°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• #مرد_لاف_زن #همت كسانی را كه اهل جهاد و مبارزه بودند، دوست میداشت☺️ و از كسانی
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #مرد_لاف_زن
#همت كسانی را كه اهل جهاد و مبارزه بودند، دوست میداشت☺️ و از كسانی كه فقط اهل شعار بودند و در موقع عمل، از ترس مخفی میشدند، بیزار بود😐.در آن دوران، یك نفر بود كه خودش را مبارز میدانست. حتی در ابتدا #همت با او همكاری میكرد. او شخصی بود كه فقط شعار میداد و هر كجا كه میدید خطری متوجهاش نیست، صحبت میكرد🙂، فریاد میزد و شعار میداد ولی تا بوی خطر به مشامش میرسید، صدایش درنمیآمد.😶
بعد از اینكه #همت به اتفاق مردم مجسمه شاه را از میدان اصلی شهر پایین كشیدند، آن شخص نیز داد و فریاد راه انداخته بود و طوری وانمود میكرد كه گویی تمام این كارها را انجام داده است😧. مردم كه از باطن او خبر نداشتند، گمان میكردند كه فرد مخلص و متعهدی است.
یك بار، #حاجی و بقیه دوستان برای راهپیمایی برنامهریزی كرده بودند. آن شخص هم با حرفهای فریبكارانه سعی داشت تا خود را در این برنامه سهیم جلوه دهد🙄. ولی شب هنگام، سربازان شاه تمام شهر را در اختیار گرفتند. آن شخص تا اوضاع را چنین دید، اعلام كرد كه فردا راهپیمایی نیست و برنامه لغو شده است😑. #همت گفت: «نه! تظاهرات برقرار است و اصلاً نباید از حضور مأموران وحشت كرد.»🙂
آن شخص گفت: «خطرناك است؛ همه جا پر شده از پلیس.»
#همت گفت: «تو اگر میترسی، میتوانی بروی خانه، كنار خانوادهات و همانجا مخفی شوی تا مبادا جانت به خطر بیفتد.»😊
فردای آن روز، #همت و دوستانش موفق شدند تا سربازان را به وسیله قلاب سنگ از میدان دور كنند و بعد سایر مردم را به خیابانها بكشانند👌. بعد از اینكه مردم موفق شدند سربازان را فراری دهند، #همت آن شخص را دید و گفت: «حالا فهمیدی كه جرأت مبارزه نداری😏. این مردم كه از هیچ چیز نمیترسند و به راحتی زیر باران گلوله فریاد میزنند، اینها مبارزند.»
آن شخص گفت: «مگر شما چكار كردهای.»😕
#همت گفت: «هیچی! فقط كاری كردیم كه دیگر برنگردند و این طرفها پیدایشان نشود.»🙂✌️
راوی : ولی الله همت
#برادرشهیدهمت❤️ 🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• یه روز نگاه کردم تو چشماش😢 گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن گفت اولین چیزی که توی ق
🌱
•|... ﷽... |• #التزام_به_اقتصاد_مقاومتی
گونی های نان خشک را چیده بودیم کنار انبار، #حاجی وقتی فهمید خیلی عصبانی شد😐. پرید به ما که: «دیگه چی؟ نون خشک معنی نداره»😶
از همان موقع دستور داد تا این گونی ها خالی نشده، کسی حق ندارد☝️ نان بپزد و بدهد به بچه ها. تا مدتها موقع ناهار و شام، گونی ها را خالی می کردیم وسط سفره🍃، نان های سالم تر را جدا می کردیم و می خوردیم.🙂😑
#شهید_محمدابراهیم_همت❤️
🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❤ #سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🌸
✔
💠
📖 #سعید_قاسمی که همراه با گروه سوم عازم #سوریه شد، می گوید:
... ماجرای سفر هم خیلی عجیب بود. پانصد نفر نیرو را سوار یک هواپیمای جمبوجتِ «کارگو» [ ویژه حمل بار ] کردند! از فرط تراکم مسافر، درِ هواپیما را به زور توانستند ببندند. توی آن دالان هواپیما، این پانصد نفر داشتند از سر و کول هم بالا می رفتند. ما با #حاج_همت یک گوشه ای نشسته بودیم. #حاجی چفیۀ سفیدی به گردن داشت و یک دست #لباس_خاکی_بسیجی پوشیده بود. پاچۀ شلوار را گِتر کرده بود و به جای پوتین هم از این کتانی های چینی سفید به پا داشت.
#حاجی از من پرسید: بگو بدانم چه احساسی داری؟ با توجه به اینکه این سفر در حکم ورود به وادی جدید در زندگی ماست، آیا آمادگی داری؟
گفتم : بالاخره سرنوشت است دیگر. هرچه پیش آید، خوش آید.
