eitaa logo
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
958 دنبال‌کننده
923 عکس
124 ویدیو
2 فایل
🔹هیئت مدرسه عالی شهید مطهری مشهد 🎞 پایگاه اطلاع رسانی،حفظ و نشر آثار صوتی و تصویری #هیئت_رهپویان_ولایت 📮 ارتباط‌باما: @heyat_rahpoyan 🖥️ وب‌سایت: Rahpoyanvelayat.com 🔰 نذورات: rahpoyanvelayat.com/nozorat 📍نشانی: zil.ink/heyat_rahpoyan_velayat
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت سوم : امام خمینی (ره) در سوگ جوان کربلا #چهل_روز_چهل_روایت آقای حاج سید محمد کوثری ، ذاکر
📜 روایت چهارم : پشیمانی شیخ اعظم انصاری مرحوم آیت الله حاج شیخ احمد سبط‌الشیخ که از علمای معروف و محترم بیت شیخ اعظم انصاری می‌باشند ، نقل میکنند : در یکی از سالها در به خاطر اینکه مجلس به طول انجامیده بود و به خاطر ملاحظه و مراعات همسایه‌ها که مبادا ناراحت گردند ، شیخ می‌فرماید که :«سینه‌زنی را ترک نمایید.» اهل‌مجلس هم سینه نزده ، و متفرق می‌شوند و شیخ به جامه خواب می‌رود . طولی نمی‌کشد که از خواب بیدار شده و دستور می‌دهد که جماعتی را که در مجلس بوده‌اند جمع کنند و بگویند تا سینه‌زنی و نوحه‌خوانی نمایند . و همه را هم شربت بدهید و پذیرایی نمائید . پس عده‌ای را جمع نموده ، مشغول سینه‌زنی می‌گردند و خود شیخ نیز با آنها به سینه‌زنی می‌پردازد . موقعی که سبب آن‌ را از ایشان سوال می‌کنند ، می‌فرمایند : الان که به خواب رفتم حضرت صدیقه کبری (س) را در خواب دیدم و به من فرمودند :«شیخ مرتضی ، تو مانع عزاداری فرزندم اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) هستی .» عرض کردم : خیر ؛ و از خواب پریدم . لذا از خجالت می‌کشم که در شب شهادت فرزندش (شب عاشورا) ، عزاداری نکرده به خواب بروم . و به همین جهت تا زنده بودند همه ساله در شب عاشورا در خاتمه‌ی مجلس روضه‌خوانی ، مراسم سینه‌زنی را ترک نمی‌فرمودند و خودشان نیز در آن شرکت داشتند و به سینه می‌زدند . منابع : ✓ عزاداری سنت شیعیان جلد ۲ - ص ۴۸۰ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت چهارم : پشیمانی شیخ اعظم انصاری #چهل_روز_چهل_روایت مرحوم آیت الله حاج شیخ احمد سبط‌الشیخ
📜 روایت پنجم : نام آقا سیدجعفر را بنویس ... حضرت آیت الله وحید خراسانی رویای صادقه‌ای را از فقیه بزرگوار ، آیت الله العظمی سید عبدالهادی شیرازی نقل کرده‌اند که خلاصه‌اش چنین است : هنگامی که خبر درگذشت به آیت الله سید عبدالهادی شیرازی رسید ، من ( یعنی آیت الله وحید) در کنار استاد بودم . ایشان سر خود را نزدیک گوش من آورد و فرمود : قضیه‌ای درباره‌ی آقا سیدجعفر دارم که تا زنده بود نگفتم ، اکنون که فوت شده می‌گویم : شبی خواب دیدم در بیرونیِ منزل (همان‌جا که محل تدریس بنده است) دو کرسی گذاشته‌اند . بعد و وارد شدند و روی این دو کرسی نشستند . حضرت عباس «ع» دفتری را باز کرد و من متن آن را می‌دیدم . امام حسین «ع» به یکی از نام هایی که در آن دفتر بود اشاره کرد و فرمود : این اسم را قلم بزن (پاک کن) ؛ حضرت عباس «ع» آن نام را قلم زد . بعد امام «ع» فرمودند :«جای آن ، نام آقا سیدجعفر را بنویس.» حضرت عباس «ع» نام ایشان را نوشت و دفتر را بست و رفتند . مرحوم آیت الله شیرازی سپس فرمود : من از عظمت آن رویا تا صبح نخوابیدم . فردای آن روز