فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
” من يه سربازم! “
#سریالآقازده📺
#سیره_فاطمی
منزلت ویژه حضرت فاطمه (س)
نسبت داشتن با رسول خدا صلیالله علیه و آله یکی از امتیازات ویژه آن بانوی مکرم است. در واقع آن حضرت علاوه بر اینکه دختر نبی مکرم اسلام بودند، به شدت مورد علاقه و مورد توجه آن حضرت قرار داشتند. به اندازه ای که علاقه و محبت نبی مکرم اسلام به حضرت فاطمه سلامالله علیها در همه منابع و آثار تاریخی شیعه و حتی اهل سنت هم نوشته شده است. از طرف دیگر آن بانوی گرامی همسر حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام بودند، یعنی شخصیتی که در بین صحابه دارای جایگاه و موقعیت خاص و ویژه ای بود. در کنار همه این موارد، دانش، فضل و اندیشه والای آن بانوی مکرم نهتنها در تربیت فرزندانشان بروز و ظهور پیدا کرد، بلکه در سخنرانی ها و خطبه ها نیز بر مردم آشکار می شد و همه می دانستند ایشان دانشمند و عالم بزرگی هستند. حضرت زهرا سلامالله علیها قائم به رضای خدای بودند. به همین دلیل حقخواهی و موقعیت طلبیهایی که از انسانهای معمولی سر میزند، در سیره و منش ایشان جایی نداشت. ایشان تنها دلسوز مردم و بنده خدا بودند که حق بندگی را ادا می کردند و برای مردم به عنوان راهنما حاضر می شدند. نه اینکه مزدی از کسی بخواهند یا در پی به دست آوردن موقعیت و جایگاه و اموالی باشند. اگر به تاریخ توجه کنیم و نقل قولهای مختلفی که به ویژه در منابع اهل سنت از زندگی اجتماعی حضرت زهرا سلامالله علیها دیده می شود به این نتیجه میرسیم که مطلقاً در زندگی حضرت زهرا سلامالله علیها رد پایی از شیوه زیست اجتماعی مثل آن چیزی که در زندگی عامه مردم میبینیم، دیده نمی شود. با تأکید بر اینکه حضرت فاطمه سلامالله علیها مقام علمی و معنوی بالایی داشتند و در مقام نقشآفرینی هدایتگر تمام و کمال جامعه بودند. یکی دیگر از آموزه های زندگی حضرت زهرا سلامالله علیها این است که آن حضرت در همه شرایط و حتی در آستانه شهادت خود، به شدت و با دقت به ارزش های اسلامی پایبند بودند. همین طور است. ایشان به اندازه ای از عفت و حیا برخوردار بودند که حتی نگران بودند مبادا بعد از شهادت ایشان این عفت خدشه دار شود. به همین دلیل طبق روایت معتبری، پیش از شهادت خود و در روزهای پایانی عمر مبارک شان به اسامه بنت امی که همسر جعفر بن ابیطالب بود، فرموده بودند از این موضوع که پیکر بیجان زنها را روی تخته ای قرار داده و بر رویش پارچه ای می کشند، خرسند نیستم. از آنجا که اسماء جزء افرادی بود که از حبشه مهاجرت کرده بودند، به آن حضرت عرض کرد که در حبشه جعبه ای هست که بدن اموات را در آن قرار می دهند و به این صورت چیزی از پیکر آنها مشخص نیست. به این ترتیب به خواست حضرت زهرا سلامالله علیها، اسماء بنت عمیس چیزی از نوع تابوت بدون در درست کرد که آن حضرت آن را پسندیده و وصیت کردند که وقتی از دنیا رحلت کردند، از این تابوت برای حمل ایشان استفاده شود. دقت کنید که عفت و حیای حضرت زهرا سلامالله علیها تا چه اندازه است که حتی نگران هستند پس از شهادت چه اتفاقی خواهد افتاد. اینها درس بزرگی برای مردم ماست. چه زنها و چه مردها باید عفت و حیا را از آن حضرت یاد بگیرند. البته همه این موارد با حضوری مؤثر در اجتماع همراه بوده و در کنار نقش کامل همسری، مادری و فرزندی به کمال جا گرفته است.