بعد #حاجی دست کرد توی جیب پیراهنش،کتاب دعای کوچکی را درآورد و در آن شلوغی و ازدحام بچه ها نشست و #زیارت_عاشورا خواند. اصلاً انگار توی خلسه رفته باشد، دعا می خواند و کار به کار کسی نداشت.
🔸️
👉
📚 منبع : کتاب #همپای_صاعقه
📸 حضور سردار #حاج_سعید_قاسمی در کنار وجود نازنین سردار #شهید_حاج_ابراهیم_همت - پادگان دوکوهه.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• #تصمیم مسألهای كه زمان ازدواج حاج همت پیش آمد، موضوع سیگار كشیدن🚬 او بود. حدود چ
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #اینها_به_چی_فکر_میکنن #حاجی آمده بود شهرضا مدتی قبل از آن، یک نامه از طرف اداره آموزش و پرورش برایش ارسال شده بود✉️، اما چون او در منطقه حضور داشت، هنوز به دستش نرسیده بود فرصت را مناسب دیدم و نامه را برایش آوردم متن نامه این بود که به #حاجی اخطار داده بودند❌ که اگر هرچه سریع تر به شغل قبلیش که معلمی بود برنگردد🙁، از مسئولان ذی ربط درخواست می شود که حقوق ماهیانه اش را قطع کنند😐 #حاجی از طرف آموزش و پرورش، به عنوان مأمور در سپاه خدمت می کرد و چون دائم در جبهه ها بود، چنین نامه ای برایش آمده بود وقتی #حاجی نامه را تا آخر خواند، خندۀ معنی داری کرد😊 و با لحن خاصی گفت «اینها معلوم نیست به چی فکر می کنن نمی دونن که ما اصلاً میریم جبهه که حقوقمون قطع بشه👌🙂 📓 برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بود
به روایت «ولی الله همت>>
#شهیدابراهیم_همت 🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• #شجاعت_حاج_همت یکی از شب ها عملیات مسلم بن عقیل همراه حاجهمت رفتم تا سری به منطق
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #معلمےکه_از_ساواک_کارت_قرمز_گرفت❗️ #حاجی، از همان ابتدا سعی میکند دانش آموزان را با راه و روش و افکار امام خمینی(ره) آشنا کند👌 و همین میشود که از ساواک کارت قرمز میگیرد♨️. حضور سیاسی و انقلابی #ابراهیم روز به روز پر رنگتر میشود✌️ تا جایی که برای اولین بار در ایران، مجسمه شاه توسط او در شهرضا پایین کشیده میشود و همین جسارتها و رشادتها، حکم اعدامش را هم روی میز ساواک میگذارد😱. مادر از فعالیتهای دوران انقلاب #محمد_ابراهیم و جسارت و نترس بودن بی حد و حسابش تعریف میکند و میگوید: «نزدیک انقلاب که شد، درس و مدرسه را گذاشت کنار؛ گفت فقط امام! جانش بود و حضرت امام...!🙂👌 میرفت زیرزمین، موزاییک ها را برمیداشت و اعلامیههای امام را آنجا پنهان میکرد🙊. رویش هم خاک میریخت که پیدا نباشد. البته پدرش خیلی موافق این کارهایش نبود و میگفت اگر ساواک اینها را پیدا کند، بیچارهات میکند🙁! #ابراهیم هم فقط در جواب شان میگفت: شما نگران من نباشید.»😊😉
#راوی:مادرشهید
#محمد_ابراهیم_همت❤️ 🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🌻🌸🌼🌻🌼🌺🌹🌻🌸🌼🌺 این قسمت دشت هاے سوخته فصل ششم قسمت8
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم
همت
🌺🌹🥀🌻🌺🌹🥀🌻🌹🌺🌹🥀
این قسمت دشت های سوخته
فصل ششم
قسمت9⃣1⃣1⃣
تو دیدگاه چون ما تنگه ((بژقازه ))رو گرفته بودیم من ،#همت و #احمد را صدا کردم،گفتم بیایید ببینید اون جا.😌
آمدند آن جا و دشمن را نشان دادم .یک تیپ داشت عراق، که تیپ زرهی بود به نام صدام.بهش گفتم :#حاجی دشمن فقط ازش همین باقی مونده که تو ده حسن قندیه.
