eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
978 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت۱۵) 🍀وقتی که مشغول به کار شدم حساب سال داشتم. یعنی همه ساله اضافه درآمده
🔴 (قسمت ۱۶) 🍃در مورد تشکیل خانواده شاید احتیاجی به تذکری نباشد، چون در دین ما ازدواج، سنت پیامبر اسلام معرفی شده و تکامل نیمی از دین انسان مشروط به ازدواج و تشکیل خانواده است. 🌸 وقتی هم که فرزندی متولد شود خیرات و برکات بر اهل خانه نازل می شود. اما باید این را هم اشاره کرد که در دنیا خیلی از مشکلات و به خصوص تشکیل خانواده همراه با سختی و گرفتاری است. ❤️خداوند در آیه ۴ سوره بلد می‌فرماید: به درستی که ما انسان را در سختی و رنج آفریده ایم. 🌟 اما در آن سوی هستی مشاهده کردم که هر بار انسان در کنار خانواده و همسر خود قرار می گیرد خیرات و برکات الهی بر او نازل می گردد. 🌹 و برای همین است که پیامبر فرمودند: در پیشگاه خداوند تعالی نشستن مرد در کنار همسر خود از اعتکاف در مسجد من محبوب تر است . 🍀از طرفی بسیاری از خیرات انسان توسط فرزند برای او ارسال می شود، شاید هیچ باقیات صالحاتی بهتر از فرزند صالح برای انسان نباشد. ♦️از نوجوانی یاد گرفته بودم که هر کار خوبی انجام می دهم یا اگر صدقه می دهم ثواب آن را به روح تمام کسانی که به گردن من حق دارند 🔰از آدم تا خاتم و تمام اموات شیعه و پدران و مادران ما هدیه کنم. 🌿 به همین خاطر آن سوی هستی پدر بزرگم را همراه با جمعی که در کنارش بودند مشاهده کردم. 💥 آنها مرتب از من تشکر می‌کردند و می‌گفتند: ما به وجود اولادی مثل تو افتخار می‌کنیم. خیرات و برکاتی که از سوی تو برای ما ارسال شده بسیار مهم و کارگشا بود. 💫 ما همیشه برای تو دعا می کنیم تا خداوند بر توفیقات تو بیفزاید. 💠در میان بستگان ما خیلی از افراد در فامیل ازدواج می کنند، من هم با دختر دایی خودم ازدواج کردم. 🌷 از طرفی بسیار اهل صله رحم هستم بیشتر مواقع به دنبال حل مشکلات فامیل هستم و به همه سر میزنم و برکت این مطلب را هم در زندگی خود دیده ام. 🔆 دعای خیلی از اهل فامیل همواره مشکل گشای گرفتاری‌های من بوده. ✔️ حتی به من نشان دادند که در برخی از گرفتاری ها و مشکلات مردم و حوادث سختی که شاید منجر به مرگ میشد با دعای فامیل و والدین برطرف شده... 🌺 چرا که امام صادق می فرماید: صله ارحام اخلاق را نیکو، دست را با سخاوت، دل و جان را پاک، و روزی را زیاد میکند و مرگ را به تاخیر می‌اندازد. 🌿 خیلی سخت بود. حساب و کتاب خیلی دقیق ادامه داشت .ثانیه به ثانیه را حساب می‌کردند . زمان‌هایی که در محل کار حضور داشتم را بررسی می‌کردند که به بیت المال خسارت زده ام یا نه... 🙏 خدا رو شکر این مراحل به خوبی گذشت. زمان هایی را که در مسجد و هیئت حضور داشتم محاسبه کردند و گفتند دو سال از عمرت را اینگونه گذراندی که جزو عمرت حساب نمی کنیم‌. می توانیم به راحتی از این دوسال بگذریم . ♦️در آنجا برخی دوستان همکاران و آشنایان را می‌دیدم، بدن مثالی آنهایی را در آنجا می دیدم که هنوز در دنیا بودند! 🍀 می‌توانستم مشکلات روحی و اخلاقی آنها را ببینم، عجیب بود که برخی از دوستان همکارم را دیدم که به عنوان شهید و بدون حساب و بررسی اعمال به سوی بهشت برزخی می‌رفتند. 🌸 چهره خیلی از آنها را به خاطر سپردم.به جوانی که پشت میز بود گفت: برای بسیاری از همکاران و دوستان از شهادت را نوشته‌اند به شرطی که خودشان با اعمال اشتباه توفیق شهادت را از بین نبرند. 💠 به جوان پشت میز گفتم: چه کار کنم که من هم توفیق شهادت داشته باشم ؟ 🔴او هم اشاره کرد و گفت: در زمان غیبت امام عصر عجل الله ،رهبری شیعه با است. پرچم اسلام به دست اوست. 🍃همان لحظه تصویری از ایشان را دیدم! ادامه دارد.. 📌کپی مطالب با ذکر صلوات به نیت تعجل در فرج و سلامتی ناشر و عوامل کتاب ازاد وحلال میباشد http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