وقتی آقا سیدجعفر آمد به ایشان گفتم : من خوابی دیده‌ام ؛ و شرح رویا را برای ایشان نقل کردم . ایشان با شنیدن آن منقلب شد و گفت : قضیه این است که من دیشب (شب اول محرم) در حرم بودم . بعد به این فکر افتادم که من یک عمر برای امام حسین «ع» گریه کرده‌ام ، اما کسی را نگریانده‌ام و این اجر ، نصیب من نشده است . این موضوع فکر مرا مشغول کرد . رفتم و جستجو کردم و کتاب {جلاء العیون} علامه‌ی مجلسی را پیدا کردم . به خانه آمدم و زن و بچه‌ام را دور هم جمع کردم و گفتم :«از امشب من می‌خوانم و شما گریه کنید.» ایشان پس از نقل این رویا اضافه کرد که رویای آیت الله شیرازی در همان شب (یعنی شب اول محرم) و برپاییِ نخستین جلسه‌ی سید جعفر بوده و من هر وقت برای زیارت به حرم حضرت عبدالعظیم «ع» می‌آیم ، قبر ایشان را هم زیارت میکنم . منابع : ✓ مصباح‌الهدی-ج۱-ص۲۰۸-مجلس دهم 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت پنجم : نام آقا سیدجعفر را بنویس ... #چهل_روز_چهل_روایت حضرت آیت الله وحید خراسانی رویای ص
📜 روایت ششم : فتوی به وجوب عزاداری جناب حجت‌الاسلام حاج شیخ علی آزاد قزوینی از محصلین حوزه نجف ، برای اینجانب (معتمدی کاشانی) نقل فرمودند که : قبل از جمهوری شدن (زمان سلطنت ملک فیصل ثانی) دهه به مشرف شده بودم . دسته‌جات سینه‌زنی و زنجیرزنی و قمه‌زنی را دیدم که با شور و حال فوق‌العاده‌ای به طرف صحن مطهر می‌رفتند . ضمنا جمعی از بانوان عرب را هم دیدم که «لاطِماتِ الْوُجوهِ» بر صورت زنان و نوحه‌کنان در عزاداری شرکت داشتند ؛ ناگاه از سر یکی از آن زنان افتاد . من به شرطه گفتم : به این زن که عبا از سرش افتاده و توجه ندارد بگو مواظب عبایش باشد ، شرطه گفت : شما دنبال کار خودت برو . من ناراحت شدم و رفتم . چون به برگشتم ، روزی در محضر فقیه عالیقدر و استاد معظم ، حضرت آیت‌الله حاج میرزا حسن بجنوردی صاحب کتاب «القواعد الفقهیه» و کتاب «منتهی الاصول» جریان عزاداری کاظمین و آن زنی که عبا از سرش افتاده بود را عرض کردم . ایشان با ناراحتی فرمودند :«مگر شما نمی‌دانید که این زن در حال عزاداری بوده و بی‌اختیار عبا از سرش افتاده و توجهی به خودش نداشته !؟» سپس درباره‌ی اهمیت عزاداری‌ها فرمودند که : اگر خدای ناکرده روزی ببینم عزاداری امام حسین «ع» کم‌رنگ و سست می‌شود ، حکم میکنم که سینه‌زدن و زنجیر زدن و قمه زدن است ! و فرمودند که :«عزاداری شور و حال و شیون و غوغا می‌خواهد ، اینکه جمعی از آقایان جمع شوند و آهسته آهسته دست روی سینه بگذارند و حسین حسین بگویند .» جناب شیخ علی آزاد به دنبال نقل این مطلب افزودند که روزی هم به محضر مرجع و فقیه عالیقدر مرحوم آیت‌الله حاج سید محمود شاهرودی شرفیاب شدم و فرمایشات آیت الله بجنوردی را به ایشان عرض کردم ، ایشان هم در جواب فرمودند :«آقای بجنوردی صحیح فرموده‌اند ، من هم اگر ببینم کار به اینجا می‌رسد حکم به عزاداری‌ها می‌دهم.» منابع : ✓ عزاداری سنتی شیعیان جلد ۳ - صفحه ۵۶۲ - فصل بیستم 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت ششم : فتوی به وجوب عزاداری #چهل_روز_چهل_روایت جناب حجت‌الاسلام حاج شیخ علی آزاد قزوینی ا