من تا اون جا شناسایی رفتم.به همت گفتم:که من حالا برادر محسن را نمی تونم ببینم شما که دارید میرید عقب بهشان بگید که #الله کرم فلان ده را شناسایی کرده. ما می تونیم عملیات رو ادامه بدیم و #همت حتی
می خواست آن جا بمونه که با من شناسایی بیاد ولی #حاج احمد بهش گفت که #حسین اینجا هست و شناسایی می کنه ، بیاید ما بریم . که بعدش #صیاد آمد و آقای محمد باقری و #رحیم صفوی که من این ها را بردم و منطقه را دیدیم که بعدش هم تصمیم به عملیات گرفته نشد.😞
محمد مسئول اطلاعات فپقرارگاه ڪربلا بود آن موقع، حسن نیروی زمینی و قرارگاه لشکر نصر دستش بود که #احمد اینا تیپ های حسن بودند.
حسن یک چیز گردن کلفتیه ، اصلا توی این داستان های ما نمی گنجه.😢
یعنی شما اگر بخواهید بگید که ابرمرد اندیشه نظامی سپاه پاسداران در آن اوایل کیه؟حسنه، #حسن باقری طراح جنگ ها کیه؟حسنه و ما همه بعد از اون قرار داریم، حتی#احمد و #همت و همه این ها می افتند بعد از اون.حسن اصلا یک چیز دیگه ای بود و چهره اش اصلا روشن نمیشه توی جنگ. 😰
چی میگن،حالا ... بعد می آییم ما به جنگ بیت المقدس که بنده باز با #همت و #احمد
نمی تونم باشم .باز مجدد دستور کار ما رفتن به غربه، تو فتح المبین هم که غرب نشده بود ـ من رفته بودم با#علی فضلی این ها چون آقای #بروجردی به من گفت :باید بری غرب . #حاج همت کار درخشانش در مرحله سوم عملیات بیت المقدس و نهرخین است که #احمد زخمی می شه از پا با ترکش و کار عملیات می افته دست#حاج همت و او شایستگی خودش رو آن جا نمودار میکنه و با ایستادگی و مقاومتی که کنار بچه ها در خط اول و توی ده سعید انجام میده موفق می شه اون جاها رو به پیروزی برسونه.😌
چون عقبه اصلی عراق،عقبه جاده آسفالتی بود که از بصره می آمد ((تنومه)) ار تنومه
می اومدش ....
ادامه دارد...🌺🌺
ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصی شهید همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... |• #امضا زمانیكه شهید «سیدمحسن صفوی» فرمانده سپاه شهرضا بود، #همت هم فرمانده سپاه پ
🌱🌈🌸
•|... ﷽... |•
#همیشه_سیمش_وصل_بود
از جیبش کاغذی📃 در آورد و داد به دستم و گفت: «بیا این زیارت عاشورا رو بخون🌱» گفتم: « #حاجی بیا خودت بخون و گریه کن💔. من هزار تا کار دارم.» وقتی بلند شدم بروم. حال عجیبی داشت. زیارت را می خواند و اشک می ریخت.😢🙂
#فرمانده_دلها
#شهید_محمد_ابراهیم_همت🌹 🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... |• #همیشه_سیمش_وصل_بود از جیبش کاغذی📃 در آورد و داد به دستم و گفت: «بیا این زیارت عا
🌱🌈🌸
•|... ﷽... |•
#شهرت_در_عین_گمنامی - #حاجی! چرا این جا نشستی؟
- «هیچی، راهم ندادند تو.» خیلی عجیب بود.🙁
- این چه حرفیه؟ خب می گفتید...