دوستان ، از اواخر حضور او در کردستان، خاطرات بسیاری دارند که نشان از روحیه اخلاص، فداکاری و مردم دوستی او دارد. یکی از هم رزمان در این باره می گوید: یک شب در مقّر بودیم. شنیدیم که کسی صدا می زند: من می خواهم بیایم پیش شما. گفتیم که اگر می خواهی بیاییی، نترس، بیا جلو. او گفت: من را می خواهم. او را پیش بردیم. آن مرد کُرد، با دیدن ، خواست دست او را ببوسد، ولی حاجی اجازه نداد. آن مرد گفت که آمده است پناهنده شود و اشتباه کرده است که به طرف ضدانقلابیون رفته است. او با اخلاقیات و رفتارهای دوستانه و مهربانانه ، شیفته او شده بود و از این که به او اجازه داده بود که یک پاسدار باشد، بسیارخوشحال بود. جالب این جاست که تعداد دیگری از افراد گروهک های فریب خورده هم که خود را تسلیم کرده بودند، درهمان لحظه ورود، سراغ را می گرفتند و می گفتند: کیست؟ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸 🚩 💠«...در بحث شهادت هم درجاتی وجود دارند. در بحث درجات شهادت، آن کسی بیشتر در درگاه خدا پذیرفته می‌شود که مظلومانه تر از سایر به رسیده باشد. چرا الان امام حسین علیه السلام بیشتر عاشق دارد؟ چون مظلومانه شده است. چرا مردم به بیشتر عشق دارند؟ چون او مظلومانه شده است. چرا وقتی نماینده اسبق امام در سپاه مُرد، هیچ کس نمی گوید خدا او را بیامرزد؟! دیگر رُک می‌گویم! در راه خدا درجه دارد. چرا وقتی حجت الاسلام در مشهد شد، آن طور باشکوه او را تشییع کردند؟ چرا امام از او با عظمت یاد کرد و به او لقب را داد؟...» 📓 برگرفته از کتاب ارزشمند و پرمغز ، صفحه ۳۸۴.📩 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ...: سلام دوستان شهدایی😊😊 ضمن عرض سلام و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما روزه داران عزیز و گرامی☺️☺️ ان شآلله قصد داریم به شرط لیاقت و دور از ریا با کمک آقا امام زمان (عج)وشهدا دور دوم ختم قرآن را برگزارکنیم ان شآلله برای هر جزئی یک شهید که لیست جز برای هر شهید به شرح زیر است که این سری برای شهدای مدافع حرم هست 👇👇👇👇 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 ڪسانے ڪہ مایل اند در این ختم شرڪت کنند شماره جزء مورد نظر خود را بہ آیدے زیر ارسال کنید.😊 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 @Deltange_hemmat68 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ان شآلله بتونیم بہ شرط لیاقت شاهد ده ها ختم در این ماه ضیافت الهے باشیم😊️ اجرتون با خود شهدا...😊 شہادت روزیتون ان شآلله🙏 التماس دعا🙏 یازهرا(س)😊 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f مهلت تلاوت تاآخر خرداد ماه
سلام بزرگواران تعداد جز های برداشته شده تا الان به شرح زیر است جز هاے ،۱۱،۲۰،۲،۳۰،۲۵،۳،۱۰،۲۶،۲۷، ،۲۹،۵،۲۸.۱،۴،۶،۱۵،۹،۸،۱۲،۲۴،۷، 16,13،۱۷،۱۸،۲۱،۲۲،۲۳،۱۹،۱۴ کسانی که مایل هستند شرکت کنند در این ختم به آیدے زیر جزء مورد نظر خود را اعلام کنند 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @Deltange_hemmat68 اجرتون باشهدا😊😊 التماس دعا http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f مهلت تلاوت تااخر خرداد ماه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این شهید کیه واقعا😭 این شهید کیه ک همه جا حرفشه تو هر رمانی حرف از حاجت دادن این شهید هست😭 این شهید کیه ک وقتی به چشماش نگاه میکنم شرمندش میشم😭 این شهدا کین ک اینقد پیش خدا عزیزن😭 چرا اینقد گنهکاریم😭 اینا شهدا حتی نگاهشون هم کل وجود خداست 😭 چرا لیاقت نداریم مثل اینا باشیم😭 چرا یاد نگرفتیم فقط رضایت خدا برامون مهم باشه ن خلقش😔 چرا یاد نگرفتیم آغوش خدا برامون بازه چرا یاد نگرفتیم کمی مثل شهدا باشیم😔 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
