°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•\ 🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... پارت ۱۲۱ 🌷🌷🌷 ماشین
°•\ 🍀🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
🥀 #بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
پارت ۱۲۲
🌷🌷🌷
...
ما هم دیدیم نمیشه فرد قابل اعتمادی پیدا کرد که به فکر همسر شما افتادیم ...
خاانم محمدی اول با کمی بهت به من نگاه کردن و بعد از چند دقیقه و درک حرفهای من ..
کاسه چشم هاشون پر از اشک و گفتن ..
واقعا اقای مهندس نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم ..
من و همسرم واقعا زندگی مون مدیون شماییم ..
نمیدونم اگر شما نبودین شرایط ما به چه شکل بود ..
شما انسان بزرگ و والایی هستین ....
این چه حرفی که میزنین خانم محمدی اصلا این چنین نیست ما فقط وسیله ایم ...
امیدوارم بتونم کاری کنم که دیگران هم بهره ببرند ...
نمی خواستم این بحث زیاد کشش بدم ..
سرمو انداختم و پایین و خودمو سرگرم پرونده ها کردم ..
همین طور که در حال زیر و رو کردنشون بودم
گفتم :
خانم محمدی لطف کنید .. لیست برنامه یک ماه اینده رو بیارین ... تا من برنامه هامو تنظیم کنم ..
شاید مجبور به کنسل کردن بعضی از انها بشم ..
اقای مهندس مشکلی هست اخه هیچ زمانی به این صورت برنامه رو در نظر نمی گرفتین ..
چه برسه از کنسل کردن صحبت کنید .. ؟!
#ادامه_دارد
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•\ 🍀🌺
#باران_و_مهمان
روحیه با نشاطی داشت و در سفرها سعی میكرد طوری رفتار كند كه به دیگران خوش بگذرد☺️.بهار سال پنجاه و نه، با او و سه نفر دیگر، یك سفر كوتاه خانوادگی به قم و محلات رفتیم. در مسیر، به هر شهر میرسیدیم، به زبان محلی آنجا حرف میزد یا شعری میخواند.🙂
وقتی به محلات رسیدیم، گفت: «خانم ها و آقایان! من به لهجه محلاتی بلد نیستم، در عوض حاضرم برایتان دزفولی، كردی یا قمشهای بخوانم!»😃
او خیلی اهل شوخی نبود ولی روحیه شادی داشت. گاهی اوقات فقط با یك جمله كوتاه، در قالب شوخی، حرف خودش را میزد🙂. یك روز كه از جبهه به شهرضا برمیگشت، سری هم به خانه ما زد. باران شدیدی🌧 میبارید. وقتی در خانه را باز كردم و او را دیدم، خوشحال شدم😍. همانطور كه زیر باران ایستاده بود، گفتم: «باران و مهمان هر دو رحمتند، امروز هر دو با هم نصیب من شد.»☺️
او در حالی كه اوركتش خیس شده بود، با خنده جواب داد: «اتفاقاً اگر هر دو با هم بمانند، آن وقت مایه زحمتند!»😐
با این جمله، متوجه شدم كه او را بیرون در نگه داشتهام. عذرخواهی كردم و گفتم: «بفرمایید حاج آقا! اصلاً حواسم نبود.»🙈😂
راوی : خواهر شهید
#محمد_ابراهیم_همت❤️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•\ 🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... پارت ۱۲۲ 🌷🌷🌷 ..
°•\ 🍀🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
🥀 #بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید....
( پارت ۱۲۳ )
🌷🌷🌷
نه مشکلی نیست ..
فقط مثل اینکه سفری در راهه که باید برم ..
و مهران هم با من همراهه
تصمیم گرفتم که کارها کمی جلو بیفته و که بعد دچار بحران نشیم ..
خب خدا رو شکر پس من الان برنامه رو مرتب میکنم و تا چند دقیقه دیگه میارم براتون ..
خیلی ممنون از لطفتون ..
وظیفه است پس با اجازه
موفق باشید ..
خانم محمدی رفت
منم سر مو انداختم پایین دقیق شدم به پرونده هااا
و بعد از بررسی کوتاه خودکارو برداشتم شروع کردم ...
نمیدونم چقدر گذشته بود ..
که با صدای در به خودم اومدم . و تازه اونجا بود که متوجه شدم چقدرم بدنم کوفته شده و گردنم درد می کنه ..
دستمو به گردنم گرفتم در حالی که به چپ و راست خمش می کردم که کمی از دردش اروم بشه گفتم بفرمایید :
چند لحظه بعد خانم محمدی وارد شدن و گفتن ..
جناب مهندس معذرت می خوام که طول کشید ..
چون باید چند تا پرونده ها مرتب میکردم ..
طول کشید ..
بعد به سمت میز رفت و دسته ای از پرونده ها رو که به همراه داشت روی میز گذاشت .
بعد گفت ..
این پرونده های یک ماه اینده که دو تاشون برای اقای مهراد هست ..
