سلام بر ابراهیم
باعرض سلام و احترام دوستان به نیابت از شهدای عزیز یه طرحی رو داریم اجرامیکنیم که به کمک شما عزیزان
عزیزانی که میتونند بسیج شوند و ماهانه حتی چند هزار تومان ولی ثابت
طرح خیریه شهید هادی رو حمایت کنند لطفا پی وی اطلاع بدند🌹❤️
اجرتون با شهید هادی
یادمون نره که شهید هادی هدفش چی بود و درهرشرایطی دستگیری و حلاج مشکلات بود ..
لینک کانال👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@tarhhadi313
ایدی ادمین
@shahidhadi
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
7⃣ #قسمت_هفتم
🔻حرکت
✨قبل از حرکت، برادر ثابت نیا فرمانده گردان کمیل، شرایط را بار دیگر شرح داد. ما متوجه شدیم که گردان کمیل باید حتی المقدور بدون درگیری با کمین ها، از موانع و میادین مین و کانال ها عبور کرده و پس از رسیدن به پشت جاده آسفالت، در آنجا خاکریز زده و پدافند کند. عصر گردان کمیل از درب دیه حرکت کرد و به جایی به نام تک درخت رسید. برادر حاجی پور در آنجا برای گردان ها صحبت کرد.
✨بعد صحبت های برادر حاجی پور، ابراهیم هادی روضه خواند. صدای محزون و دل انگیزش عطر نام سیدالشهداء علیه السلام را در معرکه ی جنگ پخش کرد. او غریبانه و با سوز عجیبی می خواند: امان از دل زینب سلام الله علیها، چه خون شد دل زینب! ابراهیم از وفاداری یاران ابی عبدالله علیه السلام خواند و از اسارت عمه ی سادات! حال بچه ها دگرگون شده بود. در پایان روضه. با صدای محزون و پر صلابتش رو به بچه ها گفت: «بچه ها امشب یا به دیدار یار می
رسید یا باید مانند عمه ی سادات، اسارت را تحمل کنید.»
✨بلافاصله نیروها از جا بلند شدند حرکت گردان ها آغاز شد. باید مسیر نه کیلومتری را طی می کردیم، آن هم در رمل ها با تجهیزات کامل نظامی و حمل پل های پیش ساخته سنگین. این آزمون اراده و قدرت ایمان بود. قرار بود در جای دیگری برای نماز توقف کنیم اما اعلام شد که دیر شده و همین طور در حال حرکت هستید نماز مغرب و عشا را بخوانید. در حال حرکت همه نیت کرده و نماز را آغاز کردند. از ستون نیروها زمزمه سوره حمد و توحید بر فضا حاکم شده بود. عجب نمازی بود. انسان احساس می کرد که تمام عرشیان به تماشای عشق بازی این یاران آخرالزمانی، با پروردگار نشسته اند.
✨موقع حرکت بهمون گفتن ممکنه دو روز به شما تجهیزات و تدارکات نرسد. برای همین بیشتر نیروها، جیره جنگی و چندین خشاب و نارنجک اضافه با خود برداشتند. خاک های رملی فکه باعث خستگی نیروها شد. همین خستگی باعث شد تا برخی نیروها پل ها، تجهیزات و اورکت، پتو، جیره غذایی خود را در میانه راه رها کنند تا بر خستگی غلبه کرده و سبک بارتر به راه خود ادامه دهند.
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
8⃣ #قسمت_هشتم
🔻اولین درگیری
✨گردان به آهستگی و در سکوت کامل به سمت مواضع دشمن حرکت می کرد و موانع را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت. گردان کمیل پشت قتل گاه کنونی فکه از دیگر گردان ها جدا شد. بدلیل شکست های پی در پی ارتش بعث عراق در عملیات های قبلی، آنها با ایجاد میادین مین و موانع مستقر کمین بر سر راه رزمندگان اسلام، قصد داشتند تا توان و انرژی آنان را تا حد زیادی تعدیل کرده و آنان را خسته کند و همچین با تلف شدن وقت کار را به صبح بکشاند و با بکارگیری نیروهای خود، صحنه جنگ را به نفع خود تغییر دهند.
✨آنها در منطقه فکه ترکیبی پیچیده از موانع مختلف را به کار برده بود. آنها انواع موانع از جمله موانع خورشیدی، سیم های خاردار حلقوی و ... که شانزده نوع مانع بود بکار برده بود. طبق استاندارهای نظامی جهان، در کار گذاشتن مین، محدوده میدان مین باید با سیم خاردار کاملا مشخص باشد. ولی عراق میدان مین را طوری پراکنده کرده بود تا محدوده واقعی آن مشخص نباشد. نیروهای کمین دشمن تعدادشان به اندازه یه گروهان بود که از میادین مین محافظت می کردند که از تیپ اعزامی کشور سودان و اردن بودند.
✨گردان ما به یک میدان مین رسید، بچه های تخریب چی معبری باز کردند و فرمان حرکت صادر شد که آتش دوشکای دشمن به سمت بچه ها باز شد. یک آر پی جی زن، دوشکا را خاموش کرد. تعدادی از بچه ها زخمی شدند. به هر حال بچه ها بلند شدند و از معبر عبور کردند. در هنگام عبور تعدادی از بچه ها که از آتش دوشکا جراحت برداشته بودند و روی زمین افتاده بودند در حالی که لبخند به لب می زدند به ما روحیه می دادند. مجروحین بچه ها را تشویق می کردند و می گفتند: به ما کاری نداشته باشید. بروید و کار را تمام کنید. حتی یکی از آنها نگفت به من کمک کنید.
✨اما فقط یه سنگر کمین دشمن با ما درگیر شد. جای تعجب بود که چرا بقیه سنگرها با ما درگیر نشدند. اما چند دقیقه بعد از قرارگاه خبر دادند، دشمن به کمین های خود دستور عقب نشینی داده است. نیروها با خوشحالی مشغول پیشروی بودند. اما دشمن به دروغ این خبر را پشت بیسیم ها پخش کرده بود تا نیروهای ایرانی فریب بخورند. بعدها شنیدیم که بچه های گردان هنگام عقب نشینی، نیروهای کمین به سنگر خود بازگشتند و آتش شدیدی روی آنها گرفته اند. اکثر شهدای ما که در منطقه جا ماندند، بخاطر همین آتشی بود که کمین ها در هنگام عقب نشینی ایجاد کردند.
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
🔹بعد از عقد با هم عهد کردیم همیشه #نمازهایمان را اول وقت بخوانیم. وقتی با هم بودیم که به #جماعت نماز میخواندیم. وقتی هم از هم دور بودیم، تماس میگرفتیم📞 و #نماز_اول_وقت را به هم یادآوری میکردیم.
🔸اگر هم بیرون بودیم، در هر مسیری که صدای #اذان بلند میشد، ماشین را نگه داشته و در مسجد نمازمان را میخواندیم و بعد میرفتیم.
🔹من اکثرا به همین دلیل از قبل #وضو میگرفتم و همین را همیشه #دوست_داشتند. به شوخی به مادرشان میگفتند: خانم من #دائمالوضوست
همسر شهید مدافـع حـرم
#شهید_وحیـد_فرهنگےوالا🌷
💟 @hemmat_hadi
#سلام_برشهدا🌷
📒🖊از خود گذشتگی راز پیروزی در همه میدان هاست و انسان های از خود گذشته و فداکارند که ملتهای خود را به اوج شکوه و عظمت میرسانند...
شهیدان عزیز ما و خانواده های صبور و بزرگواران انان که برای خدا از نفیس ترین داشته های عالم مادی چشم پوشیدند در صفوف مقدم چنین انسانهائی قرار دارند .
