اَلسَّــــلامُ عَلَى الْحُسَيْــــنِ ...
📜 طرح روزانهی :
«چهل روز ، چهل روایت ...»
| روایتهایی از سیرهی زندگی عالمان شیعه ، در ارتباط با مجالس حسینی و دستگاه انسانساز سیدالشهداء (ع) |
از امروز (۸/۲۷) تا روز چهلم (۱۰/۶) مصادف با روز شهادت حضرت صدیقه کبری (س)
جهت مطالعهی روایت ها ، از هشتگ #چهل_روز_چهل_روایت استفاده کنید
(در این چله ، چشمانتون رو آمادهی عزای حضرت زهرا «س» بکنید)
🏴@heyat_rahpoyan_velayat
📜 روایت اول :
عقوبت انکار اجر گریه کنندگان
#چهل_روز_چهل_روایت
حضرت آیت الله وحید خراسانی فرمودند : علامهی مجلسی ، آن فحل الفحول ، این قضیه را از بعضی از بزرگان نقل میکند ، میگوید :
ما مجاور #مشهد امام هشتم (ع) بودیم . روز #عاشورا 🏴 ، جمعی از ما جمع شدند . یک نفر شروع کرد به مقتل خواندن ؛ رسید به این روایت در آن مقتل - که سندش صحیح است - که : «اگر چشمی بر سیدالشهداء به قدر بال مگسی تر بشود ، تمام گناهانش آمرزیده میشود» [وَ لَو کانَت مثل زَبَدِ البحر ...] .
یکی از حضار که ادعای علم میکرد (تعبیر مجلسی این است : ولی #جاهل_مرکب بود) انکار کرد این حدیث را و گفت : این روایت با عقل جمع نمیشود .
اهل مجلس که از علما بودند با او مذاکره کردند ؛ قانع نشد و مجلس به هم خورد .
همان منکر شب در خانهاش خوابش برد ؛ در خواب دید محشر به پاست ، همان غوغایی که در آیات و روایات است . به نهایت عطش گرفتار شد . نگاه کرد دید حوضی است که نه اولش پیداست نه آخرش ، متوجه شد که این حوض ، #حوض_کوثر است . از عطش به حوض پناه برد ، دید که سه نفر سیاهپوش ایستادهاند : دو مرد و یک زن .
پرسید اینها که هستند ؟ به او گفتند آن یکی #پیغمبر_خاتم_ص است و شخص دیگر #امیرالمومنین_ع و آن بانوی سیاهپوش #صدیقه_کبری_س .
پرسید : چرا سیاهپوش اند ؟ گفتند : مگر خبر نداری عاشورای حسین است ؟
درخواست کرد از بیبی دو عالم که یک جرعه از این آب به من بدهید .
حضرت زهرا (س) به او نگاهی کرده و فرمودند : تو همانی که منکر اجر گریهکنندگان بر مهجه قلب منی ؟
مجلسی فرمود : این مرد از خواب سراسیمه بیدار شد ، دوان دوان آمد ، آن جمع را پیدا کرد ، گفت : استغفار کنید ، خدا مرا بیامرزد .
منابع :
✓ بحارالانوار-ج۴۴-ص۲۹۴
✓ مصباح الهدی-ج۱-ص۴۳۴
✓ منتخب طریحی-ج۲-ص۸۳
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت اول : عقوبت انکار اجر گریه کنندگان #چهل_روز_چهل_روایت حضرت آیت الله وحید خراسانی فرمودند
📜 روایت دوم :
مشقت مجلس عزاء در دوران پهلوی
#چهل_روز_چهل_روایت
در زمانی که #رضاشاه برپا نمودن مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) را ممنوع کرده بود ، در همان بحبوحه آیت الله حاج سید محمدرضا گلپایگانی که از علمای برجسته محسوب میشدند ، تصمیم میگیرند که روضهخوانی و عزاداری را #علنی بر پا کنند ، و به اصطلاح این قُرُق را بشکنند .
این قضیه را به آگاهی علما میرسانند و میگویند :«من مجلس میگیرم و خودم منبر میروم و اگر امری رخ داد بر عهده خودم میباشد تا کسی گرفتار نشود . لکن برای اینکه بیجهت بهانه دست دشمن ندهیم من از روی کتاب بحث میکنم که اگر مامورین دولت آمدند بگویند اینها درس میخوانند.»
