eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر
449 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
196 ویدیو
100 فایل
واسه چی خیال میکنی اینجا مجازیه و نمیشه پیدات کرد؟ مواظب حرفهات توی پیوی باش! امنیت کانال : رقیه فرمایشی
مشاهده در ایتا
دانلود
📕قهوه یزدی 🌹اثر نویسنده: زهرا ملک‌‌ثابت 👈🏻بخشی از کتاب: در میان عبور تیتروار روزمرگی‌‌ها، دغدغه هویت، کشف حقیقت و چگونگی عبور از موانع، ناگهان ذهنم تصویری عجیب از آن زهرا در کشور بیگانه می‌‌بافد. چیزی شبیه به نقاشی زنان کوزه به سر آفریقایی در خوابگاه دختران دانشجوی هنرِ ایران. قطعاً آن زهرا درک دگرگونه‌‌ای از قهوه یزدی خواهد داشت ... 👈🏻شما می‌‌توانید از طریق لینک زیر؛ برای خرید کتاب اقدام کنید! shavaladpub.ir/product/قهوه-یزدی @herfeyedastan @shavaladpub
اولین داستانی که به معنای واقعی نوشتم، آخرین داستانی است که در کتاب قهوه یزدی منتشرشده. گریه‌ای به قدر یک حسینیه، داستانی بومی در منطقه کویری ایران است. تاریخ دقیق نگارش را به خاطر ندارم. بین سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ بود. بعدها که توانستم بر موانع ریز و درشت غلبه کنم و به صورت حرفه‌ای وارد دنیای نویسندگی بشوم، این داستان را بارها بازنویسی کردم. سال ۱۳۹۶ آغاز ورود جدی من به عرصه داستان‌نویسی بود. روز اولی که در کلاس داستان‌نویسی شرکت کردم این داستان را همراه داشتم. وقتی که خواندم یکی از دوستانم که حالا خودش هم کتاب چاپ کرده گفت: " تو یک نویسنده‌ای، مطمئنم!" ایده داستان گریه‌ای به قدر یک حسینیه از یک رویای در خواب زده شد. از آنجا که به مقوله رویا در خواب ارزش می‌دهم، بسیار از آن در هنرم بهره می‌برم. خواب دیدم، کودک شده‌ام و در حدود هشت‌سالگی‌ام هستم. با دستمالی سر و صورتم را پوشانده‌ام و به قسمت مردانه حسینیه رفته‌ام. مسئله‌ای غریب بود! البته ریشه آن برمی‌گردد به آنچه که در ضمیرناخودآگاهم وجود دارد. من از همان کودکی به مسائل انسانی علاقه‌مند و کنجکاو بودم. همیشه این پرسش برایم مطرح بود که چرا مردان در قسمت بزرگ و خنک حسینیه می‌نشینند و حتی پذیرایی می‌شوند ولی این همه زن و کودک مجبورند در صفّه‌ها و اتاقک‌های کوچک حسینیه بیخ در بیخ هم بنشینند آنهم در هوای گرم و خشک یزد؟ امیدوارم از خواندن داستان گریه‌ای به قدر یک حسینیه و دیگر داستان‌های کتاب لذت ببرید.☕️❤️ http://shavaladpub.ir/product/قهوه-یزدی 👆 جهت سفارش کتاب می‌توانید از طریق لینک بالا اقدام کنید 🌹@herfeyedastan
صعب‌العبور، داستانی با رگه‌های رازآمیز است که از ژانر فانتزی_تخیلی بهره گرفته برای بیان موضوعی مذهبی_ دینی. پیرنگ این داستان فشرده است و از لحاظ ایجاز و اختصار، داستانی مینی‌مال محسوب می‌شود ولی از آنجا که مینی‌مالیسم آخرین جنبش مدرنیست‌هاست و آنها به مسائل مذهبی رویکردی غالباً تیره و منفی یا حداقل خنثی دارند پس از این جهت داستان مینی‌مال نیست. ماجرای اصلی داستان در یکی از مناطق دوراُفتاده یا دور از دسترس ایران می‌گذرد و مسئله آرامش یافتن به وسیله اعمال عبادی را مطرح می‌کند. شاید صعب‌العبور به نزدیک‌ باشد؛ گونه‌ای از داستان معاصر فارسی. اینگونه داستان‌ها برای کتابهای سفارشی یا فراخوان‌های مذهبی که ساده و روان بودن اثر هنری را ترجیح می‌دهند و شعارهای کوبنده را از هنرمند آرمان‌گرا می‌پسندند، مناسب نیست! این قبیل داستان‌ها برای مخاطب فرهیخته امروز و فرداها نوشته‌شده و جای نگهداری آن‌ها در نوعی موزه‌ هنری مکتوب است که نامش را گذاشته‌اند: کتاب مجوعه داستان کوتاه از نویسنده مستقل. امیدوارم از خواندن داستان صعب‌العبور و دیگر داستان‌های کتاب قهوه یزدی لذت ببرید ☕️❤️ http://shavaladpub.ir/product/قهوه-یزدی 👆 می‌توانید برای سفارش کتاب قهوه یزدی از طریق لینک بالا اقدام کنید 🌹@herfeyedastan
یکی از اینا را بردارین 🔴🟠🟡🟢🔵🟣 جایزه همه‌تونه هم اونایی که داستانای قشنگ می‌فرستین هم اونایی که داستانای قشنگو می‌خونین دارم مقدمه می‌چینم واسه اعلام برگزیده چالش متن مشق 👌 🟣🔵🟢🟡🟠🔴 @herfeyedastan
پیش‌گوی اعظم وارد می‌شود 🔮 اینم نمونه‌اش 😁🍓 @zisabet
اعلام برگزیده چالش ادبی 🪄 همه داستان‌های ارسالی زیبا و خواندنی بودند. هرکدام حس و حال و شیوه خاصی داشتند که نشان‌دهنده تنوع قلم و جسارت نویسندگان عزیز هست ولی همون طور که در فراخوان توضیح دادم این سری برای چالش چند شرط گذاشته شده بود و باتوجه به آنها امتیاز داده شده😊 البته قبول دارم که گذاشتن شرط، محدودیت ایجاد می‌کند در زمینه خلاقیت نویسنده ✋️ در چالش قبلی براساس قرعه‌کشی برنده را اعلام کردیم اما عده‌ای نظرشان این بود که داستان‌شان بررسی شود و امتیاز بگیرد 🖋 آرزوی موفقیت دارم برای همگی 🍎🍎 @zisabet
عشق من، رُز قرمز داستانی عاشقانه، با نثر قاجاری و به شیوه نامه‌نویسی است. رگه‌های طنز و شوخی در سراسر داستان جریان دارد. راوی زنی است در زمان معاصر که شخصیتی منتقد دارد، نه شخصیتی منفعل. اینکه آیا در پایان این داستان عاشقانه زن و شوهر از لحاظ فکری و عاطفی بهم نزدیک می‌شوند، چیزی است که شایسته است مخاطبان در زیرمتنِ این داستان جستجو کنند. جامعه ما، درکل جامعه گفتگومحوری نیست! نامه‌نویسی روشی است که خودم بارها تجربه کرده‌ام در برابر انسان‌هایی که بلد نیستند درست مکالمه کنند و بلد نیستند که درست بشنوند. البته اینکه نامه بتواند قالب جایگزینی برای رسیدن به تفاهم با اینگونه افراد باشد مطمئن نیستم ولی اینکه نویسنده می‌تواند کمتر در معرض بلاهت و سفاهت آن‌ها قرار بگیرد، احتمالش وجود دارد زیرا نامه مکالمه غیرمستقیم است و انسان فرصت تراش دادن کلمات و ارسال و فرار را هم دارد. به گمانم کسی که بلد نیست مکالمه بیانی کند، بلد هم نیست مکالمه نوشتاری کند، پس جواب آنها سند است برای زمان دلخواه! جواب ندادن نامه هم انفعال است و انفعال، نوعی اعتراف به ضعف است! و اما ایده داستان، الهام گرفته‌شده از تجارب زیسته‌ مستقیم و بادقت گوش دادن به تجارب زیسته دیگران است. عشق من، رُز قرمز در پس ماجرای عاشقانه‌اش به وضعیت انسان معاصر و جامعه معاصر، انتقاد می‌کند. امیدوارم از خواندن داستان عشق من، رُز قرمز و دیگر داستان‌های کتاب قهوه یزدی لذت ببرید☕️❤️ http://shavaladpub.ir/product/قهوه-یزدی 👆 جهت سفارش کتاب قهوه یزدی می‌توانید از سایت انتشارات شاولد با لمس این لینک، اقدام نمایید. 🌹@herfeyedastan
سلام و خدا قوت داشتم مطالب کانالتون رو می‌خوندم و آخرین پیامی که گذاشتید در مورد جامعه فعلی که گفتگو محور نیست. درد جامعه و رکود و عدم پیشرفت همین نکته ست که واقعا وقتی مشکلات فرهنگی و اجتماعی و ...بررسی کنیم میشه همین.یعنی عدم گفتگو و یا مکالمه ایی که نحوه ی بیان اون رو بلد نیستیم. یاداشت تون قابل تامل بود. ✍ جامعه ما، درکل جامعه گفتگومحوری نیست،انسان‌هایی که بلد نیستند درست مکالمه کنند و بلد نیستند که درست بشنوند. به گمانم کسی که بلد نیست مکالمه بیانی کند، بلد هم نیست مکالمه نوشتاری کند. این کلید واژه ها جالب بود. @herfeyedastan
🔵 خانم سپیده سادات میرزابابایی دبیرجشنواره ره‌آورد سرزمین نور و از اعضای گروه ادبی حرفه‌داستان شما را به اختتامیه این جشنواره دعوت می‌کنند: 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