#مقام_معظم_رهبری_۶_۷_۹۱
#شهادت_زیبا_ترین_ارزو
#در_مسیر_شهادت
#جوان_مومن_انقلابی
.🌷
✨بسم رب الشهدا ✨
💚لیست اسامی بسیج خیریه شهید ابراهیم هادی
💟 #شهید_همت🌷10ت
💟 #شهید_حججی🌷150ت
💟 #شهیدبیضایی🌷30ت
💟 #شهید_بابایی🌷10ت
💟 #شهید_خرازی 🌷100ت
💟 #شهید_بابایی1🌷5ت
💟 #شهید_همت_هادی🌷10ت
💟 #شهیدخلبان_چاغروند🌷20ت
💟 #شهید_محمدابراهیم_همت🌷20ت
💟 #شهیدابراهیم_هادی🌷5000ت
💟 #شهید_رحمانیان🌷10ت
💟 #شهید_ذوالفقاری🌷10ت
💟 #شهید_تهرانی_مقدم🌷20ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی1🌷20ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی2🌷10ت
💟 #شهید_محمدابراهیم_یزدانفر🌷5ت
💟 #شهید_محمدرضا_صباحی🌷30ت
💟 #شهیدطلبه_عباس_بابایی🌷10ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی3🌷5ت
💟 #شهدای_غواص🌷5ت
💟 #شهيد_احمدعلى_نيرى🌷20ت
💟 #شهید_هادی_همت🌷15ت
💟 #شهیدضرغام🌷3ت
💟 #شهیدپناهی🌷3ت
💟 #شهیدحجابی🌷3ت
💟 #شهیدنوری🌷3ت
💟 #شهیدابراهیم_هادی4🌷2ت
✨ #اسامی_بسیجان_ثابت_طرح ✨
💠 #واریز_ثابت_ماهانه
📚اطلاعات بیشتر پست های بالا را مطالعه کنید برای شرکت و ثبت نام در بسیج خیریه شهید هادی 👇🏻👇🏻
@shahidhadi
سلام بر ابراهیم
✨بسم رب الشهدا ✨ 💚لیست اسامی بسیج خیریه شهید ابراهیم هادی 💟 #شهید_همت🌷10ت 💟 #شهید_حججی🌷150ت 💟 #شه
دوستان برای ثبت نام بسیج خیرین شهید هادی به ایدی مربوطه اقدام کنید شده ماهانه مبلغی دو سه تومن ولی ثابت
@shahidhadi
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
9⃣ #قسمت_نهم
🔻آغاز عملیات
✨از میدان مین عبور کردیم. کل مسیر پر از تپه های رملی کوچک و بزرگ بود. اما دو تپه رملی، از بقیه بزرگتر بودند که در شناسایی ها به تپه های دوقلو معروف شده بودند. شروع کار ما ار آنجا بود. درست بعد از این تپه ها بود که اولین کانال، برای جلوگیری از پیش روی ما قرار گرفت. حدود پانصد متر مانده بود به تپه های دوقلو، درست در ساعت نه و سی دقیقه ی شب یکشنبه هفدهم بهمن ماه 1361 از پشت بیسیم رمز عملیات اعلام شد. شیپور جنگ به صدا درآمد، همان شیپوری که شهید چمران، آن را معیار شناختن مرد از نامرد می دانست.
✨کار حسینی در پیش بود. فرزندان خمینی بعد از پیروزی در جهاد اکبر، آماده ی جان بازی در جهاد اصغر، در میدان کارزار بودند. و چه سهل است آن جهادی که از بزرگ به کوچک می رسد. آنجا به خوبی می دیدیم که راه صدساله تکامل، برای فرزندان امام مهربان امت، یک شبه طی می شد. سوز سرمای بهمن ماه توی صورت ما می خورد، اما هیجان و اضطراب عملیات، زمانی برای فکر کردن درباره ی سرما باقی نمی گذاشت. بچه ها به زیر تپه های دوقلو رسیدند. بعثی های مستقر در تپه های از قبل منتظر گردان کمیل بودند! آنها بکباره منوّر زدند و فضا همانند روز روشن شد.
✨معرکه ای برپا شد. دوشکاهای دشمن حسابی از بچه ها تلفات گرفت. اگه شجاعت آر پی جی زنها نبود، بچه های گردان کمیل همان جا قتل عام می شدند. در میان تعدادی از آنها هم شهید شدند. عده ای نیز سنگرهای دشمن را به تصرف درآوردند. بقیه نیروها هم با درایت فرمانده گردان، برادر محمود ثابت نیا، توانستند بدون درگیری تپه دوقلو را دور بزنند و مسیر را ادامه دهند. این هنرمندی فرمانده شجاع و کاردانی مثل ثابت نیا بود که همه نیروها درگیر نشوند. هدف او رسیدن به کانال ها بود. به همین خاطر فقط یک دسته نیرو در کنار تپه های دوقلو نگه داشت و بقیه را همراه خود برد.
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
سلامتی وفرج مولا صلواٺ🌹:
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
0⃣1⃣ #قسمت_دهم
🔻موانع
✨تپه های دوقلو را دور زدیم، رسیدیم به سیم خاردارهای حلقوی، جنس آنها سخت بود با سیم چین تخریب چی بریده نمی شد. عبور از آنها سخت و نفس گیر بود. با زحمت تعدادی از آنها را بریدیم و روی دو ردیف آخر آنها برانکارد قرار دادیم. نیروها به سختی از آنها عبور کردند. بعد از سیم خاردارهای حلقوی، حدود ده متر سیم خاردار فرشی کشیده شده بود. همه برای این بود که وقت گرفته شود و هوا روشن شود. تعدادی از بچه ها کوله پشتی و اورکت خود را روی آن پهن کردند، و نیروها با سختی و جراحت پاهایشان از آنها عبور کردند.
✨پس از سیم خاردارهای فرشی، به یک زمین صاف رسیدیم که خالی از موانع بودند، که به زمین کشتار معروف بود. وقتی وارد این منطقه شدیم فرصت کوتاهی برای استراحت فراهم شد. جلوی ما یک میدان مین بود. تخریب چی ها برای باز کردن یک معبر در میدان مین اقدام کردند. ساکت و آرام نشسته بودیم که یک باره دشمن محل تجمع افرادی را که منتظر باز شدن معبر بودن زیر آتش قرار داد. برخی رزمندگان ناگریز برای نجات از معرکه به هر سو می دویدند. در تاریکی شب بعضی ناخواسته وارد میدان مین شده و طعمه مین های بی رحم دشمن شدند. ما سریع از جا بلند شدیم و از منطقه کشتار گاه بیرون رفتیم.
✨میدان مین با عمق سیصد متر جلو ما قرار داشت که بچه ها معبر باز کردند. بعد به جاده ای به نام ذوزنقه رسیدیم. بعثی ها با استفاده از خاک، شیب جاده ی مرزی را از بین برده بودند تا نیروهای ایرانی موفق به پناه گرفتن پشت آن نشوند! بچه های گردان نجف هم که آنجا بودند راه را گم کرده بودند. تعدادشون با بچه های گردان کمیل همراه شدند و بقیه همان جا ماندند. درست بعد از این جاده به کانال اول رسیدیم. همه ی نیروها از برزگی این کانال تعجب کردند. چگونه باید از این کانال عبور کنیم!؟
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
هدایت شده از طرح شهید ابراهیم هادی
✨بسم رب الشهدا ✨
💚لیست اسامی بسیج خیریه شهید ابراهیم هادی
✅ #شهید_همت🌷10ت
💟 #شهید_حججی🌷150ت
✅ #شهیدبیضایی🌷30ت
💟 #شهید_بابایی🌷10ت
💟 #شهید_خرازی 🌷100ت
💟 #شهید_بابایی1🌷5ت
✅ #شهید_همت_هادی🌷10ت
💟 #شهیدخلبان_چاغروند🌷20ت
💟 #شهید_محمدابراهیم_همت🌷20ت
✅ #شهیدابراهیم_هادی🌷5000ت
💟 #شهید_رحمانیان🌷10ت
💟 #شهید_ذوالفقاری🌷10ت
💟 #شهید_تهرانی_مقدم🌷20ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی1🌷20ت
✅ #شهید_ابراهیم_هادی2🌷10ت
💟 #شهید_محمدابراهیم_یزدانفر🌷5ت
💟 #شهید_محمدرضا_صباحی🌷30ت
✅ #شهیدطلبه_عباس_بابایی🌷10ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی3🌷5ت
✅ #شهدای_غواص🌷5ت
💟 #شهيد_احمدعلى_نيرى🌷20ت
✅ #شهید_هادی_همت🌷15ت
✅ #شهیدضرغام🌷3ت
