eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
988 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پیامبر اسلام (ص) : هرکه صادقانه از خدا شهادت مسألت کند خداوند او را به جایگاه شهیدان میرساند... 📸 سرداران شهید اکبر_زجاجی حاج_محمدابراهیم_همت سیدمحمدرضا_دستواره http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🚲🛠🚲⚙🚲 #تمثیل هاے خدایے2⃣6⃣ ممکنه گاهی پدر ها رو 👨 دیده باشید، تو زندگی مشغول تربیت غیر مستقیم فر
هاے خدایے3⃣6⃣ 😊✍ مثل گل شاداب❗️ 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌺یک گل وقتی شاداب و با طراوت است که لقمه های پاک در اختیارش قرار بگیرد:آب پاک، خاک پاک. 👨👩👦👦ما آدم ها همین طوریم، یعنی وقتی شاد و شاداب و سر زنده و سر حال هستیم که مواظب لقمه هایمان باشیم؛ لقمه هایمان پاک و طیّب و طاهر باشند. 📖این است که قرآن کریم نصیحت می کند: « وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ» آیه ۱۸۸ بقره - ۲۹ نساء 💠یعنی مردم لقمه های حرام را مصرف نکنید. چرا؟ چون افسرده می شوید، ناراحت می شوید، پژمرده می شوید، خشک می شوید. آزرده خاطر می شوید و آسیب می بینید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•\ 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید ...‌ قسمت۱۴۷ 🥀🥀🥀 صبح روز
••🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ..... قسمت۱۴۸ 🥀🥀🥀 بعد از صحبت با محمد فکرم درگیر شد ..‌ حتما چیزی هست که محمد بهم گفت بیا پس بلند شدم و رفتم پیش اقا سید ..‌ _ اقا سید میتونم باهاتون صحبت کنم ؟! _ بله امیر جان در خدمتم بفرما .. _ اقا سید راستش چطور بگم چند دقیقه پیش محمد باهام تماس گرفت ..‌ _ جدا حالش خوب بود که ان شاالله ؟! _ بله خدا رو شکر سلام رسوند بهتون . _ سلامت باشه ...‌ خب جانم چه کار داشتی اخوی ؟ _ راستش اقا سید محمد پس فردا تهرانه یعنی داره برمی گرده _ واقعا خدا رو شکر ان شاالله به سلامتی _ ممنون راستش الانم تماس گرفت مثل اینکه با من کار داره گفت برم تهران پیشش .. _ چی شده اتفاقی افتاده ؟! ‌_ والا نمیدونم سید خودمم واقعا نگران شدم حالا اگر اجازه بدین من برم ؟! _باشه برو امیر جان فقط خبر یادت نره حتما از حالش به ما خبر بده ؟! _بله چشم پس با اجازتون من برم وسایلمو جمع کنم _ چشمت بی بلا فقط خبر یادت نره _ پس با اجازتون خدا حافظ _ در پناه حق یا علی بعد از خداحافظی با سید سریع وسایلم جمع کرد و بعد از توضیح مختصری به رضا و مهران حرکت کردم به سمت تهران ..‌ ادامه_ دارد 💫💫💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f °•\ 🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهید_همت به روایت همسرش2 #قسمت‌_سی‌‌و‌ششم ادامه👈ازش بدم آمد!!! یکبار که سفر دوست هام به مناطق طول