ادامه دارد...
#حاج_قاسم
س: سلمان و راه دیگر عشقی، سلیمانی!
ل: لقمان و گاه دیگر عشقی، سلیمانی!
ی: یعقوب و سرباز عزیز یوسف زهرا
م: مقداد شاه دیگر عشقی، سلیمانی!
ا: انسان، فرشته، بهتر از هردو مسلمانی
ن: نام و نگاه دیگر عشقی، سلیمانی!
ی: یکلحظه از چشم تو را باید کنم تصویر
عمار ماه دیگر عشقی، سلیمانی!
#دبیر_اولین_کنگره_ملی_شهدای_دانش_آموز_دختر
زهرا ابراهیمی دبیر کنگره ملی شهدای دانشآموز دختر درباره نخستین کنگره ملی «شهدای دانشآموز دختر» اظهار کرد: طیسالهای گذشته چنین برنامهای پیرامون دختران شهید کار نشده بود.
وی افزود: تیمی از دانشآموزان دختر به عنوان فرمانده دانشآموزی در مدارس داریم که تصمیم گرفتند الگویی از دختران دهههای 50 و 60 که کارهای بزرگی انجام داده بودند را به هم سنوسالان خود معرفی کنند.
دبیر کنگره ملی شهدای دانشآموز دختر اضافه کرد: هدف از این کنگره الگوسازی از زندگی شهدای دختر بر پایه شاخصهای امامین انقلاب بود. برای اینکه کار به خوبی انجام شود شاخصههای زنان الگو و تراز شاخصههای تربیت شدگان مکتب امامین را که در دهههای 50 و 60 در مکتب حضرت امام (ره) تربیت شدند و به شهادت رسیدند را بررسی کردیم تا بتوانیم از این طریق الگویی برای دختران بر محور تبیین معرفی شهدای دانشآموز ارائه دهیم.
#طنز_جبهه
ایرانی گیلانی
هفت - هشت تا مجروح بودیم در یک اتاق بزرگ، از هر ملیتی! اصفهانی، لر، آذری، شیرازی، کرد و بلوچ !
از هر کدام مان صدایی بلند میشد: اصفهانی ناله میکرد، لره با یا حسین (علیهالسلام) گفتن سعی میکرد دردش را ساکت کند، بلوچه از شدت درد میلههای دو طرف تخت را گرفته بود و فشار میداد و شرشر عرق میریخت و من هم خجالت و رودربایستی را گذاشته بودم کنار و یک نفس نعره میکشیدم و ننهام را صدا میکردم!
فقط نفر آخر که یک رشتی بود، هم درد میکشید و هم میان آه و نالههایش کرکر میخندید . کمکم ماهایی که ناله میکردیم توجهمان به او جلب شد.
حالا ما هفت نفر داشتیم او را نگاه میکردیم و او آخ و اوخ میکرد و بعد قهقهه میزد و میخندید. مجروح بغل دستیام که جفت پاهایش را گچ گرفته و سر و صورتش را باندپیچی کرده بودند، با لهجه اصفهانی و نگرانی گفت ببینم مگر بخش موجیها طبقه بالا نیست؟
مجروح آن طرفی که بلوچ بود گفت: فکر کنم هم مجروح شده هم موجی.
با نگرانی گفتم: نکند یکهویی بزنه سرش و بلند شود و دخلمان را بیاورد؟!
مجروح رشتی خندهاش را خورد چهرهاش از درد در هم شد و با لهجه غلیظ گیلکی گفت: شماها نگران من هستید؟
مجروح بلوچ گفت: بیشتر نگران خودمانیم. تو حالت خوبه؟
بنده خدا دوباره به قهقهه خندید و ما بیشتر نگران شدیم. داشتیم ماستهایمان را کیسه میکردیم. من یکی که اگر پاهایم آش و لاش نشده بود، یک لحظه هم معطل نمیکردم و جانم را بر میداشتم و میزدم به چاک.
مجروح رشتی ناله جانسوزی کرد و گفت: نترسید من حالم خوبه؟
مجروح اصفهانی گفت: معلومه!
و به سر و وضع او اشاره کرد مجروح رشتی دوباره خندید و گفت: نترسید من همهاش یاد مجروح شدنم میافتم و به خاطر همین میخندم.
با تعجب پرسیدم: مگه تو چهطوری مجروح شدی که خنده داره؟
اولش نمیخواست ماجرا را برایمان تعریف کند اما من و بچههای دیگر که توجهشان جلب شده بود آنقدر به مجروح رشتی اصرار کردیم تا اینکه قبول کرد واقعه مجروح شدنش را برایمان تعریف کند مجروح رشتی چند بار ناله و هروکر کرد و بعد گفت: من و دوستانم که همه با هم همشهری بودیم، در محاصره دشمن افتاده بودیم. دیگر داشتیم شهادتینمان را میخواندیم.
دشمن هم لحظه به لحظه نزدیکمان میشد بین ما هیچکس سالم نبود همگی لت و پار شده و نای تکان خوردن نداشتیم.
داشتیم خودمان را برای رسیدن دشمن و خوردن تیر خلاصی و رفتن به بهشت آماده میکردیم که...
مجروح رشتی بار دیگر به شدت خندید از خنده بلندش ما هم به خنده افتادیم. مجروح رشتی که با هر خنده بلند یک قسمت از پانسمان روی شکمش خونی میشد
ادامه داد: آره... داشتیم آماده شهادت میشدیم که یکهو از طرف خط خودی فریاد یا حسین(علیهالسلام) بلند شد من که از دیگران سالمتر بودم! به زحمت تکانی به خودم دادم و نیمخیز شدم. دیدم که دهها بسیجی دارند تخته گاز به طرفمان میآیند با خوشحالی به دوستانم گفتم: بچهها دارند میآیند.
بعد همگی با خوشحالی و به خیال اینکه آنها از لشکر خودمان هستند شروع کردیم به زبان گیلکی کمک خواستن و صدا زدن آنها.
مجروح رشتی دوباره قهقهه زد و قسمتی دیگر از پانسمان سرخ شد.
- اما چشمتان روز بد نبیند همین که آن بسیجیها به نزدیکیمان رسیدند، یکیشان به زبان ترکی فریادی زد و بعد همگی به طرف ما بدبختها که نای تکان خوردن نداشتیم تیراندازی کردند...
حالا ما مثل مجروح رشتی میخندیدیم و دست و پا میزدیم و بعضاً قسمتی از پانسمان زخمهایمان سرخ میشد.
- بله آن بنده خداها وقتی سر و صدای ما را میشنوند، خیال میکنند ما عراقی هستیم و داریم به زبان عربی داد و هوار میکنیم! دیگر نمی دانستند که ما داریم به زبان گیلکی داد و فریاد میکنیم.
من که از دیگران بهتر فارسی را بلد بودم، شروع کردم به فارسی حرف زدن و امان خواستن و ناله کردن. یکیشان با فارسی لهجهدار فریاد زد: آهای !مگر شماها ایرانی هستید؟
با هزار مکافات توی آن تاریکی و آتش و گلوله حالیشان کردم که ما هم ایرانی هستیم اما گیلانی!