| ♥️🌱| •| عادٺ داشٺ اگر یڪ روز🌤 •| خانہ نمےآمد،🏘 •| حتما☝️🏻 •| فردا با یڪ دستہ گل💐 •|بہ دیدݩ ‌مےرفت🚶‍♂ •| بہ همسرش گفتہ بود:🗣 •|تو اولم••❤️•• •|نیستے🚫 •|⇜اول خـღـدا💓✨ •|⇜بعد سیدالشهدا🎈✨ •|⇜بعد 🌸✨ °🕌° ° http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
| 😁 . . . 🖇محمد زخمے شده بود احتمالا هنگام غواصے در یڪے از عملیاٺ‌ها ٺیر به پایش اصابٺ ڪرده بود. وقٺے بہ خانہ آمد یڪ هفٺہ مرخصے داشت. یڪ شب صدایش را شنیدم سریع از جا بلند شدم و به اٺاق رفتم دیدم نشسٺہ و از خدا مےخواهد سریعٺر بہ جبهہ برود.❤️ . هیچ وقٺ یادم نمےرود قرار بود چند نفر بہ عیادٺش بیایند محمد مرا صدا ڪرد و گفٺ: مادر اگر بچہ‌ها چیزے خواستند بگو نداریم،حتی آب! من ناراحٺ شدم و گفٺم :محمد این چہ رفٺارے اسٺ ڪہ مےڪنے محمد با لبخندے زیبا گفٺ: مادر ٺو این بچہ‌ها را نمیشناسے.🌱 . وقتے دوسٺانش آمدند شهید یوسف قربانے، رضا ابوبصیر و چند ٺن از غواصان دیگر نیز آمدند شهید یوسف قربانے صدایم ڪرد : -حاج خانم + بلہ پسرم؟ - نخ سفید دارید؟ +بلہ‌ الان مےآورم.🤦‍♂ همین ڪہ نخ سفید را آوردم دیدم چهره محمد ڪبود شده با اشاره پرسیدم چہ شده؟ عصبانے شد و سرش را تڪان داد.😐 نخ را بہ یوسف دادم خدا رحمتش ڪند نخ را از من گرفٺ دیدم یڪ پستونڪ نارنجے رنگ از جیبش در آورد و نخ را بہ آن وصل ڪرد و رو بہ محمد ڪرد و گفٺ: چون ۶ ماهہ دنیا آورده‌اے نیاز بہ دارد.😂😂 وقٺے حالٺ خوب شد حاج خانوم ڪمڪٺ مےڪند. . دوسٺانش خندیدند. من هم زدم زیره خنده. محمد وقٺے خنده مرا دید از اینڪہ من خوشحال شده بودم خنده اش گرفٺ!😂 🌸 . . منبعـ📙: درخٺ آلبالو . . . •|💖|•__________↯✿↯__________ ●「 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت ۱۶) 🍃در مورد تشکیل خانواده شاید احتیاجی به تذکری نباشد، چون در دین ما از
🔴 (قسمت ۱۷) 🍀عجیب اینکه افراد بسیاری که آنها را می‌شناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش می کردند تا به ایشان صدمه بزنند اما نمی توانستند... ⛔️ اتفاقات زیادی را در همان لحظات دیدم و متوجه آنها شدم، اتفاقاتی که هنوز در دنیا رخ نداده بود. ♨️ خیلی ها را دیدم که به شدت گرفتار هستند حق الناس میلیون‌ها انسان به گردن داشتند و از همه کمک می خواستند اما هیچ کس به آنها توجهی نمی‌کرد. ♻️مسئولینی که روزگاری برای خودشان کبکبه و دبدبه ای داشتن و غرق رفاه و راحتی در دنیا بودند حالا با التماس غرق در گرفتاری بودند... 🔆سوالاتی را از جوان پشت میز پرسیدم و جواب داد. ✅مثلاً در مورد امام عصر و زمان ظهور پرسیدم ایشان گفت: باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود. 🚫 اما بیشتر مردم با وجود مشکلات امام زمان را نمی خواهند...اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنیایی به ایشان مراجعه می‌کنند... بعد مثال زد و گفت: مدتی پیش مسابقه فوتبال بود، بسیاری از مردم در مکان های مقدس امام زمان را برای نتیجه این بازی قسم می دادند... ✅از نشانه های ظهور سوال کردم،از اینکه اسرائیل و آمریکا مشغول دسیسه چینی در کشورهای اسلامی هستند و برخی کشورهای به ظاهر اسلامی با آنها همکاری می‌کنند... 🌺 جوان پشت میز لبخندی زد و گفت: نگران نباش اینها کفی برآب هستند و نیست و نابود می شوند، شما نباید سست شوید باید ایمان خود را از دست ندهید. 🌴نکته دیگری که آنجا شاهد بودم انبوه کسانی بود که زندگی دنیای خود را تباه کرده بودند آنها فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند... 🌸جوان گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است در درجه اول زندگی دنیای شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد. 🌾 به من گفتند اگر آن رابطه پیامکی را ادامه می‌دادیم گناه بزرگی در نامه عمل از ثبت می‌شد و زندگی دنیایی تو را تحت شعاع قرار می داد. 🌼 در همین حین متوجه شدم که یک خانم با شخصیت و نورانی پشت سر من البته کمی با فاصله ایستاده‌اند. 