.
#روایت_من
خانم کارآفرین
از من #مشورت میخواهد. میپرسد ارشد بخوانم یا بروم سراغ کار؟
میگویم بستگی به رشته دانشگاهی و مسائل شغلی آن دارد.
خلاصه که مقداری خواهرانه حرف میزنیم.
میفهمم نگرانیاش این است که مجبور شود کاری را از صفر شروع کند و الگویی هم دور و اطرافش بابت آن مسئله ندارد.
میگویم به من نگاه کن و واقعاً از سر غرور نمیگویم.
از سرِ افتخار میگویم چون خودم میدانم در این ۷ سال چقدر چالش داشتهام تا به اینجا برسم و از صفر که نبود از زیر صفر شروع کردهام.
لذتی که من بردهام بابت اِعمال قدرت و نفوذ هیچ مدیرِ استخدامی نبرده.
سُروری که دارم بابت کشف استعداد و پرورش مهارتهای خودم و همکارانم هیچ کارمندی نبرده.
چالشهای شیرین درسی و پیدا کردن بهترین استاد و منابع را هیچ دانشجوی ارشد و دکترایی نداشته.
حالا فرار میکنم از همه کسانی که مدام میپرسند چرا ارشد و دکترا نمیخوانی،
یا هنوز حالیشان نمیشود که شغلم چیست.
باورش برایشان مشکل است. نمیتوانند باور کنند خانمی در محیط سنتی و مردسالار یزد از زیرصفر رسیده باشد به مرحله #کارآفرین.
این ۷ سال که بهکنار، ۷ سال قبل از آن درحال بسترسازی و #مبارزه بودم تا بتوانم وارد اجتماع بشوم.
صبر و تفکر خلاق و عزت نفس مهم است. بهنظرم اینها را باید دختران عزیز در خودشان پرورش بدهند و بعد وارد فعالیتهای جدّی اجتماعی بشوند.
صادقانه مشورت میدهم و نظری را تحمیل نمیکنم.
مشورتگیرنده به این نتیجه میرسد که فعلاً بهترین کار برایش این است که کنکور بدهد و ارشد بخواند.
من هم در مورد تصمیم او و باتوجه به جمیع شرایط موافقم 😉
✍️ زهرا ملکثابت
.
#هفته_کارآفرینی
حِرفِهی هُنَر/ زهرا ملکثابت
#آموزشی نکاتی در مورد "داستانک" یا "داستان کوچک" نکته اول: استاد عباسلو لفظ "داستانک" را نمیپسندن
.
فردا ادامه آموزش داستان کوچک را داریم.
میخوام حسابی از آثار خودم تعریف و تمجید کنم😁 هرکی قراره لجش دربیاد، بدون کلامی در پیوی و با حفظ احترام خودش و بدون تحمل ضربه از انتقام، تشریف ببره از کانال.
پشت سرمم هرچی بگین به گوشم میرسه😉 چون بالاخره یکی عذاب وجدان میگیره و بابت غیبت کردن، حلالیت میخواد 😄
.
#آموزشی
نکاتی در مورد "داستانک" یا "داستان کوچک"
نکته ششم:
در داستان کوچک، میتوان از عنصر دیالوگ استفاده کرد. اتفاقا به متن زیبایی و تنوع میدهد، البته به شرطی که پیشبرنده ماجرا باشد و اطلاعات افزودهای ارائه کند.
یک نمونه داستان کوچک با روش گفتگو یا دیالوگ:
_ "میبینی؟! دستِابوتراب بالارفته."
_ "جلوی رسولالله همرنگ جماعت باش!"
زهرا ملکثابت
نظر دکتر عباسلو به داستان کوچکِ بالا را بخوانید:
داستان، عنوان ندارد ولی این ایراد نیست.
بههرحال، این را بدانیم که اسم ابزار است و به نویسنده کمک میکند.
هر سه عنصر اصلی داستانی را در این داستان کوچک داریم.
[ سه عنصر اصلی: شخصیت، موقعیت و کُنش]
موقعیت کاملاً مشخص است. غدیرخُم، موقعیت است.
اشخاص، دو نفر از افرادِ حاضر در غدیر خُم هستند.
کُنش هم معلوم است. همرنگ جماعت شدن.
بهاندازه لازم هم شخصیتها پردازش شده است.
هیچ لزومی ندارد اسامی اشخاص را بدانیم.