[پ.ن : این مجالس عزاداری و روضهخوانی های بیدردسر رو ، بعد از عنایت حضرت زهرا «س» ، مدیون خون شهدایی هستیم که در راه دفاع از #اعتقادات_شیعه ، در گوشه و کنار این کشور به #شهادت میرسند تا ما در امنیت و آسایش باشیم ...]
منابع :
✓ هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان
صفحهی ۲۰۲
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت دوم : مشقت مجلس عزاء در دوران پهلوی #چهل_روز_چهل_روایت در زمانی که #رضاشاه برپا نمودن مجال
📜 روایت سوم :
امام خمینی (ره) در سوگ جوان کربلا
#چهل_روز_چهل_روایت
آقای حاج سید محمد کوثری ، ذاکر معروف اهل بیت (ع) در قم از سالها پیش روضهخوان مخصوص #امام بود . هم خودش و هم مرحوم پدرش آقا سید علیاکبر کوثری . پدر و پسر که هر دو از ذاکرین پرسابقه قم بودند آهنگی پرسوز داشتند و روضهی با حالی میخواندند . #اول_پدر روضهخوان خاص امام بود و #بعد_هم_پسر . آقای سیدمحمد کوثری این افتخار را داشت که تا آخر حیات امام ، حتی در تهران هم از این توفیق بهره مند بود .
#آقای_کوثری نقل میکنند : وقتی امام در #نجف_اشرف بودند ، من سفری برای زیارت به #کربلا رفتم . در کربلا عدهای از فضلای شاگردان امام که در قم با هم آشنایی داشتیم مرا دیدند و گفتند:«اقای کوثری ! به داد امام برسید»
گفتم موضوع چیست ؟
گفتند:«میدانید که حاجآقا مصطفی به طرز مرموزی جان داده ، کسی هم گریهی امام را در سوگ او ندیده است . یکی دو بار که طلاب در منزل امام یا در سر تربت حاج آقا مصطفی مرثیه ایشان را خواندهاند ، نه تنها امام گریه نکرده بلکه طلاب را هم منع کرده و گفتهاند بروید به کارتان مشغول شوید . شما زودتر به نجف بروید و خدمت امام برسید و طبق معمول که اجازه میگرفتید و در حضورشان #روضه میخواندید ، روضهای بخوانید و اسم حاج آقا مصطفی را ببرید ، بلکه بتوانید امام را در مصیبت فرزندشان بگریانید که عقدهی ایشان خالی شود و خدای نکرده صدمهای نبینند .»
آقای کوثری افزود : پس از زیارت وارد نجف شدم و پس از زیارت خدمت امام رسیدم .
و بعد از تسلیت و مختصر احوالپرسی عرض کردم : اجازه میدهید طبق معمول در حضورتان روضهای بخوانم ؟ فرمودند : بفرمایید .
پس از مقدمهی کوتاهی هرچه راجع به حاج آقا مصطفی میدانستم بیان کردم و با تکیه به صوت گفتم : حضرت آیت الله ! آجرک الله در مرگ فرزند عزیزی همچون حاج آقا مصطفی ! چه فرزندی ، دانشمند لایقی و ... | در تمام این مدت ، امام بدون تغییر حال گوش میدادند و کوچکترین اثری برای گریستن در ایشان پیدا نشد . هر چه به این در و آن در زدم بلکه امام در مرگ فرزند اشکی بریزند نتیجه نداشت .
ناچار گریز زدم به کربلا و آمدن امام حسین (ع) به بالین حضرت علی اکبر (ع) ؛ همین که گفتم به قربان غربتت یا اباعبدالله (ع) ! وقتی آمدی به بالین فرزند رشیدت علی اکبر ... امام دستمال از جیب در آوردند و به قدری گریستند که تا آن موقع کمتر دیده بودم . هنگامهای شد ! و از این طرف به این فکر افتادم که نکند حال امام دگرگون شود ؛ ناچار روضه را طول ندادم و ختم کردم .
گریهی امام را در ذکر مصیبت امام حسین (ع) و شهدای کربلا دیده بودم ، اما نه آنطور که آن روز مشاهده کردم .