نگهبان شرمنده شده بود😞. کمی هم هول کرده بود. آمد جلو و شروع کرد به بوسیدن صورت حاجی و عذر خواهی کردن که او را نشناخته. حاجی هم بوسیدش و گفت: «نه، کار خوبی کردی.☺️ تو وظیفه ات رو انجام دادی»🙂🌹
#فاتح_خیبر
#شهید_محمد_ابراهیم_همت❤️ 🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... |• پس از نخستین دیدارش با امام راحل، حال غریبی پیدا کرده بود. تا مدتها از یادآوری ای
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |•
به عادت همیشه ، هر روز یك نفر شهردار ساختمان می شد تا نظافت و شست و شو را بر عهده بگیرد🍃 ؛ اما متاسفانه وقتی نوبت به بعضی ها می رسید تنبلی می كردند و ظرف های شام را نمی شستند از یك طرف گرمای✨ طاقت فرسا و از طرف دیگر وجود حشرات ، حسابی كلافه مان كرده بود ؛ البته هیچ وقت ظرف ها تا صبح نشسته نمی ماند بالاخره كسی بود تا آن ها را بشوید😊 ناراحتی و گله ی من از بعضی از دوستان به گوش #حاجهمت رسید با خودم گفتم این بار #حاجی از شناسایی منطقه بیاید ،تكلیفم را با این قضیه یك سره می كنم آن روز داغ ، شهردار و مسئول ساختمان هم دست به سیاه و سفید نزده بودند 😣همه جا را گند گرفته بود و پشه از سر و روی ساختمان بالا می رفت وقتی #حاجی آمد توجه نكردم كه چقدر خسته و كوفته است هر چی كه دلم خواست ، گفتم او هم دلخور شد و گفت به آن ها تذكر بده ؛ اگر قبول نكردند ، اشكالی ندارد بگذار صبح بشود لابد خسته هستند🙁 راحت بگیر و آن شب كه #حاجهمت به خواب رفت، پشه ها مدام به سر و گردنش می نشستند و او به خودش می پیچید من رفتم و چفیه سیاهم را خیس كردم و آرام روی صورتش انداختم😇 و او آرام گرفت بعد هم كنارش دراز كشیدم و خوابیدم نیمه های شب نیش یك پشه ی سمج مرا از خواب بیدار كرد به كنار دستم كه نگاه كردم ، #حاجهمت نبود به شتاب از اتاق بیرون زدم درست حدس زدم ظرف ها دم در نبودند آرام پیش رفتم در سوسوی نور كسی👀 ظرف ها را می شست چهره اش معلوم نبود،چفیه ای را به سر و صورتش محكم بسته بود تا شناخته نشود آن،چفیه ی خود من بود.☺️🌹 #شهید_ابراهیم_همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... |• #آسوده_بخواب #ڪه_ما_ایستاده_خوابیم💔😔 ساعت یک و دو نصف شب بود. صدای شرشر آب میآمد
🌱🌈🌸
•|... ﷽... |•
#فعالیت؛ اما ڪاملا متفاوت
1- خودش می گفت: «من کیلومترے می خوابم.» واقعاً همین طور بود. فقط وقتی راحت می خوابید که توی جاده با ماشین می رفتیم. از شدتِ بی خوابی😴 یک باره فشارش می رفت روی هفت😑. تو عملیات خیبر وقتی کار ضروری داشتند، رو دست نگهش می داشتند. تا رهاش می کردند، بیهوش می شد. این قدر که بی خوابی کشیده بود. آنقدر غذا نخورده بود که زخم معده پیدا کرده بود😞 حتی یک بار مقدار زیادی خون استفراغ کرد.😣
2- ساعت چهار می رفتیم شناسایی تا ساعت نه، از نه شب به بعد تازه جلساتش شروع می شد. بعضی وقت ها صدای بچه ها در می آمد😫. همه مثل #حاجے که این قدر مقاوم نبودند.🙂 #شهید_ابراهیم_همت
#فـــرماندهدلهـــا❤️ 🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱 بِسمِ اللّٰه الرَحمٰنِ الرَحیمــــ همیشه نان و پنیر می خوردیم! وقتی #ازدواج کردیم، وضع مادّی ما
🌸🌈🌱
•|... ﷽... •
#از_خوبیهای_فرمانده
شهید دستواره:👇
« #حاجی به نماز اول وقت، همیشه با وضو بودن😊، دعا، تعقیبات نماز، قرائت قرآن و توسل به ائمه اطهار علیهم السلام توجه فراوانی داشت.»✨
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلهــا❤️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #بخشنامه_سنگ_شهید_همت راستی بخشنامه سنگ #شهید_همت را شنیده اید‼️ حاج همت در جبهه
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
کاربه توهین وبدوبیراه گفتن کشیده بود. #حاجی خونسردنشسته بود🙂وبحث میکرد.دیگرنمیتوانستم تحمل کنم😑نیم خیز شدم که ورامینی دستم راکشیدومجبورم کردبنشینم😊
خودمان بودیم توی چادروکه توی خودش بود.داشتم فکرمی کردم الان است که دستوراخراج ان هاراازلشگربدهد.بلندشدوازچادررفت بیرون✨
دورکعت نمازخواند❤️آمدکنارمان نشست وکارهای لشگرراپیش کشید.
مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده بود☺️
#شهیدمحمدابراهیمهمت
#فرمانده_دلها
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #همسرانه_شهــدا همهي كارهاش رو حساب بود. وقتي پاوه بوديم، مسئول روابط عمومي بود.
