لیست گروه الف: « یا سریع الرضا »
1- #شهید_عباس_آسمیه✅
2- #شهید_تورجی_زاده✅
3- #یا_اباصالح_المهدی(عج)✅
4- #شهید_روحالله_کافیزاده✅
5- #شهید_ابراهیم_هادی✅
6- #شهید_عبدالحسین_برونسی
7- #شهید_ابراهیم_هادی2✅
8- #شهید_حاج_حسین_خرازی✅
9- #شهید_ابراهیم_هادی3
10- #شهید_ابراهیم_هادی4
11- #شهید_ابراهیم_هادی7
12- #شهید_ابراهیم_همت2
13- #شهید_ابراهیم_هادی8✅
لیست گروه ب: « یا غیاث المستغیثین »
1- #یا_بابالحوائج✅
2- #شهید_ابراهیم_صدر_زاده✅
3- #شهید_ابراهیم_همت✅
4- #شهید_ذبیح_الله_عبدالملکی
5- #شهید_حسن_توکلی✅
6- #شهید_محمد_هادی_ذولفقاری
7- #شهید_ابراهیم_هادی5✅
8- #شهید_ابراهیم_هادی6
9- #شهید_حسین_کریم_اقدم
10- #یقین_ممتاز
11- #شهید_محمد_علی_یوسفوند
12- #هادی_دلها
درصورتی کهقرائت کردین(روز پنجشنبه)لطفا اطلاع بدین✅🌷
عزیزانی که انجام دادن ولی جلوی کدشون تایید نشده لطفا اطلاع بدن
دوستان من اطلاع زیادی ندارم ولی چندتا سایت رو نگاه کردم نوشته بود روز پنجشنبه لطفا شب انجام ندین بهتره🌷❤️
❤️ #خاطرات_شهدا🌷
💠 خدا کار #برونسی رو راه میندازه
✅مسئولین سیاسی ما، مدیران ما ،مدیران میانی و کلان ما مانند شهید برونسی نیستند.
🔺چون #شهید_برونسی وقتی که رفت برای #خانومش که داشت وضع حمل میکرد #قابله بیاره،
اونقدر درگیر کار شد یادش رفت!
دیگه آدم خانومش رو پای زا فراموش میکنه؟
بعد فرداش یادش اومد، برگشت خونه گفت: ببخشید من #درگیر شدم.
🔻دید همه #خوشحالن! بهش گفتن اتفاقا قابله ای که فرستادی خیلیم خوب بود،
دیروز تا تو رفتی یه #خانومی اومد گفت من همون قابله ای ام که آقای برونسی منو فرستاده!
اومد هیچیم از ما نگرفت، خیلیم خوب #وظایفشو انجام داد
✔️خدا کار برونسی رو راه میندازه...
✍ #استادپناهیان
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌺
شادی روحش #صلوات
🌷 @hemmat_hadi
#خاطرات_شهدا 🌷
🔹↫جهیزیه ی #فاطمه حاضر شده بود.
یک عکس قاب گرفته از بابای #شهیدش را هم آوردم،دادم دست فاطمه...
گفتم: بیا مادر!
اینو بگذار روی وسایلت...
🔸↫به شوخی ادامه دادم:
بالاخره #پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره...
🔹↫شب #عبدالحسین را خواب دیدم،گویی از آسمان آمده بود؛با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی✨...
🔸↫یک پارچ خالی تو دستش بود، داد بهم!!با خنده گفت:این رو هم بگذار روی جهیزیه ی #فاطمه!.
🔹↫فردا رفتیم سراغ #جهیزیه.
دیدیم همه چیز خریدهایم؛
غیر از #پارچ...
🌷 #شهید_عبدالحسین_برونسی
💟 @hemmat_hadi
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#خاطرات_افلاڪیان
✍پوتین هاش رو برداشت و زد بیرون از خونه..
زن جوون دنبالش می دوویید و به پیر زن میگفت بگیر اون جوونو...
اما عبدالحسین فرار می ڪرد...
پیر زن داد می زد میگفت:
نرو... میڪشنت... بدبختت میڪنن...
وایسا خانوم میگه نرو...
اما اونجا ڪه یاد خدا نیست قرار نه فرار باید ڪرد...
بعد یڪ روز آوارگی خودش و رسوند پادگان...
آخه اهل روستا بود ،شهر رو بلد نبود.
اومد جلو دژبانی تا خودش رو معرفی ڪرد...بازداشتش ڪردند...
سرباز و آوردن جلو فرمانده...
فرمانده هر چی میتونست حرف بارش کرد...
عبدالحسین فقط نگاه ڪرد
بهش گفت باید برگردی خونه ،
نوڪریه خانوم و ڪنی...
خانوم امر بر تو هست...
هر چی ڪه خانوم گفت:
باید بگی چشم
عبدالحسین گفت:
نه ، هر چی خدا گفت بگم چشم.
من تو اون خونه برنمیگردم...
تو اون خونه یه زن نامحرم هست.
تو اون خونه یه زنی هست ڪه حجاب و حیا رو رعایت نمیڪنه...
فرمانده گفت:
حالا ڪه نمیری باید صبح تا شب،
شب تا صبح دستشویی های پادگان رو بشوری...
(دستشوییای پادگان ۱۸تا بود روزی ۶بار هر بار ۴نفر اینا رو میشستند...)
شبانه روز عبدالحسین تنهایی دستشوییا رو میشست...