تکیه داستان بر این است که بهظاهر همرنگاند و در دل نیستند.
لذا لزومی ندارد که آنها اسم خاصی داشتهباشند یا شخصیتهای خاصی باشند.
داستان فقط در دیالوگ ارائه شده.
میتوانیم داستانی داشتهباشیم که فقط دیالوگ باشد. منتها باید دیالوگ، نکات لازم را ارائه کند همانطور که در این داستان نکات ارائه شده.
استفاده از دیالوگ برای بیان نکات، تکنیکِ جمیز جویس ( نویسنده ایرلندی) است.
در بحث داستان کوچک ۵ چهره تاثیرگذار هستند:
ادگار آلن پو، چخوف، همینگوی، جمیز جویس و ساموئل بکت
جمیزجویس، خیلی از توصیفات را در دیالوگ قرار میدهد. در داستان کوچک، این تکنیک را از جمیز جویس گرفتند.
در مجموع داستان کوچک فوق، داستان خیلی خوبی است و یک داستانِ کامل است زیرا همه آنچه را که باید داشتهباشد دارد.
نکته هفتم:
داشتن معنا و هدف درعین سادگی در نمونههای زیر قابل بررسی است.
داستان: "تاشباهت را به نویسنده کم کنی"
نویسنده: زهرا ملکثابت
ننویس! داستان جدی یا طنز ننویس! هیچ سبک و ژانری ننویس! در مورد زنان ننویس! در مورد مردان هم ننویس!
سبیل قجری بگذار! یا لاتی حرفبزن و فحش بده! ناله سَر کُن!
از همه ایراد بگیر تا از دور خارجشان کنی یا از تو بترسند!
دماغت را عمل کن! نه نکن وگرنه مثل لُرد وُلدمورت میشوی.
باید پیرسینگ به دماغت بزنی! آنرا هم طوری بزن که انگار نزدی.
طوری طنز بنویس که طنز نباشد! اگر طنزنویس باشی دیگر کسی تو را جدی نمیگیرد.
اگر جدی بنویسی کسی حرفت را باور نمیکند. شاید هم زیادی حرفت را باور میکنند و بازهم برایت دردسَر میشود.
پس برو بمیر! نه نمیر! اصلا طوری بمیر که انگار نمردهای یا طوری زندگی کن انگار مردهای.
هرکاری میتوانی بکن تا شباهتت را به نویسنده کم کنی.
پایان
این داستان با زاویه دید دوم شخص است.
ممکن است مخاطب این فرامین یک شخص دیگر باشد ولی ممکن است مخاطب خودِ فرد باشد و همه اینها تکگویی درونی یک شخص باشد.
نظر و نکات دکتر احسان عباسلو به داستان "تاشباهتت را به مقتول کم کنی" را در ادامه بخوانید:
این داستان، قابل مقایسه است با داستانی از اشتفان اُرکنی، که در ادامه میخوانیم.
داستان "زندگی باید ساده باشه"
۱. کپسول آتشنشانی را از جاش بردار.
۲. درپوش را بردار.
۳. برو به سمت آتیش.
۴. آتیش رو خاموش کن.
۵. در پوش را ببند.
۶. کپسول رو بذار سر جاش.
شباهتتهایی دارند این دو داستان.
اینگونه داستانها باید بحث هدفمندی را داشته باشند.
"تا شباهتت را به نویسنده کم کنی" از آن دسته جملاتِ خیلی داستانی است.
و بهعنوان جمله آخر، خیلی خوب است.
درکُل داستان خوبی است.
✍️ زهرا ملکثابت
#کارگاه_داستان
🔻🔻🔻🔻
فوروارد فقط، بالینک کانال حرفههنر
https://eitaa.com/herfeyehonar
#رفتار_حرفهای & #کارآفرین
امروز به ده نفر از دوستانِ گل و نویسندهام پیام دادهام
بجز یکنفر که هنوز پیام را ندیده و دونفر که محترمانه نوشتند درحال حاضر مشغولیت دارند، هفت نفر ابراز رضایت کردهاند برای همکاری در این پروژه.
نویسندگان از استانها و شهرهای مختلف کشور هستند.
انشاالله که خیر است 😊
.
حِرفِهی هُنَر/ زهرا ملکثابت
#رفتار_حرفهای & #کارآفرین امروز به ده نفر از دوستانِ گل و نویسندهام پیام دادهام بجز یکنفر که هنو
.