باشه خانم محمدی مشکلی نیست خودم با مهران هماهنگ می کنم شما میتونید برید ..
بله چشم فقط خودتون شرکت تعطیل می کنید ..
تعطیلی شرکت !! مگه ساعت چنده ؟؟
ساعت ۲ هست و بیشتر کارمندها هم رفتن ..
واقعا اصلا متوجه نشدم ..
به سمت کت و کیفم رفتم و در حالی که پرونده ها رو داخل کیفم جا میدادم به خانم محمدی گفتم ...
پس من برم .. شاید فردا نتونم بیام ...
پس بهتره کلید شرکت پیش خودتون باشه ..
چشماقای مهندس ..
ممنون از لطفتون ..
منم بعد از برداشتن پرونده ها و چک کردن دوبارشون که چیزی از قلم ننداخته باشم ..
خداحافظی کردم و از شرکت زدم بیرون ..
همینطور سوار ماشین میشدم و کیفمو روی صندلی عقب انداختم ..
بعد از بستن کمربند و حرکت گوشی همراهمو برداشتم و با مهران تماس گرفتم ...
ادامه_دارد
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•\ 🍀🌺
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•\ 🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید.... ( پارت ۱۲۳ ) 🌷🌷
°•\ 🍀🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
پارت ۱۲۴
🌷🌷🌷
بعد کلی منتظر موندن و زنگ خوردن جواب نداد ...
ولی این اصلا امکان نداشت ..
مهران جوابمو نده ..
کلا همیشه تلفنش در دسترسش بود ...
نگران شدم و باز شماره گیری کردم ...
و این بار هم با کلی زنگ خوردن اومدم تلفن قطع کنم که صدای نفس نفس زدنش داخل گوشی پیچید ...
کیه نه یعنی الو ..
بعد یه نفس عمیق کشید ..
وا مهران منم امیر .. مگه شماره منو نداری ..
اصلا الان کجایی .. ؟
اتفاقی افتاده ..
چرا هر چی زنگ زدم جوابی ندادی ..؟
خوبی . ؟
طوری شده ؟
د حرف بزن نصف جون شدم ..
الو مهران هستی .
مهران
با اجازه اقا معلم ..
بله ..
مهران من میگم از نگرانی مردم تو باز شوخیت گل کرده ؟
واقعا که ...
خب برادر من امون که نمیدی یه ریزداری حرف میزنی..
نفس کم نیاری ..
بعد مثل که داشت با خودش حرف میزد .
والا یه ریز حرف میزنه به ادم مهلت نمیده بعد میگه تو حرف میزنی الی بلی خو اخه مهلت نمیدین که. اه خو الان این سوییچ کجاست ..
مااماان جورابمو ندیدی ؟!
مهران واقعا که من دو ساعت پشت خطم تو دنبال جوراب میگردی .. ؟!
عه امیر هنوز هستی من فکر کردم قطع شده نگو قطع نشده ؟
حالا بگو چکار داشتی زنگ زدی ..?!
تو اول کجا با این عجله که نگرانم کردی و دیر جواب دادی ..
من هیچی مامان بابا گیر دادن امشب بریم خواستگاری منم بعد از کلی ناز و ادا قبول کردم حالا دارم اماده میشم که برم خواستگاری ..
ادامه_دارد
💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•\ 🍀🌺
🍁 دݪم ڳـرفته شهید
ایݩ همہ چراغ تۅ ایݧ شهــر
هیچڪدوم چشامۅ روشݩ نمۍڪنہ
ایݩ همہ چشمـ تۅ ایݧ شهــر
هیچڪدوم #دݪمۅ ڳــرمــ نمۍڪنہ
اینجا همہ مۍدووݧ ڪہ زنده بمونݩ
هیشڪے نمۍدوه ڪہ #زندگے ڪنہ
ایݩ شهــــر همش شده زمیݩ
دیڳــه آسمونــے نداره...
ای #شهید
ای عرش نشینِ خدایی
دستمان بگیر
بخدا #غرق میشویم!
#شبتون_شهدایی
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
به آسمان زندگی امـ🌌 مینگرم
#تویی که در آسمان زندگی ام
درخشیدی✨ ❤️❤️
و #جاودانه ماندی
و روشن بخش زندگی ام شدی👌👌☺️
و من ...
به تو می اندیشمـ💭
#به_تو ای بهتر از جانمـ♥️
به تو ای #رفیق تنهایی ام
به تو ای همدم شبهای تارم ...
به تو ...به تو ای #شهید🌷
و تو را...