بعد ده ، پونزده روز رفتم طرف عبدالحسین ببینم چیڪار میڪنه.
صدای عبدالحسین رو شنیدم...
داشت میخوند برا خودش و دستشویی میشست...
نزدیڪ تر رفتم دیدم داره گریه میڪنه...گفتم بچه مردم و چی به روزش آوردن داره گریه میڪنه...
یه چیزیم زیر لب میگه...
👈هی میگفت:
دستشویی میشوروم ،
ڪثافتا رو میشوروم،
اما " دل آقام و نمیشڪونوم... "👆
روایتی از زندگی سردار بزرگ سپاه اسلام ...
#شهید_عبدالحسین_برونسی 🕊
🔷🔹🍃🌸🍃🔹🔷
🌸@hemmat_hadi🌸
🔷🔹🍃🌸🍃🔹🔷
💐🍃🌿🌼🍂🌺
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#اتـاق_خصوصی
✍مدتی دربیمارستان۱۷شهریور مشهد بستری بودهربار که به ملاقات میرفتم، دونفر را کنار تختش میدیدم.
یکباراز حاجی پرسیدم:« اینا کین!؟ چرا همیشه اینجان؟!»
گفت:«دوستن دیگه، میان که پیش من باشن.»
یک روز رفتم بیمارستان و دیدم تختش خالیست.
از پرستار که پرسیدم، گفت که اورا برده اند به فلان اتاق.
به اتاق که رسیدم آن دونفر رادیدم.
باآمدن من آمدند بیرون.
اتاق یک تخت بیشتر نداشت.
ازحاجی پرسیدم:« براچی اوردنتون اتاق خصوصی؟!»
حاجی سعی کرد قضیه را بپیچاند و گفت:«دکترگفته سر و صدا برام خوب نیست و از این جورچیزا...»
بعداز شهادت ایشان آن دونفر رادیدم.
گفتند:« ما محافظ آقای برونسی بودیم. ولی حاج آقا گفته بود نه به شما و نه به هیچ کس دیگه ای اینو نگیم.»
ادامه دادند:« حاجی دلش میخواست همیشه کنار مردم باشه، اما براشون خطرناک بود. اون روزم با اصرارای زیاد ما راضی شدن برن اتاق خصوصی.»
#شهید_عبدالحسین_برونسی💐
📚خاکهای نرم کوشک صفحه۱۷۵
@hemmat_hadi
💐🍃🌿🌼🍂🌺
🌷بیست وسوم اسفندماه سالگرد شهادت #سردارمخلص وبی ریای دفاع مقدس، دل داده ی #حضرت_زهرا سلام الله علیها، شهیدحاج عبدالحسین برونسی باذکر #صلوات وفاتحه گرامی باد🌺
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
❤️ @hemmat_hadi
✍ #دلنوشته
🔰پلک شهریور نیمه باز بود که چشم به جهان گشودی. #سومِ_شهریور ۱۳۲۱، در شهری به همسایگی امامِ مهربانی ها، #تربت_حیدریه. نامت را #عبد_الحسین گذاشتند و این سرآغازی شد برای درک عشق بازی هایت✨
🔰به گمانم تمام احوالاتِ خوبت در سایه سارِ نامِ بلندت، بهتر لمس میشود✨ همیشه مراقب نگاهت بودی و این #مراقبت کاری کرد که در روزهای نبودنت، کسی نگاه به #ناموست ندوزد✨ حتی زمانی که دیوار خانه ریخته بود!!
🔰و چه #امن است شهری که نگاه مردانش، آرام و سربه زیر باشد. کمی با ما راه بیا، برایمان بگو #چه_کردی؟ چه گفتی؟ ✨که اجابتش هم صحبتی با #حضرت_مادر شد؟!
🔰بعید میدانم کسی از داستان راه گشایی مادر بی خبر باشد؟! در آن ظلمت وهم انگیز، میان تلّ های خاکی، با دلی مضطر سر بر #خاک گذاشتی و ندا از آسمان💫 به گوشَت رسید که از این سو بروید.
🔰تو خاصی...! یعنی باید #خاص بود که خواهری چون زینب(س)، خود برای #کمک بیاید. مگر غیر از این است که فرمود: ما کسانی که برادرمان را #یاری میکنند تنها نمیگذاریم؟
🔰به گمـانم باید برای پی بردن به رازت، پی به ارتباطت با #حسین(ع) برد. تو عجین شده با این خانواده ای. مورد عنایت خواهر. #گمنام همچو مادر🥀 بی سبب نیست چندین سال هیچ نشانی از تو نداشتیم. #عاشق رفته رفته شبیه معشوق✨میشود و تو چه خوب شکل #مادر شدی.
🔰سالها گمنامی و بینشانی. و در آخر سهم ما از تو، یک #پلاک، صفحاتی قرآن📖 و بادگیری که جسمت را به آغوش داشته.
🔰سالهاست #هورالعظیم، به پاس ۲۵ سال میزبانی از جسمِ نازنینت سرشار از عطر و بوی توست. کمی با ما راه بیا.دعایمان کن #عبدِ_حسین شویم؛ جان برکف برای حسین(ع) و در آخر سر بر دامان حسین چشم از این عالم ببندیم😔
🔰رسم عاشقی را خوب بلدی، #دعاکن گرد قدمهایت👣 بر سر و روی ما هم بنشیند.
✍نویسنده: زهرا قائمی
🗺محل دفن: بهشت رضا
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#سالروز_شهادت 🌷
❤️ @hemmat_hadi