منابع :
✓ امام خمینی (ره) و عزاداری امام حسین (ع) - علی دوانی - ص۱۵۲
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت سوم : امام خمینی (ره) در سوگ جوان کربلا #چهل_روز_چهل_روایت آقای حاج سید محمد کوثری ، ذاکر
📜 روایت چهارم :
پشیمانی شیخ اعظم انصاری
#چهل_روز_چهل_روایت
مرحوم آیت الله حاج شیخ احمد سبطالشیخ که از علمای معروف و محترم بیت شیخ اعظم انصاری میباشند ، نقل میکنند : در یکی از سالها در #شب_عاشورا به خاطر اینکه مجلس به طول انجامیده بود و به خاطر ملاحظه و مراعات همسایهها که مبادا ناراحت گردند ، شیخ میفرماید که :«سینهزنی را ترک نمایید.»
اهلمجلس هم سینه نزده ، و متفرق میشوند و شیخ به جامه خواب میرود .
طولی نمیکشد که از خواب بیدار شده و دستور میدهد که جماعتی را که در مجلس بودهاند جمع کنند و بگویند تا سینهزنی و نوحهخوانی نمایند . و همه را هم شربت بدهید و پذیرایی نمائید .
پس عدهای را جمع نموده ، مشغول سینهزنی میگردند و خود شیخ نیز با آنها به سینهزنی میپردازد .
موقعی که سبب آن را از ایشان سوال میکنند ، میفرمایند : الان که به خواب رفتم حضرت صدیقه کبری (س) را در خواب دیدم و به من فرمودند :«شیخ مرتضی ، تو مانع عزاداری فرزندم اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) هستی .»
عرض کردم : خیر ؛ و از خواب پریدم . لذا از #حضرت_زهرا_س خجالت میکشم که در شب شهادت فرزندش (شب عاشورا) ، عزاداری نکرده به خواب بروم .
و به همین جهت تا زنده بودند همه ساله در شب عاشورا در خاتمهی مجلس روضهخوانی ، مراسم سینهزنی را ترک نمیفرمودند و خودشان نیز در آن شرکت داشتند و به سینه میزدند .
منابع :
✓ عزاداری سنت شیعیان
جلد ۲ - ص ۴۸۰
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت چهارم : پشیمانی شیخ اعظم انصاری #چهل_روز_چهل_روایت مرحوم آیت الله حاج شیخ احمد سبطالشیخ
📜 روایت پنجم :
نام آقا سیدجعفر را بنویس ...
#چهل_روز_چهل_روایت
حضرت آیت الله وحید خراسانی رویای صادقهای را از فقیه بزرگوار ، آیت الله العظمی سید عبدالهادی شیرازی نقل کردهاند که خلاصهاش چنین است :
هنگامی که خبر درگذشت #آیت_الله_سیدجعفر_شیرازی به آیت الله سید عبدالهادی شیرازی رسید ، من ( یعنی آیت الله وحید) در کنار استاد بودم . ایشان سر خود را نزدیک گوش من آورد و فرمود : قضیهای دربارهی آقا سیدجعفر دارم که تا زنده بود نگفتم ، اکنون که فوت شده میگویم :
شبی خواب دیدم در بیرونیِ منزل (همانجا که محل تدریس بنده است) دو کرسی گذاشتهاند .
بعد #حضرت_سیدالشهداء_ع و #حضرت_عباس_ع وارد شدند و روی این دو کرسی نشستند . حضرت عباس «ع» دفتری را باز کرد و من متن آن را میدیدم . امام حسین «ع» به یکی از نام هایی که در آن دفتر بود اشاره کرد و فرمود : این اسم را قلم بزن (پاک کن) ؛ حضرت عباس «ع» آن نام را قلم زد . بعد امام «ع» فرمودند :«جای آن ، نام آقا سیدجعفر را بنویس.» حضرت عباس «ع» نام ایشان را نوشت و دفتر را بست و رفتند . مرحوم آیت الله شیرازی سپس فرمود : من از عظمت آن رویا تا صبح نخوابیدم .
فردای آن روز وقتی آقا سیدجعفر آمد به ایشان گفتم : من خوابی دیدهام ؛ و شرح رویا را برای ایشان نقل کردم .
