eitaa logo
هنر مجاهد
2.8هزار دنبال‌کننده
179 عکس
54 ویدیو
6 فایل
شیخ حسین مجاهد • مدرک سطح چهار حوزه علمیه • کارشناس ارشد فیلمنامه نویسی • مولف ۱۴ کتاب تفسیری و داستانی • برگزیده ۱۶ جشنواره ادبی و هنری • کارشناس رسمی صداوسیما • معلم شاید دیر و اندک ولی به قدر توان پاسخ میدم @Salamrafigh1
مشاهده در ایتا
دانلود
: ‌‌ ‌‌‌‌‌مقدمه‌‌ کتابِ - ردپای برف، تا بلوغ کامل گل سرخ. ‌‌ [وقتۍ به راھ برخاستۍ .. تا انتهاۍِ جهان برو! مکث، مرگ است. نباید برده‌ی شرایط شد، شرایط را باید دگرگون کرد.] @hibook🌱
۳۱ شهریور ۱۴۰۱
iday - whale 320.mp3
8.56M
‌‌ اگر دردی داری برو و برای دریا تعریف کن، براۍ گربہ‌ها، اَبرها برای گلدان‌های کنار پنجرھ . . درد را مگر می‌شود با انسان‌ها در میان گذاشت ؟ ! • ‌‌‌زَکایۍ اوزگز | بھ کوشش و ترجمہ‌ۍ زهرا حضرتـۍ ‌. @hibook💫
۳۱ شهریور ۱۴۰۱
هنر مجاهد
آدم‌هایی که شخصیت دارن خیلی جالبن. شخصیت نه به معنای اخلاقیش، به این‌ معنا که وقتی می‌بینیش می‌تون
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعضی از آدم ها انبوهی از کتابن و یک کتاب قطورن! (و چقدر میتونن زیاد باشن این آدمای کشف نشده ی ارزشمند و چقدر در مقابل زیاده آدمای بی ارزش معروف...) @hibook
۳۱ شهریور ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱ مهر ۱۴۰۱
🎞 فرمانده لاک: همه که عقاید تورو باور ندارن! مورفیس: عقاید من نیازی به باور اونها نداره! 🎥 Matrix @hibook
۱ مهر ۱۴۰۱
چنگیزخان نتوانست بخارا را تسخیر کند، نامه ای نوشت که هرکس با ما باشد در امان است! اهل بخارا دو گروه شدند، یک گروه مقاومت کردند و گروه دیگر با او همراه شدند. چنگیزخان به آن ها نوشت: با همشهریان مخالف بجنگید، و هر چه غنیمت به‌دست آوردید، از آن شما باشد و حاکمیت شهر را نیز. ایشان پذیرفتند و آتش جنگ بین این دو گروه مسلمان شعله‌ور شد... و در نهایت، گروه مزدوران چنگیز خان پیروز شدند. اما شکست بزرگ آن بود که او دستور داد گروه پیروز خلع سلاح و سربریده شوند! چنگیز گفته‌ی مشهورش را گفت: اگر اینان وفا می‌داشتند، به خاطر ما بیگانگان به برادرانشان خیانت نمی‌کردند! @hibook🌱
۱ مهر ۱۴۰۱
📗 «با خودمان می‌گوییم، عادت می‌کنیم و با صراحت زیادی، این جمله را تکرار می‌کنیم. آن چیزی که هیچ کس نمی‌پرسد، این است که: "به چه قیمتی عادت می‌کنیم؟"» 📓 ✍🏻 @hibook📖
۱ مهر ۱۴۰۱
1_1587449565.mp3
687.1K
📖 از چشم‌هایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی خواهید شد و همین شیوه را می‌توان برای سایر حواس به کار گرفت. صداهای موسیقی، آواز پرنده و نغمه‌های پرشور ارکستر را بشنوید؛ چنان که گویی فردا دچار ناشنوایی خواهید شد. هر چیزی را که می‌خواهید لمس کنید، گویی که فردا حس لامسه خود را از دست خواهید داد. عطر گل ها را بو کنید و مزه غذاها را با هر لقمه بچشید، چنان که گویی فردا هرگز نمی‌توانید بو کنید یا هر چیزی را بچشید. از هر حس بیش‌ترین استفاده را ببرید. 📕 ✍🏽 @hibook🌱
