eitaa logo
هیئت‌جامع‌دختران‌حاج‌قاسم
1.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
22 فایل
﷽ هیئت‌جامع‌دختران‌حاج‌قاسم مشاوره مسابقه نقش نگار و جشنواره طهورا : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 اما دهنم به دروغ باز نشد . زبونم نچرخید و یاریم نکرد . انگار به فرمان من نبود . باز نگاهم بین صورت هاي نگرانشون چرخید . باید چیکار می کردم ؟ باید مثل گذشته شروع می کردم به گریه ؟ یا خودم رو تو اتاقم حبس می کردم و زانوي غم بغل می گرفتم ؟ می رفتم و بدون توجه به پل هاي خراب پشت سرم ، غش و ضعف می کردم و حسرت ساعاتی رو می خوردم که قدر ندونستم ؟ یا بر می گشتم و با دست هام اون تَل آوار رو دونه به دونه کنار هم این می چیدم و درستش می کردم ؟ که واقعاً کار از دستم بر می اومد ؟ یا اینکه با بتن و تیرآهن جدید ، روي اون آوارها ، سازه ي جدیدبنا می کردم ؟ مونده مونده بودم الان وقت شکستنه یا ساختن ؟ یا تحمل اوضاعی که شاید با گذشت زمان کمرنگ شه و نا پدید ؟ اصلا ً دوري از امیرمهدي کم رنگ می شد ؟ یا من می خواستم بابه ذهن آوردنش ، خودم رو دلداري بدم ؟ چقدر حرف داشتم بهشون بزنم و در عوض ایستاده بودم و غرق بودم بین ساختن و نساختن ! این تردید به قدري قوي بود که نذاشت بشکنم . انگار کسی تو سرم بانگ می زد که " بایست و تاوان بده، تاوان سهل انگاري و خامی کردنت رو " شونه اي بالا انداختم ! وقتی نه راه پس داري و نه راه پیش باید چیکار کنی ؟ جز اینکه بمونی و ببینی مرگ آرزوهات رو ؟ مهرداد – می گی چی شده یا نه ؟ نگاهش کردم . من رو از دنیاي جهنمی بین تردیدها ، از لا به لای تاریک محض ؛ با عصبانیت بیرون کشیده بود . اخمش زیاد بود . فهمیده بود باز هم گره افتاده تو زندگیم ؟ براي اینکه دنیاي ویرون من نابودشون نکنه . براي اینکه بیش از این نشم سردرگمی لحظه به لحظه ي نگرانیشون لب باز کردم . با گفتن اولین واژه ها حس کردم زمین دهن باز کرد و من به قعر جهنم فرو رفتم . من – پویا اومد و رابطه مون رو براي امیرمهدي باز کرد . بی اختیار دستم شل شد و کیف از دستم افتاد . تنها عکس العملم به حجم سنگین حرفی که زده بودم همین بود . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem