eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
345 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
آنها #جنگ را دوست نداشتند❌ دفاع برای آنها #مقدس بود. آنها #مردان_بی_ادعا سرزمینم #ایران_اسلامی🇮🇷 بودند. ❤️ @hemmat_hadi
۱۶ آبان ۱۳۹۷
🌷یک جوان 23 ساله در دفترچه خاطرات دوران #جنگ اینطور نوشته🔻 🌷برای گشت شبانه ما را برده بودند خسته و کوفته آمدم فکرکردم یک #چرتی می‌زنم، بعد بیدار می‌شوم و #نمازم را می‌خوانم 🌷بر اثر #خستگی زیاد خوابم برد دیدم ساعت از نیمه‌شب گذشته و نمازم #قضا شده است 🌷سرم را به دیوار کوبیدم و گریه کردم که چرا نمازم #قضا شد‼️ خود را ملامت کردم و حالت اندوه تا یک هفته دست از سرم برنداشت #شهید_حسن_باقری🌷 💟 @hemmat_hadi
۲۱ دی ۱۳۹۷
سه‌شنبه بود ،ساعت دو و بیست دقیقه. یک کوله داشت که هر وقت می‌خواست برود سفر از آن استفاده می‌کرد. آن سال از من خواسته بود که #شال_عزایی که دو ماه محرم و صفر روی شانه‌اش بود را نشویَم. آن را همان‌طور همراه با چفیه در ساکش گذاشت‌. دو دست #لباس هم بیشتر از من نخواست برادر کوچکترش هم بود، موقع خداحافظی احساسی داشتم، می‌دانستم که دارد به #جنگ می‌رود. سرش را انداخت پایین و از در خارج شد دیگر نتوانستم تحمل کنم یک‌باره به او گفتم: #بایست تا با هم خداحافظی کنیم. دستش را گذاشت روی در و نگاهی #عمیق به من کرد. دویدم به سمتش آینه #قرآن را برداشتم و از زیر آن که ردش کردم به سمت ماشین رفت. وقتی رفت به سمت ماشین طاقت نیاوردم و با #تشر گفتم: حسن برگرد من با تو روبوسی نکردم. برگشت، خواستم صورتش را ببوسم اجازه نداد دست‌هایم را گذاشت روی #صورتش و بعد روی سینه‌اش کشید و عقب رفت. اتفاقا همرزمش بعد از #شهادت به من گفت: که از حسن پرسیده: چطور با #مادرت خداحافظی کردی که جواب داده است: #نگذاشتم صورتم را ببوسد، ترسیدم پاهایم برای رفتن سست شود #شهید_حسن_قاسمی_دانا🌷 ❤️ @hemmat_hadi
۱۲ دی ۱۳۹۸
🔰اگر با دوربینِ انصاف اندکی به اطراف نگاه کنی می بینی که هنوز هم ادامه دارد. سرفه هایی که قصه ی جنگ را برای تداعی می کند 🔰 که چرخ هایش، روزگاری را حکایت میکند که رزمنده ای دست و پایش را برای حفظ این به ودیعه گذاشته است 🔰درمیان چشمک ستارگان🌟 شهر، رویای صادقه ای که دل خوشی است. 🔰در کوچه پس کوچه های بی کسی، سنگ قبر بانام مونس روزهای تنهایی مادری است.. 🔰در محله ی ، چشم هایی است که هنوز هم به در ِخانه دوخته شده تا شاید از عزیز سفرکرده خبری شودکمی آنطرف تر مردی با ایمان کوله پشتیِ بر دوش با کاسه آبی بدرقه می شود به مقصد . 🔰"محمد جنتی" هر چه داشت در طبق گذاشت و فدای کرد. مدافع بود هم برای حرم هم برای قلبش. شهادتش دل هیئت و زینبیون و حیدریون را سوزاند. حاج حیدرِسوریه شهید و شد .شاید هم میخواست قلبش را در آنجا جا بگذارد. 🔰توسل به (ع) سبب شد بعد از دوسال پیکرش بر گردد. و دلتنگی های فرزندانش کمی تسکین یابد. این روزها خانواده اش با نبودنش در کنار جامانده زندگی می کنند. 🔰ترکش های زخم زبان عده ای، دلِ داغدار خانواده را می سوزاند✨ هنوز هم جنگ ادامه دارد... ✍به قلم منتظر 📅تاریخ تولد: ۱۳۶۰/۱۲/۱۸ 📅تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۱۶ ❣محل شهادت: سوریه 🗺محل دفن: تهران.بهشت زهرا ❤️ @hemmat_hadi
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
زندگینامه ✍ شهید همت هنگام آغاز جنگ تحمیلی با آغاز، او واحمد، به دستور محسن؛ فرمانده وقت پاسداران، مأموریت یافتند ضمن اعزام به جنوب، تیپ محمد رسول‌الله را تشکیل دهند. نخستین بار در عملیات ، مسئولیت قسمتی از عملیات به عهده گذاشته شد. وی در موفقیت عملیات در منطقه کوهستانی «شاوریه» نقش مهمی داشت. او در عملیات  در سمت معاونت تیپ محمدرسول‌الله فعالیت و تلاش قابل توجهی را در شکستن محاصره جاده به انجام داد و یگان تحت امر او سهم بسزایی را در فتح برعهده داشتند.   کانال_ سلام بر ابراهیم ❤️👉 @hemmat_hadi
۱۷ اسفند ۱۳۹۹