ایشان با شنیدن آن منقلب شد و گفت :
قضیه این است که من دیشب (شب اول محرم) در حرم بودم . بعد به این فکر افتادم که من یک عمر برای امام حسین «ع» گریه کردهام ، اما کسی را نگریاندهام و این اجر ، نصیب من نشده است . این موضوع فکر مرا مشغول کرد . رفتم و جستجو کردم و کتاب {جلاء العیون} علامهی مجلسی را پیدا کردم .
به خانه آمدم و زن و بچهام را دور هم جمع کردم و گفتم :«از امشب من میخوانم و شما گریه کنید.»
ایشان پس از نقل این رویا اضافه کرد که رویای آیت الله شیرازی در همان شب (یعنی شب اول محرم) و برپاییِ نخستین جلسهی سید جعفر بوده و من هر وقت برای زیارت به حرم حضرت عبدالعظیم «ع» میآیم ، قبر ایشان را هم زیارت میکنم .
منابع :
✓ مصباحالهدی-ج۱-ص۲۰۸-مجلس دهم
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت پنجم : نام آقا سیدجعفر را بنویس ... #چهل_روز_چهل_روایت حضرت آیت الله وحید خراسانی رویای ص
📜 روایت ششم :
فتوی به وجوب عزاداری
#چهل_روز_چهل_روایت
جناب حجتالاسلام حاج شیخ علی آزاد قزوینی از محصلین حوزه نجف ، برای اینجانب (معتمدی کاشانی) نقل فرمودند که :
قبل از جمهوری شدن #عراق (زمان سلطنت ملک فیصل ثانی) دهه #عاشورا به #کاظمین مشرف شده بودم . دستهجات سینهزنی و زنجیرزنی و قمهزنی را دیدم که با شور و حال فوقالعادهای به طرف صحن مطهر میرفتند .
ضمنا جمعی از بانوان عرب را هم دیدم که «لاطِماتِ الْوُجوهِ» بر صورت زنان و نوحهکنان در عزاداری شرکت داشتند ؛ ناگاه #عبا از سر یکی از آن زنان افتاد .
من به شرطه گفتم : به این زن که عبا از سرش افتاده و توجه ندارد بگو مواظب عبایش باشد ، شرطه گفت : شما دنبال کار خودت برو . من ناراحت شدم و رفتم .
چون به #نجف_اشرف برگشتم ، روزی در محضر فقیه عالیقدر و استاد معظم ، حضرت آیتالله حاج میرزا حسن بجنوردی صاحب کتاب «القواعد الفقهیه» و کتاب «منتهی الاصول» جریان عزاداری کاظمین و آن زنی که عبا از سرش افتاده بود را عرض کردم .
ایشان با ناراحتی فرمودند :«مگر شما نمیدانید که این زن در حال عزاداری بوده و بیاختیار عبا از سرش افتاده و توجهی به خودش نداشته !؟»
سپس دربارهی اهمیت عزاداریها فرمودند که :
اگر خدای ناکرده روزی ببینم عزاداری امام حسین «ع» کمرنگ و سست میشود ، حکم میکنم که سینهزدن و زنجیر زدن و قمه زدن #واجب است !
و فرمودند که :«عزاداری شور و حال و شیون و غوغا میخواهد ، اینکه جمعی از آقایان جمع شوند و آهسته آهسته دست روی سینه بگذارند و حسین حسین بگویند #عزاداری_نیست.»
جناب شیخ علی آزاد به دنبال نقل این مطلب افزودند که روزی هم به محضر مرجع و فقیه عالیقدر مرحوم آیتالله حاج سید محمود شاهرودی شرفیاب شدم و فرمایشات آیت الله بجنوردی را به ایشان عرض کردم ، ایشان هم در جواب فرمودند :«آقای بجنوردی صحیح فرمودهاند ، من هم اگر ببینم کار به اینجا میرسد حکم به #وجوب عزاداریها میدهم.»
منابع :
✓ عزاداری سنتی شیعیان
جلد ۳ - صفحه ۵۶۲ - فصل بیستم
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت ششم : فتوی به وجوب عزاداری #چهل_روز_چهل_روایت جناب حجتالاسلام حاج شیخ علی آزاد قزوینی ا
📜 روایت هفتم :
زائری که از داغ سیدالشهداء«ع» جان داد
#چهل_روز_چهل_روایت
فاضل دربندی در کتاب «اسرار الشهادة» ذکر میکند : شنیدم حکایت غریبی را که پنجاه سال پیش اتفاق افتاده و آن این است که :
شخصی از بزرگان #هند به نیت مجاورت #کربلای_معلی آمد و مدت شش ماه در آنجا بود و داخل حرم مطهر نگردید . و هر وقت ارادهی زیارت عزیز زهرا «س» را مینمود بر بام منزل خود بالا میرفت و بر آن حضرت سلام میکرد و او را اینگونه زیارت مینمود تا آنکه خبر او به سیدمرتضی [علم الهدی] که از بزرگان آن عصر و موسوم به {نقیب} بود ، رسید .
