❣ #خاطرات_شهدا
#شهید_همت
🌼⇜مأموریتم که تموم شد، رفتم با حاج #همت دربارهی برگشتنم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: یه خاطره برات بگم گفتم بگو
🌸⇜حاجیگفت: وقتیتوی #پاوه مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر #کاظمی گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر پرسید: #بریده_ای؟ از سوالش تعجب کردم وگفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده...
🌼⇜ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت #مأموریت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا #تسویه_حساب کن و برو، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم...منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم...
❣ #شهید_ابراهیم_همت
❣ شادی روحش #صلوات
♥️ @hemmat_hadi
همیشه
ماندنــ،
دلیل بر #عاشق بودن نیستــ
خیلے ها مےروند
تا #ثابت کنند ڪه عاشـقـند..💔
#شبتون_شهدایۍ
➣ @hemmat_hadi🌷
🌷 #طنـــز_جبهـــه
👈 به پسر پیغمبر ندیدم!...
💟⇐گاهی #حسودیمان میشد از اینکه بعضی اینقدر #خوشخواب بودند. سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیدهاند و تا دلت بخواهد خواب #سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک میکردی، #پلک نمیزدند.
💟⇐ما هم #اذیتشان میکردیم. دست خودمان نبود. کافی بود مثلاً لنگه دمپایی یا #پوتینهایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمیکردیم
💟⇐صاف میرفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!» دیگر خودشان از #حفظ بودند، هنوز نپرسیدهایم: «پوتین ما را ندیدی؟» با عصبانیت میگفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره #خُر_و_پُفشان بلند میشد اما این همه ماجرا نبود.
💟⇐چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند میشد این دفعه مینشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟» جواب میشنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم #پوتینم پیدا شد!»
#لبخند_بزن_بسیجی😅
🌷: @hemmat_hadi
♥️•☜آیتــ الله مجتهدے تهرانی (ره) :
✍ما نمی میریـــم ، روح ما زنده است. لذا وقتی شــما سرقـــبر پــــــــدرتان میروید او آگاه می شـــود و دعایــتان می ڪند.
✍آنقدر خـــوشحـال می شود ڪه سـر قبـــرش رفته اید. از آمدن یڪ مهمـــان خوب ڪه به خـــانه تان می آید
✍چطـــور خـوشـــحال می شوید؟ میـــّت وقتی سـر قبــــرش می روی ایـــن طـــورخوشحـــال می شـــود.
💠 @hemmat_hadi
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌷 #خـاطرات_شهدا
💠⇐از #مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه #حلالیت طلبید.
💠⇐قرار بود فردا با دوستانش #عازم_جبهه شود، همان روز رفتیم به #گلستان شهدا، سر قبر #شهید_سید_رحمان_هاشمی. دیگر گریه نمیکرد.
💠⇐دو تن دیگر از #دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آنها خیره شد؛ گویی چیزهایی میدید که ما از آنها بی خبر بودیم.رفت سراغ #مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را #دفن_نکند.
💠⇐ایشان هم گفت : من نمیتوانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند میخواهیم اینجا #دفن کنیم.
محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.همانطور هم شد و محمد در #کنار سید رحمان #دفن_شد
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🎤راوی:برادر شهیــد(علــی)
♥️🍃 @hemmat_hadi
❌ عجب بوی غربتی میدهد ...
بغض غروب جمعهها ...
👇و این یعنی ...
خـُدا
هنـوز به ما ...
رأیِ اعتمـاد نداده است❗️
ڪه عزیـزِ مصرمـان را
به ما برنمیگرداند ...
این همه دوریمان را
بر ما ببخش مولا
❤️✨اللهم عجل فرج مولانا✨❤️
♥️🍃 @hemmat_hadi
💟 #خــاطرات_شــهدا
👈 #عاشقانه_شهــدا
💟⇐با این که تعداد #مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود، ولی در خانه طوری بود که ما کمبودی احساس نمیکردیم
💟⇐با آن که من هم #کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعاً #گرفتاری کاری داشت و #تربیت سه فرزندمان هم به عهده مان بود. وقتی من می گفتم فرصت ندارم، شما بچه را مثلاً دکتر ببر، می برد.
💟⇐من هیچ وقت درگیر مسائل خرید بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم. جالب است بدانید که اکثر #مطالعاتش را در این دوران، در همین صف ها انجام می داد. تمام خرید خانه به عهده خودش بود و اصلاً لب به #گلایه باز نمی کرد. خلق خوشی داشت. از من خیلی خوش خلق تر بود.
#همسر_شهید_مرتضی_آوینی
شادی روحش #صلوات
🌷 @hemmat_hadi
صبح است، #گلستان جهان گل ڪرده
خورشید، میان #آسمان گل ڪرده
از بس ڪه قشنگ و #دلنشین می خندی
انگار ڪه دشت #زعفران، گل ڪرده
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
➣ @hemmat_hadi🌷
❣ #سلام_امام_زمانم❣
شنبه بی یـ❤️ـار ؛
همان جمعه ی...
دلـ💔ـگیر من است
که کمی...
اسم عوض کرده ؛
کسی بو نبرد
🌾اللهم عجل لولیک الفرج🌾
🍃 @hemmat_hadi
💔 #صبر_که_تمام_بشود ...
💟↫این روزها زیاد یاد آن #مادری میافتم که رفت پیش #امام_صادق (علیه السلام) گفت: پسرم خیلی وقت است از مسافرت برنگشته، خیلی نگرانم
حضرت فرمود :صبر کن پسرت برمیگردد
رفت و چند روز دیگر برگشت و گفت پس چرا پسرم برنگشت....
حضرت فرمود: مگر نگفتم صبر کن؟خب پسرت برمیگردد دیگر رفت اما از پسرش خبری نشد برگشت
💟↫آقا فرمود: مگر نگفتم صبر کن؟دیگر طاقت نیاورد گفت: آقا خب چه قدر صبر کنم؟نمیتوانم صبر کنم به خدا طاقتم تمام شده حضرت فرمود :برو خانه پسرت برگشته رفت خانه دید واقعاً پسرش برگشته
💟↫آمد پیش امام صادق گفت: آقا جریان چیست؟ نکند مثل #رسول_خدا به شما هم وحی نازل میشود؟
آقا فرمود: به من وحی نازل نشده اما
"عند فناءالصبر یأتی الفرج......"
#صبر_که_تمام_بشود_فرج_میآید....."
💟↫این روزها ی هفته که می آید ویک به یک میرود یک بار هم به #خودت بگو هی فلانی چه طاقتی داری تو...
و دعا کن برای دل آن مادری که هنوز پسرش برنگشته...
💔 #شرمنده_ایم_حضرت_مـــادر
🌷 @hemmat_hadi
هدایت شده از پست ویژه دقت کنید❤️
من دوست دارم زیاد برام #فاتحه بخوانند...
زیاد #باقیات_صالحات داشته باشم...
می خوام بعد از #مرگ وضعم خیلی بهتر بشه...
بعد ادامه داد:
من دوست دارم هر کاری می توانم برای #مردم انجام بدم...
حتی بعد از #شهادت!
چون حضرت امام گفت:
مردم #ولی_نعمت ما هستند..."
✅با ختم فاتحهای برای شهید تورجی زاده و نشر این پیام جهت حل مشکلات ازدواج جوانان قدمی برداریم❤️🌷