🍃تحمل آفتاب سوزان را نداشت. حتی تحمل پوشیدن لباس گرم در زمستان. تاول های دستش به گرما حساسیت داشت و اگرکمی احساس گرما میکرد سوزش و خارش دست هایش شروع میشد. این ها یادگار دوران بود. همان عملیات که شیمیایی شد و ترکش به گوشش اصابت کرد. یادگاری تلخ از روزهای شیرینی که جان بر کف در جبهه های جنگ آماده بود اما جاماند از قافله شهدا و حسرت بر دلش سنگینی کرد... 🍃حرفِ بر دل مانده خیلی از هم رزمانش این بود که محمدرضا با این همه خدمت در جبهه چرا نشد. شاید آن روزها کسی گمان نمی کرد که بزم دیگری برپا خواهد شد تا آنان که از سفره شهادت جامانده اند خود را برسانند. 🍃 وقتی حرف از شد محمدرضا خود را مهیای مهمانی کرد و راهی دیار دفاع از حرم شد. هنوز هم منش آن روزهای جنگ در وجودش بود که وقتی مهیا می شد برای برگشت به خانه و شنید بچه ها در خانطومان نیاز به کمک دارند چشم گذاشت بر انتظار خانواده اش و برای کمک به بچه های بند پوتین هایش را محکم کرد. کمک کرد و پیش رفت تا جایی که دعوت شد به بزم شهادت و لبیک گفت به دعوت الهی... 🍃او شهید شد و پیوست به قافله ای که سالها منتظرش بودند. حال تاول هایی بر دل خانوه اش مانده است که با گرما نه بلکه با زخم زبان عده ای می سوزد و تحمل دردش سخت تر از تحمل درد تاول های دست محمدرضا است. گاهی زخم های سوغات رسیده از آشنا تا مغز استخوان را میسوزاند مثل تاول های مانده بر دل .... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٣ خرداد ۱٣۴۴ 📅تاریخ شهادت : ٢ دی ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱۴۰۰ محل شهادت : سوریه مزار شهید : گلزار شهدای اهواز ♥️ ♥️ @hemmat_hadi
۴ خرداد ۱۴۰۰
کاش می‌شد بچه‌ها را جمع کرد آن روزها را گرم کرد کاش می‌شد بار دیگر رفت عشقی کرد و تیری خورد و رفت… شادی روح و امام صلوات‌ 🖤 🖤 @hemmat_hadi
۱۳ شهریور ۱۴۰۰
✵─ஜई🍃🌸🍃─✵؛ 🍃بسم ربّ الزهرا(س)🍃 🍃شروع و دفتر زندگی‌اش در فصل برگ ریزان رقم خورد. در بحبوحه به دنیا آمد و روحیه از خود گذشتگی را از جامعه آن روز به ارث برد. 🍃علاقه‌اش او را وارد دنیایی مملو از فداکاری و کرد. نجابت و مهربانی و را چشمانش گواهی می‌دهند و این یعنی او لایق آنچه که بدان رسید را داشت. در استان محل زندگی‌اش، زندگی‌اش را در دست می‌گرفت و در بخش مبارزه با خدمت می‌کرد. 🍃آرزوی از حریم با عظمت را در دل می‌پروراند، اما او باید می‌ماند برای دفاع از حریم امن شیعه و . آن روز متفاوت از همیشه از همسرش خداحافظی کرد و رفت. آن روز اصابت قاچاقچیان مواد مخدر به سرش، او را به آرزویش رساند. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ١ مهر ١٣۶٣ 📅تاریخ شهادت : ٧ آبان ١٣٩۶ 📅تاریخ انتشار : ۷ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : خوسف 🥀مزار شهید : بیرجند 🖤 🖤 @hemmat_hadi ☘࿐✧🌷✧࿐☘
۷ آبان ۱۴۰۰
✵─ஜई🍃🌸🍃ईஜ─✵ انالله و انا الیه راجعون🖤 🍂روحِ بلند سرافرازِ اسلام "محمدجعفر نصر اصفهانی" به ملکوت اعلی و خیلِ عظیم شهدا پیوست🕊 🍂زمان در همین لحظه متوقف می‌شود و بازمی‌گردم به گذشته ها به دی‌ماه سال ۳۹ که سرما، استخوان را می‌سوزاند اما او، کانون خانواده را گرم کرد. پسری اهل "منارجنبانِ اصفهان" که دل به حضرت روح‌الله_رحمته‌الله‌علیه_ داد و با شروع قیامهای مردمی اعلامیه پخش می‌کرد. 🍂صورِ که زده شد، داوطلبانه به رفت و کرد از خاک کشورش. در سال ۶۱ ، به توصیه شهید "صیادشیرازی" خدمت در ارتش را به عنوان شغل دائم برگزید و وارد شد. 🍃جوانی کاردان، باهوش و با که در کنار مجروحیت‌هایش، در سال ۶۷ با تک شیمیایی ، آلودگی شیمیایی نیز پیدا کرد و امروز، با وخامتِ مجروحیت گذشته و تحمل درد و رنج فراوان، به خیلِ عظیم یارانِ شهیدش پیوست. فرمانده✨ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ شهریور ۱٣٣٩ 📅تاریخ شهادت : ۱٩ آبان ۱٣۵٧ 📅تاریخ انتشار : ۱٩ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : نامعلوم 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان 🖤 🖤 @hemmat_hadi ☘࿐✧🌷✧࿐☘
۱۹ آبان ۱۴۰۰