#شهید_همت به روایت همسرش2 #قسمت‌_سی‌‌و‌هفتم ادامه👈ازش بدم آمد!!! او مسؤول گروه ما بود و می توانست این کارها را از کسی دیگر بخواهد. منتها آن روزها در نظر من #ابراهیم جدی بود☹️ و بداخلاق. او هم مرا اینطور می دید. بعدها گفت «من اصلاً فکر نمی کردم بتوانم تو را اینقدر خونسرد و آرام ببینم.»😌 یادم ست گفتم «هرکس دیگری بود سعی می کرد جبران کند، ولی تو زدی بدتر خرابش کردی.» آن شبی را یادش آوردم که باز آمد سرم داد زد.🙁 دیر رسیده بودیم از روستاهای اطراف. خسته هم بودیم. آمدیم توی اتاق خودمان، که دیدیم دو تا دختر دیگر هم به جمعمان اضافه شده اند🍃. حدس زدیم نیروی جدید باشند. جوان بودند و پانزده شانزده ساله. کارهایی می کردند، حرف هایی می زدند، که در شأن خودشان و ما و آنجا نبود. نمی دانستم باید چی کار کنم. فکر می کردم باید تحملشان کرد. منتها نه تا آن حد که تأییدشان کنم. گرفتم عبوس نشستم گوشه یی واصلاً نگاهشان نکردم😞. اما تمام حواسم به آنها بود. دیدم به دستهایشان النگوهای زیاد دارند. یا توی ساک هاشان دوربین فیلمبرداری📹 و عکاسی📸 و این چیزها هست. که خیلی هم باید گران می بودند.😶پول‌های زمان شاه را هم دیدم که آن روزها از دور خارج شده بودند.شک کردم ولی عکس‌العمل نشان ندادم😑حتی جوری وانمود کردم که به روی خودم نیاورده‌ام. تا اینکه از دست یکی‌شان کاغذی افتاد زمین.📁😱 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ کمتر دیده شده چهره خاکی و خسته و بدن ضعیف شده #حاج_همت گویای همه چیز هست😞 .و اطلاعی از زمان و مکان فیلم در دسترس نبود..🌹 #حاج_همت #فرمانده‌لشگر_۲۷_محمدرسول‌الله #شهید_محمد_ابراهیم_همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
شما آفتابید،هر صبـح🌤 می‌تابید بر پنجره‌ی خیالم🌱 و نور می‌پاشید✨ روی سایه‌ی تنهایی‌ام💔 امروز را عاشقـــــانه بتابید ...💫 #شهید_محمدابراهیم_همت #روزتون_متبرڪ_به_نگاه‌شهید🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#متنش یکم طولانیه ولی ارزش خوندن داره😉👇👇 🔔 #یک_آیه_یک_درس 🌈 رنگِ خـُـدا 🌈 👤 ما تو زندگی، خواه نا
❖✨﷽✨❖ 🔔تضرّع، راهِ نجات 💠💠قرآن کریم می‌فرماید، راهِ نجات از مشکلات، «تضرّع» به درگاه خداست 💠و ترکِ تضرّع و زاری، نشانه‌ی سنگدلی و قساوت قلب است. 💢یه آیه تو قرآن داریم که نشون میده، تضرّع و زاری به درگاهِ خدا، سبب نجات از هر شرّ و بلایی است، و دستگیریِ خدا از زاری کننده حتمی است 🔰 سوره‌ مبارکه انعام، آیه ﴿٤۳﴾ 〖فَلَوْلاٰ إِذْ جٰاءَهُمْ بَأْسُنٰا تَضَرَّعُوا، وَلٰکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ〗 🌷پس چرا وقتی که گرفتاری‌ها و سختیها را دیدند، به درگاه الهی تضرّع و زاری نکردند؟؟! آری، حقیقت این است که دل‌های آنان سنگ و سخت شده، و شیطان کارهایی را که می‌کردند، برایشان زیبا جلوه داده است ⚠️ در واقع خدا با یه جمله‌ی سوالی، داره از ما انسانها گِلِه میکنه. 💠خدا داره میگه: چرا وقتی گرفتار می‌شید، نمیاید پیش خودم، که مشکلاتتون رو حل کنم⁉️ ✴️ یعنی اگر بنده‌های خدا، موقع گرفتاری، خدا رو یاد می‌کردند، ✴️ و خودشون رو به او نیازمند می‌دیدند، ✴️ و به درگاه او تضرّع و زاری می‌کردند، 🔚 حتماً خدا اونها رو نجات می‌داد، 📛 امّا شیطان اونها رو از یادِ خدا غافل کرده، و سرگرم شهوات شدند. ✧↫ از این به بعد، حواسمون بیشتر باشه.. 🔔هر وقت گرفتار شدیم.. به جای اینکه اینهمه این در و اون در بزنیم.. با حالت خشوع و خضوع، و با تضرّع و زاری بریم در خونه خدا.. سر سجادّه بشینیم و باهاش حرف بزنیم.. و یقین بدونیم جز او هــیــــچ چاره سازی نیستــــ ✅ و مطمئن باشیم که گره‌هامون رو باز میکنه ➣●• http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
••🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت۱۴۸ 🥀🥀🥀 بعد از
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ..... قسمت۱۴۹ ‌ 🥀🥀🥀 خستگی کار و راه یک طرف دلهره اینکه اتفاقی افتاده باشه یک طرف دیگه رسیدم ترمینال سریع تاکسی گرفتم و رفتم سمت خونه. رفتم داخل و مریم خانم در حال گردگیری دیدم. _سلام مریم خانم خوبین ؟ _ سلام اقا ممنون شما خوبین کی اومدین ؟ _همین الان رسیدم مامان و بابا نیستن ؟ _ نه اقا خانم و اقا چند دقیقه ای هست رفتن بیرون .. _ خیلی خب مریم خانم ممنون ..‌ قدم برداشتم سمت اتاقم با احساس ضعف برگشتم سمت مریم خانم ..‌ _ مریم خانم راستش من گرسنمه .. چیزی هست بخورم ؟ _ بله اقا الان براتون اماده میکنم _ ممنونم رفتم بالا بعد از گذاشتن وسایلم و پوشیدن لباسهای راحتی رفتم پایین و داخل اشپزخانه شدم صندلی ناهار خوری کشیدم بیرون و نشستم. مریم خانم ماست و ترشی . دوغ و نوشابه روی میز چیده بود یه نگاه انداختم و با دیدن انها ته دلم مالش رفت دستامو بهم مالیدم و گفتم : دستتون درد نکنه مریم خانوم چه کردین .. مریم خانوم لبخندی زد و گفت : کاری نکردم اقا وظیفمه بعد ظرف غذا رو گذاشت جلوم روی میز تشکری کردم و شروع کردم خوردن الحق که دستپخت مامان حرف نداشت ..‌ بعد از خوردن غذا رفتم رفتم اتاقم و بعد از دوش گرفتن و تعویض لباسم سوییچ ماشین رو برداشتم و حرکت کردم همینطور که کفشهامو می پوشیدم صدامو بلند کردم و گفتم _ مریم خانوم من دارم میرم بیرون کار دارم _ باشه اقا به سلامت ماشین برداشتم و حرکت کردم یهو متوجه عه شدم من که نمیدونم کجا باید برم .. ادامه دارد 💫💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f •• 🌿🌸
👇🍃🌸 پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد. 😢 یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است😞 پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.😱 از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟ 😢 مادر گفت: از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم.😢😔 فرزند باتعجب گفت: 😳 داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟🤔 و قبلا به من گلایه نکردی. 😮 مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی.😥😥 ❤️❤️مادرم💕،دوستت دارم❤️❤️ قدر این فرشتہ ے زمینے را بدانیم😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️📽 تأثير عاق پدر و مادر در زندگي فرزندان...😱😱 حجت السلام عالیههههه👌👌👌 نبینے ضرر کردیااا http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردارشهیدحاج محمدابراهیم همت 💐🌹🌷🌹💐🌷🌹💐🌹💐🌷🌹 این قسمت دشت های سوخته فصل پنجم قسمت1⃣9⃣ مسئو
