🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
❌ بخلاف عالمان بی عمل که مغضوب هستند،
♥️ خداوند حسابی عاشق جوانمردان لوتی است که تا پای جان، روی حرفشان استقامت میکنند و دفاع می نمایند از قرآن و ولایت!
💪 و با هیچ بادی، نمی لرزد شاخه های ایمان شان! حتی طوفان و گردباد سکه های ابن زیاد یا تیزی شمشیر یزید!
👇👇👇👇
🌴 آیات 3 و 4 سوره صف 🌴
🕋 كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ
🕋 إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَّرْصُوصٌ
⚡️ترجمه:
نزد خدا بسيار مورد غضب است كه چيزى را بگوئيد كه عمل نمىكنيد.
همانا خداوند كسانى را دوست دارد كه صف بسته در راه او پيكار كنند، چنانكه گويى بناى بسيار مستحكم سربى هستند.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❣﷽❣ 1⃣1⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ ✴ #انتخاب_شما_چیست⁉️ ◀️ وَ مَنْ یُطِعِ اللّٰهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولٰئ
❣﷽❣
2⃣1⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨
✍️ #غمِ_روزی_را_مخور
چرا آدم باید از #ترس_قطع_روزی، از راهِ حرام پول در بیاره⁉️😱
📣📣 از این ذلت بیرون بیا و بر سر #سفره_پروردگارت بشین.🍛🍲
👈⭕️خدا #روزی_دهنده است⭕️👉
وَكَأَيِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(عنکبوت،۶۰)
✨چه بسیار حیوانات که خود بارِ روزی خود نکشند، خدا به آنها و هم به شما روزی میرساند، و او شنوا و داناست.
✨✨✨✨✨
💢#امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
✅ بدان کسی پیش از تو، به روزی تو نمی رسد و آن را از دست تو نمی تواند خارج کند
👈و آن چه برای تو مقدّر شده، هرگز نمی تواند آن را به تأخیر اندازد.
❌ پس فکر و اندوه #سال_آینده را بر فکر و اندوه امروز، اضافه #مکن.
👈 چرا که برای رسیدگی به مشکلاتِ هر روز، همان روز کافی است.✋
✅ اگر سال آینده جزء عمرت باشد، خداوند هر روز، روزیِ تازه میدهد.🍛🍲
و اگر جزء عمرت نباشد، چرا غم و اندوه چیزی را بخوری که مربوط به تو نیست⁉️
📚 نهج البلاغه، حکمت۳۷۱
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت 0
بسم رب الشهدا و الصدیقین
💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊
#برای_خدا_خالص_بود
#خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت
قسمت 1⃣1⃣
راوی: ژیلا بدیهیان
حلقه ی ازدواج من هزار تومان قیمتش بود.
ابراهیم به من گفت: " من حلقه ی طلا و پلاتین نمیخوام،اگه صلاح بدونین، من فقط یه انگشتر عقیق برمیدارم."
یه انگشتر عقیق برداشت به قیمت صد و ' پنجاه تومان. آن موقع پدرم مخالفت کرد و میگفت:
"زشته برای ما که دامادمون حلقه ی صد و پنجاه تومانی برداره.تو آبروی مارو بردی."
گفتم: "مگه چی شده؟"
گفت: "آخه کی تا حالا برای دامادش حلقه ی صد و پنجاه تومانی گرفته؟ زشته بابا، میخندن به آدم. "
وقتی ابراهیم زنگ زد خانه مان و موضوع را با او درمیان گذاشتم، با پدرم صحبت کرد.
به او گفت:" آقای بدیهیان، این حلقه از سرم هم زیاده. شما دعا کنین که من بتونم توی زندگی، حق همین انگشتر رو هم درست ادا کنم، باقی اش دیگر دست خدا و مصلحت اوست. "
سرحرفش هم ایستاد.همیشه ودر هر شرایطی حلقه اش را دست میکرد و خیلی به آن توجه داشت. وقتی در یکی از عملیات ها، حلقه شکست،رفت و عین همان انگشتر با همان عقیق و همان رکاب را خرید و دستش کرد.