🍀 از احترامی که بقیه به ایشان گذاشتن متوجه شدم که مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند . 🍁وقتی صفحات آخر کتاب اعمال من بررسی می‌شد و خطا و اشتباهی در آن مشاهده می شد خانم روی خودش را برمی گرداند، اما وقتی به عمل خوبی می رسیدیم با لبخند رضایت ایشان همراه بود. 🌹 اما توجه من به مادرم حضرت زهرا بود،در دنیا ارادت ویژه به بانوی دو عالم داشتم و در ایام فاطمیه روضه خوانی داشته و سعی می‌کردم که همواره به یاد ایشان باشم. 💥ناگفته نماند که جد مادری ما از علما و سادات بوده و ما نیز از اولاد حضرت زهرا به حساب می‌آمدیم. حالا ایشان در کنار من حضور داشت و شاهد اعمال من بود. 💐کم کم تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم...برای شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال امامان معصوم در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش... 🥀از اینکه برخی اعمال من معصومین علیه السلام را ناراحت می کردم می خواستم از خجالت آب شوم خیلی ناراحت بودم... 🍁 بسیاری از اعمال خوب من از بین رفته بود چیز زیادی در کتاب اعوالم نمانده بود... 🍀از طرفی به صدها نفر در موضوع حق الناس بدهکار بودم که هنوز نیامده بودند. 💠برای یک لحظه نگاهم افتاد به دنیا و به همسرم که ماه چهارم بارداری را می‌گذراند و بر سر سجاده نشسته بود و با چشمان گریان خدا را به حق حضرت زهرا قسم می‌داد که من بمانم. 💠نگاهم به سمت دیگری رفت داخل یک خانه در محله ماه دو کودک یتیم خدا را قسم می دادند که من برگردم. ♻️آنها می گفتند:خدایا ما نمی‌خواهیم دوباره یتیم شویم.. این را بگویم که خدا توفیق داد که هزینه‌های این دو کودک یتیم را می دادم و سعی می‌کردم برای آنها پدری کنم. 🌻 آنها از ماجرای عمل خبر داشتند و با گریه از خدا می خواستند که من زنده بمانم‌... ادامه دارد... 📌کپی مطالب با ذکر صلوات به نیت تعجل در فرج و سلامتی ناشر و عوامل کتاب ازاد وحلال میباشد http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سلام دوستان شهدایے😊😊 روزتون بخیر😍 نام دوست شهید خود و یا شهید خانواده خود را براے ما ارسال ڪنید تا در لیست ختم ها قرار گیرد 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @Deltange_hemmat68 اجرتون با شــــــــــہدا😌😌 التماس دعا🙏🙏 🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
💢 #پنج_ملعون_خدا_و_ملائکه #قسمت اول ♨️ پنج نفر هستند که خدا آنها را لعنت میکند و ملائکه هم آمین می
💢 دوم 💢 ♨️دومین و سومین ملعون کسی که مرد است، اما خودش را مثل زن در میآورد. انگشتر طلا و گیس و لباس و... که آدم شک میکند که این مرد است یا زن. شک میکنی ⁉️ ❌ مورد لعنت خداست و ملائکه هم آمین میگویند. 🌀 یک کسی میگفت :بچه ام به من میگوید مامان! خُب نمیدانست، این شخص قیافه ی زن ها را داشت. بچه هم شک کرده بود که این مامانشه یا باباشه! میگفت حالا هم که پسرم بزرگ شده، به من میگوید مامان. 🌀یکی از علماء میگفت:من با یک آقایی کارداشتم، رفتم در خانه اش، در زدم، خودش آمد دم در، من سرم پایین بود، خیال کردم عیالشه، از بس وضع پیراهن و مو و... شبیه زن ها بود. حس کردم خانومشه، گفتم خانم، تشریف ببرید بگویید اقای شما بیایند. نگاه کردم دیدم خود آن آقاست. یعنی قصه این جور است که گاهی آدم شک میکند. ❌ مردی گفتن زنی گفتن چرا خدا برای ما مرد ها محاسن خلق کرده؟ خُب چرا برای زن ها خلق نکرده⁉️ برای آنها هم میتوانست خلق کند. 💠 برای ما محاسن خلق کرده تا محاسن داشته باشیم. 💠 اگر کسی محاسنش را بزند با خدا مخالفت کرده است. در قرآن هم آیه دارد «فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلَقَ ٱللّهِ» یعنی اینها که خلقت خدا را تغییر میدهند. زنی که خودش را شبیه مرد میکند و به عکس، مردی که خودش را شبیه زن ها میکند. ❌شنیده ام بعضی زن ها کت و شلوار میپوشند. موی سرشان را هم مثل مردها میکنند، که شما نگاه میکنید خیال میکنید این پسر است، این هم مورد لعنت خداست و ملائکه هم آمین میگویند. ملائکه آمین بگویید دعا مستجاب است. ادامه دارد...... 