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
خواب فرمانده لشکر
#شهید_ابراهیم_همت
وقتی که عملیات می شد، دیگر خواب و خوراک نداشت از سه بعدازظهر تا سه صبح جلسه می گذاشت همه را یکی یکی صدا می زد و توجیه شان می کرد گاهی بیشتر از نیم ساعت در شبانه روز نمی خوابید😊 حتی بعضی وقتها سه چهار شب اصلاً نمی خوابید روز پنجم عملیات «خیبر» بود که دنبالش می گشتم توی جیپ پیدایش کردم👀 گفتم «کارت دارم #حاجی » گفت «صبر کن اول نمازمو بخونم☺️ » منتظر شدم نمازش را خواند بعد چراغ قوه🔦 و نقشه را آوردم که به او بگویم وضعیت از چه قرار است چراغ قوه را روشن کردم🔦 و روی نقشه انداختم و گفتم « کارور از اینجا رفته👈، از همین نقطه، بقیه هم » نگاهی بهش انداختم، دیدم سرش در حال پایین آمدن است😐 گفتم « #حاجی ، حواست با منه؟ گوش می کنی😕؟» به خودش آمد و گفت «آره، آره بگو » ادامه دادم «ببین #حاجی ، کارور از اینجا » که این دفعه دیدم با سر افتاد روی نقشه و خوابید😐 همان طور که خواب بود، به او گفتم «نه #حاجی ، الآن خواب از همه چیز برای تو واجب تره بخواب🙂، فردا برات توضیح می دم »😐😂
📷 اطلاعات عکس جبهه غرب، قلاجه ، تابستان ۱۳۶۲
📑 منبع کتاب برای خدا مخلص بود ، صفحه ۸۱ 📑
راوی:سردار شهید سعید مهتدی🌹
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • 🔴یکے از اصلیترین رموزِ موفقیتِ #شهیدهمت👇 سرتاپاش خاکے ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
🔴 #شجاعت_حاج_همت
یکی از شب ها عملیات مسلم بن عقیل همراه #حاجهمت رفتم🚶 تا سری به منطقه آزاد شده بزنیم✌️ من راننده بودم رفتیم تااین که احساس کردم به منطقه ای رسیده ایم که امکان جلو رفتن نیست😐 #حاجی پیاده شد من هم پیاده شدم و تازه متوجه شدیم وارد یک معبر مین شده ایم😱 که تنها به اندازه عبور یک ماشین🚍 پاک سازی شده است.☹️👀
#شهید_همت
#فرمانده_دلهــا
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • 🔴 #شجاعت_حاج_همت یکی از شب ها عملیات مسلم بن عقیل همراه #حاجهمت رفتم🚶 تا سری به م
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#اقتدا به #مولاحسینعلیهالسلام
به شوخی بهش گفته بودند: #حاجی! تو چشم های خیلی زیبایی داری و از ناحیه ی چشم شهید می شوی💔 ولی گویا این یک شوخی نبود بلکه پیش بینی ای بود که به واقعیّت پیوست😔. چشم هایی که نگاهش، بیانگر هزاران هزار درد دل و مظلومیت خاندان اهل بیت علیهم السلام و شیعیان دل سوخته ی تاریخ بود با ترکشی از ناحیه ی خون آشامان تاریخ، تقدیم آستان حضرت دوست شد.
اما نه فقط چشمهایش☝️، بلکه چونکه خودش می گفت: «علی وار زیستن و علی وار شهید شدن،🍂 حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم»💔
و دوست داشت همچون مولایش اَباعبدالله علیه السلام، بی سر و همچون آقایش اباالفضل علیه السلام بی دست باشد.😭
عاشقانه به مولایش اقتدا کرد و عارفانه به زمره ی اصحاب حسین بن علی علیهماالسلام پیوست.🕊
بیاد #شهید_ابراهیم_همت
#ابراهیم_جان_التماس_دعا😔
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • ❤️🍃❤️ ✍ یکے از اصلیترین رموزِ موفقیتِ #شهیدهمت☺️👇 #متن_خاطره سرتاپاش خاکے ، و
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
سیره عملے #شهیدهمت☺️👇
#حاجهمّت پيش از آن كه يك فرمانده نظامى باشد✌️، يك عنصر ايمانى و فرهنگى بود.👌