خندیدم و گفتم:" حالا چه اصراری داری که حتما همین حلقه باشه و اینقدر نسبت به این حلقه مقیدی؟"
گفت:" این حلقه توی زندگی، سایه ی یه مرد یا یه زنه. من دوست دارم همیشه سایه ی تو همراهم باشه، این حلقه همیشه در اوج تنهایی، تو رو به یاد من میاره و من محتاج اون هستم.میفهمی محتاج شدن یعنی چی؟"
ادامه دارد...
💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❗️ یک انسان، معادلِ همهی انسانها:👇
🕋 مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ، فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا، وَ مَنْ أَحْیَاهَا، فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا (مائده/۳۲)
💢 هر کس، انسانی را بدونِ ارتکابِ قتل یا فساد در روی زمین، به قتل برساند، چنان است که گویی همه انسانها را کشته.
💢 و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی به همهی مردم حیات بخشیده است.
امام صادق(ع) درباره این آیه فرمودند:
⚡️ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَی هُدًی، فَقَدْ أَحْیَاهَا، وَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ هُدًی إِلَی ضَلَالٍ، فَقَدْ وَاللهِ أَمَاتَهَا.
💢 هرکس نفسِ منحرفی را #هدایت کند، او را زنده کرده است.
💢 و هر کس، فردی را #منحرف کند، او را کشته است.
📚 کافی، ج۲، ص۲۱۰.
📣📣 حواسمون باشه!!
اگر بلندگو به دست هستیم،🎤 قلم به دست هستیم،✏️ نشریه و روزنامه داریم،📃 تریبون داریم،🗣 مسئولِ یک اداره یا شرکت هستیم،👥 پدر و مادر هستیم،👨👩👧👦، و...
و خلاصه اگر آدمی هستیم که یک عدّه گوششون به دهنِ ماست، خیلی مراقب باشیم که کسی رو گمراه نکنیم.☝️
❌ گاهی با گمراه کردنِ یک نفر، یک نسلی گمراه میشه.
✅️ و گاهی با هدایت و تربیتِ یک نفر، یک جامعهای هدایت میشه.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :8⃣8⃣ #فصل_دهم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :9⃣8⃣
#فصل_دهم
به بهانه اینکه سردش شده بود آمد توی اتاق. زیر کرسی نشست. دستش را گذاشت زیر لحاف تا گرم شود. کمی بعد گرمِ تعریف شد. از کارش گفت، از دوستانش، از اتفاقاتی که توی هفته برایش افتاده بود. خدیجه را خوابانده بودم سمت راستم، و بچه هم طرف دیگرم بود. گاهی به این شیر می دادم و گاهی دستمال خیس روی پیشانی خدیجه می گذاشتم. یک دفعه ساکت شد و رفت توی فکر و گفت: «خیلی اذیتت کردم. من را حلال کن. از وقتی با من ازدواج کردی، یک آب خوش از گلویت پایین نرفته. اگر مرا نبخشی، آن دنیا جواب خدا را چطور بدهم.»
اشک توی چشم هایم جمع شد. گفتم: «چه حرف ها می زنی!»
گفت: «اگر تو مرا نبخشی، فردای قیامت روسیاهِ روسیاهم.»
گفتم: «چرا نبخشم؟!»
دستش را از زیر لحاف دراز کرد و دستم را گرفت. دست هایش هنوز سرد بود. گفت: «تو الان به کمک من احتیاج داری. اما می بینی نمی توانم پیشت باشم. انقلاب تازه پیروز شده. اوضاع مملکت درست و حسابی سر و سامان نگرفته. کلی کار هست که باید انجام بدهیم. اگر بمانم پیش تو، کسی نیست کارها را به سرانجام برساند. اگر هم بروم، دلم پیش تو می ماند.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :9⃣8⃣ #فصل_دهم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :0⃣9⃣
#فصل_دهم
گفتم: «ناراحت من نباش. اینجا کلی دوست و آشنا، و خواهر و برادر دارم که کمکم کنند. خدا شیرین جان را از ما نگیرد. اگر او نبود، خیلی وقت پیش از پا درآمده بودم. تو آن طور که دوست داری به کارت برس و خدمت کن.»
دستم را فشار داد. سرش را که بالا گرفت، دیدم چشم هایش سرخ شده. هر وقت خیلی ناراحت می شد، چشم هایش این طور می شد. هر چند این حالتش را دوست داشتم، اما هیچ دلم نمی خواست ناراحتی اش را ببینم. من هم دستش را فشار دادم و گفتم: «دیگر خوب نیست. بلند شو برو. الان همه فکر می کنند با هم دعوایمان شده.»