✅ #شهیدپناهی🌷3ت
✅ #شهیدحجابی🌷3ت
✅ #شهیدنوری🌷3ت
✅ #شهیدابراهیم_هادی4🌷2ت
💟 #جاویدالاثر_حاج_متوسلیان🌷 5ت
💟 #مرحومه_حاجیه_خانم_مصطفوے🌷10
✅ #شهدای_غواص1🌷5ت
✅ #شهید_ابراهیم_هادی4🌷10تومن
💟 #شهیدضرغام2🌷5ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی5🌷10ت
💟 #شهید_ابراهیم_هادی6🌷2ت
✨ #اسامی_بسیجیان_ثابت_طرح ✨
💠 #واریز_ثابت_ماهانه
📚اطلاعات بیشتر پست های بالا را مطالعه کنید برای شرکت و ثبت نام در بسیج خیریه شهید هادی 👇🏻👇🏻
@shahidhadi
دوستان برای ثبت نام بسیج خیرین شهید هادی به ایدی مربوطه اقدام کنید شده ماهانه مبلغی دو سه تومن ولی ثابت
@shahidhadi
#خاطرات_شهدا 🌷
✨۲ سال بود که وارد #سپاه شده بود. مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک بودن کارش می شنید می گفت #مادرجان غصه مرا نخور، من به عشق کسی می روم که اگر تیر بخورم می دانم #خودش برای بردن من خواهد آمد.
✨به من می گفت مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز #روزه_قضا برای من بگیر. خمس مالش را پرداخت کرده بود. قبل از اعزام به #سوریه خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن کاملا آماده شده بود.
✨عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک #ماموریت ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و #رفتنش را نبینم.
✨آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال #خراب من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد او به من گفت #مادر هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم #شهید خواهم شد چون آن را از امام حسین(ع) خواسته ام.
✨پس بعد از شهادت من گریه نکن و هر زمان که به یاد من افتادی و دلتنگ شدی به یاد #علی_اکبر امام حسین(ع) گریه کن. می گفت کسانی که برای دفاع از حریم اهل بیت به سوریه می روند در حقیقت می روند تا #دشمن به کشور ما نیاید چرا که هدف اصلی دشمنان #ایران است از این رو ما با حضور در سوریه دشمن را در پشت مرزهای سوریه نگه داشته ایم تا #امنیت در کشور ما همچنان ادامه یاید.
#شهید_عباس_آسمیه
💟 @hemmat_hadi
سلامتی وفرج مولا صلواٺ🌹:
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
0⃣1⃣ #قسمت_دهم
🔻موانع
✨تپه های دوقلو را دور زدیم، رسیدیم به سیم خاردارهای حلقوی، جنس آنها سخت بود با سیم چین تخریب چی بریده نمی شد. عبور از آنها سخت و نفس گیر بود. با زحمت تعدادی از آنها را بریدیم و روی دو ردیف آخر آنها برانکارد قرار دادیم. نیروها به سختی از آنها عبور کردند. بعد از سیم خاردارهای حلقوی، حدود ده متر سیم خاردار فرشی کشیده شده بود. همه برای این بود که وقت گرفته شود و هوا روشن شود. تعدادی از بچه ها کوله پشتی و اورکت خود را روی آن پهن کردند، و نیروها با سختی و جراحت پاهایشان از آنها عبور کردند.
✨پس از سیم خاردارهای فرشی، به یک زمین صاف رسیدیم که خالی از موانع بودند، که به زمین کشتار معروف بود. وقتی وارد این منطقه شدیم فرصت کوتاهی برای استراحت فراهم شد. جلوی ما یک میدان مین بود. تخریب چی ها برای باز کردن یک معبر در میدان مین اقدام کردند. ساکت و آرام نشسته بودیم که یک باره دشمن محل تجمع افرادی را که منتظر باز شدن معبر بودن زیر آتش قرار داد. برخی رزمندگان ناگریز برای نجات از معرکه به هر سو می دویدند. در تاریکی شب بعضی ناخواسته وارد میدان مین شده و طعمه مین های بی رحم دشمن شدند. ما سریع از جا بلند شدیم و از منطقه کشتار گاه بیرون رفتیم.