📜 روایت هفتم : زائری‌ که‌ از داغ سیدالشهداء«ع» جان‌ داد فاضل دربندی در کتاب «اسرار الشهادة» ذکر میکند : شنیدم حکایت غریبی را که پنجاه سال پیش اتفاق افتاده و آن این است که : شخصی از بزرگان به نیت مجاورت آمد و مدت شش ماه در آنجا بود و داخل حرم مطهر نگردید . و هر وقت اراده‌ی زیارت عزیز زهرا «س» را می‌نمود بر بام منزل خود بالا می‌رفت و بر آن حضرت سلام می‌کرد و او را اینگونه زیارت می‌نمود تا آنکه خبر او به سیدمرتضی [علم الهدی] که از بزرگان آن عصر و موسوم به {نقیب} بود ، رسید . پس جناب سید به منزل او اومد و او را ملامت و سرزنش فرمود و گفت : از آداب زیارت در مذهب اهل بیت «ع» این است که داخل شوی و و را ببوسی ، و این طریقه که تو داری از برای کسانی می‌باشد که در بلاد بعیده هستند و نمی‌توانند به حرم بیایند . چون آن مرد این سخن بشنید ، گفت : یا نقیب الاشراف ؛ از تو توفع دارم که هر چه قدر از مال دنیا میخواهی از من بگیری و مرا مامور به دخول حرم شریف نفرمایی و معاف داری . سید از این سخن متغیر گردید و گفت : من از برای مال دنیا این سخن نگفتم ، بلکه این طریقه را بدعت و منکر می‌دانم و نهی از منکر واجب است . چون آن مرد این سخن بشنید آه سردی از جگر پردرد کشید ؛ پس از جا برخاست و کرد و بهترین لباس خود را پوشید و از خانه با سکینه و وقار بیرون آمد و با خشوع و خضوع تمام ، نالان و گریان ، متوجه به سوی حرم گردید . تا آنکه به در صحن مطهر رسید . به سجده افتاد و سجده کرد و عتبه‌ی صحن شریف را بوسید . پس برخاست لرزان ، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند ، با رنگ و روی زرد ، مانند کسی که ثلث روح او خارج گشته باشد ، تا آنکه وارد کفش‌کن مطهر گردید . نزدیک صحن شد ، به سجده افتاد و زمین را بوسید و برخاست مانند کسی که در حالت باشد . پس بر ایوان مقدس بر آمد و خود را با مشقت تمام به باب رواق رسانید . چون چشمش به مطهر افتاد ؛ نفسی اندوهناک برآورد ، و ناله‌ای جانسوز مانند زن بچه مرده‌ای بکشید . پس به آوازی دل‌گداذ گفت :«أ هذا مَصرعُ سیدالشهداء (ع) ؟ أ هذا مقتل سیدالشهداء (ع) ؟» آیا اینجا جای افتادن حسین است ؟ آیا مقتل حسین اینجاست ؟ پس صیحه‌ای زد و بیفتاد و جان به جان‌آفرین تسلیم نمود و به شهدای آن زمین ملحق گردید . منابع : ✓ دار السّلام ، صفحه‌ی ۳۰۱ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ••السَّلام عَلیکِ یا رُقیه خاتون «س»•• • مراسم روضه‌ی هفتگی • سخنران : حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین شیخ علی‌اکبر طاهریان مداح : مداحان اهل بیت «علیه‌السلام» 📆 پنجشنبه ۰۳/آذر/۱۴۰۱ 🕣 ساعت ۲۰ 📍بهشتی ۳۶ ، دانشگاه شهید مطهری (ره) ، حسینیه المهدی (عج) . 🏴 هِیئَتْ رَهپویان وِلایَتْ 🏴 |مدارس‌شهیدمطهری‌مشهد| برادران و خواهران ▪️ @heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت هفتم : زائری‌ که‌ از داغ سیدالشهداء«ع» جان‌ داد #چهل_روز_چهل_روایت فاضل دربندی در کتاب «ا