خواهرم پشت پنجره ایستاده بود. به شیشه اتاق زد. صمد هول شد. زود دستم را رها کرد. خجالت کشید. سرخ شد. خواهرم هم خجالت کشید، سرش را پایین انداخت و گفت: «آقا صمد شیرین جان می خواهد برنج دم کند. می آیید سر دیگ را بگیریم؟»
بلند شد برود. جلوی در که رسید، برگشت و نگاهم کرد و گفت: «حرف هایت از صمیم دل بود؟»
خندیدم و گفتم: «آره، خیالت راحت.»
ظهر شده بود. اتاق کوچک مان پر از مهمان بود. یکی سفره می انداخت و آن یکی نان و ماست و ترشی وسط سفره می گذاشت.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بسم رب الشهدا و الصدیقین 💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊 #برای_خدا_خالص_بود #خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت قسمت
بسم رب الشهدا و الصدیقین
💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊
#برای_خدا_خالص_بود
#خاطرات_شهید_محمد_ابراهیم_همت
قسمت 2⃣1⃣
راوی: مادر شهید
پس از انجام کارهای مقدماتی، در دی ماه سال ۱۳۶۰ بود که ابراهیم با یک دست لباس سپاه و همسرش نیز با یک دست لباس ساده سر سفره عقد حاضر شدند و امام جمعه ی اصفهان خطبه ی عقد آنها را خواند. با مهریه ی یک جلد کلام الله مجید، یک جلد نهج البلاغه و بیست و هفت تومان پول.
همان شب دست زنش را گرفت و او را به خانه ی خودمان آورد. عجب شبی بود.من با پدرش توی اتاق نشسته بودیم که متوجه صدای گریه اش شدیم.زار زار گریه میکرد.
با خودم گفتم:" آخه چی شده، مگه امشب شب زفاف نیست؟"
به پدرش گفتم:" چرا اینقدر بیتابی میکنه؟"
او هم متحیر مانده بود.دلم طاقت نیاورد. بلند شدم و رفتم از لای در نگاه کردم. دیدم رختخواب را جمع کرده یک گوشه، سجاده اش پهن است و مشغول راز و نیاز با خدای خویش است. خانمش هم کناری نشسته بود و نمیدانم قرآن یا مفاتیح بود که در دامنش بود. هر کاری کردم روم نشد در را باز کنم و به او بگویم:" مادر التماس دعا، منم دعا کن. "
ساعت یازده شب بود. تا پنج صبح ناله میزد و من صدایش را میشنیدم که میگفت:
«العفو،العفو، الهی العفو.» صدای ضجه های او قلبم را میسوزاند. تا خود صبح گریه کرد. طوری که صبح با چشمهای قرمز و متورم آمد و صبحانه خورد. بعد هم با همسرش به گلزار شهدای شهرضا رفتند و پس از آنکه دیداری با شهدا تازه کردند، برای زیارت به قم و از آنجا به پاوه رفتند. چون عملیاتی درپیش بود و باید هرچه زودتر خودش را میرساند.
ادامه دارد...
💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❣﷽❣ 2⃣1⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ ✍️ #غمِ_روزی_را_مخور چرا آدم باید از #ترس_قطع_روزی، از راهِ حرام پول د
❣﷽❣
3⃣1⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨
🚫 #اصطلاحات_غلط
🚧 این قسمت: "حتماً..."
تو مکالمات روزمره زیاد این کلمات رو بکار میبریم:
🔹 "حتماً میام"
🔹 "حتماً انجام میدم"
🔹 "حتماً میگم"
🔹 "حتماً..."
☝️ در صورتی که قرآن میگه:
📖 وَ لاٰ تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فٰاعِلٌ ذٰلِکَ غَداً إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اَللّٰهُ وَ اُذْکُرْ رَبَّکَ إِذٰا نَسِیتَ (کهف/۲۳و۲۴)
👈 درباره هیچ چیز و هیچ کار، مگو که من آن را "حتماً" فردا انجام میدهم، مگر اینکه بگویی: "ان شاء الله" اگر خدا بخواهد. و اگر فراموش کردی، همین که یادت آمد، پروردگارت را یاد کن.
