین (ع) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید.
هنگامی که ابوذر را به منطقه «ربذه» تبعید کردند جون برای کمک به همراه ابوذر رفت و بعد از رحلت ابوذر به مدینه بازگشت و در حضور امیرالمومنین (ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی (ع) و سپس به حضور امام حسین (ع) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین (ع) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست.
حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی، اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز
«جون» خود را بر پای امام حسین (ع) انداخت بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسهلیس شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
«جون» با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟!
بنابراین گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمیشوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون میگفت و گریه میکرد به حدی که امام حسین(ع) گریستند و اجازه دادند.
جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچهها در حرم با او انس فراوانی داشتند وقت زمان رفتنش به میدان رسید به کنار خیمهها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمهها فرستاد.
جون مانند شیری غضبناک روی به دشمن کرد با تمام توان خود جنگید تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهای فراوانی به او وارد کردند.
هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین (ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت (ع) محشورش نما».
از برکت دعای حضرت، روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از 10 روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
#حکایت #جون #امام_حسین #محرم
🆔️ @hekayat_kade