#حاجى معتقد بود كه جنگ ما بر اساس اعتقاد بوده🍃 و اگر بنا است بين آموزش نظامی و عقيدتى به يكى بيشتر ارزش بدهيم آن آموزش عقيدتى است.👌 قبل از عمليات والفجر 4، وقتى لشكر در اردوگاه شهيد بروجردى بود🍃، به من مىگفت: »حاج آقا! بچهها را جمع كنيد☺️ و برايشان كلاس عقيدتى بگذاريد😊.« يكبار ديگر به من گفت:«من در اين عمليات روى آموزش عقيدتى بيشتر از آموزش نظامى حساب مىكنم.»😉✌️
واقعيت اين بود كه در عمليات والفجر 4، تنها چيزى كه مىتوانست بچهها را به
بالاى ارتفاعات «كانى مانگا» برساند،☝️ اعتقاد و ايمان آنان بود👌☺️. دشمن در بالاى كوه، استحكامات قوى و وسايل زرهى داشت و ما بايد با دست خالى بر آنان غلبه
مىكرديم☹️. در آن عمليات، كارهاى سختتر بر عهده گردانهايى گذاشته شده بود🙂
كه از نظر روحى وضعيت بهترى داشتند (مثلاً بيشتر نيروهايشان اهل نماز شب
بودند)☺️ اين سياست ايشان موفقيتآميز بود و توانستيم ارتفاعات كانىمانگا را بادست خالى بگيريم.✌️😍
خلاصه آن كه او اوّل يك نيروى عقيدتى و فرهنگى بود تا يك فرمانده نظامى.☺️❤️
#شهیدمحمدابراهیمهمت❤️
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 #مرد_تنها در مدتی كه #همت در مدارس تدریس میكرد، فعالیت های سیاسی خود را نیز ادامه میداد☝️. ای
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#همسرشهیدهمت
میخواستم سفره بیندازم که #حاجی دستم را گرفت گفت «وقتی من میآیم، تو باید استراحت کنی🙂 من دوست دارم شما را بیشتر در آسایش و راحتی ببینم☺️ » گفتم «من که بالاخره نفهمیدم باید چه جور آدمی باشم یک روز میگفتی میخواهی زنت شریک باشد، حالا میگویی از جایم تکان نخورم » شروع کرد به انداختن و مرتب کردن سفره سرش پایین بود🙁 با صدایی که انگار دوست ندارد، کسی غیر از خودش بشنود، گفت «تو بعد از من سختیهای زیادی میکشی😞 پس بگذار لااقل این یکی دو روزی که در کنارت هستم، کمی کمکت کنم☺️ »
راوے:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت🌹
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • بیسیمچی گردانِ حنظله #حاج_همت را خواست. حاجی آمد پای بیسیم و گوشی را به دست گرفت.
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
🔴 بشارت شهادت محسن نورانی از زبان شهیدهمت
#حاج_همت ، محسن را خواست و به او گفت : « محسن، تو به شهادت💔 مي رسي. » محسن كه كمي جا خورده😳 بو د ، گفت ، « چطور مگه #حاجي ؟
#حاج_همت ادامه داد : « من خواب ديدم كه تو به شهادت ميرسي💯 ، شهادتت هم طوري است كه اول اسيرت مي كنن و بعد از اينكه آزار و شكنجه ات دادن♨️ و تو خواسته هاي اونها رو برآورده نكردي💪 ، تو رو تيرباران مي كنن و به شهادت مي رسي💯...
سه روز بعد خواب #حاج_همت تعبير شد. در عمليات والفجر 3 در مرداد 62 و درآزاد سازي مهران ، ماشين تويوتايي🚖 كه سرنشينان آن نوراني، برقي، پكوك و چند نفر ديگر از پاسداران لشگر 27 بودند در منطقه قلاجه به كمين منافقين خورد .پس از آن منافقين ناجوانمردانه سرنشينان تويوتا را به رگبار بستند😔 همه سرنشينان جز يك نفر جلوي چشم👀 يكديگر در حاليكه زخم هاي عميق گلوله برداشته بودند با تير خلاص، به شهادت رسيدند ...😞
منافقین👿 بالاي سر محسن كه هنوز نيمه جاني داشت ، آمده و از او خواسته بوند كه #اطلاعاتي را به آنها بگويد. سپس توهين كند🚫 ، امّا محسن كه ديگر رمقي نداشت ، بر امام درود فرستاده بود😇. كومله با مشاهده اين صحنه ، تيري به پيشاني محسن زده و بعد از آن بدنش را تيرباران كرده بودند.😭 .