🔹 حتی امام صادق (ع) فرمود:
"در نوشتههای خود نیز «إِنْ شٰاءَ اللّٰهُ» را فراموش نکنید."
(مثل نامهها، پیامکها، اساماسها و ....)
🔹 روزی امام صادق (ع) دستور داد نامهای بنویسند، هنگامی که نامه را بدون «إن شاء اللّٰه» دید، فرمود:
"چگونه امید دارید که این کار به سامان برسد؟"
📚 تفسیر نور الثقلین.
🔹 پیامبر اسلام (ص)، در حالی که مرگ یک امر حتمی است، هنگام ورود به قبرستان میفرمود:
«وَ اَنا اِن شاءَ الله بِکُم لاحِقون»
"اگر خدا بخواهد ما هم به شما ملحق خواهیم شد."
📚 تفسیر کشف الاسرار.
✅ این نکته هم حواسمون باشه، که منظور از گفتن «إِنْ شٰاءَ اللّٰهُ» فقط لقلقه زبان نیست، بلکه خدا میخواد همه لحظات زندگی رو به یادش باشیم، و بدونیم که همه کارها فقط به خواست او👆 انجام میشه.
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🎤راوی : حاج جابر اردستانی
از فرماندهان گردان کمیل
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
🔺عملیات فتح المبین
🔹قسمت اول
هرچند یه کم از سالگرد عملیات فتح المبین در تاریخ ۲ فروردین سال ۱۳۶۱ گذشته ولی به جهت تجدید خاطرات و یادآوری سلحشوران و رزمندگان اسلام و ذکر و نام شهدا واگویه خوبی است که ان شاالله هممون از بودن با شهدا عاقبت بخیر شویم.
عملیات فتح المبین در شرایطی آغاز شد که چندین عملیات کوچک و نسبتا بزرگ در سال ۱۳۶۰ انجام شد. از قبیل خمینی روح خدا فرمانده کل قوا در دارخوین و شهید رجایی و باهنر در حمیدیه و کنار رود کرخه و حصر آبادان که منجر به شکستن محاصره آبادان شد. و همچنین اولین عملیات نسبتا بزرگ و مشترک با ارتش در منطقه سوسنگرد و بستان به نام طریق القدس انجام شد. تقریبا نوار و قطار پیروزی های ایران روی ریل افتاده و به سمت افق روشن در حرکت است.
بسیج به صورت کامل شکل گرفته. سپاه دارای سازمان خوبی شده. تشکیل تیپ ها و گردان هایی از بسیج انجام گرفته و آموزشهای خوبی برگزار شده و ادغام با ارتش. تقریبا همه قبراق و مصمم آماده شروع عملیات بزرگ فتح المبین هستند. که سرنوشت جنگ و دفاع مقدس را روشن تر میکند و زمینه ساز بیشتر همکاری با ارتش و عملیات های بعدی است.
ابتدا قرار بود شب عید یعنی ساعت ۳۰ دقیقه بامداد ، ۱ فروردین عملیات شروع شود. ولی به دلایلی و همچنین هوشیاری دشمن و عملیات پیش دستانه عراق که بعضا با مشکلاتی همراه بود ، شروع شد. ولی با توجه به آمادگی رزمندگان این تک دشمن دفع شد و عملیات با یک روز تاخیر یعنی ساعت ۳۰ دقیقه بامداد ۲ فروردین ۱۳۶۱ با رمز یا زهرا (س) آغاز شد.
اوایل جنگ اینطور نبود که هر رزمنده ای در تیپ شهر و یا استان خودش باشد. مثلا من و تعدادی از بچه های شوش و میدان خراسان ، مسجد لرزاده و انبار گندمِ شوش ، افتادیم در تیپ ۷ ولی عصر (عج) دزفول ، در پادگان دوکوهه. حالا ما یه کم تجربه داشتیم و چند عملیات را دیده بودیم و تو فتح المبین هم مسئول دسته بودم. فرمانده گردان هم شهید حیدریان از قم بود. که الان استادیوم قم به نام ایشان است. نیروها سوار کامیون و خودروهای سبک شدند و بعضا استرس هم داشتند و طبیعی بود و حرکت به سمت منطقه عملیاتی. البته فاصله زیادی نبود بعد از اندیمشک بعد از پل سمت راست جاده موسوم به دشت عباس و موسیان و دهلران شروع عملیات بود. یعنی تقریبا از همون ابتدا تپه چشمه که فاصله چندانی با اندیمشک نداشت شروع شد. و ماموریت گردان ما هم ابتدا شکستن خطوط دشمن در تپه چشمه و عبور از میان دشمن و راهیابی به پشت دشمن و تپه های علی گره زد بود.