🔻🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :0⃣2⃣ #فصل_سوم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣2⃣ لباس ها هم با سلیقه تمام تا شده بود. خدیجه سر شوخی را باز کرد و گفت: «کوفتت بشود قدم، خوش به حالت. چقدر دوستت دارد.» ایمان، که دنبالمان آمده بود، به در می کوبید. با هول از جا بلند شدم و گفتم: «خدیجه! بیا چمدان را یک جایی قایم کنیم.» خدیجه تعجب کرد: «چرا قایم کنیم؟!» خجالت می کشیدم ایمان چمدان را ببیند. گفتم: «اگر ایمان عکس صمد را ببیند، فکر می کند من هم به او عکس داده ام.» ایمان دوباره به در کوبید و گفت: «چرا در را بسته اید؟! باز کنید ببینم.» با خدیجه سعی کردیم عکس را بکَنیم، نشد. انگار صمد زیر عکس هم چسب زده بود که به این راحتی کنده نمی شد. خدیجه به شوخی گفت: «ببین انگار چسب دوقلو زده به این عکس. چقدر از خودش متشکر است.» ایمان، چنان به در می کوبید که در می خواست از جا بکند. دیدیم چاره ای نیست و عکس را به هیچ شکلی نمی توانیم بکنیم. درِ چمدان را بستیم و زیر رختخواب هایی که گوشه اتاق و روی هم چیده شده بود، قایمش کردیم. خدیجه در را به روی ایمان باز کرد. ایمان که شستش خبردار شده بود کاسه ای زیر نیم کاسه است، اول با نگاه اتاق را وارسی کرد و بعد گفت: «پس کو چمدان. صمد برای قدم چی آورده بود؟!» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :1⃣2⃣ #فصل_سوم ل
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣2⃣ زیر لب و آهسته به خدیجه گفتم: «به جان خودم اگر لو بدهی، من می دانم و تو.» خدیجه سر ایمان را گرم کرد و دستش را کشید و او را از اتاق بیرون برد. 🔸فصل چهارم روزها پشت سر هم می آمدند و می رفتند. گاهی صمد تندتند به سراغم می آمد و گاهی هم ماه به ماه پیدایش نمی شد. اوضاع مملکت به هم ریخته بود و تظاهرات ضد شاهنشاهی به روستاها هم کشیده شده بود. بهار تمام شد. پاییز هم آمد و رفت. زمستان سرد و یخبندان را هم پشت سر گذاشتیم. در نبود صمد، گاهی او را به کلی فراموش می کردم؛ اما همین که از راه می رسید، یادم می افتاد انگار قرار است بین من و او اتفاقی بیفتد و با این فکر نگران می شدم؛ اما توجه بیش از اندازه پدرم به من باعث دل خوشی ام می شد و زود همه چیز را از یاد می بردم. چند روزی بیشتر به عید نمانده بود. مادرم شام مفصلی پخته و فامیل را دعوت کرده بود. همه روستا مادرم را به کدبانوگری می شناختند. دست پختش را کسی توی قایش نداشت. از محبتش هیچ کس سیر نمی شد. به همین خاطر، همه صدایش می کردند «شیرین جان». آن روز زن برادرها و خواهرهایم هم برای کمک به خانه ما آمده بودند. مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرده بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• # صدای حاج هـــمت🎤 🌸(توکل بخدا )سبب شجاعت،ایثار،و تحمل مشکلات در انسان میشود👌
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• یکبار در خانه صحبت وصیتنامه📜 شد به پوستر حاج‌همت روی کمدش اشاره کرد و گـفت:وصیت من همان جمله است:😊 با خـدای خــود پـیمان بستـه‌ام تا آخرین قطره خـونم💔،در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک‌ آن آرام و قـــرار نگـــیرم.☝️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• یکبار در خانه صحبت وصیتنامه📜 شد به پوستر حاج‌همت روی کمدش اشاره کرد و گـفت:وصیت من
