🔺 آیا تفسیر همدلانه و جامع از اندیشه امام خمینی و امام خامنه ای و پذیرش و دفاع حداکثری از آن، اخباری گری و غیر عقلانی است؟
🔷گزارش
اخیرا برای از طلاب دغدغه مند و فعالان فضای مجازی و منسوب به یکی از جريانهاي فکریِ منتقدِ گفتمان فکری انقلاب اسلامی در مطالب و سخنان خود هرگونه تفسیر همدلانه، منصفانه و جامع از اندیشه امام خمینی و امام خامنه ای را #اخباری_گری می خوانند و هرگونه دفاع از آن اندیشه ها و استناد به اندیشه متفکران انقلاب اسلامی را غیر علمی و غیر عقلانی می دانند.
برخی از این افراد علی رغم ادعای وجود #اشکالات_بنيادين در اندیشه متفکران انقلاب اسلامی، انتظار دارند تا جریان متبوع ایشان و تفاسیر حداقلی آنها از اندیشه متفکران انقلاب اسلامی نیز تفسیری در عرض سایر تفاسیر قلمداد شود و مورد نقادی علمی و منطقی قرار نگیرد. از این رو هرگونه نقد به تفسیر حداقلی خود را و استناد به بیانات و آثار متفکران انقلاب را بر نمی تابند و آن نقدها و استنادات را با اوصافی چون،" امنیتی کردن فضا، برچسب زنی، سیاسی کاری، اخباری گری و ... "و همچنین با "احساسی سازی فضای گفتگو" و"مظلوم نمایی" از گردونه چرخه مباحثات علمی و مناظرات روشنگرانه خارج می کنند.
🔷تحلیل
در اطراف این حرکت هوشمندانه و رسانه ای این جریان فکری به چند نکته را می توان اشاره کرد.
۱. بدون تردید هر فرد و جریانی مجاز است که منصفانه و صادقانه، براساس مبانی و دغدغه های خود، تفسیری از هر فرد و جریانی ارائه دهد و از تفسیر خود دفاع کند و سایر تفسیرها را عالمانه و منطقی نقد و بررسی نماید. البته شرط لازم این است که اگر اختلاف مبنایی با متفکر مورد تفسیر دارد آن اختلافات را آشکار کند و اگر در تفکری اشکالات بنیادین و غیر بنیادین سراغ دارد صریحا و بدون لفافه آن اشکالات و دلایل نقد را بیان کند. اگر چنین اتفاق منطقی صورت پذیرد قطعا امری مبارک و قابل تقدیر است حتی اگر با تفسیر ما و یا اندیشه آن متفکر در تضاد و متفاوت باشد چرا که این امر موجب خلاقیت فکری و افق گشایی از اندیشه اندیشمندان می شود.
اما اگر صدق و استدلال کنار رود و افراد و یا جریانهایی با اغراض سیاسی و تبلیغاتی فقط به بخشی از یک منظومه فکری توجه کردند و بقیه آن را کنار گذاشتند و یا به تحریف به زیاده و یا به تقلیل روی آورد و در عین اذعان قلبی به اشکالات بنیادین، در عرصه عمومی ادعای تفسیر همدلانه و امتداد کردند این امری غیر اخلاقی و ناصحیح است.
۲. همانگونه که تفسیر منطقی و منصفانه و نقد عالمانه و مستدل از اندیشه متفکران انقلاب اسلامی یک حق و ارزش است، دفاع منطقی و مستدل از تفسیر خود و نقد عالمانه و مستدل سایر تفاسیر هم حقی مضاعف و ارزشی عقلایی است و نباید جلوی نقد از تفاسیر به نظر ناصواب و غیر دقیق گرفته شود.
ممکن است اندیشه ای و متفکری در یک تفسیر، نادرست گزارش شود و یا اشکالات ناصوابی به آن وارد شده باشد در این صورت مفسران دیگر حق دارند که از واقعیت پرده بردارند و به اشکالات وارد شده پاسخ دهند. این عملکرد، یک امر منطقی، اخلاقی، ضروری و کاملا آزاد اندیشانه است.
۳. در نظریه های معتبر تفسیری و بخصوص دانش اصول فقه و روش شناسی اجتهاد به درستی و صراحت مستدل شده است که تفسیرصحیح، فهمی است که اولا همدلانه باشد و به مراد واقعی متکلم و متفکر پی برده شود، ثانیا جامع باشد و یأس بعد از فحص حاصل شود به گونه ای که احتمال عقلایی هیچ متن دیگری وجود نداشته باشد، ثالثا از منظر خود متفکر، گزارشی دقیق و جامع از کلیت اندیشه، نظریه ها، احکام، نتایج و لوازم آن و همچنین استدلالها و شواهد آن ارائه شود و از روایت های ضعیف و از انواع مغالطات همچون مغالطه پهلوان پنبه عاری باشد. رابعا پس از طی این مراحل، به ارزیابی و سنجش منطقی اندیشه ها، نتایج، لوازم و ادله پرداخته شود. گاه موجب پذیرش کلیت اندیشه و نظریه ها و... می شود و گاه موجب نقد، اشکال، رد و اصلاح می شود. همه این مراحل اجتهادی، حداقل های یک پژوهش عقلانی و منطقی است.
۴. تفسیر همدلانه، منصفانه و جامع از یک اندیشه و متفکر اگر بر پایه استدلال و تتبع کامل و جامع باشد و به یک فهم اجتهادی منتهی شود که نتیجه آن حرکت منطقی و اجتهادی پذیرش آن اندیشه و اذعان به بزرگی و تخصص صاحب اندیشه شود نه تنها اخباری گری نیست بلکه یک امر عقلانی و اجتهادی است. بخصوص نسبت به متفکران انقلاب اسلامی که اندیشه آنان زیربنای انقلاب اسلامی و زیربنای بنای رفیع نظام جمهوری اسلامی ایران و جبهه جهانی مقاومت است که هر گونه تحریف و تفسیر ناصواب حداقلی از آن خطرناک است و موجب فروریختن سقف این بنای رفیع می شود.
۵. در جدال تفسیرها از اندیشه هر متفکری، مهمترين منبع و مرجع، استناد به نص صریح از آثار آن متفکر و تفسیر دقیق همان نص است. بنابراین حد وسط در برهان و استدلال، قطعا استناد به نصوص است و راه مفرّی از آن نیست.
@hekmat121