چنگیزخان نتوانست بخارا را تسخیر کند، نامه ای نوشت که هرکس با ما باشد در امان است!
اهل بخارا دو گروه شدند، یک گروه مقاومت کردند و گروه دیگر با او همراه شدند.
چنگیزخان به آن ها نوشت: با همشهریان مخالف بجنگید، و هر چه غنیمت بهدست آوردید، از آن شما باشد و حاکمیت شهر را نیز. ایشان پذیرفتند و آتش جنگ بین این دو گروه مسلمان شعلهور شد...
و در نهایت، گروه مزدوران چنگیز خان پیروز شدند.
اما شکست بزرگ آن بود که او دستور داد گروه پیروز خلع سلاح و سربریده شوند!
چنگیز گفتهی مشهورش را گفت: اگر اینان وفا میداشتند، به خاطر ما بیگانگان به برادرانشان خیانت نمیکردند!
#حواستونباشهبهسازکیمیرقصید
#حجاب
#بصیرت
@hibook🌱
📗#برشی_از_کتاب
«با خودمان میگوییم، عادت میکنیم و با صراحت زیادی، این جمله را تکرار میکنیم.
آن چیزی که هیچ کس نمیپرسد، این است که:
"به چه قیمتی عادت میکنیم؟"»
📓 #دخمه
✍🏻 #ژوزه_ساراماگو
@hibook📖
1_1587449565.mp3
687.1K
📖#برشی_از_کتاب
از چشمهایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی خواهید شد و همین شیوه را میتوان برای سایر حواس به کار گرفت. صداهای موسیقی، آواز پرنده و نغمههای پرشور ارکستر را بشنوید؛ چنان که گویی فردا دچار ناشنوایی خواهید شد. هر چیزی را که میخواهید لمس کنید، گویی که فردا حس لامسه خود را از دست خواهید داد. عطر گل ها را بو کنید و مزه غذاها را با هر لقمه بچشید، چنان که گویی فردا هرگز نمیتوانید بو کنید یا هر چیزی را بچشید.
از هر حس بیشترین استفاده را ببرید.
📕 #سه_روز_برای_دیدن
✍🏽 #هلن_کلر
@hibook🌱
28.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجوری تو دانشگاه از اعتقاداتتون دفاع کنین. :)
🎥 God's Not Dead 1
@hibook🎞
📖#برشی_از_کتاب
دنکیشوت گفت: تو مرد خردمندی هستی.
ژینس گفت: و بدبخت، زیرا بدبختی همیشه پابهپای خرد میرود.
دنکیشوت
نوشتهی سروانتس
ترجمهی محمد قاضی
نشر ثالث
صفحهی ۲۶۱
@hibook📗
هنر مجاهد
📖#برشی_از_کتاب دنکیشوت گفت: تو مرد خردمندی هستی. ژینس گفت: و بدبخت، زیرا بدبختی همیشه پابهپای خر
خواهرزادهی دنکیشوت پیشنهاد میکند کتابها را بسوزانند چون این کتابها باعث شدهاند شخصیت اصلی داستان دچار توهم شود، عنوان یکی از کتابهایی که میخواهند بسوزانند "پهلوان صلیب" است، اینجای داستان، کشیش که مسئول سوزاندن کتابهاست میگوید:《با چنین نام مقدسی که این کتاب دارد حق این است که بر نادانیش ببخشایند اما نباید از ضربالمثل معروف که میگوید: در پس صلیب، شیطان نهفته است، غافل بود. بنابراین او نیز در خور آتش است.》
#طنز
#کتاب_سوزاندن
#دن_کیشوت
@hibook📓
🎙#معرفی_کتاب
توی «جنایت و مکافات» داستایوفسکی، صحنهای هست که هیچگاه فراموشش نمیکنم، راسکلنیکف جوان فکر کنم قبل از انجام جنایتش هست که توی میخانه با مردی برخورد میکند که مست کرده، این مرد در حالت مستی برای راسکلنیکف در مورد زندگیاش حرف میزند، در مورد دخترش هم حرف میزند، دختری که به خاطر عوضی بودن پدرش، و به خاطر نجات خانواده، به خاطر سیر کردن شکم خواهرها و برادرهایش مجبور میشود روسپیگری بکند، آن مرد مست آخر سر موقع رفتن میگوید: «... اما آن کسی که دلش به حال من خواهد سوخت که برای همه دلش بسوزد، آن کسی که همه کس و همه چیز را فهمید. او یکی است و او هم داور است. در روز موعود میآید و میپرسد: کجاست آن دختری که زن پدر ظالم و مسلول، و به خاطر اطفال غریب و خردسال، خویشتن را فروخته است؟ کجاست آن دختری که برای پدر جسمانی خود که مست و بیکاره است، بدون ترس از وحشیگریهای او دلسوزی نمود؟ و باز خواهد گفت: بیا، یک بار تو را بخشیدم، یک بار بخشودمت....اکنون هم گناهان بیشمار تو بخشیده میشود، چون بامحبت هستی»*
این صحنه بدون شک یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین صحنههای دنیای ادبیات است، بعدها راسکلنیکف عاشق همین دختر بامحبت میشود، هم اوست که بعدها پابهپای راسکنیکف میرود، حتی به سیبری، و اوست که او را از ته جهنم باز میگرداند. باید جنایت و مکافات را با تمام وجود بخوانید تا متوجه شوید چه میگویم.
*جنایت و مکافات، نوشتهی فئودور داستایفسکی، ترجمهی مهری آهی، صفحهی 51
#رستگاری
#جنایت_و_مکافات
@hibook🖊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#فیلمیبراساسواقعیت
«بعضی فیلمها هستند که موقع دیدنشان آدم زجر میکشد، اذیت میشود، بغض میکند .
دُرست مثل این است که گوشه رینگ افتاده باشد و بخاطر فضای تلخ و غمبار فیلم از چپ وراست مشت بخورد و در اخر بنشیند و گریه کند ...
فیلم «درخت گردو» از این دست فیلم هاست.
#پیشنهادی
#بمبارانشیمیاییسردشت
#درختگردو
@hibook🎞
هنر مجاهد
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت #حافظ @hibook🌱
نینا گاگن تورن شاعر بود، مثل همهی آدمهای زمان استالین طعم اردوگاه کار اجباری را چشید، در خاطراتش شرح میدهد که چگونه با پناه بردن به #کلمات و #شعر و ریتم توانسته زندان و سالهای سخت اردوگاه را تاب بیاورد: «شعر در زندان تبدیل به ضرورت میشود. شعر مشاعرمان را به موقع هماهنگ میکند... فرد زندانی با اِعمال تسلط بر زمان و مکان میتواند از زندان پربکشد به اوج. زندانیانی که در ذهنهایشان آنقدر غور میکنند تا به سطح ریتم [شعر] میرسند و سپس خودشان را به امواج آن میسپارند، هرگز دیوانه نخواهند شد... شعر، مثل اوراد جادوگران شمن، فرد را به قلمروی آسمان هفتم رهنمون می کند...»
این است قدرت نجاتبخش #کلمات.
#شعر
@hibook🖋
📘#برشی_از_کتاب
این روزها دیگر هیچکس مثل صد سال پیش کتاب نمیخواند. جزوههای حکومتی و پروست، مزخرفات احساساتبرانگیز آمریکایی و جویس موقع مصرف اثر یکسانی دارند. این سیرابی انباشته از حروف سیاه بلعیده میشود و بعد بلافاصله دفع میشود. هیچکس به خاطر پایان غمانگیز یک رمان یک گلوله در مغز خودش شلیک نمیکند. قاعده این است که معمولا رمان را حتی یک روز بعد هم به یاد نمیآورند.
محشر صغرا
نوشتهی تادئوش کونویتسکی
ترجمهی فروغ پوریاوری
نشر ثالث
صفحهی ۱۱۵
@hibook📚