1_1100489120.mp3
43.7M
کتاب صوتی
از چیزی نمیترسیدم!
خاطرات خودنوشت
حاج قاسم سلیمانی
(به گزارش نوید شاهد کرمان؛ کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» که مزین به یادداشت رهبر معظم انقلاب شده است، نخستین اثر چاپ شده توسط انتشارات «مکتب حاج قاسم» محسوب می شود و شامل دست نوشته های شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه ی مبارزات انقلابی در سال 57 است.)
@herfeyedastan
#زندگینامه_شهدا #برای_مطالعه #حرفه_داستان #قاسم_سلیمانی
نام داستان: لبخند سلیمانی
نویسنده: زهرا ملکثابت
اقتباس آزاد از زندگینامه شهید قاسم سلیمانی،
کتاب "من از چیزی نمیترسیدم"
مغز گفت:
_ بفرما، چرا نمیشینی؟
لبخند گفت:
_ ممنون، من به هر صورتی نمیشینم.
مغز با دلخوری پرسید:
_چرا؟
لبخند با مهربانی ولی آمیخته با لحن جدی گفت:
_من فقط در صورتی میشینم که...
مغز به چشم فرمان داد که پشت پلک نازک کند و خودش با تعصب گفت:
_ اَه اَه،چقدر ناز و ادا داری!
لبخند لحنش را تغییر نداد و گفت:
_ ناز دارم ولی نیازم دارم به...
مغز کنجکاوانه پرسید:
_ به من؟
لبخند مشتاقانه و با لحنی که بخواهد قانع کند جواب داد:
_ آره، من مدل لبخند حاج قاسمیام، تو هم باید مثه مدل فکرش مثبت باشی!
مغز با ته اخمی گفت:
_ اون منم که باید، باید و نباید کنم نه تو!
لبخند عمیقتر میشود و قشنگتر. به مغز میگوید:
_ نخیر، من گفتم باید و راه دیگهای هم نیست! ما دوتا باید همدل بشیم اول تا بعد ملتی متحد بشه.
مغز وقتی این جمله را میشنود، فکرش را جمع و جور میکند و جرقههائی روشن میشود.
پایان
"برای شهید قاسم سلیمانی"
@herfeyedastan
#داستان_برای_نقد #سبک_داستان_ضعیف
سلام، لطفا برای نقد داستان بالا و ارسال نظراتتون به این آیدی پیام بدید👇
@zisabet
و یا از طریق لینک ناشناس نقد و نظرتون را بنویسید👇
https://harfeto.timefriend.net/16822797119363
یکی از نظرات شما بزرگواران در مورد جای فعل در این جمله بود:
" لبخند قشنگتر میشود و عمیقتر"
مخاطبان گرامی مجدد ممنون که اینقدر دقیق و موشکافانه نظر میدید 🙏🌹
بزرگواران دیگر هم راهنمائی بفرمایید که فعل آخر باشه یا همون مدل قبلی بهتره؟
@zisabet
از نگاه زیبایی شناسی داستان، خانم واعظینیا اشاره کردند که کلمه ( نخیر) جالب نیست که حتماً لحاظ میکنم در بازنویسی و ممنونم🙏
دو نفر از دوستان که یکی نخواستند نامشان بردهشود و دیگری خانم یکتا نادریفام ابراز کردند که ایده داستان "لبخند سلیمانی" جالب است. متشکرم 🥰
@zisabet
نظر خانم یکتا نادری فام
بر داستان لبخند سلیمانی
سلام عزیزم 🌹
اتحاد رو یک ملت تشکیل می دهند. پس با یک مغز ویک لبخند شکل نمیگیرد و باید مغزو لبخند های بیشتری در کنار هم جمع شوند ویک ملت راتشکیل دهند تا این اتحاد شکل بگیرد. در مورد نحوه ی نگارش به وجود ارزشمند و قلم توانمند خودتان می سپارم. 🌹😘
بسیار سپاسگزارم از وجود پر مهرتان
نظر خانم صدیقه هویدا
بر داستان لبخند سلیمانی
کاش یه متن طولانی تری می نوشتین خیلی کوتاه بود.
نه که کافی نباشه.منظور رو رسونده .بازم از نظرات بقیه استفاده کنید.
حِرفِهی هُنَر/ زهرا ملکثابت
نام داستان: لبخند سلیمانی نویسنده: زهرا ملکثابت اقتباس آزاد از زندگینامه شهید قاسم سلیمانی، کتاب "م
سپاسگزاری مدیر گروه حرفهداستان:
خیلی ممنونم از دوستان گروه حرفهداستان و همچنین همراهان کانال حرفهداستان که نظراتشون را در مورد داستان #لبخند_سلیمانی ارائه دادند.