#شهید_محسن_نورانی
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • « به #بسیجیها خیلے علاقه داشت و آنها را «دریا دل» مینامید او روی ڪارت شناسایی من
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
🔴 #التزام_به_اقتصاد_مقاومتی
گونی های نان خشک را چیده بودیم کنار انبار، #حاجی وقتی فهمید خیلی عصبانی شد. پرید به ما که: «دیگه چی؟ نون خشک معنی نداره»😶
از همان موقع دستور داد تا این گونی ها خالی نشده، کسی حق ندارد☝️ نان بپزد و بدهد به بچه ها. تا مدتها موقع ناهار و شام، گونی ها را خالی می کردیم وسط سفره، نان های سالم تر را جدا می کردیم و می خوردیم.🙂😑
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • 🍁 آخرین سخنرانی #شهید_همت ▫️روز دهم عملیات خیبر بدستور ق فتح، عملیات درمحور طلائیه
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
« قبل از عملیات، یک شب #حاجی به خانه آمد و سرا پا خاک آلود بود و چشمانش هم از بی خوابی ورم😓 کرده بود. وقتی که وارد خانه شد، دیدم می خواهد نماز بخواند. گفتم: لااقل دوش بگیر، غذایی بخور و بعد نمازت را بخوان🙁. #حاجی گفت: من این همه به خود زحمت دادم که نماز اول وقت را از دست ندهم☝️، چه طور می توانم نماز نخوانده غذا بخورم. آن شب آنقدر خسته بود که من در موقع نماز خواندن، کنار ایستادم که اگر افتاد بگیرم»😢😞
(سردار خیبر، ص ۱۴۲)
#شهید_همت
#فرمانده_دلها
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #شهید_همت مگــر ما در اسلام؛مسألهای به نام ڪُرد و فارس؛یا شیعه و سنی داریم⁉️ملا
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#حاجی بين نماز ظهر و عصر، قرار شد كه برای بسيجيان صحبت كند🎤. بعد از صحبت به سمت محل ستاد حركت ميكند. چون سابقه هم داشت كه بسيجيان، براي ابراز محبت بعد از صحبت های #حاجی ميريختند و مشكلاتی را ايجاد ميكردند🍃، با توجه به اين مطلب ، بين نماز ظهر و عصر را انتخاب كرده بود كه از اين فرصت بتوانند استفاده كند🙊. وقتي كه حركت كرد، بسيجيان متوجه مي شوند كه #شهيد_همت حركت كرده است به سمت محل ستاد. به سمتش هجوم ميآوردند😱. #حاجی وقتی كه اين وضع را دید، شروع کرد به دويدن به سمت محل ستاد و بسيجيان هم بدنبالش.!😂🏃
شهيد رمضان گفت، ايشان آمدند وارد ستاد كه شدند بسيجيان از در و پنجره محل ستاد بالا مي رفتند كه مي خواستند ايشان را ببينند😩. هرچه از برادران خواهش ميكرديم كه ايشان كار دارند بايد سريع برگردند به منطقه و بايد فرماندهان گردانها را توجيه كنند، بسيجيان راضي نميشدند😂. در اين بين، پيرمردي اصرار زياد داشت كه حتما بايد #شهيد_همت را ببينند. میگفت با ایشان کار واجبی دارد، خوب هرچه ما به اين پيرمرد بسيجی عرض كرديم كه كارت را بگو، گفت: نه كاري است كه بايد حتما به ايشان بگويم😞! اجازه دادیم وارد شود و به محض اينكه وارد شد رفت و #شهيد_همت را بوسيد!😘
گفت: كار من تمام شد. همين كار را داشتم ، چطور میخواستید به جای من انجامش دهید!؟!😂😒
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #حاجی بين نماز ظهر و عصر، قرار شد كه برای بسيجيان صحبت كند🎤. بعد از صحبت به سمت مح
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#حاجی بين نماز ظهر و عصر، قرار شد كه برای بسيجيان صحبت كند🎤. بعد از صحبت به سمت محل ستاد حركت ميكند. چون سابقه هم داشت كه بسيجيان، براي ابراز محبت بعد از صحبت های #حاجی ميريختند و مشكلاتی را ايجاد ميكردند🍃، با توجه به اين مطلب ، بين نماز ظهر و عصر را انتخاب كرده بود كه از اين فرصت بتوانند استفاده كند🙊. وقتي كه حركت كرد، بسيجيان متوجه مي شوند كه #شهيد_همت حركت كرده است به سمت محل ستاد. به سمتش هجوم ميآوردند😱. #حاجی وقتی كه اين وضع را دید، شروع کرد به دويدن به سمت محل ستاد و بسيجيان هم بدنبالش.!😂🏃
