eitaa logo
بینش مطهر استان مرکزی
249 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
796 ویدیو
62 فایل
📖شبکه ای با هدف تربیت مربیانی جهت ایجاد نظام فکری اسلام ناب محمدیﷺ 🌐آدرس: خیابان شهید رجایی،کوچه شهید موسوی(جنب پاساژ دیدار)،خانه جوان، بینش مطهر استان مرکزی ارتباط با ما: 📩 @Lindi935 پاسخ به سوالات: 🆔️ @bineshmarkazi سفارش کتاب: @Mali_binesh_markazi
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا و به چه دلیل حق از حق سایر خدمتگزاران بیشتر و عظیم‌تر است؟ ✳️همه گروه‌های خدمتگزار دیگر مدیون شهدا هستند، ولی شهدا مدیون آنها نیستند یا کمتر مدیون آنها هستند؛ عالِم در علم خود و فیلسوف در فلسفه خود و مخترع در اختراع خود و معلم اخلاق در تعلیمات اخلاقی خود نیازمند محیطی مساعد و آزادند تا خدمت خود را انجام دهند، ولی شهید آن کسی است که با فداکاری و از خودگذشتگی خود و با سوختن و خاکستر شدن خود محیط را برای دیگران مساعد میکند. شهدا شمع محفل بشریت‌اند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند. 📝 ، ، ص۱۵۹ 📚بینش مطهر استان مرکزی 🆔 @hekmatemotahar1
تزریق است در پیکر اجتماع؛ این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و خاصه اجتماعاتی که دچار کم خونی هستند، خون جدید وارد می‌کنند. 📝 استاد ، ، ص ۱۷۲ 📚بینش مطهر استان مرکزی 🆔 @hekmatemotahar1
جفای ایرانی‌ها به امام یک چیزی که مخصوص ما ایرانی هاست و آن این است که می‌گوییم امام زین‌العابدین بیمار. شما در غیر زبان فارسی در جای دیگری این کلمه بیمار را دنبال اسم امام زین‌العابدین نمی‌بینید. امام زین العابدین تنها در ایام عاشورا، که تقدیر الهی بود امام زنده بماند و از این طریق محفوظ بماند بیمار بودند و همان بیماری ایام عاشورا سبب نجات ایشان شد. چندبار تصمیم گرفتند امام را بکشند، چون بیماری ایشان در آن وقت شدید بود، گفتند اینکه دارد می‌میرد چرا دیگر او را بکشیم؟ امام چهل سال بعد از حادثه کربلا زنده بود و مثل همه سالم بود. 📝 ، ، ص ۲۸۲ 📚بینش مطهر استان مرکزی 🆔 @hekmatemotahar1
#برش_کتاب_نهضت_حسینی #شهادت تزریق #خون است در پیکر اجتماع؛ این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و خاصه اجتماعاتی که دچار کم خونی هستند، خون جدید وارد می‌کنند. 📝 استاد #شهید_مطهری، #نهضت_حسینی، ص ۱۷۲ 📚بینش مطهر استان مرکزی 🆔 @hekmatemotahar1
چرا و به چه دلیل حق از حق سایر خدمتگزاران بیشتر و عظیم‌تر است؟ ✳️همه گروه‌های خدمتگزار دیگر مدیون شهدا هستند، ولی شهدا مدیون آنها نیستند یا کمتر مدیون آنها هستند؛ عالِم در علم خود و فیلسوف در فلسفه خود و مخترع در اختراع خود و معلم اخلاق در تعلیمات اخلاقی خود نیازمند محیطی مساعد و آزادند تا خدمت خود را انجام دهند، ولی شهید آن کسی است که با فداکاری و از خودگذشتگی خود و با سوختن و خاکستر شدن خود محیط را برای دیگران مساعد میکند. شهدا شمع محفل بشریت‌اند، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند. 📝 ، ، ص۱۵۹ 📚بینش مطهر استان مرکزی 🆔 @hekmatemotahar1
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ اینکه پرچم سیاه بالای خانه تان میزنید یعنی من وابسته به حسینم. کدام حسین؟ همان حسینی که در راه عدالت شهید شد پس من وابسته به عدالت اسلامی‌ام. کدام حسین؟ همان حسینی که در راه خدا هرچه داشت داد؛ آن حسین پاکباخته در راه خدا، پس من طرفدار پاکباختگی در راه خدا هستم. 📝 ، ، ص۱۸۸ 🆔 @hekmatemotahar1
