🌳حفظ محیط زیست جزو تعالیم اسلام است
🌱نگاهی به اهمیت محیط زیست از دیدگاه رهبر انقلاب
📌تخریب محیط زیست، از آن چیزهائی است که ضربهاش را یک ملت، یک منطقهی جغرافیائی، گاهی همهی دنیا در وقتی احساس میکنند که دیگر قابل جبران نیست. مسئلهی محیط زیست، بسیار مسئلهی مهمی است. اسلام هم بر روی محیط زیست خیلی تکیه کرده است. حفظ محیط زیست، رعایت محیط زیست، این چیزی که امروز دنیا به آن دست یافته، از جملهی چیزهائی است که جزو تعالیم اسلام است.
🗓۱۳۸۹/۰۱/۰۹
🔰 گرانی و مشکل معیشتی مردم راهحل دارد
👈🏻وضع معیشت مردم غصه بزرگی است
+ اشاره رهبر انقلاب به قیمتهای شب عید
❣حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی)،پیش از ظهر امروز
📌مسئلهی کرونا در وضع #معیشت مردم هم مؤثر است.
🔹️ میبینید که #کرونا چه مشکلاتی را برای معیشت مردم فراهم کرده. این اگر چنانچه ادامه پیدا کند، این همین طور بدتر خواهد شد و ادامه پیدا خواهد کرد، مشکلات بیشتر خواهد شد.
🔹️ باید هرچه زودتر بتوان کلک این بلای طبیعی بزرگ را کَند و متأسفانه امروز وضع معیشت مردم خوب نیست. این غصهی بزرگی است برای ما. گرانیها زیاد است.
🔹️ شما ملاحظه کنید قیمت شب عید، قیمت میوه و اینها خیلی گران است. میوه فراوان اما قیمتها بسیار بالا. این قیمتها تو جیب باغدار هم نمیرود متأسفانه که ما بگوییم یک قشر زحمتکشی مثلاً یک سودی میبرند. نه. این را متأسفانه دلالها و واسطهها و این دستهای وسط و سودجو، این سود را آنها میبرند و باغدار، به باغدار چیزی نمیرسد، به مردم هم که ضرر میرسد.
🔺️ بنابراین بایستی مسئولین محترم این مشکل معیشتی مردم و مشکل گرانی را هم باید حل کنند. این ممکن است، راهحل دارد. بنده در جلسات متعدد این را تذکر دادم و نظرات و راهحلهایی که مسئولین در این زمینه، یعنی کارشناسان در این زمینه گفتند، اینها را مطرح کردیم و بیان کردیم، راهحل دارد. انشاءالله که بتوانند اینها را انجام بدهند.
🗓۱۳۹۹/۱۲/۱۵
#طنز_جبهه
سنگر یا سنگک؟
همیشه خدا توی تدارکات خدمت میکرد. کمی هم گوش هایش سنگین بود. منتظر بود تا کسی درخواستی داشته باشد، فورا برایش تهیه میکرد.
یک روز عصر، که از سنگر تدارکات میآمدیم، عراقیها شروع کردن به ریختن آتش روی سر ما. من خودم را سریع انداختم روی زمین و به هر جان کندنی بود خودم را رساندم به گودال یک خمپاره. در همین لحظه دیدم که که حاجی هنوز سیخ سیخ راه میرفت. فریاد زدم: «حاجی سنگر بگیر!» اما او دست چپش را پشت گوشش گرفته بود و میگفت: «چی؟ سنگک؟»
من دوباره فریاد زدم: «سنگک چیه بابا، سنگر، سنگر بگیر...!!»
سوت خمپارهای حرفم را قطع کرد، سرم را دزدیدم. ولی وقتی باز نگاه کردم دیدم هنوز دارد میگوید: «سنگک؟»
زدم زیر خنده. حاجی همیشه همینطور بود از همه کلمات فقط خوردنیهایش را میفهمید.