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• : « این قدر این مرد صلابت و شجاعت وشهامت داشت که انسان به حالش غبطه می‌خورد. به خدا وجود پاکش انگار ذره‌ای ترس از مرگ نداشت. سلیمانی یک سرمایه بزرگ برای انقلاب بود ، یک فرمانده غنی و بزرگ مانند مالڪ‌اشتر، جسور و بی باک در هنگام رزم✌️. آن قدر با بچه‌های بسیج اخلاقش خوب بود که همه شیفته‌اش شده بودند. در او ذره ای از وابستگی به دنیا پول ، ثروث، خانواده، منصب و مقام وجود نداشت🙂. این عزیز شربت شهادت را نوشید🕊 ، ما بسیار یادش‌ خواهیم کرد و یادش را در ادامه راهش به اثبات خواهیم رساند.»🌹 ۲۷حضرت‌رسولﷺ ۱ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🍃🌸گفت: حالا با این حساب هم باز نمی‌خواهید با هم حرف بزنید؟😢 نمی‌دانست به دوستم چه چیزها که نگفته بودم؛ وقتی به جواب خواستگاری کسی گفت نه و او دو هفته بعد شهید شد و حالا من جای او بودم.😞 بر سر دو راهی که چه بگویم به ابراهیم. نمی‌دانست بارها خواب ابراهیم را دیده‌ام. نمی‌دانست خواب دیده‌ام ابراهیم رفته روی قله بلندی ایستاده و داردبرای من خانه سفیدی می‌سازد.😢 نمی‌دانست خواب دیده‌ام رفته‌ام توی ساختمانی سه طبقه،رفته‌ام طبقه سوم، دیدم ابراهیم توی اتاق نشسته. دور تادور هم خانمهایی باچادرهای مشکی با روبنده نشسته‌اند.👌 گفتم: برادر همت! شما اینجا چکار می‌کنید؟👌 گفت: برادر همت اسم آن دنیای من بود. اسم این دنیای من "عبدالحسین شاه زید" است. 🍃🌸این را آن روزها به هیچکس نگفتم.حتی به خودِ ابراهیم. بعدها،بعد از شهادتش،رفتم پیش آقایی تا خوابم را تعبیر کند.چیزی نمی‌گفت،یا شانه خالی می‌کرد. گفتم: ابراهیم شهید شده خیالتان راحت باشد. شما تعبیرتان را بگویید. نه خودم را معرفی کردم،نه او را،نه موقعیت هردومان را. گفت: ایشان مثل امام حسین به شهادت می‌رسند. مقامشان هم مثل زید است، فرمانده لشکر حضرت رسول. همینطور هم بود. 🍃🌸ابراهیم بی‌سر بود و آنروزها در مجنون فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) همین خوابها بود که نگرانترم می‌کرد. برگشتم رفتم اصفهان،رفتم پیش حاج آقا صدیقین برای استخاره. آیه سیزدهم از سوره کهف آمد؛ با این معنی که: آنها به خدای خودشان ایمان آوردند و ما به لطف خاص خودمقام ایمان و هدایتشان را بیافزودیم. راوی: همسرشهیدهمت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌸🌹🥀🌼🌸🌼🌹🥀🌼🌸🌹🥀 این قسمت دشت هاے سوخته فصل ششم قسمت 2
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌸🌹🥀🌼🌸🌼🌹🥀🌼🌸🌹🥀 این قسمت دشت هاے سوخته فصل ششم قسمت 3⃣1⃣1⃣ بچه ها خوشحال شدند. بوی خانواده که به دماغ شان خورد ، تازه یاد دلتنگی هایشان افتادند و محله و بوی نان سنگک تازه و پنیر و چای... رفتند.😘😃 کارهای اولیه که اندکی سامانی گرفت ،حاج احمد پس از مشاوره با ابراهیم هِمّت و محمود شهبازی؛ (( سه تن از کیفی ترین فرمانده هان عملیاتی تیپ 27 محمد رسول الله(ص) را برای به عهده گرفتن مسئولیت کار در محمود بلتا و ارتفاعات علی گره زد، گلچین کرد.🤔 این سه نفر عبارت بودند از : حسین قجه ای فرمانده گردان سلمان فارسی ،محسن وزوایی فرمانده گردان حبیب ابن مظاهر و رضا چراغی فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا. در توصیف اهمیت ونقش محوری استراتژیک علی گره زد در منطقه غرب دزفول می توان گفت که اگر بتوان بلندی های ((تپه چشمه)) تا شاوریه، محیط بر جاده ی سوق الجیشی اندیمشک دهلران را به شکل یک نیم دایره ی هلالی در نظر گرفت، در مرکز این هلال فرضی ، تپه های استراتژیک علی گره زد و ((علی گریذد)) قریب یکصد و هشتاد عراده توپ متعلق به یگان توپخانه ی سپاه چهارم ارتش عراق مستقر بود که از اوایل جنگ تا به آن زمان ، شهرهای اندیمشک، هفت تپه، شوش و دزفول را آماج گلوله باران شبانه روزی چنین حجم متراکمی از توپ های خود قرار داده بود .🙄😦 برنامه ریزی عمده ی فرمانده تیپ 27 برای کار در این جبهه، دست زدن به یک مانور غیر متعارف؛ یعنی دور زدن دشمن و نفوذ در عمق مواضع توپخانه ی سپاه چهارم ارتش عراق بود.🙂😀 بر همین اساس از سوی فرماندهی تیپ 27 محمد رسول الله(ص) طرح اعزام سه گردان رزمی زُبده ی این تیپ به عمق هلال فرضی، با هدف تصرف واحد های توپخانه و آتشبار سنگین ... ادامه دارد 🌹🌹🌹 ادامه این داستان ان شاالله امشب در کانال تخصصی شهید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