باید اعتراف کنیم یکی از جانیان بر ما هستیم. حادثه عاشورا و تاریخچه دو صفحه دارد، یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی که هر دو صفحه‌اش یا بی‌نظیر است یا کم نظیر. اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بی‌نظیر و یا کم نظیر می‌بینیم. به هر حال من جرئت نمی‌کنم بگویم جنایتی مثل جنایت کربلا در دنیا وجود نداشته است، ولی می‌توانم بگویم در مشرق زمین وجود نداشته است از این نظر حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت است، یک رثاء است. این صفحه را که نگاه می‌کنیم، در آن، کشتن بیگناه می‌بینیم، کشتن جوان می‌بینیم، کشتن شیرخوار می‌بینیم، اسب بر بدن مرده تاختن می‌بینیم، آب ندادن به یک انسان می‌بینیم، زن و بچه را شلاق زدن می‌بینیم، اسیر را بر شتر بی‌جهاز سوار کردن می‌بینیم. از این نظر قهرمان حادثه کیست؟ واضح است وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگاه کنیم، آنکه می‌خورد قهرمان نیست، آن بیچاره مظلوم است. قهرمان حادثه در این نگاه یزید بن معاویه است، عبیدالله بن زیاد است، عمر سعد است، شمر بن ذی الجوشن است، خولی است و یک عده دیگر. لذا وقتی که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه می‌کنیم، فقط جنایت و رثاء بشریت را می‌بینیم. ادامه دارد... 📝، ، ص ۱۱۵ 🆔 @hekmatemotahar1
ادامه... اما آیا تاریخچه‌ عاشورا فقط همین یک صفحه است؟ آیا فقط رثاء است؟ فقط مصیبت است و چیز دیگری نیست؟ اشتباه ما همین است. این تاریخچه یک صفحه‌ دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه، دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست. در آنجا، قهرمان (ع) است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت و انسانیت است، تجلی حق پرستی است. آن صفحه را که نگاه کنیم، می گوئیم بشریت حق دارد به خودش ببالد. و این صفحه، صفحه‌ای است که بشریت به آن افتخار می‌کند. چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم؟ و چرا باید همیشه جنایت‌های کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی(ع) از آن جنبه‌ای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهائی که به نام حسین بن علی (علیه السلام) می‌دهیم و می‌نویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه می‌کنیم، در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنائی آن می‌چربد. و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی می‌چربد. پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانی‌های بر حسین بن علی(علیه السلام) ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحه‌اش را می‌خوانیم، و صفحه دیگرش را نمی‌خوانیم. جانی‌های بر امام حسین (ع) آنهائی هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و می‌کنند. حسین(ع) را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند، اما حسین(ع) که فقط این تن نیست، حسین(ع) که مثل من و شما نیست، حسین(ع) یک مکتب است و بعد از مرگش زنده‌تر می‌شود. 📝، ، ص ۱۱۶ 🆔 @hekmatemotahar1