📜 روایت هشتم : حواله‌ات دادم به فرزندم حسین علامه امینی می‌فرمایند : روزی به کتاب «ربیع الابرار» زمخشری نیاز پیدا کردم ، در آن موقع این کتاب به چاپ نرسیده بود ، فقط سه نسخه از آن سراغ داشتم : یکی در کتابخانه امام یحیی در ، دیگری در کتابخانه ظاهریّه در و سومی در کتابخانه یکی از مراجع اشرف که پس از فوتش به پسرش به ارث رسیده بود . علامه امینی به در خانه‌ی آن شخص می‌رود و از او می‌طلبد که این کتاب را به مدت سه روز به او امانت بدهد ؛ قبول نمی‌کند . به مدت دو روز ؛ قبول نمیکند . به مدت یک روز ؛ باز هم قبول نمی‌کند . به مدت سه ساعت ؛ باز هم قبول نمی‌کند . در پایان می‌فرماید : اجازه دهید بیایم در کتابخانه‌تان مطالعه کنم ، باز هم نمی‌پذیرد . علامه امینی به خدمت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی می‌رود ، ایشان را واسطه قرار می‌دهد ، صاحب نسخه باز هم نمی‌پذیرد . سپس آیت الله کاشف الغطاء را واسطه قرار می‌دهد ، باز هم نمی‌پذیرد ! پس از ناامیدی به حرم مولای متقیان «ع» مشرف می‌شود و از این رویداد شکایت می‌کند . با غم و اندوه فراوان به خانه بر میگردد ، مدتی خوابش نمی‌برد ، تا در اواخر شب در میان خواب و بیداری به محضر می‌رسد و عرضه می‌دارد :«مولا جان ! می‌بینید که برای دسترسی به یک کتاب چه مشکلاتی پیش روی من قرار می‌گیرد . مولا «ع» می‌فرمایند : پاسخ خواسته‌ی شما در نزد فرزندم حسین (ع) است .» از خواب بیدار شده ، وضو گرفته ، به مشرف شده ، نماز صبح را در حرم سالار شهیدان می‌خواند ، شکایاتش را به آن حضرت عرضه می‌کند . از حرم امام حسین «ع» به حرم حضرت ابوالفضل «ع» روی می‌آورد . پس از زیارت آن حضرت به خداوند متوسل می‌شود و عرضه می‌دارد :«بار خدایا ، تو را به مقام و منزلت این دو برادر مشکل مرا آسان بگردان .» در حدود طلوع آفتاب از حرم بیرون آمده و در یکی از ایوان ها می‌نشیند و در مورد مشکل خود به اندیشه فرو می‌رود . در آن هنگام خطیب توانا شیخ محسن ابوالحبّ می‌رسد و تقاضا می‌کند که برای صرف صبحانه به منزل ایشان تشریف ببرند . هوا گرم بوده ، در باغچه‌ی خانه می‌نشینند و صبحانه را صرف می‌کنند و بعد از دقایقی می‌فرماید : کتابخانه‌ات را به من نشان بده . با هم به کتابخانه می‌روند ، کتابخانه‌اش را بسیار غنی و پربار می‌بیند . وقتی قفسه‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد ، چشمش به نسخه‌ای از کتاب «ربیع الأبرار» زمخشری می‌افتد ، که برای آن به امیرالمومنین «ع» شکایت کرده بود و حضرت فرموده بود : پاسخ این خواسته در نزد فرزندم حسین «ع» می‌باشد . یک مرتبه اشک در دیدگانش حلقه می‌زند . آرام آرام صدایش به گریه بلند می‌شود . صاحب خانه از راز گریه‌اش می‌پرسد و داستان را نقل می‌کند . او نیز اشک می‌ریزد و عرضه می‌دارد : این نسخه یکی از نسخه‌های نادر است و بسیار پر ارزش و آقای قاسم محمد رجب ، صاحب انتشارات «المثنّی» بزرگ‌ترین مرکز انتشاراتی آن را به یک هزار دینار از من خواست که چاپ و منتشر کند ، ولی من ندادم . آنگاه قلم خود را از جیبش در آورد و بر روی نسخه نوشت :«تقدیم به علامه‌ی امینیسپس گفت :«این بود معنای حواله‌ی امیرمومنان (ع) شما را ، به محضر حضرت سیدالشهداء (ع).» منابع : ✓ موسوعة الغدیر ، ج۱ ، ص۴۴ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت هشتم : حواله‌ات دادم به فرزندم حسین #چهل_روز_چهل_روایت علامه امینی می‌فرمایند : روزی به ک