قبلا با نظرات دوستان گروه حرفهداستان، بازنویسی کرده بودم.
قطعاً موقع بازنویسی مجدد، به تک تک نظراتی که در کانال #حرفه_داستان هم ارائه شده توجه خواهمداشت.
آرزوی موفقیت دارم برای همگی 🙏
از آنجا که فردا داستان دیگری در کانال قرار میگیرد، نظرات شما در روزهای دیگر نسبت به این داستان منعکس نمیشود. هر روز مخصوص یک داستان است تا حقی ضایع نشود😊
@zisabet
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
نظر آقای رستمی به داستان لبخند سلیمانی
سلام وقت بخیر
من رستمی هستم از اصفهان چند سالی هست در مورد داستان کوتاه مطالعه میکنم و گاهی هم مینویسم. کانال شما را دنبال می کنم و مطالبتون رو میخونم. نوشته ی شما را با عنوان لبخند سلیمانی خوندم، اصلا داستان نبود خیلی جای کار داره تا بشه بهش گفت داستان. هیچ کدوم از اصول داستان رو درش نمیدیدم بیشتر به یک متن احساسی شبیه بود. قبلا هم نوشته های شمارو خوندم خیلی باید داستان بخونید و حالا حالا ها باید تمرین کنید
موفق باشید
جواب نویسنده داستان لبخند سلیمانی و چند نکتهای در مورد #سبک_داستان_ضعیف
@zisabet
سلام ، وقت بخیر
تشکر از شما آقای رستمی که نظرتان را ارسال کردید.
خوشبختانه و با یاری خدا سبک داستان ضعیف طرفداران خودش را پیدا کرده و مدام تعداد خوانندگان این نوع داستانها در حال افزایش است.
شبیه حرفهای شما را زیاد شنیدم. حتی با لحن تندتر. حتی از زبان مدیر جوان سابق با لحن خیلی بد! حتی با لحن دلسوزانه برخی از اساتید!
حتی با لحن ترحمانه برخی از همکاران!
ولی از طرف دیگر تشویق برخی از اساتید و پیشکسوتان و دوستانم را برای ادامه این سبک زیاد شنیدم.
همچنین مشوقهای من برای ادامه داستانک پدر و مادرم هستند که هر دو رشته ادبیات فارسی خوندند.
اتفاقا یکی از کارشناسان سازمانهای دولتی چند روز پیش برای یکی از داستانکهایم که در سبک ضعیف نوشته بودم، نوشتند: ماشاالله
اعتراف میکنم که جاخوردم و انتظارش را نداشتم.
من سالهاست روی این سبک کار کردم و تمرین کردم و مطالعه کردم.
به هیچ وجه از این سبک دست برنمیدارم.
گرچه به سبکها و ژانرهای مختلف داستان نوشتم.
البته داستان ضعیف فقط محدود به سبک نیست. از آنجا که برخی از دوستانم در گروه حرفهداستان و برخی از همکاران نویسنده که عمدتا نویسندگان مستقل هستند به این سبک نوشتهاند، حتی میتوانیم نام جنبش را هم بر آن بگذاریم.
داستان هم سه پایه اصلی دارد: شخصیت، ماجرا و تغییر تا پایان.
موفق باشید.
#جنبش_داستان_ضعیف
#ما_میتوانیم
سلام، کتابهای اعضای گروه ادبی حرفهداستان
کتابهای مستقل مجموعه داستان:
قهوه یزدی/ زهرا ملکثابت/ انتشارات شاولد
خوابهای سفید/شقایق دهقان نیری/ انتشارات صاد
کتابهای مشترک مجموعه داستان:
فرفره سیفالی/ انتشارات شاولد
عطر نعنا/ انتشارات شاولد
شوق رستن/ انتشارات شاولد( به زودی)
خان بیتنبان/ انتشارات شاولد ( به زودی)
اینها مجموعه داستانهای گروهادبی حرفهداستان است.
لطفا به اعتبار انتشارات دقت کنید. سابقاً یکی از دوستان ما رمانی چاپ کردند و از انتشارات کتابشون راضی نبودند.
موفق باشید 🍀
1_4827413216.pdf
107.9K
داستان ممدی پلو
نویسنده: الهه توکلی
گروه ادبی حرفهداستان
@herfeyedastan
#داستان_برای_نقد
#ادبیات_مقاومت