💢 #پنج_ملعون_خدا_و_ملائکه #قسمت دوم 💢 ♨️دومین و سومین ملعون کسی که مرد است، اما خودش را مثل زن د
💢 سوم 💢 ❌چهارم از کسانی که مورد لعنت هستند آن کسی است که شما را فریب میدهد و مسخره میکند. به گدا میگوید :«بیا پول بدهم » وقتی گدا جلو می آید، چیزی به او نمیدهد و میگوید: گردنت کلفت، برو دنبال کار! برو کار کن! خُب چرا به او گفتی بیا پول بگیر؟ این بنده خدا حالا آمده است. کسی که شخص دیگری را فریب دهد و او را مسخره کند، به فقیر بگوید بیا به تو پول بدهم و اذیتش کند مورد لعنت خداست و ملائکه هم آمین میگویند. 🔹شخصی میگفت: دم تیمچه فقیری آمد از شخصی سوال کرد، پول که به او ندادند هیچ، مسخره اش هم کردند. فردا دکان آن شخص آتش گرفت و تمام دکان از بین رفت. لذا یک شعری طلبه ها در جامع المقدمات به مناسبت لعن میخوانند که میگویند: 🌸لاتُهینَ الْفَقیرَ عَلَّکَ أَنْ 🌸تَرْکَعَ یَوْماً وَ الدَّهْرُ قَد ْرَفَعَهُ 🔹یعنی به فقیر اهانت نکنید، هر چند دروغ بگوید و فقیر نباشد. 🔹ظاهراً ادعای فقر میکند، شاید راست بگوید، چرا اهانت میکنی؟ شاعر میگوید: به فقیر اهانت نکن شاید یک روزی تو فقیر شوی 🔹وَ الدَّهْرُ قَد ْرَفَعَهُ و روزگار آن فقیر را بالا ببرد. 🔹یادم هست فقیری آب حوض خانه ما را میکشید و یک دکان هم داشت. هر کس خانه میخواست به او میگفت، از بس که برای این و آن خانه پیدا کرد، سرانجام یک معاملات ملکی باز کرد، کت و شلوار مشکی میپوشید و کیف و.. یک کسى شد برای خودش، یک آدم شد. پس میشود یک روز کسی چیزی نداشته باشد و بعد ثروتمند شود. ادامه دارد... 🔻🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• #شهید_حاج‌ابراهیم_همت : « این قدر این مرد صلابت و شجاعت وشهامت داشت که انسان به حا
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• ۸ مــرداد ۱۳۶۱ عـملیـات رمـضـان درحـالی به پایـان رسیـد کـه فشـار زیـادی بـه نیـروهـا و کـادر تیـپ ۲۷ وارد آمـد به طوری که عکس العمـل هـای آنهــا سخنـان تنــد را در جلســه روز ۹ مـرداد ۱۳۶۱ در پـی داشـت😐 الان نماینــده امــام، اطمینـانش از لحــاظ بــرش عملیــاتی و کیـفیـت کــار، به دو سـه تـیپ اسـت آنـوقــت خـدایی نـاکــرده، کـادرهای مـا بیاینـد و بـه ما بـگوینـد ما دیگـر مـی خواهیـم بـه صـورت نیـروی عادی و پـرسنـل سـاده وارد عملیـات بشـویم؟ خـدا گـواه اسـت☝️، بـه شــرف حضــرت زهـــرا سلام الله علیها قسم مـن سـه بار رفتـم پیـش محـسن رضــایی که بگــویم مـن استعفــاء می دهــم؛ مـن معلــم هستــم و مــی خواهــم بــروم بچسبــم بـه شغــل معلمـی خــدا گــواه است☝️😒 هــر بار خــواستم این را مطــرح کنــم، جــرأت نکــردم و بــر خـودم لرزیــدم دیـدم هـر جمله ای را کـه می خواستـم مطـرح کنـم، اشــک بـه چشـم محسـن مـی آورد💔، ایـن بـود کـه خـودم رویـم نشــد و خجـالـت کشیــدم چیــزی بگویـم علت اینــکه کـه اگـر کسـی بـود، اگر مسئـول مناسبـی در دستــرس آنها بـود که دیگـر بـه مـن خـاک بر سـر نـمی گفتنـد🍃 تـو بیـا و مسئـولیت بگیــر منــی کــه عرضــه ی چـــرخــاندن بیست نفــر آدم را هم نــدارم😔؛ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• #عصبانیت_بی‌سابقه_شهیدهمت ۸ مــرداد ۱۳۶۱ عـملیـات رمـضـان درحـالی به پایـان رسیـد