پس جناب سید به منزل او اومد و او را ملامت و سرزنش فرمود و گفت :
از آداب زیارت در مذهب اهل بیت «ع» این است که داخل #حرم شوی و #عتبه و #ضریح را ببوسی ، و این طریقه که تو داری از برای کسانی میباشد که در بلاد بعیده هستند و نمیتوانند به حرم بیایند .
چون آن مرد این سخن بشنید ، گفت : یا نقیب الاشراف ؛ از تو توفع دارم که هر چه قدر از مال دنیا میخواهی از من بگیری و مرا مامور به دخول حرم شریف نفرمایی و معاف داری .
سید از این سخن متغیر گردید و گفت : من از برای مال دنیا این سخن نگفتم ، بلکه این طریقه را بدعت و منکر میدانم و نهی از منکر واجب است .
چون آن مرد این سخن بشنید آه سردی از جگر پردرد کشید ؛ پس از جا برخاست و #غسل_زیارت کرد و بهترین لباس خود را پوشید و از خانه #پا_برهنه با سکینه و وقار بیرون آمد و با خشوع و خضوع تمام ، نالان و گریان ، متوجه به سوی حرم گردید .
تا آنکه به در صحن مطهر رسید . به سجده افتاد و سجده کرد و عتبهی صحن شریف را بوسید . پس برخاست لرزان ، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند ، با رنگ و روی زرد ، مانند کسی که ثلث روح او خارج گشته باشد ، تا آنکه وارد کفشکن مطهر گردید .
نزدیک صحن شد ، به سجده افتاد و زمین را بوسید و برخاست مانند کسی که در حالت #احتضار باشد . پس بر ایوان مقدس بر آمد و خود را با مشقت تمام به باب رواق رسانید .
چون چشمش به #قبر مطهر افتاد ؛ نفسی اندوهناک برآورد ، و نالهای جانسوز مانند زن بچه مردهای بکشید .
پس به آوازی دلگداذ گفت :«أ هذا مَصرعُ سیدالشهداء (ع) ؟ أ هذا مقتل سیدالشهداء (ع) ؟»
آیا اینجا جای افتادن حسین است ؟ آیا مقتل حسین اینجاست ؟
پس صیحهای زد و بیفتاد و جان به جانآفرین تسلیم نمود و به شهدای آن زمین ملحق گردید .
منابع :
✓ دار السّلام ، صفحهی ۳۰۱
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت هفتم : زائری که از داغ سیدالشهداء«ع» جان داد #چهل_روز_چهل_روایت فاضل دربندی در کتاب «ا
📜 روایت هشتم :
حوالهات دادم به فرزندم حسین
#چهل_روز_چهل_روایت
علامه امینی میفرمایند : روزی به کتاب «ربیع الابرار» زمخشری نیاز پیدا کردم ، در آن موقع این کتاب به چاپ نرسیده بود ، فقط سه نسخه از آن سراغ داشتم : یکی در کتابخانه امام یحیی در #یمن ، دیگری در کتابخانه ظاهریّه در #دمشق و سومی در کتابخانه یکی از مراجع #نجف اشرف که پس از فوتش به پسرش به ارث رسیده بود . علامه امینی به در خانهی آن شخص میرود و از او میطلبد که این کتاب را به مدت سه روز به او امانت بدهد ؛ قبول نمیکند .
به مدت دو روز ؛ قبول نمیکند .
به مدت یک روز ؛ باز هم قبول نمیکند .
به مدت سه ساعت ؛ باز هم قبول نمیکند .
در پایان میفرماید : اجازه دهید بیایم در کتابخانهتان مطالعه کنم ، باز هم نمیپذیرد .
علامه امینی به خدمت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی میرود ، ایشان را واسطه قرار میدهد ، صاحب نسخه باز هم نمیپذیرد . سپس آیت الله کاشف الغطاء را واسطه قرار میدهد ، باز هم نمیپذیرد !