از جمله معیارهای انتخاب و معرفی نویسندگان محترم به این پروژه:
۱. سابقه کار گروهی
۲. سابقه خوش قولی
۳. مهارت و تخصص
۴ تا ۱۰۰. ادب و شخصیت مناسب اجتماعی
چندبار احساساتی شدم تا بعضیها را هم معرفی کنم که یکی توی ذهنم گفت:
"آدم عاقل، دوست سابق که دشمن شده رو دوست نمیکنه" 🥴
خوشبختانه عقلم را هم بهکار گرفتم و استدلال کردم:
همینطور که به من و سایر دوستانم توهین و تُندی کردند
یا رفتارهای ناشی از حسادت و طمع بروز دادند
یا در #فعالیت_گروهی اخلال ایجاد کردند
یا طرد و حذف کردند
شاید هرجا که معرفیشان کنم همان رفتارها را بروز دهند.
آنوقت نام و اعتبار من هم این وسط خراب میشود 😟
حالا چه نویسنده مستقل باشند و یا دارای مسئولیت و حُکمی در سازمانها و ادارات باشند،
آدمی که با قُلدری اشک دیگران را درآورده و بدگویی کرده و زیرآب زده و تَکخور بوده، باید نشانههایی از پشیمانی بدهد وگرنه به خیر او اُمیدی نیست.
#رفتار_حرفهای
حِرفِهی هُنَر/ زهرا ملکثابت
. از جمله معیارهای انتخاب و معرفی نویسندگان محترم به این پروژه: ۱. سابقه کار گروهی ۲. سابقه خوش قول
.
یادی نشد از بزرگواران سادهدل و بیشیله در مطلب بالا که به این وسیله از ایشان عذرخواهی مینمائیم 🙏😁
درواقع بعضیها اصلا حسود و بدجنس نیستند ولی اینقدر صاف و ساده هستند که نمیشه باهاشون همکاری کرد( مخصوصاً خانمها ☹️)...
یکی از خانمهای همکارم، هرچقدر از پاکی و صداقت و روراستی و نجابت ایشان تعریف کنم واقعاً کم گفتم، اینقدر که ایشان باکمالات هستند هزارماشاالله ولی در مسائل کاری...
اینقدر توی مسائل کاری ایشان سادگی و نپختگی نشون دادند که نمیشه باهاشون همکاری کرد
مثلاً مسئلهای مطرح میکنیم که در اصل بالاسریهای این خانم باید حل کنند و پاسخگو باشند، ولی این خانم میپرند وسط و به خودشون میگیرند.
در ارائه راه حل یا انتقال مشکل ضعف نشون میدند
و ادامهاش هم که گریه و ناله و زاری و ...🤦♀️
یا مثلا با ایشان رفتهبودم ملاقات یکی از مدیران.
قبلش که کلی هماهنگ کردم بابت مطالبی که میخواستم مطرح کنم و از ایشان هم خواستم مطالبشون را با من هماهنگ کنند
روز ملاقات مجدد توی حیاط سازمان هماهنگ کردیم...
حتی در مورد نحوه نشستن و زبان بدن در جلسه هم با ایشان هماهنگ کردم
میدونید آخرش چی شد؟🥴
خانم عزیز بعد از مطرح کردن مطالب هماهنگ شده، سرِخود چندتا پیشنهاد مطرح کرد که ربطی به کار آن سازمان نداشت و من میخواستم از خجالت برم توی زمین🚶♀️
و موارد دیگری هم بوده که ناشی از نپختگی یا همان سادگی این خانم در عرصه فعالیتهای اجتماعی است.
یکنفر را مثال آوردم ولی خانمها و آقایانی هستند که بهقدر کافی برای فعالیتهای اجتماعی تعلیم ندیدهاند.
به سن و سال هم نیست 😐
کاش این دوتا نکته را بالحن خیرخواهی از من قبول میکردید:
۱. در مورد رفتار اجتماعی و مهارتهای ارتباطی و مسائل حرفهای مربوط شغلتان، مدام آموزش ببینید.
۲. فکر نکنید رفتار امروز شما، اثرش برای همان روز و لحظه هست.
چند ماه بعد ، سه سال بعد ، چهارسال بعد ، ده یا بیست یا سی سال بعد، عمل شما با عکسالعمل مناسب مواجه میشود.
آرزوی موفقیت دارم ✌️
زهرا ملکثابت 😊
.