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• ۸ مــرداد ۱۳۶۱ عـملیـات رمـضـان درحـالی به پایـان رسیـد کـه فشـار زیـادی بـه نیـروهـا و کـادر تیـپ ۲۷ وارد آمـد به طوری که عکس العمـل هـای آنهــا سخنـان تنــد را در جلســه روز ۹ مـرداد ۱۳۶۱ در پـی داشـت😐 الان نماینــده امــام، اطمینـانش از لحــاظ بــرش عملیــاتی و کیـفیـت کــار، به دو سـه تـیپ اسـت آنـوقــت خـدایی نـاکــرده، کـادرهای مـا بیاینـد و بـه ما بـگوینـد ما دیگـر مـی خواهیـم بـه صـورت نیـروی عادی و پـرسنـل سـاده وارد عملیـات بشـویم؟ خـدا گـواه اسـت☝️، بـه شــرف حضــرت زهـــرا سلام الله علیها قسم مـن سـه بار رفتـم پیـش محـسن رضــایی که بگــویم مـن استعفــاء می دهــم؛ مـن معلــم هستــم و مــی خواهــم بــروم بچسبــم بـه شغــل معلمـی خــدا گــواه است☝️😒 هــر بار خــواستم این را مطــرح کنــم، جــرأت نکــردم و بــر خـودم لرزیــدم دیـدم هـر جمله ای را کـه می خواستـم مطـرح کنـم، اشــک بـه چشـم محسـن مـی آورد💔، ایـن بـود کـه خـودم رویـم نشــد و خجـالـت کشیــدم چیــزی بگویـم علت اینــکه کـه اگـر کسـی بـود، اگر مسئـول مناسبـی در دستــرس آنها بـود که دیگـر بـه مـن خـاک بر سـر نـمی گفتنـد🍃 تـو بیـا و مسئـولیت بگیــر منــی کــه عرضــه ی چـــرخــاندن بیست نفــر آدم را هم نــدارم😔؛ چــه برســد به اینــکه بیــایم و مسـئولیت شرعــی خــون سه چهار هزار نفر آدم را در یک تیــپ به عهـــده بگیـــرم؛ خــود شمــا هــم همینطــور، تـک تـک مـاهــا هــم همینطـــور، عــرضــه ی چــرخانــدن خــودمان را هــم نداریــم خودمــان را هــم را نمــی تــوانیــم بســازیم،🍃 بچــرخــانیم و فرمانــدهی کنیــم، دیگــر چــه بــرسد بـه اینکـه بیـاییم و سـه چهــار هــزار نفــر را فرمــاندهی کنیــم،نـــداریـــم اگـــر کســی چنیــن عرضـــه ای را دارد بیایــد و بــگویــد ولـــی آیـــا حیثیت اســلام و انقــلاب چـنیـن اظهــار خستگـی را از مــا قبـول مـی کنــد👌؟و به قــول بــرادر رضـا چــراغی کــه دیشــب مــی گفــت مــا به ایــن ترتیـب بـایـد مــرگ بـر شـاه هـم نمی گفتیم وقتـی گفتیم، بایــد پــاے آن بایستیـــم✌️💪 منبـع نـوار📼 جلسـه ی روز نهـم مــرداد مـاه سال ۱۳۶۱، محـوطه ی بیـرونی قـرارگاه مرکـزی کـربلا ❤️ 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
بوی رنگ اتاق را پر کرده استنشاق می‌کنم یاد میکنم😢 روزی را که خونِ سرِ بریده ات، جاری بر خاکِ غمگینِ جزیره ای "مجنون" ، مجنون‌تَرَش می‌کند ...😰😰 حس میکنم، تورا، نگاهت را. عظمت خلوصِ مخلَص را. خدا را. خدا را ....😢😔 . دعایمان کن صدیقِ شهید چقدر خدا، دوستت دارد ....😭😭😭 . . ... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۱۱۱ 🌸 شهیدی که در عالم رویا امام‌زمان(عج) به او فرمود: از تو راضی‌ام ...
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۱۱۱ ✍ شهیدی که در عالم رویا امام‌زمان(عج) به او فرمود: از تو راضی‌ام ... مصطفی هراسان از خواب بیدار شد؛ اما دیدم داره می‌خنده. علت رو که پرسیدم،گفت: توی خواب بالای یک تپه ایستاده بودم که امام زمان(عج) رو دیدم. آقا دست روی شانه ام گذاشتند و فرمودند: مصطفی! از تو راضی هستم... 📌خاطره‌ای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدی‌روشن 📚منبع: پایگاه اینترنتی راسخون به نقل از همسر شهید http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#سردار_شهید #محمد_ابراهیم_همت #دوران_سربازی #ماه_مبارک_رمضان #مسئول_آشپزخانه #قسمت_دهم نیمه‌شب اس
یونس درحالی‌که از کارهای خنده‌اش گرفته، کف شوررا برمی‌دارد و می‌گوید: «چشم قربان» بعد درحالی‌که مشغول کار می‌شود، با صدای بلند آواز می‌خواند. ، را روی تخت پهن می‌کند و می‌ایستد به . از بیرون، صدای ماشین می‌آید. اول، ماشین سرلشکر و بعد یک جیپ نظامی جلو ساختمان آشپزخانه می‌ایستند. داخل جیپ، چند نظامی چماق به دست نشسته‌اند. سرلشکر و سگش از ماشین پیاده می‌شوند. سرلشکر به نظامی‌ها می‌گوید: «من می‌روم داخل... وقتی صدا زدم، شما هم بیایید.» سرلشکر، چماق یکی از نظامی‌ها را می‌گیرد و به‌طرف آشپزخانه راه می‌افتد. سگ جلوتر از او می‌رود. صدای آواز یونس و مناجات شنیده می‌شود. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f