📜 روایت نهم : ترک چله‌نشینی و زیارت کربلا صاحب کتاب سحاب رحمت می‌نویسد : استاد بزرگوارم نقل می‌فرمود : در منزل آقای سید حسین شاهرودی بودم ، ایشان فرمود : با مرحوم شیخ علی زاهد پیاده از بر‌می‌گشتیم ، عربی به ما برخورد کرد و از شیخ علی زاهد پرسید :«آیا صحیح است کسی که چهل شب به مسجد سهله بیاید ، خدمت حضرت مهدی (عج) می‌رسد ؟» ایشان فرمود : شکی در آن نیست . پرسید : آیا شما به خدمت حضرت رسیده‌اید ؟ فرمود : من چهل شب موفق به آمدن به مسجد نشده‌ام . عرض کرد : چرا ؟ شیخ فرمود : چون بعضی از شب‌ها مصادف با شب زیارتی حضرت سیدالشهداء «ع» می‌شد و به کربلا می‌رفتم و عمل مسجد ترک میشد . گفت : خب برای اتمام چهل شب ، زیارت امام حسین «ع» را ترک می‌کردید ، که جایی نمی‌رفت ! شیخ علی زاهد فرمود : برایت قضیه‌ای را نقل کنم که ببینی حق دارم زیارت را ترک نکنم ، یا نه . فرمود : ⬅️ شخص متدین و محترمی ساکن نجف اشرف بود ؛ در اواخر همه‌ی املاک خود را فروخت و کربلا را مسکن گزید . به او گفتند : همه دوست دارند در نجف بمیرند ، تو به کربلا آمده‌ای ؟ گفت دستگاه امیرالمومنین فقط مرد قبول میکند (کنایه از اینکه افراد صالح در بارگاه علی «ع» راه دارند) ولی در دستگاه امام حسین «ع» همه را قبول میکنند ؛ متقی و فاسق ، حتی یهودی و نصرانی هم در این باب اوسع الهی راه دارند . خلاصه آن مرد در کربلا فوت کرد و در همون جا مدفون شد . در شب دفن او ، عده‌ای او را در خواب دیدند که نقل کرده بود : چون مرا در قبر گذاشتند نکیر و منکر برای سوال آمدند ، بعد اعمال مرا یکی به دیگری عرضه می‌کرد . از نمازهای من شروع کردند ، ملک به آنها اشکال کرد و نپذیرفت و می‌فهمیدم که راست میگویند و برای خدا نبوده است . چون نماز من رد شد مأیوس شدم . بعد به همین صورت تمام اعمال مرا خدشه دار کردند و پذیرفته نشد ، تا رسید به اعمالی که مربوط به امام حسین «ع» بود . گفت : به زیارت کربلا رفته ، بدون هیچ حرفی قبول کردند ‌. در مجلس روضه شرکت کرده ، قبول کردند . در فلان مجلس خدمتی به عزاداران کرده ، قبول کردند و همینطور ... . من در قبر عصبانی شدم و گفتم : ای ملک خدا ، این اعمال هم برای من است ، چطور از بقیه چیزی قبول نشد و در اینجا چیزی رد نشد ؟! به من گفتند:«خاموش باش که ما در دستگاه امام حسین «ع» وظیفه‌ی تحقیق نداریم ، مأمور به ظاهریم شیخ علی زاهد بعد فرمود : حالا من حق دارم زیارت امام حسین «ع» را ترک نکنم ؟ آن عرب گفت : بلی حق با شماست . منابع : ✓ سحاب رحمت ، ص ۵۰ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت نهم : ترک چله‌نشینی و زیارت کربلا #چهل_روز_چهل_روایت صاحب کتاب سحاب رحمت می‌نویسد : استاد
📜 روایت دهم : بیشتر بر اقامه عزاء اهتمام کنید میرزا یحیی ابهری در عالم رویا دید در صحن مطهر سیدالشهداء «ع» در طرف پایین پا ، در طاق الصّفا نشسته و مشغول تدریس است . سپس مشغول شد و چون خواست شروع در کند ، کسی آمد و گفت :«حضرت صدیقه طاهره (س) می‌فرمایند:{أُذکُر المَصائِبَ المُشتمِلَةَ علیٰ وِداع وَلَدی الشَّهید} ؛ ذکر بکن مصائبی که مشتمل بر وداع فرزند شهیدم باشد.» مجلسی نیست مصیبت را ذکر کرد و خلق بسیار جمع شدند و گریه شدیدی نمودند که مثل آن را در عمر ندیده بودم . فقیر (یعنی شیخ عباس قمی) گوید : در همان مبشّره نومیّه است که حضرت امام حسین «ع» با وی فرمود :{قولو لأولیائِنا و أُمنائنا یَهتَمّونَ فی اِقامةِ مَصائِبِنا} ؛ به دوستان و امنای ما بگویید که در اقامه عزا و مصیبت‌های ما اهتمام کنند . منابع : ✓ منتهی‌الآمال فی تواریخ‌النبی و الآلال جلد ۲ ، صفحه ۸۸۹ 🆔@heyat_rahpoyan_velayat