انقلابی که حسین در [برابر] این طفل ۱۳ ساله پیدا کرده در رفتن احدی پیدا نکرده.هرچه او می‌گفت عموجان اجازه بده،امام‌حسین سکوت می‌کرد و هی می گریست.قاسم دست بردار نیست.عمو جان اجازه بده! عمو جان اجازه بدهید من بروم و جانم را فدایت کنم. آخر هم ننوشته اند که حسین به زبان گفته باشد برو، به عمل گفت. چه کرد؟ دست هایش را باز کرد؛ یعنی بیا صورت را ببوسم. نوشته اند این عمو و برادرزاده دستها را به گردن یکدیگر انداختند و دونفر گریستند. آنقدر گریستند که بیحال شدند.این طفل اینجور از عمویش اجازه گرفت. وقتی که راه افتاد، چون بچه بود- بچه نه زره ای به تنش می‌خورد نه کلاه خودی نه چکمه‌ای، هیچی- با لباس عادی رفت.نوشته اند صورتش گلگون. اشک هایش هنوز می ریخت می آمد. فقط یک عمامه ای به سرش بسته بود..... ، ، ص۱۴۴ 🆔 @hekmatemotahar1
...آقا را دیدند،اسبش در دستش، آماده و مهیا، در خیمه ایستاده است. یک حالت انتظاری! لجام اسب روی گردن اسب افتاده است. یک مرتبه صدای "یا عماه"،عمو جان قاسم بلند شد. نوشته اند مثل باز شکاری حسین را دیدند که روی اسب پرید و در حدود ۲۰۰ نفر دور بدن قاسم را گرفته بودند. قاسم از اسب روی زمین افتاده بود،یک نفرشان پایین آمده بود که سر قاسم را از بدنش جدا کند تا دیدند که حسین می‌آید همه فرار کردند و رفتند. دیگر کسی نفهمید [چه شد]حسین در میان گرد و غبارها گم شد .کسی چیزی نفهمید. "فَلَمّا جَلَسَ الْغُبرَة" همین که غبار فرو نشست، یک وقت دیدند سر قاسم به دامان حسین است. این بچه دائم پایش را محکم به زمین میکوبد. حسین هم گفت:"عزیزٌ عَلی عَمِّکَ َان تَدعُوه فَلا یُجیبُکَ اَو یُجیبُک فَلا یَنفَعُک" وقتی که قاسم شهید شد،مثل اینکه خواست قدردانی از برادرش امام حسن کرده باشد؛خودش بدن قاسم را بغل گرفت.همه مترصد بودند که ببینند که آقا چه می کند.دیدند که آمد و آمد،رفت بدن قاسم را کنار بدن علی اکبر خواباند. ، ، ص ۱۴۵_۱۴۶ 🆔 @hekmatemotahar
روح کوچک به دنبال خواهش‌های تن می‌رود، هرچه را که تن فرمان بدهد اطاعت می‌کند. روحِ کوچک به دنبال لقمه برای بدن می‌رود اگر چه از راه دریوزگی و تملق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال پست و مقام می‌رود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می‌دهد برای اینکه می‌خواهد در خانه‌اش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد. اما روح بزرگ به تن نانِ جو می‌خوراند، بعد هم بلندش می‌کند و می‌گوید شب زنده‌داری کن. روح بزرگ وقتی که کوچک‌ترین کوتاهی در وظیفه‌ی خودش می‌بیند، به تن می‌گوید این سر را توی این تنور ببر تا حرارت آن را احساس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکنی! روح بزرگ آرزو می‌کند که در راه هدف‌های الهی و هدف‌های بزرگ خودش کشته شود. ، ، ص ۱۲۶_۱۲۵ 🆔 @hekmatemotahar1
روح کوچک به دنبال خواهش‌های تن می‌رود، هرچه را که تن فرمان بدهد اطاعت می‌کند. روحِ کوچک به دنبال لقمه برای بدن می‌رود اگر چه از راه دریوزگی و تملق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال پست و مقام می‌رود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی می‌دهد برای اینکه می‌خواهد در خانه‌اش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد. اما روح بزرگ به تن نانِ جو می‌خوراند، بعد هم بلندش می‌کند و می‌گوید شب زنده‌داری کن. روح بزرگ وقتی که کوچک‌ترین کوتاهی در وظیفه‌ی خودش می‌بیند، به تن می‌گوید این سر را توی این تنور ببر تا حرارت آن را احساس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکنی! روح بزرگ آرزو می‌کند که در راه هدف‌های الهی و هدف‌های بزرگ خودش کشته شود. ، ، ص ۱۲۶_۱۲۵ 🆔 @hekmatemotahar1