✨میدان مین با عمق سیصد متر جلو ما قرار داشت که بچه ها معبر باز کردند. بعد به جاده ای به نام ذوزنقه رسیدیم. بعثی ها با استفاده از خاک، شیب جاده ی مرزی را از بین برده بودند تا نیروهای ایرانی موفق به پناه گرفتن پشت آن نشوند! بچه های گردان نجف هم که آنجا بودند راه را گم کرده بودند. تعدادشون با بچه های گردان کمیل همراه شدند و بقیه همان جا ماندند. درست بعد از این جاده به کانال اول رسیدیم. همه ی نیروها از برزگی این کانال تعجب کردند. چگونه باید از این کانال عبور کنیم!؟
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
1⃣1⃣ #قسمت_یازدهم
🔻کانال اول
✨اولین کانال مرزی فکه حدود صد کیلومتر از شرهانی تا چزابه و دارای پنج تا شش متر عرض و سه تا چهار متر عمق بود. این کانال با سه ردیف سیم خاردارهای حلقوی، نبشی های نوک تیز و مین های والمری مسلح بود. کسی جرات ورود به این کانال را نداشت. در اطراف کانایل تعدادی بشکه آتش زا یا همان فوگاز درون زمین جاسازی شده بود. انفجار این بشکه ها تا شعاع بیست متری زبانه می کشید و نفرات را کاملا می سوزاند. خاک کف کانال هم از جنس رس بود که بخاطر بارندگی در زمستان تبدیل به گل و لجن شده بود. عبور از کانال بدون پل بسیار سخت و دشوار بود. همینطور به کانال و موانعش نگاه می کردم و می گفتم خدای من چه باید کرد؟
✨بچه ها به سختی پل را روی کانال قرار دادند. بچه ها شروع به عبور از روی پل کردند. هنوز چند نفر رد نشده بودند که بخاطر خیس خوردگی لبه جلویی کانال، پل حدود یک متر به داخل کانال سقوط کرد و چند نفر به داخل کانال افتادند و لای سیم خاردارها گیر کردند. عجب اوضاعی بود. سرما، گلوله ها و خمپاره هایی که به سوی ما می آمد، کم شدن تعداد نفرات و ... واقعا کار سخت شده بود.
✨سقوط پل کار را سخت کرد، مانده بودیم چه کنیم. ابراهیم هادی دید ممکن است بچه ها قتل عام شوند، به همین خاطر رفت سمت لبه جلویی پل ایستاد و به بچه ها گفت بیایید. وقتی آنها به انتهای پل می رسیدند، ابراهیم با گرفتن فانسقه نیروها، به سرعت آنها را به سمت بالا هل می داد و از روی پل که سقوط کرده بود عبور می داد. یکی از جاهایی که بدن ورزیده ابراهیم کارساز شد همین جا بود.
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم
🔻تعویض لباس
✨بچه ها که به کمک ابراهیم هادی از کانال رد می شدند، منتظر می ماندند تا بقیه بچه ها برسند. همین چند دقیقه بهترین فرصت برای استراحت نیروها بود. البته بخاطر گلوله هایی که از سمت دشمن شلیک می شد، بچه ها فقط می توانستند به حالت درازکش به زمین بچسبند. برادر شکریز از این فرصت استفاده کرد و خواست لباسش را با لباس نویی که مدتی پیش گرفته بود، عوض کند!
✨مسئول دسته با این کار او به شدت مخالفت کرد، اما او مدام خواهش می کرد. بالاخره فرمانده دسته اجازه داد. اما مسئول دسته فرصتی پیدا نکرد تا قضیه تعویض لباس را بپرسد. برادر شکرریز خیلی سریع پیراهنش را عوض کرد و هنوز فرصت باقی بود و شلوارش را هم عوض کرد. احمد بویانی آهسته به علی گفت باید دلیل تعویض لباس را به مسئول دسته می گفتی. اما برادر شکرریز گفت نمی خواهم ریا شود.
