eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر
446 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
196 ویدیو
100 فایل
واسه چی خیال میکنی اینجا مجازیه و نمیشه پیدات کرد؟ مواظب حرفهات توی پیوی باش! امنیت کانال : رقیه فرمایشی
مشاهده در ایتا
دانلود
⚖️ 🔴 قابل توجه مسئولین استان یزد اگر ادعا کنید حرفی را زدم یا نوشتم و براش هیچ سند و مدرکی ندارین، من شکایت کرده و اعاده حیثیت می‌کنم. بجای برداشت‌های خودتون، دقیق بگین چه تاریخی اون حرف ادعایی شما را زدم. اگر حرفی را درست گفتم که شما باید عذرخواهی کنید یا من اشتباه گفتم که من عذرخواهی می‌کنم. اگر حرفی را نزدم یا ننوشتم و فقط ادعا و برداشت اشتباه شما باشه، از حقم نمی‌گذرم. .
. منتظر جوابم .
📌 شنبه‌ها و ادبیات در کانال حرفه‌هنر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرام و قرار را از عاشقانت گرفته ای یا حسین آنکه طلبیده شده در تکاپوی آماده شدن است وهیجانی وصف ناشدنی سراسر وجودش را فرا گرفته وآنان که از دیدار جا مانده اند در حسرت زیارت مرقد مطهر دل در گرو توسل ودعا نهاده اند یا حسین زائرانت هر قدمی که بسوی حرمت بر می‌دارند مشتاق تر ودلباخته تر میگردند بوی تربتت جان می‌دمد برتن خسته رهگذران صفای حرمت یا حسین شکوه وافتخار خادمان درگاهت شده است طنین لبیک یاحسین در ازدحام جمعیت عاشق موج می‌زند.ودلباختگی در راز ونیاز زائرانت هویداست بوی عطر حرمت دلها را تسلی می‌دهد وبیقراران را قرار عاشقی آرام می‌کند. دستم گیر یا حسین که جا مانده ام ✍پروین امیدواری عضو گروه حرفه‌هنر 🔻🔻🔻🔻🔻 کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
نشناختنی حالم شبیه خانه‌ایست، ساکنِ زلزال‌ها انگار یک جریان شده، مستقبل است این حال‌ها در افتراقِ جسم و جان، این عشق چون صافی نبود؟ تن را ز جانم ریخته، چون خاک از غربال‌ها شاید که این افسونِ نو، تمثال مَه در آب بود   اما به روی خوب او، کی می‌رسد تمثال‌ها؟ پس من چه توصیفی کنم، این مادرِ اضداد را وصفی مگر بر پا شود از روی قیل و قال‌ها؟ جنگی میان عقل و دل، بر صفحه ی کاغذ گذشت شد پاره پاره دفترم، افتاد استدلال‌ها سجاد بس کن فلسفه، تحلیلِ عشقِ سرزده در پنجه ی ساز فلک، خاموش شو، چون لال‌ها سجاد دهنوی عضو گروه حرفه‌هنر 🔻🔻🔻🔻🔻 کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
. گروه "زنان مقاومت" درحال کار است. گزارش دادن‌ها باعث اشتیاق و انگیزه بیشتر برای کار شده. شنبه ۲۷/ مرداد/ ۱۴۰۳ .
روز جهانی عکاسی مبارک 📸 روز هنرهای تجسمی در حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
هنرمند: محمدحسین شاکرین عضو گروه حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
. داغ از تنور اومده دوست نویسنده عزیزی که تازه کتاب قهوه‌یزدی را خونده و نظر ارسال کرده🪴🙏 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانک "بازی با روح" نویسنده: زهرا ملک‌ثابت امروز بیدار که شدم صدای خَشدار عجیبی به‌گوشم خورد. _ "کاتی‌‌...کوتی...تاتوره..." یک روح حرف‌می‌زد. خیلی رازآمیز و جویده‌ حرف می‌زد. گاهی که جمله‌ای مهم می‌شد صدایش را پائین می‌آورد. ذهنم رفت به روزهای کودکی که مادربزرگم به خانه ما می‌آمد و چند روز می‌ماند. آن‌موقع هم باتعجب از شنیدن صدای یک روح، تمامی گوش می‌شدم. همین صدای خَشداری که انگار از عمق آب‌انبار بیرون می‌آمد. گاهی می‌رفتم برای نجات جانِ مادربزرگم که می‌دیدم پدرو‌مادرم ساکت روبه‌رویش نشسته‌اند و او پس از جدال با خواب و بی‌خوابیِ سختِ شبِ قبلش، دارد برایشان حرف می‌زند. دیشب آن یکی مادربزرگم خانه ما خوابیده‌بود. قطعی خودش است که برای پدرومادرم حرف می‌زند اما وقتی فهمیدم اشتباه می‌کنم که خودم جوابش را می‌دادم درحالیکه آنجا نبودم. این‌بار باید بروم به جنگ روح یا جن؟ همان جنی که یک شب قبل خوابش را دیده‌بودم؟ از پشت یک توده سفید ساده بود ولی رویش را که به من کرد وحشتناک بود. حرف نزد ولی از نگاهش شنیدم که آمده تا اذیتم کند. دفعه اول با لکنت گفتم و کمی از صورت و هیکلش ریخت. تا دفعه سوم که محکم گفتم "اعوذبالله من الشیطان‌ الرجیم" و کامل ریخت. بازهم صدای من آمد. حتی می‌خندیدم درحالیکه من نبودم. بعد از صدای خنده‌ام باز هم صدای خشدارِ مرموز گفت: "کاتی...کوتی...تاتوره..." بازهم من گفتم یا او گفت: "خوبه خوبه" آن صدای خواهرم بود که جلوی مادربزرگم نشسته‌ و جواب می‌داد. تنها نقطه مشترکمان بعد از پدرومادر همین تُن صداست. حتی مادرمان هم از پشت تلفن یا بدون دیدنمان، نمی‌داند کدامیم. 🔻🔻🔻🔻🔻 فوروارد فقط بالینک کانال حرفه‌هنر کپی ممنوع است ⚠️ https://eitaa.com/herfeyehonar