#عطر_قرآن
از حضرت محمد(ص) سوال شد چگونه آرزوهایمان براورده شود؟
پیامبر فرمودند: با یک بار خواندن این آیه قران به ارزویتان میرسید
#خاطره_بازی
گفتن از ایثارگری رزمندگان ایثارگر دفاع مقدس همانند روح پاکشان بقدری زیبا و شگرف و اموزنده است که زمان نه تنها ان را کهنه نمی کند بلکه امید است با بدست گرفتن قلم توسط این حماسه سازان ابعادی بیشتری از این حماسه بزرگ بر روی نسل جوان گشوده شود.
با این تفاصیل هنوز گرد غربت(قربت ) غریبی هنوز بر رزمندگان دفاع مقدس در کردستان نه تنها پاک نشده بلکه روز به روز بر ضخامت این پرده (قربت) افزوده می شود یک نمونه از مظلومیت آ نان عدم یاد آوری از انان میباشد . بعنوان مثال ابو عمار فرمانده شجاع مریوان که از السابقون انقلاب بوده و سالها در لبنان مبارزه نموده بودند رانام و یاد مبارکشان را در این سایت مطالعه نمودم رزمندگانی که جایگاهی بنام نقطه امن و عقبه نظامی بنابر تعاریف رایج نظامی برایشان وجود نداشت . حتی درون درداخل پادگانها (خصوصا اوئل انقلاب ) رزمندگانی که علاوه با جنگ فیزیکی با دشمنان بیرحم و بعضا متوحش میباید با سخترین شرایط جوی و جغرافیایی نیز دست و پنجه نرم می نمودند.
رزمندگانی که 5 ماه بدنشان رنگ آب به خود نمی دید
جهت بهتر روشن شدن اوج این مشقات شاید بیان خاطره ای خالی از لطف نباشد. حدودا" بهار سال 61 جهت ماموریتی به پادگان لشکر28 کردستان واقع در سنندج رفته بودیم . قسمتی از لشکر جهت اعزام نیرو ها و تقسیم انان در مناطق مختلف کردستان در اختیار سپاه قرار داشت. همزمان با حضور ما در پادگان اعلام جابجایی نیروی جدید و قدیم صورت می گرفت. روزی در ان هوای بهاری که کارهای خود را جهت اعزام به منطقه انجام می دادیم ناگهان متوجه اتوبوسی شدیم که نیروهای قدیمی را از منطقه مریوان به پادگان می اورد. هنگامیکه اولین رزمنده پای خود را از اتوبوس پائین گذاشت . با صحنه ای مواجه شدم که تا امروز ذهن مرا در گیر نموده است. صورت این رزمنده همانند تکاورانی که شبهای عملیات صورت خود را استتار می نمایند کاملا سیاه بود؛ اورکت و شلوارشان علاوه بر رنگ کاملا سیاه پاره و مستعمل بود بحدی که بنده با لحن اعتراض به یکی از عزیزان تدارکات عرض نمودم مگر در مریوان تدارکات وجود ندارد . و شرح جواب باختصارچنین بود "از خودشان بپرس ".
هرچند محل ماموریت ما نیز یکی از واحدهای برون مرزی مریوان بود اما واقعیت رزم در ان منطقه خصوصا در زمستان چنین بود .محورهای معروف ، صعب البور 2 محور دزلی و جانوران سرو اباد بود. اکثر قله ها دارای جاده نبوده و طبعا رزمنده جهت رفت و برگشت تا محور ، حداقل بین 20 تا 30 کیلومتر را باید در مناطق کوهستانی صعب العبور و از نظر نظامی شدیدا الوده پیاده طی می نمودند و تنها راه مواصلاتی همان جاده های مال رو بود . تدارکات منطقه تعداد زیادی قاطر را توسط افراد بومی در اختیار داشت که تدارکات از طریق همین قاطرها و افراد بومی انجام می شد .
در تابستان و مطلوب بودن هوا سعی میشد حداکثر تدارکات به پایگاه و قله ها فرستاده شود و در سنگرهای تدارکات و مهمات دپو شود و تقریبا 6 ماهه دوم هیچگونه تدارکاتی به نیروها نمی رسید و اگر امری ضروری اتفاق می افتاد داستان خاص خود را داشت.
در زمستانها سنکرها بعضا چندین متر زیر برف قرار داشت و ارسال تدارکات در این شرایط برای عزیزان تقریبا غیر ممکن بود. (البته انتقال مجروحین سخت و بعضا شهدا دردناکترین صحنه هایی بود که می توانست اوج مظلومیت ایثارگران ان منطقه را به رخ بگشد ) بعضا در مجروحیت های در حد خوردن ترکش های کوچک و بعضا دست پا ( که در دیگر جبهه ها حتما" رزمنده باید جهت مداوا به بیمارستان اعزام می شد ) بهیار (امدادگر)و رزمندگان مستعددر همان منطقه با بی حسی موضعی سعی در خروج ترکش و یا بخیه هایی که خود در انجا فرار گرفته بودند مسائل را رفع و رجوع می کردند. چون اگر می خواسیتم مجروح را به محورهای اصلی برسانیم امکان خطرات جدی تر برای مجروح وجود داشت لذا بسیاری از دوستان همانجا با بخیه و پانسمان و ضد عفونی نمودن زخم ها اشنا شدند و زخم ها و جراحات ان مناطق زیباترین یادگار مبارزات در ان مناطق است.
ادامه دارد.....
#طنز_جبهه
صدام آش فروشه!...
روزهای اولی که خرمشهر آزاد شده بود، توی کوچه پسکوچههای شهر برای خودمان میگشتیم. روی دیوار خانهای عراقی هانوشته بودند: «عاش الصدام»
یکدفعه راننده زد روی ترمز و انگشت گزید که اِاِاِ، پس این مرتیکه صدام آش فروشه!...
کسی که بغل دستش نشسته بود نگاهی به نوشته روی دیوار کرد و گفت: «آبرومون رو بردی بیسواد!... عاشَ! یعنی زنده باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از مهمترین کارهایی که باید توی جنگ نرم انجام بدیم
مخصوص ما دختر خانماست😌
باید با وجود تمام اسیب های اجتماعی و فردی حتی اگه تمسخر دیگران باشه پای چادرمون، حجابمون، عفافمون، حیا و ایمانومو بمونیم
چون یادگار مادرمونه
#طنز_جبهه
التماس دعا
بر خلاف همه اشخاص که موقع نماز و دعا، اگر میگفتی: «التماس دعا» جواب میشنیدی: «محتاجیم به دعا» به بعضی از بچههای حاضر جواب که میگفتی جوابهای دیگری میگفتند.
یکبار به یکی گفتم: «فلانی ما را هم دعا بفرما»
فورا گفت: «شرمنده سرم شلوغه. ولی باشه، چشم. سعی خودمو میکنم. اگه رسیدم رو چشام!»
معرفی کتاب صوتی عصرهای کریسکان
گزیده ای از کتاب
کتاب صوتی عصرهای کریسکان اثر کیانوش گزار راغب، به روایت خاطرات امیر سعیدزاده یکی از رزمندگان جنگ تحمیلی میپردازد. با این کتاب با سرنوشت غم انگیز او همراه میشوید و به عمق فجایع ضد انقلاب دموکرات و کومله پی میبرید.
امیر سعیدزاده، راوی این کتاب، یکی از منحصر به فردترین نیرویهای دفاع مقدس است. چراکه او عضو هیچ سازمانی نیست. یک نیروی آزاد است و در عین حال در مأموریتهای اطلاعاتی و عملیاتی شرکت میکند، مأموریتهایی نیز برای شناسایی در خارج از کشور دارد. پس از آن راهی سپاه میشود.
سعیدزاده پیش از انقلاب، از طرف ساواک، مورد پیگیری و بازخواست قرار گرفته و فراری میشود. اسیر کومله میشود و از سازمان کومله نیز فرار میکند. 4 سال بعد از جنگ، سعید زاده به اسارت حزب دموکرات کردستان عراق در میآید. این دوران از ابتدای انقلاب تا سال 74، یعنی یک دوره 15 ساله، به طول میانجامد.