✨بعدها برادر بویانی راز تعویض لباس را برملا کرد. او گفت: بیست روز قبل از عملیات که در خط پدافندی فکه مستقر بودیم، آبی برای استحمام نبود و بدن بسیاری از رزمندگان بوی عرق می گرفت. برادر شکرریز هم لباس نوی خود را از قبل مختصر گلابی زده بود و آرزو داشت در لحظه شهادت، آن لحظه ای که لایق زیارت ارباب بی کفن خود می شود، بدنش بوی عرق ندهد. او همیشه می گفت: دوست دارم در لحظات آخر زندگی ام و در آن زمان که مولایم سرم را به دامن میگیرد، از بوی بد عرق بدنم شرمنده و خجالت زده نباشم!! علی شکرریز لباس هایش را عوض کرد و لباس نو و معطر پوشید. او در همین عملیات شهید شد و به آرزویش رسید، آرزویی که مدتها انتظارش کشیده بود.
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
✨﷽✨
❣سلام عليڪم
💠 طرح جمعی #ختم قرآن📖 و #صلوات
💠به نـیت تعجیل درامرفرج وسلامتی مولامون، شادی روح اموات، شهدای مدافع حـرم و شهدای ڪانال و روح امواتمان و برطرف شدن مشکلات کشور
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
❣ #خـتــم_374
جز مانده از ختم قبلی با نماد🌷
جزء هاى مانده ازاین خـتم🌹↶
🌹12
🌹13
🌹15
🌹16
🌹17
🌹19
🌹20
🌹21
🌹25
🌹26
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
🌹مهلت قرائت #ده روز
💠 ارسال جز وصلوات های انتخابیتون↙️
@shahidhadi
❣تعداد صلوات های ختم شده
3172873
┈••✾•🍃🌺🍃🌺🍃•✾••┈
شروع اولین ختم ڪانال در سال ۹۵/۲/۱ مصادف با تـولد #شهید_ابراهیم_هادۍ🕊
💠با تشڪر از رهروان شهدایی در
🌷گروه فـرهـنگی سـلام بـر ابراھیـم ھـادےوحاج ابراھیـم ھـمـّت
🌹تشڪرازحضورزیبایتان شهادت نصیبتان
❣#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❣
@hemmat_hadi
••✾• 🍃 🌺 🍃 •✾••
سلامتی وفرج مولا صلواٺ🌹:
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
3⃣1⃣ #قسمت_سیزدهم
🔻زیرکی فرمانده
✨پس از عبور از کانال اول، و سه ردیف سیم خاردارهای حلقوی، عبور از میدان مین حدودا با عرض ده متر شروع شد. تخریب چی ها معبر زدند و قرار شد گروهان دوم از گردان کمیل از معبر باز شده عبور کند و خود را به کانال دوم برساند. آنها باید یه پل روی کانال دوم قرار می دادند تا نیروهای گروهان اول و سوم از آن عبور کنند. درست هنگام عبور از معبر میدان مین و بین کانال اول و دوم بود که ناگهان منوّر زده شد! دشمن آتش ریخت، تعدادی از بچه ها که داخل معبر بودند زخمی وشهید شدند. تعدادی هم به طرفین دویدند و وارد مین شده و روی مین رفتند. تعدادی هم توانستند خود را به کانال دوم برسانند.
✨فرمانده گردان برادر ثابت نیا به معاونش برادر بنکدار گفت: اگر اینطور بخواهیم در زیر آتش شدید دشمن معبر بزنیم و از میدان های مین که در مسیرمان هست عبور کنیم، همه ی گردان قبل از رسیدن به هدف شهید می شوند. دشمن برای نیروهای خود حتما معبری زده است که از آن مسیر نیروهای خود را پشتیبانی می کند. برادر ثابت نیا رفت و آن معبر را پیدا کرد و با بنکدار تماس گرفت و آدرس معبر را داد و نیروها از همان مسیر رفتند و به کانال دوم رسیدند.
