eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
984 ویدیو
22 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 بابا نفس عمیقی کشید و با مکث چند ثانیه اي ... سرش رو تکون داد . به طرف اتاقم اشاره کرد . بابا – بفرمایید . خوشحال شدم که با این یکی مخالفت نکرد . سریع بلند شدم و جلوتر از امیرمهدي به سمت اتاقم رفتیم. وارد که شدیم در اتاق رو نیمه باز گذاشت . برگشتم به سمتش من – امیرمهدي .. لبخندي زد . امیرمهدي – من ناراحت نشدم . خیلی با ملایمت باهامون رفتار کردن . من براي یه دعواي حسابی خودم روآماده کرده بودم . تو اهل زمین وجودت فرشته .... تو هر جا که باشی همونجا بهشته لبخندي زدم . من – بابا مهربونه . فقط الان یه مقدار ناراحته که ... خودت که می دونی ؟ امیرمهدي – آره . حق دارن . خوشحال شدم که درك می کنه . که ناراحت نشده . اگر پویا بود به بهش بر میخورد بازم پویا ؟ چرااین دو تا رو با هم مقایسه می کردم ؟ در حالی که امیرمهدي اصلا یه دونه بود و مطمئن بودم خدا مثلش رو نیافریده . سرش رو کمی کج کرد . امیرمهدي – یه سري توضیح بهم بدهکاری که الان اصلا وقت مناسبی براش نیست . پس باشه براي یکی دو روز دیگه . هر وقت که آقاي صداقت پیشه صالح دونستن . سري تکون دادم . من – باشه . امیرمهدي – خب من برم . هم خیلی خسته‌م و هم گفتم یه صحبت کوتاه . به ناچار قبول کردم . رفت سمت در اتاق . ولی ایستاد . نفس عمیقی کشید . برگشت سمتم و گفت امیرمهدي _مواظب خودت باش. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem