#خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سـربلنـد
📝عادت نداشت کفشش را بگذارد توی پلاستیک و #دست_بگیرد. فقط کفشداری.
حتی در زمان های شلوغی که باید توی صف میایستاد. میگفت:اگه جایی بری #مهمونی با کفشات میری تو خونه ادب حکم میکنه بذاری دم در.
📝یکی دو دفعه به مادرش گوشه آمدم برای رفتن و #شهادتش. حرف هایم را به شوخی میگرفت و میگفت:بره ولی شهید نشه
دسته جمعی داشتیم کنار حوض وسط صحن آزادی زیارتنامه میخواندیم. صدای بلند بگو "لا اله الا الله"به گوشمان خورد. تابوتی ترمهپوش از حرم بیرون آوردند.
📝وقتی از کنارمان رد شدند #مادرشوهرم از یکی پرسید:کی بوده؟طرف گفت:جوان بوده و از خودش یک بچه بهجا گذاشته.اشک دوید توی چشمان مادرش. سریع از آب گلآلود ماهیاش را گرفت:میبینی مامان دنیا همینه! #اگه_شهید_نشیم_میمیریم!
📝اگه جوونت شهید بشه دیگه خیالت راحته که عاقبتبهخیر شده؛ اگه #تصادف کرد و مرد میخوای چهکار کنی شب #بیستویکم قبل از نمازمغرب رفتیم حرم. افطاری را بردیم داخل صحن توی راه به مادرش پیام داده بود که امشب برای #شهادتم دعاکن.
📝توی #صحن جامعرضوی زد به پهلویم: به مادرم بگو دعا کنه.خودش را با گلهای فرش #امامرضا(ع) سرگرم نشان داد. به مادرشوهرم گفتم:مامان! این #محسن من رو دیوونه کرد! میشه الان دعاش کنی؟
📝وسط اذان مغرب بود که دل مادرش شکست. با اشک چشم برایش #دعاکرد. ذوق کرد.
توی آن دهروز یک دور #قرآن را ختم کرده بود. شب آخر تا سحر توی حرم ماندیم. باهم نماز خواندیم دعا خواندیم قرآن خواندیم حدیثکساء خواندیم. آخر سر هم یک #روضهی_دونفره.
📝آن شب ورد زبانش شده بود:خدایا من رو #ببخش گناهام چشمام... این زیارت بهش چسبیده بود.شب بیستوسوم را توی قطار گذراندیم. وقتی پدر و مادرش خواب رفتند یواشکی #چراغقوهی گوشیاش را روشن کرد. او تخت بالا بود و من پایین روبهرویش. آرام مناجات میخواند و اشک میریخت. اشک من هم میچکید روی بالشت.
#شهید_محسن_حججی
❤️ @hemmat_hadi
می گفت: امیدوارم هـر گلوله ای که به تنم می خورد💥 درد و رنجش را
#از_عسل_شیرین_تر حس کنم
📆تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۱۰/۲۰
📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲۱
◻️محل شهادت: #شمال_فاو
📜 #فرازی_از_وصیت_نامه_شهید:
📖کاش تقدیر چنین باشد تا مرگ، #افتخاری را که بارها و بارها بدان نزدیک شدم نصیبم گرداند👌 این بار با این انگیزه به جبهه می روم، فقط برای #نجات_دین و انقلابم و امنیت کشور اسلامیم🇮🇷
📖و #خدا را به یاری می طلبم که مرا آن طور که صلاح می داند هدایت کند💖 تنها هدفم خدا و مکتبم دین اسلام و مذهب شیعه و مرادم روح الله می باشد هر قدمی که بر می دارم و هر گلوله که شلیک می کنم فقط برای خدا و #رضای_خدا می باشد و امیدوارم هر گلوله ای که به تنم می خورد درد و رنجش را از عسل شیرین تر حس نمایم.
📖آری اگر در این نبرد الهی من به آرزویم برسم🌷 دست پرورده پدری مهربان و فداکار بوده ام و آن #معلم زندگی من بوده است. پس از وی تقاضا دارم در قبال #شهادتم بردبار باشد🙏
#شهید_سیفاللہ_تبریزیان
#سالروز_شهادت🌷
❤️ @hemmat_hadi