✨این کانال چهار متر عرض و سه متر عمق داشت و داخلش پر از سیم خاردارهای حلقوی بود. دشمن در هنگام حفر کانال ها، خاک ها را جابه جا کرده بود تا ایرانی ها نتوانند از این خاکریزها استفاده کند. به هر حال با راه بسیار خوبی که برادر ثابت نیا پیدا کرده بود، ما به دور از آتش دشمن خود را به کانال رساندیم؛ کانالی که بعدها به کانال کمیل مشهور شد.
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
4⃣1⃣ #قسمت_چهاردهم
🔻زیرکی فرمانده
✨پس از عبور از کانال اول، و سه ردیف سیم خاردارهای حلقوی، عبور از میدان مین حدودا با عرض ده متر شروع شد. تخریب چی ها معبر زدند و قرار شد گروهان دوم از گردان کمیل از معبر باز شده عبور کند و خود را به کانال دوم برساند. آنها باید یه پل روی کانال دوم قرار می دادند تا نیروهای گروهان اول و سوم از آن عبور کنند. درست هنگام عبور از معبر میدان مین و بین کانال اول و دوم بود که ناگهان منوّر زده شد! دشمن آتش ریخت، تعدادی از بچه ها که داخل معبر بودند زخمی وشهید شدند. تعدادی هم به طرفین دویدند و وارد مین شده و روی مین رفتند. تعدادی هم توانستند خود را به کانال دوم برسانند.
✨فرمانده گردان برادر ثابت نیا به معاونش برادر بنکدار گفت: اگر اینطور بخواهیم در زیر آتش شدید دشمن معبر بزنیم و از میدان های مین که در مسیرمان هست عبور کنیم، همه ی گردان قبل از رسیدن به هدف شهید می شوند. دشمن برای نیروهای خود حتما معبری زده است که از آن مسیر نیروهای خود را پشتیبانی می کند. برادر ثابت نیا رفت و آن معبر را پیدا کرد و با بنکدار تماس گرفت و آدرس معبر را داد و نیروها از همان مسیر رفتند و به کانال دوم رسیدند.
✨این کانال چهار متر عرض و سه متر عمق داشت و داخلش پر از سیم خاردارهای حلقوی بود. دشمن در هنگام حفر کانال ها، خاک ها را جابه جا کرده بود تا ایرانی ها نتوانند از این خاکریزها استفاده کند. به هر حال با راه بسیار خوبی که برادر ثابت نیا پیدا کرده بود، ما به دور از آتش دشمن خود را به کانال رساندیم؛ کانالی که بعدها به کانال کمیل مشهور شد.
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
💟 @hemmat_hadi
🔴 یا فاطمه
یا فاطمه
یا فاطمه
یادش بخیر روضه های فاطمی
و بعضی ها که با همین اسم و رسم ها و علایق شون معروف و مشهور می شدن تو گردان ها.
به کسی که زمزمه اش حسین حسین بود می گفتن... فلانی حسینیه
اون یکی امام زمانیه
اون دیگری....
ولی حساب فاطمی ها جدا بود.
از پیشونی بند یا زهراشون گرفته تا.....توسلاتشون، تا....... صدای سوز و گداز و ناله شون در موقع خوندن روضه غربت بی بی فاطمه، تا...........مثل این شبهایی که بی تاب، میدون دار مجلس می شدن و از خود بی خود...
... میدونید تا کجا؟
تا..... ترکش هایی که به سینه و پهلوشون می خورد، و تا......... گمنامی و بی مزار بودشون
همونایی که پیدا نشدند و.......قرار هم نیست پیدا بشن...........میدونید چرا؟
چون شنیده بودن خانم زهرا (س) هوای بی مزارها و بی مادرا رو خیلی داره و به اونها سر میزنه 😭
اونایی که اون سالها بودن میدونن چی می گم....و یه جورایی کار ما رو راحت کردن..... فقط بگم برا اونایی که نبودن تا بدونن
...... فاطمی شدن بالاترین درجه رو داشت که نصیب هر کس نمی شد.
و اگر می شد....
چی که نمی شد.
@hemmat_hadi