در این کتاب با یک سبک ابتکاری، خاطره چند روایی را طرح کرده است. او وارد یک تنش و درگیری میشود. سپس در فصل بعدی اینکه خانوادهاش چه عکس العملی نشان میدهد، بررسی میشود و از زبان همسر او همان خاطرات تکمیل میشود. اتفاقاتی که حول محور خانواده رخ میدهد؛ یعنی راوی اصلی خود خبر ندارد، اما خانواده کاملا به تمام جوانب مسلط است. در بخشی همسر او وارد داستان میشود، آن نقاط مبهم را تکمیل میکند
ادامه دارد.......
#اینفوگرافی / تکنیکهای جنگ شناختی رسانههای غربی علیه ایران؛ چگونگی استفاده از اطلاعات به عنوان سلاح
🔰6 تکنیک رسانه ای دشمن که در برابر ما استفاده میکند .
⭕️لازمه دفاع موثر و حتی ضربه به دشمن ، شناخت دقیق دشمن و ابزار های در اختیار اوست...
ذِکرِ إِمروز:
#یاذَالْجَلالِوَالْإکرامْ🍃
{إیصاحبِجلالتوکرامت}
۱۰۰مَرتَبِہ...
#خاطره_بازی
در زمستان مهمترین ملزومات ان منطقه نفت بود
نفت در پیت های 20 لیتری حلبی اکبند توسط قاطر تا جایی که امکان حرکت در منطقه را داشتند آورده میشد واز انجا که حداقل بیش از ده کیلومتر با قله فاصله داشت دپو می شد و رزمندگان بصورت گروهی جهت انتقال آن از محل دپو حرکت نموده اذوقه تدارکات و نفت و بعضا مهمات را بصورت کاملا ابتکاری با استفاده از بند حمایل به شکل کوله در اورده و انرا محکم بر پشت خود مهار نموده و حرکت می نمودند. طی این مسیر ده کیلومتری با توجه به شرایط جغرافیایی اب و هوایی و برف شدید، بیش از 7 تا 8 ساعت بطول می انجامید و حتی موارد زیادی منجر به یخ زدگی اعضای بدن رزمنده می شد ، هر چند در بعضی از قله ها با اوردن تانکر های هزار لیتری و قرار دادن پریموس (نوعی چراغ قدیمی که با فشار باد کار می کرد ) و ریختن برف در ان و ذوب یخ برای خوردن و طهارت تهیه می شد اما جدا پایگاههایی خصوصا در محورهای جانوران و دزلی وجود داشت که بعضا بدن رزمنده بیش از 5 ماه رنگ اب بخود نمی دید.
لطیفه ای که در ان منطقه معروف بود و رزمندگان بعنوان مزاح برای خانواده خود می فرستادند خالی از لطف نبود .
یکی ازشوخی ها این بود رزمندگانی که ماهها بود نتوانسته بودند از اب استفاده نمایند سوار بر قاطر عکسی می انداختند . هنگام ترخیص نیروهای قبلی فیلم را جهت رساندن به خانواده در پاکتی بهمراه نامه به انها داده بود و در شرح عکسها با توجه به شماره فیلم می نوشتند مادر اشتباه نکنید بالایی من هستم.
یقینا" ریز خاطرات این عزیزان بسیار زیبا خواهد بود که از زبان خود ان بزرگواران که در زمستان در ان مناطق حضور داشتند نوشته شود . به امید روزی که انان خود قلم بدست گرفته و شرح رشادتها ، جانبازی ها و نبرد خود را کنار نبرد با طبیعت برایتان قلمی نمایند .
در پایان ضمن گرامیداشت تمام شهدا و ایثارگران کردستان(مریوان ) و به نمایندگی از انان نام کهنه رزمنده قاسم پیر سیاه که مصداق "وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِر"می باشد راروشنایی بخش این نوشته می دارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
"مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا" ﴿۲۳﴾
(از ميان مؤمنان مردانىاند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.
پایان