تو را ای #شهید ❤️❤️😍
با تمام وجود دوست می دارمـ❤️
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#هر_روز_با_شهدا_٤۱°•| 🌿🌸 #عطر_گلاب_از_ماشينِ .... 🌷شب جمعه در بالكن اتاقمان در بيمارستان پادگان سر
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٤۲
#نشان_شهادت
🌷يك روز او را بسيار سرحال ديدم، پرسيدم: «چه شده؟ اينطور سرحال شدى!» پاسخ داد: «ديشب وقتى استتار كرده بوديم، در خواب، صحراى وسيعى را در مقابلم ديدم و آقايى را كه صورتش مى درخشيد.» به احترام ايشان ايستادم و سؤال كردم «آقا عاقبت ما چه مى شود؟» فرمودند: «پيروزى با شماست ولى اگر پيروزى واقعى را مى خواهيد، براى فرج من دعا كنيد.»
🌷باز پرسيدم: «آقا من شهيد مى شوم؟ فرمودند: «اگر بخواهى، بله. تو در همين مسير شهيد مى شوى، به اين نشانى كه از سينه به بالا چيزى از بدنت باقى نمى ماند. به برونسى بگو پيكرت را به قم ببرد و به خانواده برساند.»
🌷اين طلبه وصيتنامهاش را نوشت و از شهيد برونسى خواست كه هر وقت شهيد شد، جنازهاش را به قم برساند. چند روز بعد دشمن متوجه حضور ما شد و ما را به گلوله بست. طلبه ى جوان شهيد شد و از سينه به بالا، چيزى از بدنش نماند.
📚 كتاب ١٥ آيه، صفحه ٩١
راوى: محمد قاسمى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٤۲ #نشان_شهادت 🌷يك روز او را بسيار سرحال ديدم، پرسيدم: «چه شده؟ اينطور سرحال شد
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٤۳
#مشتى_خاك_به_پيشگاه_خداوند_متعال ....
🌷توی گلزار شهدای قزوین وقتی از کنار مزار شهید عباس بابایی عبور کنی به قطعه ٧ ردیف ٢ مى رسى اونجا یک سنگ قبر مى بينى که روش نوشته شده:
مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال ....
🌷اگر مى خواى روی سنگ قبر اسم شهید رو ببینی دنبال اسم نگرد، چون اون شهید وصیت کرده بود: "به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید، مى خواهم همچون ده ها شهید دیگر گمنام باقی بمانم .... اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید: مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال"
🌷اسم این شهید بزرگوار علی قاریان پور است، شهید بسیار بزرگوار و نورانی، ما کجا و این شهدا کجا...
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🙏 #تمثیل های خدایی🙏46 😍✍مثل چلچراغ❗️ 💡💡🕋 💡یک چراغ چقدر نور دارد؟ چلچراغ چقدر؟ 👦هر آدمی مثل چراغ می م
🙏 #تمثیل های خدایی47🙏
😏✍مثل سُر سُره❗️
⛷🏂🎿 🎿⛷🏂
🌨❄️برف شب می آید، روز آب می شود.
🗣👥حرف های مردم هم مثل برف است روی آن حساب باز نکن. امروز چیزی می گویند فردا چیزی دیگر.
✅اگر روی سُرسُره چیزی گیر کرد، روی زبان مردم هم حرف گیر می کند.
📖این است که قرآن می گوید: فقط حرف خدا را باش. حرف او باید بالای همه حرف ها باشد.
«َكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا»🔹آیه ۴۰ سوره توبه
🔹سخن خدا بالاست.
💠چون سخن او بالاست تو را هم بالا می برد. بالا که رفتی افق دیدت زیادتر می شود.
#هرروزبایک_آیه_وتلنگری_قرآنی_همراه_باشید↙️
🕋 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
درثواب نشر آیه شریک شوید
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🙏 #تمثیل های خدایی47🙏 😏✍مثل سُر سُره❗️ ⛷🏂🎿 🎿⛷🏂 🌨❄️برف شب می آید، روز آب می شود. 🗣👥حرف های مردم هم م
🙏 #تمثیل های خدایی48🙏
😊✍مثل کمان❗️
🏹🎯🕋🕋🏹🎯
🗣😷انسان وقتی که حرف می زند باید بداند چه می گوید، به که می گوید و حرفش به کجا بر می خورد. چون دهان درست چیزی شبیه کمان است و حرف همانند تیر.
🕵تیر اندازها را ندیده ای که هنگام پرتاب تیر چه آرامشی دارند و چه تمرکز و توجهی و چگونه هدف را تماشا می کنند، نشانه و هدف گیری می کنند و اگر احساس کنند که در کنار هدف، عزیزی است یا چیزی گرانبها که ممکن است آسیب ببیند هرگز تیر را رها نمی کنند؛ هر چند که پاداشی سنگین را از دست بدهند.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپیکوتاهوزیبا
شهدا❤
شرمندمکاریبراتوننکردم😔
دلمرومجنوننکردم😭
دیدهروپرخوننکردم😭
شهداالعفو😭😔
حالاکهاسیرآهم
مناگهچهروسیاهم😭
بهشماافتادهراهم😢
شهداالعفو😞
حالاکهدعوتماینجا😭
شهدابهجونزهرا😫
توی اینبازاردنیا😪
شهداالعفو😭😭
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f