زندگینامہ سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 💐🌷🌹💐🌷🌹💐🌷🌹💐🌷🌹 این قسمت دشت هاے سوخته فصل پنجم قسمت 2⃣9⃣ حاج آقا این طورے ڪه نمی شود ڪار را ادامه داد.😢ما هر دفعه ناچاریم در یک سنگر بیتوته ڪنیم.😔شما لطف کنید و یڪ مقدار تجهیزات ابتدایے مثل چادر و تراورس و پتو براے ما فراهم ڪنید تا ما روے همین ارتفاع ۳۵۰شاوریه ،براے خودمان پایگاهے احداث کنیم و در آن مستقر بشویم.👌 حاج همت پس از شنیدن این درخواست ماهمان روز به دوڪوهه برگشت و صبح روز بعد ،سوار بر یڪ وانت تویوتا به شاوریه آمد.👍دیدیم پشت وانت براے ما مقدارے امڪانات اولیه مثل چادر،پتو و زیرانداز برزنتے آورده.😊 بلافاصله دست به ڪار شدیم و روی قله ے ۳۵۰براے خودمان یڪ پایگاه ثابت دایر ڪردیم.👌 بہ تدریج در دامنه ے همین ارتفاع ،زیرنظر برادر اسماعیل قهرمانے _فرمانده گردان انصارالرسول(ص)_اردوگاهے براے نیروهاے این گردان هم احداث شد.👌 شڪل گیرے پایگاه ما در قلہ ے ۳۵۰هم براے خودش عالمے داشت.😉گفتیم از دوڪوهه تانڪر آب بیاورند و بعد هم چادر را بہ سنگر تبدیل ڪنند و سرانجام از واحد تسلیحات تیپ خواستیم مقدارے سلاح سبڪ و مهمات برایمان بہ شاوریه بفرستتد.☺️👌 در همین اثنا،تعدادے از برادران براے شناسایے منطقہ بہ ما ملحق شدند.😉 از جمله ے این عزیزان ،سید رحمت الله خالصے،علے توران لو،حاج ولے الله همت و تعدادے دیگر از بچه هاے ڪادر اعزامے از سپاه پاوه بودند.))👌😊 باز هم ڪه تو فڪرے حاج احمد؟😉 حاج احمد رو بہ ابراهیم همت برگشت و گفت..... ادامہ دارد....🌹 ادامہ این داستان ان شاالله به زودے در ڪانال تخصصے شہید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#خاطرات_شهدا #از_شهدا_الگو_بگیریم 6⃣4⃣ 💠امر به معروف و نهی از منکر عملی 🔰یک روز توی #خیابون احمد
7⃣4⃣ 💠رنگ 🔰از طرف لشکر بهم گفتند: برای مراسم اربعین که فردا است یک تابلو بزرگ🎆 از تصویر سید نقاشی کن. رفتم خونه شروع کردم به کشیدن تصویر سید. آن موقع ناراحتی شدید اعصاب🗯 داشت. 🔰بهم گفت: اگه میشه این تابلو را ببر ، می ترسم رنگ🎨 روی فرش بریزه. به خانمم گفتم: بیرون هوا سرد☃ است. من زیر تابلو پهن کردم. مواظب هستم که رنگ نریزد❌ 🔰تصویر را قبل از تمام کردم. آمدم وسایل را جمع کنم که آخرین قوطی از دستم سُر خورد و ریخت روی فرش😱 نمی دانستم جواب همسرم را چه بدهم. به من گفته بود اما من نرفتم😥 🔰بالاخره بیدار شد. با آب💧 و دستمال هم خواستیم رنگ را پاک کنیم بی فایده بود. خانم من همین طور که با دستمال روی فرش می کشید گفت: خدایا، فقط برای اینکه این شهید🌷 (س) بوده سکوت می کنم. 🔰میگن اهل محشر در قیامت، سرهارا از عظمت✨ حضرت زهرا (س) به زیر می گیرند. بعد خانمم نگاهی به انداخت و ادامه داد: فردای قیامت به مادرت بگو که من این کار را برای شما کردم. شما سفارش ما را بکن، شاید ما را کنند.» 🔰صبح با هم از خانه🏡 بیرون آمدیم. آماده حرکت شدیم. همان موقع خانم همسایه جلو آمد و به خانم من گفت: شما را می شناسید⁉️ یکدفعه من و همسرم با تعجب😟 به هم نگاه کردیم. 🔰خانم من گفت: بله، مگه؟! خانم همسایه گفت: من یک ساعت پیش⌚️ خواب بودم. یک جوان با چهره نورانی✨ شبیه زمان جنگ آمد و خودش را معرفی کرد. بعد گفت: از طرف ما از معذرت خواهی کنید و بگویید به پیمانی که بستیم عمل می کنیم. شفاعت شما در قیامت با (س)😭 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f