شهيد رمضان گفت، ايشان آمدند وارد ستاد كه شدند بسيجيان از در و پنجره محل ستاد بالا مي رفتند كه مي خواستند ايشان را ببينند😩. هرچه از برادران خواهش ميكرديم كه ايشان كار دارند بايد سريع برگردند به منطقه و بايد فرماندهان گردانها را توجيه كنند، بسيجيان راضي نميشدند😂. در اين بين، پيرمردي اصرار زياد داشت كه حتما بايد #شهيد_همت را ببينند. میگفت با ایشان کار واجبی دارد، خوب هرچه ما به اين پيرمرد بسيجی عرض كرديم كه كارت را بگو، گفت: نه كاري است كه بايد حتما به ايشان بگويم😞! اجازه دادیم وارد شود و به محض اينكه وارد شد رفت و #شهيد_همت را بوسيد!😘
گفت: كار من تمام شد. همين كار را داشتم ، چطور میخواستید به جای من انجامش دهید!؟!😂😒
اين خاطره درست بعد از عمليات خيبـر، 6 و 7 شب مداوم عمليات كردن در منطقه طلاييه و بسياري از اين بسيجيان يا برادرشان ياخويشاوندانشان و يا دوستانشان را از دست داده بودند💔. اين نشان ميدهد كه اينها چقدر به #شهيد_همت علاقهمند بودند. از طرفي اين هم نشانه از علاقه شديد
#شهيد_همت به بسيجيان بود. چون به اين برادران عزيز بسيار علاقهمند بود.☺️ هميشه به فرماندهان گردانها تأكيد ميكرد كه از نظريات و از موارد مختلف و از تجربيات اين برادران استفاده كنند👌🌹
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#سردار_خیبر♥️
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • به جنگ سربازان آمریکایی بروید‼️ ➕خاطره علیرضا پناهیان از #شهید_همت #پناهیان #مذهب
🌱
بِسمِ اللّٰه الرَحمٰنِ الرَحیمــــ
#از_خوبیهای_فرمانده
شهید دستواره:👇
« #حاجی به نماز اول وقت، همیشه با وضو بودن😊، دعا، تعقیبات نماز، قرائت قرآن و توسل به ائمه اطهار علیهم السلام توجه فراوانی داشت.»✨
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلهــا❤️
🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • #همسرانه_شهــدا همهي كارهاش رو حساب بود. وقتي پاوه بوديم، مسئول روابط عمومي بود.
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
موقع شهادت پسرم جنازه چند تا از دوستانش را هم با هم آورده بودند.موقع تشیع یکی از همین ها بود،فکر کنم #شهید علوی بود که زیر پای #حاجی دفن شده🍁.این شهید را شبانه دفن کردند.همان کسی که قبر را می کنده می گفت:شب بود.داشتم قبر را می کندم که یک دفعه کلنگ⛏ خورد به دیواره قبر #حاجی و انگار توی قبر کلی مهتابی💡 روشن کرده بودند.چکمه ها و لباس #حاجی تنش بود و بدنش سالم و فقط یک پارچه سفید رویش بود✨. چون لباس #حاجی را بیرون نیاوردیم.فقط مادرم گفت #حوله احرامش را بکشید رویش. آن بنده خدا می گفت: یک بوی غلیظ عطر بیرون زد💫.آمدم بیرون،حول شده بودم.به سرعت کمی گچ درست کردم .سوراخ قبر را گرفتم.تا سال قبل هم این بنده خدا زنده بود و خودش ماجرا را تعریف می کرد.😢🌹
راوی:خواهر بزرگوار شهید
#محمدابراهیمهمت
#کرامات_حاجی
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • 💠 حلقهی ازدواج 💍 🔰حلقه ی ازدواج من هزار تومن💵 قیمتش بود. ابراهیم به من گفت: من ح
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#معلمےکه_از_ساواک_کارت_قرمز_گرفت❗️
#حاجی، از همان ابتدا سعی میکند دانش آموزان را با راه و روش و افکار امام خمینی(ره) آشنا کند👌 و همین میشود که از ساواک کارت قرمز میگیرد♨️. حضور سیاسی و انقلابی #ابراهیم روز به روز پر رنگتر میشود✌️ تا جایی که برای اولین بار در ایران، مجسمه شاه توسط او در شهرضا پایین کشیده میشود و همین جسارتها و رشادتها، حکم اعدامش را هم روی میز ساواک میگذارد😱. مادر از فعالیتهای دوران انقلاب #محمد_ابراهیم و جسارت و نترس بودن بی حد و حسابش تعریف میکند و میگوید: «نزدیک انقلاب که شد، درس و مدرسه را گذاشت کنار؛ گفت فقط امام! جانش بود و حضرت امام...!🙂👌 میرفت زیرزمین، موزاییک ها را برمیداشت و اعلامیههای امام را آنجا پنهان میکرد🙊. رویش هم خاک میریخت که پیدا نباشد. البته پدرش خیلی موافق این کارهایش نبود و میگفت اگر ساواک اینها را پیدا کند، بیچارهات میکند🙁! #ابراهیم هم فقط در جواب شان میگفت: شما نگران من نباشید.»😊😉
#راوی:مادرشهید
#محمد_ابراهیم_همت❤️
#دفاع_مقدس
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f