۱ مهر ۱۴۰۱
28.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجوری تو دانشگاه از اعتقاداتتون دفاع کنین. :) 🎥 God's Not Dead 1 @hibook🎞
۲ مهر ۱۴۰۱
📖 دن‌کیشوت گفت: تو مرد خردمندی هستی. ژینس گفت: و بدبخت، زیرا بدبختی همیشه پابه‌پای خرد می‌رود. دن‌کیشوت نوشته‌ی سروانتس ترجمه‌ی محمد قاضی نشر ثالث صفحه‌ی ۲۶۱ @hibook📗
۲ مهر ۱۴۰۱
هنر مجاهد
📖#برشی_از_کتاب دن‌کیشوت گفت: تو مرد خردمندی هستی. ژینس گفت: و بدبخت، زیرا بدبختی همیشه پابه‌پای خر
خواهرزاده‌‌ی دن‌کیشوت پیشنهاد می‌کند کتابها را بسوزانند چون این کتابها باعث شده‌اند شخصیت اصلی داستان دچار توهم شود، عنوان یکی از کتابهایی که می‌خواهند بسوزانند "پهلوان صلیب" است، اینجای داستان، کشیش که مسئول سوزاندن کتابهاست می‌گوید:《با چنین نام مقدسی که این کتاب دارد حق این است که بر نادانیش ببخشایند اما نباید از ضرب‌المثل معروف که می‌گوید: در پس صلیب، شیطان نهفته است، غافل بود. بنابراین او نیز در خور آتش است.》 @hibook📓
۲ مهر ۱۴۰۱
🎙 توی «جنایت و مکافات» داستایوفسکی، صحنه‌ای هست که هیچ‌گاه فراموشش نمی‌کنم، راسکلنیکف جوان فکر کنم قبل از انجام جنایتش هست که توی میخانه با مردی برخورد می‌کند که مست کرده، این مرد در حالت مستی برای راسکلنیکف در مورد زندگی‌اش حرف می‌زند، در مورد دخترش هم حرف می‌زند، دختری که به خاطر عوضی بودن  پدرش، و به خاطر نجات خانواده، به خاطر سیر کردن شکم خواهرها و برادرهایش مجبور می‌شود روسپی‌گری بکند، آن مرد مست آخر سر موقع رفتن می‌گوید: «... اما آن کسی که دلش به حال من خواهد سوخت که برای همه دلش بسوزد، آن کسی که همه کس و همه چیز را فهمید. او یکی است و او هم داور است. در روز موعود می‌آید و می‌پرسد: کجاست آن دختری که زن پدر ظالم و مسلول، و به خاطر اطفال غریب و خردسال، خویشتن را فروخته است؟ کجاست آن دختری که برای پدر جسمانی خود که مست و بیکاره است، بدون ترس از وحشیگری‌های او دلسوزی نمود؟ و باز خواهد گفت: بیا، یک بار تو را بخشیدم، یک بار بخشودمت....اکنون هم گناهان بی‌شمار تو بخشیده می‌شود، چون بامحبت هستی»* این صحنه بدون شک یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین صحنه‌های دنیای ادبیات است، بعد‌ها راسکلنیکف عاشق همین دختر بامحبت می‌شود، هم اوست که بعدها پابه‌پای راسکنیکف می‌رود، حتی به سیبری، و اوست که او را از ته جهنم باز می‌گرداند. باید جنایت و مکافات را با تمام وجود بخوانید تا متوجه شوید چه می‌گویم. *جنایت و مکافات، نوشته‌ی فئودور داستایفسکی، ترجمه‌ی مهری آهی، صفحه‌ی 51 @hibook🖊
۲ مهر ۱۴۰۱