💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهلم
. مردد مونده
بودم بین رفتن و نرفتن .
پاهام یاراي همراهیش رو نداشت .
میترسیدم بخواد حرفی بزنه که بدجور خرد بشم .
برگشت به سمتم .
امیرمهدي – بلند شین .
من – نمی تونم .
امیرمهدي – باید حرف بزنیم .
انقدرا حالم خوش نیست که بتونم
نشسته حرف بزنم .
من – نمیام . هر چی می خواي بگی نشنیده قبول دارم .
می خواي تمومش کنی این رابطه رو هم قبول دارم .
عصبی شد .
امیرمهدي – اگه منم بخوام مثل شما سریع قضاوت کنم و حکم بدم
که فاتحه ي همه چی رو باید بخونیم.
بلند شین . همونجور که پاي اشتباهتون وایسادین پاي قول و قرارمون
هم وایسین .
من_ الان همه ي دنیا رو هم به هم
بریزیم نه چیزي عوض می شه و نه گذشته پاك می شه .
اخمش بیشتر شد .
امیرمهدي – من نمی فهمم چرا هر مسئله اي پیش میاد شما سریع
جا می زنین ؟
یعنی فردا تو زندگیمونم میخواین اینجوري باشین ؟
با هر اتفاق و سختی بگین دیگه نمی تونیم با هم ادامه بدیم ؟
زن باید قوي باشه ،باید پشت مرد باشه . اگر قرار باشه هر دقیقه جا بزنین من با چه
اطمینانی می تونم گره هاي زندگیمون رو بازکنم ؟
بلند شدم ایستادم .
من – خب .. من باید زودتر حرف می زدم . زودتر می گفتم ....
این چیزا با اعتقادات تو جور در نمیاد .
امیرمهدي – چرا فکر می کنین به این چیزا فکر نکردم ؟
آدمی نیستم که بدون فکر پا جلو بذارم .
اون شبم گفتم ، می خوام با عقل
جلو برم .
پس مطمئن باشین فکر این چیزا رو کرده بودم .
من – تو که از چیزي خبر نداشتی !
نفس عمیقی کشید .
امیرمهدي – مگه حجاب شما و طرز لباس پوشیدنتون به این آقایی
که گفتین ربط داشته ؟
مگه مهمونیاتون مختلط نبوده ؟
مگه هر جور دلتون می خواسته لباس نمیپوشیدین؟
مگه با نامحرم راحت برخورد نمی کردین؟
ناباور نگاش می کردم .
از قبل به این چیزا فکر کرده بود ؟
امیرمهدي – چرا فکر می کنین به این مسائل فکر نکرده اومدم جلو ؟
همون اوایل که قلبم مهرتون رو تو خودش جا داد ، بارها به
خودم گفتم این چیزا رو .
به خصوص اون شبی که با چشم خودم
دیدم دست دادنتون با
پسر خاله تون رو .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_یکم
امیرمهدي – چرا فکر می کنین به این مسائل فکر نکرده اومدم جلو ؟
همون اوایل که قلبم مهرتون رو تو خودش جا داد ، بارها به خودم گفتم این چیزا رو .
به خصوص اون شبی که با چشم خودم
دیدم دست دادنتون با
پسر خاله تون رو .
ولی هربار چیزاي دیگه هم می دیدم .
مثل حجابتون ، که لحظه به لحظه بهتر از قبل میشد .
نماز خوندنتون .
روزه گرفتنتون .
دعا کردنتون .
مثل کودك نوپا ، قدم به قدم پیشرفتتون رو دیدم .
پس سعی کردم راهنماي خوبی باشم نه اینکه سر راهتون مانع بذارم و
بگم این بچه راه نمی افته .
هیچوقت بچه اي رو به صرف اینکه بلد نیست راه بره دعوا نمی کنن یا اگر زمین
خورد طردش نمی کنن .
در مقابلش صبر میکنن و آروم آروم باهاش پیش میرن تا دیگه نیازي به کمک
نداشته باشه .
اروم پلک رو هم گذاشت .
امیرمهدي – من خدا نیستم که به خاطر گذشته بازخواستتون کنم
چشماش رو باز کرد .
امیرمهدي – وقتی خدا می دونه چه کارهایی کردین و باز هم با
این اشتیاق شما رو به طرف خودش میکشونه
، من چیکاره م که به این بنده اي که خدا مشتاقشه پشت کنم ؟
هر روز باید صدبار خدا رو شکر کنم که مهر
بنده اي که دوسش داره رو انداخته تو دلم .
و به قدري ریشه اش
رو تو دلم محکم کرده که با هر باد ناموافق ،
کوچکترین تکونی نخوره .
شروع کرد آروم قدم بر داشتن .
امیرمهدي – به جاي اینکه بذارین شیطون از رحمت خدا
مایوستون کنه ، مطمئن تر به خدا اعتماد کنین و محکم تر از قبل باشین .
جایگاه شما با شنیدن چندباره ي این چیزا
نه پیش خدا و نه پیش بنده ش ، تغییر نمیکنه .
آروم قدم برداشتم و پشت سرش راه افتادم .
امیرمهدي – به شیطونی هم که می خواد با یادآوري این چیزا ،
نذاره یه پیوند مقدس شکل بگیره باید لعنت فرستاد .
باید چی می گفتم ؟
چیکار می کردم ؟
هر واژه و حرفی پیش این همه خوبی امیرمهدي کم می اومد.
این آدم احسن الخالقین خدا نبود ؟
اگر بود ، پس من کی بودم ؟
من در مقابل این آدم باید چیکار می کردم ؟ به خدا که لیاقتش خیلی بیشتر از من بود .
منی که همیشه عجولانه قضاوت می کردم .
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
گرچه پريوش است ولیکن فرشته خوست ..
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_سیصد_و_چهل_و_دوم
.......
بی خود نبود که ملیکا راضی نبود عقب بکشه و با زور میخواست خودش رو عروس خونواده ي درستکار کنه .
اون بهتر از من می دونست چه گوهري تو وجود امیرمهدي هست
و باید براي به دست آوردنش تلاش کرد .
نه ! من این گوهر رو از دست نمی دادم . هر بهایی که لازم بود ؛ می دادم .
صداش کردم .
من – امیرمهدي ؟
همونجور در حال قدم برداشتن جواب داد .
امیرمهدي – بله ؟
یه قدم بیشتر بر نداشتم .
من – امیرمهدي ؟
در حال قدم برداشتن به جلو ، کمی به سمت عقب چرخید .
امیرمهدي – بله ؟
نه ....
من دلم یه جانم از ته دل می خواست تا جونم رو فداش کنم
ایستادم .
من – امیرمهدي ؟
ایستاد و چرخید به طرفم .
امیرمهدي – اونی که می خواین رو تا محرم نشیم ، نمی شنوین .
از کجا فهمید ؟
اعتراض کردم .
من – امیرمهدي !
خندید .
امیرمهدي – تو بدترین شرایط هم دست از شیطنت بر نمی دارین .
سري تکون داد .
امیرمهدي – لا اله الا الله از دست این دختر .
لبش رو گاز گرفت .
و بعد لبخندي زد آرامش بخش .
امیرمهدي – بعد از عید فطر و جا به جا شدنمون ، باید محرم بشیم
که من نمی تونم این شیطنتاي شما روکنترل کنم !
آخ که اسم محرم شدن اومد ، نیش منم شل شد .
با محرم شدن این همه دوري دیگه وجود نداشت .
این همه کنترل نگاه ، این همه سردي دستاي من و له له زدن براي یه نفس ؛
داشتن ذره اي از هرم گرماي دستاش...
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
#سلام_امام_زمانم🤚🌸
🍀 انتظار میکشیم
آنچنان که
پرنده پرواز را
شب روز را
و سکوت فریاد را ...
انتظار میکشیم
آنچنان که خفتگانبیداری را
و بیداران ظهور را ...
پدر مهربانمان
تو را چون جان خسته به خواب
چون کام تشنه به آب
انتظار میکشیم
ای وعدهی تضمین شدهی خدا
السَّلامُ عَلَیک
َ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
✦࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
سلام دوستان خوبم🤚صبحتون بخیر
روزتون مهدوی
الهی
حال دلتون قشنگ
روزهای عمرتون
شادو خوشرنگ
ساعتهای شادیتون طولانی
و زندگیتون پر
ازعطر خداوندی ان شاءالله ☺️
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
14.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلاقیت دانشآموزان مشهدی
💢 نامه به سه زبان، خطاب به #جبهه_مقاومت
🔰 دانشآموزان مشهدی به نمایندگی از همهی دانشآموزان ایرانی در نامهای خطاب به جوانان غزه به سه زبان زندهی دنیا اعلام کردند تا روز رهایی در کنار شما هستیم.
🍁https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSey9nrMnIVQ7wh93ab3dIGYZiQJcWCNPGlMDCQQ2mYVYw41xQ/viewform?
ممنون از اونایی که جواب دادن
خب دخترا سعی میکنم تا فردا حتما پیام هاتون رو داخل کانال بزارم
شماها یکم انرژی بدین به ما ☺️
ما تعداد پارت ها رو زیاد کنیم💐