سلام دوستان👋👋ا ✅قابل توجه شرکت کنندگان عزیز در دومین جشنواره ره آورد سرزمین نور استان یزد 🔴به اطلاع می رساند جنابعالی دعوتیدبه شرکت در مراسم اختتامیه جشنواره استانی سرزمین ره آورد نور 📺 همراه باپخش زنده تلویزیون صدا و سیما مرکزیزد 🔶 با حضور شخصیت های لشکری وکشوری ☘️باحضور سبزتان مراسمی در خور و شایسته شهدای دفاع مقدس رقم بزنید. 🎁لازم بذکر است مراسم اختتامیه جشنواره علاوه بر اهدای جوایز ارزنده به برندگان جشنواره به قید قرعه به نفرات حاضر در جشنواره که اثر ارسال کرده اند طبق لیست ثبتی اثرشان هدایایی تقدیم میگردد. 🎥ضمنأ اثار ارسالی شما عزیزان به نمایش گذاشته می‌شود. 🗓️زمان :۱۴۰۲/۳/۱ 🏡مکان :سالن اجتماعات شهید عباسپور جنب پارک شادی یزد ⏰ساعت شروع مراسم اختتامیه جشنواره ؛ از ساعت ۱۶الی ۱۹ به امید دیدار👋 🌹🌹🌹🌹🌹 @herfeyedastan
نوشیدن قهوه یزدی بعد از خوردن پلو و قُرمه سبزی، داستانی است در هفده صفحه. اولین داستان در کتاب قهوه یزدی است و نام کتاب هم از این داستان کوتاه گرفته‌شده. زمانی که این داستان را نوشتم و عنوانش را در صفحه شخصی‌ام منتشر کردم، یک نفر نظری نسبت به عنوانش داشت. او گفت که ما یزدی‌ها نمی‌گوییم، قرمه سبزی بلکه رایج است که می‌گوییم، خورشت سبزی. حرف ایشان درست است ولی ماجرا مربوط می‌شود به زهرایی که تا هفت سالگی در تهران بوده. بعد با خانواده به یزد آمده و دوران نوجوانی و جوانی‌اش در شهر اجدادی‌اش طی شده. به غیر از زهرای اول، زهرای دومی هم در داستان هست. دوستان بسیار صمیمی دوران کودکی تا قبل از مهاجرت زهرای اول و خانواده‌اش به یزد. هردو در ماجرای داستان با شباهت‌ها و تفاوت‌هایشان تعریف می‌شوند. دغدغه اصلی این داستان روند تغییر هویت، حفظ هویت و چیستی هویت است. این داستان حفظ هویت بومی در حین تلاش برای حفظ هویت ملی را مطرح کند. این داستان یک پرسش اساسی را در درونش مستتر دارد. آیا راهی برای حفظ هردو هویت هست بدون آنکه یکی بر دیگری سایه بیاندازد؟ نقش مهاجرت‌های داخلی و خارجی در حفظ ، تغییر یا استحاله فرهنگ و خرده‌فرهنگ‌ها چقدر است؟ و در آخر اینکه آیا نوشیدن قهوه یزدی بعد از خوردن پلو و قرمه سبزی داستان است یا تخیل یا چند درصد آن داستان است یا نیست، به عهده خوانندگان و منتقدان می‌گذارم. امیدوارم از خواندن این داستان و دیگر داستان‌های کتاب قهوه یزدی، لذت ببرید☕️❤️ http://shavaladpub.ir/product/قهوه-یزدی 👆 لطفاً جهت سفارش کتاب قهوه یزدی از سایت شاولد روی لینک بالا بزنید. 🌹@herfeyedastan
💎 سلام، چالش ادبی جدید حرفه‌داستان را موضوع آزاد بگذاریم؟ چون در خصوصی متن‌های کوتاه‌تون با موضوعات مختلف را می‌فرستید به نظرم چالش هفته آینده با موضوع آزاد باشه 🖋 پس بهترین متن کوتاه‌ داستانی‌تون را بنویسید و بفرستید. هر نفر فقط یک اثرش در کانال قرار می‌گیره از حالا روی متن‌های قبلی‌تون کار کنید و بازنویسی کنید. تنها شرطی که هست مسئله "همذات‌پنداری" را باید رعایت کنید که آموزش این مورد را براتون می‌گذارم. لطفا با کانال همراه باشید تا آموزش‌های رایگان را از دست ندید. داستان‌تون عنوان هم داشته باشه حتما از روز شنبه تا جمعه داستانها در کانال قرار می‌گیره ولی فقط از امروز تا پایان دوشنبه هفته بعد مهلت دارید برای ارسال اثرتون. لطفا تاریخ‌ها و زمان‌ها را دقت کنید ⏰️🗓 🏆جوایز این چالش: نفر اول/ تخفیف پنجاه درصدی بسته تحلیل فیلم کوتاه نفر دوم/ تخفیف سی درصدی بسته تحلیل فیلم کوتاه نفر سوم/ تخفیف پانزده درصدی بسته تحلیل فیلم کوتاه اعلام برگزیدگان همزمان با ولادت حضرت معصومه و روز دختر در کانال حرفه‌داستان آثار را به این آیدی بفرستید: @ziasbet 🌹🌹🌹🌹🌹🌹