ادامه دارد.....
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🔺اسپند زیاد
در خانه دود کنید 👌🏻
☑️ فایده های اسپند
برای رفع بی حوصلگی و بی قراری و کلافه بودن
▫️پیامبر اکرم ( ص )
یك فرشته موکل شده برای کاشت این گیاه.
برای شفای ۷۲ بیماری یا گرفتاری.
▫️امام صادق علیه السلام
اسفند؛ شیطان را نَه از ۷۰ اتاق، بلکه از ۷۰ خانه فراری می دهد.
شیطان را دور و فرشتگان را نزدیک میکند و برکت و رزق را زیاد میکند.
▫️به اذن خدا
سحر و جادو، چشم زدن، حسد و همّ و غم را از خانه دور میسازد
برای نوزادی که بی دلیل گریه میکند و برای بچه ها و بزرگان آرامش و همبستگی می آورد
🔻 طرز استفاده
بهتر است نیم ساعت قبل از غروب انجام شود
به اين صورت كه یك مشت اسپند و کمی نمک در دست راست گرفته و سوره حمد و سوره توحید ۷ مرتبه خوانده شود سپس آنها را روی آتش ریخته و آیةالکرسی و چهار قل خوانده شود و صلوات فرستاده شود و دود کنید.
( انرژی منفی محیط را خنثی یا دفع میکند
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#تفسیر_تمثیلی_سوره_یوسف 8⃣ #استاد_رنجبر 📗... قران می گوید : " و کَذلِکَ مَکَنّا لِیُوسُفَ فِی الاَ
#تفسیر_تمثیلی_سوره_یوسف 9⃣
#استاد_رنجبر
🌴... حسادت از کجا شروع می شود و به کجا ختم می شود. اینکه ازکجا شروع می شود ، گاهی ممکن است ازیک چیز بسیار ناچیز و غیر قابل توجه آغاز شود، یک چیز بسیار پوچ مثل حسادتی که برادران یوسف به یوسف پیدا کردند .
⚠️چرا حسادت کردند؟
چون پدر آنها ، یعقوب، به یوسف توجه و ا لتفات بیشتری می کرد . در حالی که حق هم همین بود . اولاً کوچکترین فرزند خانواده بود ، کوچکترها نیاز به توجه و محبت بیشتری دارند .
🔅دوم اینکه از مادر دیگری بود و نسبت به آنها احساس تنهایی وغریبی می کرد ؛ طبیعی است که بایستی به او توجه و محبت بیشتری می شد اما همین ، با همه این دلایل حسادت برادرها را برانگیخت که
⁉️چرا پدر ما به او محبت بیشتری می کند؟
⁉️ حسادت از اینجا شروع شد اما به کجا ختم شد؟
〽️به اینکه نشستند و نقشه قتل یوسف راکشیدند ، بعد کمی تخفیف دادند و به اتفاق نظر آنها قرار شد یوسف را به چاه بیاندازند ، همین کار را هم کردند و یوسف را به چاه انداختند ، بعد هم گذاشتند شب بشود ، شب که شد ، شبانه گریان آمدند۰
🌴"و جاءوا اباهم عشاء یبکون " 🌴برادران یوسف شبانه ، گریان نزد پدر آمدند .
🌴🌻چرا شبانه آمدند؟
🍂چون می خواستند نقش بازی کنند وشب فضای مناسب تری برای نقش بازی کردن .اگر روز می آمدند و با پدرروبرو می شدند
👈" رنگ رخسار خبر می دهد از سر ضمیر "
✨فقط زبان نیست که حرف می زند
✨چشم هم حرف می زند، نگاه هم حرف می زند ،
✨صورتها هم حرف می زنند ،
✨صادقانه هم حرف می زنند،
⭕️🖍 آدمها ممکن است به شما دروغ بگویند اما نگاهشان به شما دروغ نمی گوید .....
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f