بنده خداها به ما که رسیدند، کلی شرمنده شدند بعدش با مهربانی زخمهایمان را پانسمان کردند و بیسیم زدند عقب تا بیایند ما را ببرند حالا من که در بین دوستانم بهتر فارسی حرف میزدم با کسی که بین ترکها فارسی بلد بود نقش مترجم را بازی میکردیم و هم قربان صدقه یکدیگر میرفتیم و هم فحش میدادیم و گله میکردیم که چرا به زبان آدمیزاد کمک نخواستهایم و منظورمان را نرساندهایم!
تا نیم ساعت درد یادمان رفت و ما هم مثل مجروح رشتی میخندیدیم و ناله میکردیم. پرستار آمد وقتی خنده و نالهمان را دید با تعجب پشت دستش زد و با لهجه ترکی گفت: وا، شماها خل و چل شدهاید؟
هر هشت نفری با صدای بلند خندیدیم و پرستار جانش را برداشت و فرار کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار_شبانه_قرآنی
🌹💐تقدیم به روح پاک و مطهر شهدا،شهدای مقاومت بخصوص سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی،شهید ابومهدی المهندس،شهیدپورجعفری.🍂
🏴🏴🏴🏴🏴امشب شب وفات #ام_البنین
سالروز #وفات_حضرت_ام_البنین
۱۳ جمادی الثانی سالروز #وفات_حضرت_ام البنین به روز تکریم مادران و همسران شهدا نامگذاری شده است.
#خاطره_بازی
شهدا نخواستند همرزمانشان در سرما اذیت شوند. این به جز نعمت شهدا، به جز صداقت شهدا، به جز راه حق شهدا که مایه خیر و برکت است، چیز دیگری نیست.
تلاش 45 روزه برای یافتن پیکر شهید حسن املاکی
ماموستا فتاحی میگوید: شهید املاکی درست زمانی که رژیم بعث منطقه را شیمیایی زده بود ماسک و کپسول اکسیژن خود را روی صورت سرباز 18 سالهاش گذاشت و در همانجا شهید شده بود، از آغاز فعالیت گروه تفحص چندین بار دنبال پیکر این شهید گشتیم اما پیدانکردیم.
تلاش برای یافتن پیکر شهید حسین املاکی سردار شهیدی که برای نجات جان یک سرباز در عملیات والفجر 10 در نهم فروردین 67 در منطقه عمومی «سیدصادق»در ارتفاعات «بانی نبوک» بر اثر استشمام مواد شیمیایی به شهادت رسیده بود 45 روز بیوقفه ادامه داشت، اگر چه موفق به یافتن پیکر شهید املاکی نشدیم ولی پیکر چهار شهید را در این منطقه پیدا کردیم.
و سخن آخر...
اگرچه چنین معجزههایی در جنگ و بعد از جنگ را میبینیم و میشنویم اما کسانی هستند که به دنبال فراموششدن این دوران هستند چون آنها نه تنها نقشی در دفاع مقدس و پیروزی نداشتهاند بلکه در مسندها و پستهایی قرار دارند که فراموشی شهدا و ایثارگری رزمندگان به نفع خود میدانند.
پایان
❣حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی)
🌹"من مادران شهدائی را زیارت کردم که به جد و با صدق واقعی میگفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمیگفتند.
🌹من مادران و پدرانی را ملاقات کردم که احساس عزت و افتخار میکردند، به خاطر اینکه فرزندانشان در راه خدا #شهید شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان طوری که عمهی ما زینب کبری (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛ جز زیبائی ندیدم.
🌹من خانوادههای بسیاری را دیدم که همین احساس زینب کبری در آنها هم بود؛ آنها هم میگفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». اینهاست که به یک ملت #اقتدار میدهد؛ اینهاست که اعتماد به نفس را در یک ملت به وجود میآورد؛ اینهاست که تهدیدهای قدرتهای مادی دنیا، عربدههای مستانهی دولتهای متجاوز و مستکبر دنیا دل آنها را نمیلرزاند."
🗓۱۳۸۹/۷/۲۸
🕊روز #تکریم_مادران_و_همسران_شهدا