پس از ناامیدی به حرم مولای متقیان «ع» مشرف میشود و از این رویداد شکایت میکند .
با غم و اندوه فراوان به خانه بر میگردد ، مدتی خوابش نمیبرد ، تا در اواخر شب در میان خواب و بیداری به محضر #امیر_المومنین_ع میرسد و عرضه میدارد :«مولا جان ! میبینید که برای دسترسی به یک کتاب چه مشکلاتی پیش روی من قرار میگیرد . مولا «ع» میفرمایند : پاسخ خواستهی شما در نزد فرزندم حسین (ع) است .»
از خواب بیدار شده ، وضو گرفته ، به #کربلای_معلی مشرف شده ، نماز صبح را در حرم سالار شهیدان میخواند ، شکایاتش را به آن حضرت عرضه میکند .
از حرم امام حسین «ع» به حرم حضرت ابوالفضل «ع» روی میآورد . پس از زیارت آن حضرت به خداوند متوسل میشود و عرضه میدارد :«بار خدایا ، تو را به مقام و منزلت این دو برادر مشکل مرا آسان بگردان .»
در حدود طلوع آفتاب از حرم بیرون آمده و در یکی از ایوان ها مینشیند و در مورد مشکل خود به اندیشه فرو میرود . در آن هنگام خطیب توانا شیخ محسن ابوالحبّ میرسد و تقاضا میکند که برای صرف صبحانه به منزل ایشان تشریف ببرند .
هوا گرم بوده ، در باغچهی خانه مینشینند و صبحانه را صرف میکنند و بعد از دقایقی میفرماید : کتابخانهات را به من نشان بده .
با هم به کتابخانه میروند ، کتابخانهاش را بسیار غنی و پربار میبیند .
وقتی قفسهها را مورد توجه قرار میدهد ، چشمش به نسخهای از کتاب «ربیع الأبرار» زمخشری میافتد ، که برای آن به امیرالمومنین «ع» شکایت کرده بود و حضرت فرموده بود : پاسخ این خواسته در نزد فرزندم حسین «ع» میباشد .
یک مرتبه اشک در دیدگانش حلقه میزند . آرام آرام صدایش به گریه بلند میشود . صاحب خانه از راز گریهاش میپرسد و #علامه داستان را نقل میکند . او نیز اشک میریزد و عرضه میدارد : این نسخه یکی از نسخههای نادر است و بسیار پر ارزش و آقای قاسم محمد رجب ، صاحب انتشارات «المثنّی» بزرگترین مرکز انتشاراتی #بغداد آن را به یک هزار دینار از من خواست که چاپ و منتشر کند ، ولی من ندادم .
آنگاه قلم خود را از جیبش در آورد و بر روی نسخه نوشت :«تقدیم به علامهی امینی.»
سپس گفت :«این بود معنای حوالهی امیرمومنان (ع) شما را ، به محضر حضرت سیدالشهداء (ع).»
منابع :
✓ موسوعة الغدیر ، ج۱ ، ص۴۴
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت هشتم : حوالهات دادم به فرزندم حسین #چهل_روز_چهل_روایت علامه امینی میفرمایند : روزی به ک
📜 روایت نهم :
ترک چلهنشینی و زیارت کربلا
#چهل_روز_چهل_روایت
صاحب کتاب سحاب رحمت مینویسد : استاد بزرگوارم نقل میفرمود :
در #نجف_اشرف منزل آقای سید حسین شاهرودی بودم ، ایشان فرمود :
با مرحوم شیخ علی زاهد پیاده از #مسجد_سهله برمیگشتیم ، عربی به ما برخورد کرد و از شیخ علی زاهد پرسید :«آیا صحیح است کسی که چهل شب به مسجد سهله بیاید ، خدمت حضرت مهدی (عج) میرسد ؟»
ایشان فرمود : شکی در آن نیست .
پرسید : آیا شما به خدمت حضرت رسیدهاید ؟ فرمود : من چهل شب موفق به آمدن به مسجد نشدهام .
عرض کرد : چرا ؟
شیخ فرمود : چون بعضی از شبها مصادف با شب زیارتی حضرت سیدالشهداء «ع» میشد و به کربلا میرفتم و عمل مسجد ترک میشد .
گفت : خب برای اتمام چهل شب ، زیارت امام حسین «ع» را ترک میکردید ، #کربلا که جایی نمیرفت !
شیخ علی زاهد فرمود : برایت قضیهای را نقل کنم که ببینی حق دارم زیارت را ترک نکنم ، یا نه . فرمود :
⬅️ شخص متدین و محترمی ساکن نجف اشرف بود ؛ در اواخر همهی املاک خود را فروخت و کربلا را مسکن گزید .
به او گفتند : همه دوست دارند در نجف بمیرند ، تو به کربلا آمدهای ؟
گفت دستگاه امیرالمومنین فقط مرد قبول میکند (کنایه از اینکه افراد صالح در بارگاه علی «ع» راه دارند)
ولی در دستگاه امام حسین «ع» همه را قبول میکنند ؛ متقی و فاسق ، حتی یهودی و نصرانی هم در این باب اوسع الهی راه دارند .
خلاصه آن مرد در کربلا فوت کرد و در همون جا مدفون شد . در شب دفن او ، عدهای او را در خواب دیدند که نقل کرده بود :
چون مرا در قبر گذاشتند نکیر و منکر برای سوال آمدند ، بعد اعمال مرا یکی به دیگری عرضه میکرد . از نمازهای من شروع کردند ، ملک به آنها اشکال کرد و نپذیرفت و میفهمیدم که راست میگویند و برای خدا نبوده است .
چون نماز من رد شد مأیوس شدم . بعد به همین صورت تمام اعمال مرا خدشه دار کردند و پذیرفته نشد ، تا رسید به اعمالی که مربوط به امام حسین «ع» بود . گفت : به زیارت کربلا رفته ، بدون هیچ حرفی قبول کردند . در مجلس روضه شرکت کرده ، قبول کردند .
در فلان مجلس خدمتی به عزاداران کرده ، قبول کردند و همینطور ... .
من در قبر عصبانی شدم و گفتم : ای ملک خدا ، این اعمال هم برای من است ، چطور از بقیه چیزی قبول نشد و در اینجا چیزی رد نشد ؟!
به من گفتند:«خاموش باش که ما در دستگاه امام حسین «ع» وظیفهی تحقیق نداریم ، مأمور به ظاهریم.»
شیخ علی زاهد بعد فرمود : حالا من حق دارم زیارت امام حسین «ع» را ترک نکنم ؟ آن عرب گفت : بلی حق با شماست .
منابع :
✓ سحاب رحمت ، ص ۵۰
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت نهم : ترک چلهنشینی و زیارت کربلا #چهل_روز_چهل_روایت صاحب کتاب سحاب رحمت مینویسد : استاد
📜 روایت دهم :
بیشتر بر اقامه عزاء اهتمام کنید
#چهل_روز_چهل_روایت
میرزا یحیی ابهری در عالم رویا دید #علامه_مجلسی در صحن مطهر سیدالشهداء «ع» در طرف پایین پا ، در طاق الصّفا نشسته و مشغول تدریس است .
سپس مشغول #موعظه شد و چون خواست شروع در #مصیبت کند ، کسی آمد و گفت :«حضرت صدیقه طاهره (س) میفرمایند:{أُذکُر المَصائِبَ المُشتمِلَةَ علیٰ وِداع وَلَدی الشَّهید} ؛ ذکر بکن مصائبی که مشتمل بر وداع فرزند شهیدم باشد.»
مجلسی نیست مصیبت #وداع را ذکر کرد و خلق بسیار جمع شدند و گریه شدیدی نمودند که مثل آن را در عمر ندیده بودم .
فقیر (یعنی شیخ عباس قمی) گوید :
در همان مبشّره نومیّه است که حضرت امام حسین «ع» با وی فرمود :{قولو لأولیائِنا و أُمنائنا یَهتَمّونَ فی اِقامةِ مَصائِبِنا} ؛ به دوستان و امنای ما بگویید که در اقامه عزا و مصیبتهای ما اهتمام کنند .
منابع :
✓ منتهیالآمال فی تواریخالنبی و الآلال
جلد ۲ ، صفحه ۸۸۹
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت دهم : بیشتر بر اقامه عزاء اهتمام کنید #چهل_روز_چهل_روایت میرزا یحیی ابهری در عالم رویا دی
📜 روایت یازدهم :
عزاداری حاج شیخ عبدالکریم حائری
#چهل_روز_چهل_روایت
آیت الله شبیری زنجانی نقل میکنند :
شنیدم زمانی که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری در #سامرا بود ، در جلو #دسته_عزاداری حرکت میکردند و شعر عربی معروفی را #دم میدادند .
در #قم هم ایشان در جلو دستهی عزا حرکت میکرد و دستهجات علماء پشت سر ایشان راه میافتادند .
البته گاهی دستهی سادات جلو دستهی شیوخ بود و آقای حاج شیخ جلوی دستهی شیوخ حرکت میکردند و گاهی هم جلوی همهی دستهجات (اعم از سادات و شیوخ) حرکت میکردند .
در کتاب شرح احوال آیت الله اراکی (۱) از ایشان چنین نقل شده است :
ماه #محرم که میآید ، دهه عاشورا مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی رأیش قرار میگیرد که دستهی سینهزن از طلاب بیرون بیاید روز عاشورا در همان «سُرّ من رَأی» نام قدیم سامرا .
#نوحه_خوانش که باشد ؟
نوحهخوانش را حاج شیخ عبدالکریم قرار میدهند . چون هم جوان بوده است ، و هم جهوری الصوت بوده ؛ صوت خیلی بلندی داشته است .
اشعاری که میخواندند یک صفحه بوده که مرحوم آقا سید اسماعیل ، پدر آقا سیدعبدالهادی شیرازیِ معروف در مصیبت سروده بود و این مصرع را دم میگرفتند :«یا علی المرتضی ، غوث الوری ، کهف الحجی»
منابع :
✓ ۱- صفحه ۳۹۱
✓ ۲- جرعهای از دریا -ج۳-ص۴۰۷
🆔@heyat_rahpoyan_velayat
هیئت رهپویان ولایت (محفل رهروان مکتب شهید سلیمانی)
📜 روایت یازدهم : عزاداری حاج شیخ عبدالکریم حائری #چهل_روز_چهل_روایت آیت الله شبیری زنجانی نقل میک
📜 روایت دوازدهم :
پشیمانی از فتوای تحریم تعزیه خوانی
#چهل_روز_چهل_روایت
صاحب کتاب شریف «مجالس المتقین» در مجلس بیست و هفتم مینویسد :
اگرچه سابق بر این ، به #حرمت_غنا در مرثیه خوانی ها فتوا داده بودم ، ولی از جمله اسباب تبدیل و انقلاب رأی خود در این باب ، این #خواب را تحریر فرموده است :
در اوایل #اجتهاد خود به شدت نهی مینمودم از مجالس روضهخوان های صاحبان صوت ، تا آنکه در سال ۱۲۲۶ ه.ش شب بیست و یکم ماه مبارک #رمضان - که همان روز نیز از خواندن تعزیه منع نموده بودم - در عالم رویا دیدم که اندرون مسجد شاه اصفهان و میدان ، ازدحام عظیمی است از خلق و صدای شیون بلند است .
سوال نمودم چه واقع شده ؟
جواب گفتند :«جناب امیرالمومنین (ع) در مسجد تعزیه فرزند خود میخواند.»
به حدی جمعیت بود که پا به کتف های ایشان گذاشتم تا خود را به منبر آن جناب رسانیدم ؛ دیدم آن جناب را #عمامه_سبز بر سر ، و قامت مایل به کوتاهی و کمر خم چون مرد نوجوان مرده ، شیون کنان و واحسینا گویان تعزیه میخواند .
از گریه بیطاقت شدم ، استماع نمودم ، دیدم که بعضی فقرات را به صورتی ادا میفرمایند که در اعتقاد من غنا بود !
عرض کردم : یا مولای من ، این قِسم را غنا میدانم ! آن جناب توجه به این عبد نموده و فرمودند :«آخوند ، شما تعزیهی فرزند مرا به یاد آرید به هر قسمی که باشد و منع نکنید.»
همان ساعت بیدار شدم - و در مسجد مؤمنین احیا میداشتم - فرستادم که مجلس تعزیه به پا داشتند . گفتم : من منع نمیکنم شما را .
منابع :
✓ نجوم السماء فی تراجم العلماء
صفحه ۴۰۹
🆔@heyat_rahpoyan_velayat