هنر مجاهد
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت #حافظ @hibook🌱
نینا گاگن تورن شاعر بود، مثل همهی آدمهای زمان استالین طعم اردوگاه کار اجباری را چشید، در خاطراتش شرح میدهد که چگونه با پناه بردن به #کلمات و #شعر و ریتم توانسته زندان و سالهای سخت اردوگاه را تاب بیاورد: «شعر در زندان تبدیل به ضرورت میشود. شعر مشاعرمان را به موقع هماهنگ میکند... فرد زندانی با اِعمال تسلط بر زمان و مکان میتواند از زندان پربکشد به اوج. زندانیانی که در ذهنهایشان آنقدر غور میکنند تا به سطح ریتم [شعر] میرسند و سپس خودشان را به امواج آن میسپارند، هرگز دیوانه نخواهند شد... شعر، مثل اوراد جادوگران شمن، فرد را به قلمروی آسمان هفتم رهنمون می کند...»
این است قدرت نجاتبخش #کلمات.
#شعر
@hibook🖋
DialogueBox - Episode 62.mp3
45.71M
پیشینیان ما گفتهاند اگر بخواهند به کسی نفرین کنند آرزو میکنند #نویسنده شود. عرقریزیِ تمام است این؛ روحی و جسمی هر دو. این را نفرین میدانستند زیرا به گفتهی سقراط خدایان انسانِ نویسا را محکوم به این کردند که در اعماق دخمهای در کنج تاریکی زندگی کند. بعد به او گفتند حالا اگر میخواهی از این سیاهی بیرون آیی باید به کمک #کلمات خود را نجات دهی. بنویس تا بیرون آیی، تا رها شوی. فقط نوشتن ممکن است تو را رهایی دهد. اما بدبختی این است که همیشه خواستن توانستن نیست. بر سر راه نویسنده شیاطین متعددی کمین کردهاند تا او را فلج کنند و نگذارند به راهش ادامه دهد. ترسناکترین اینها اختلال (و یا شاید بیماری) انسداد نوشتن و وحشت از صفحهی سفید است. مشکل ویرانگری که نویسندگان زیادی را از پا درآورده و باعث شده نویسندگی را کنار بگذارند.
عنوان کتاب: تا روشنایی بنویس
نویسنده: احمد اخوت
ناشر: جهان کتاب
صفحهی ۱۶
#پادکست
#نوشتن
#نویسنده
@hibook🎙
📖#برشی_از_کتاب
«انسان در #کلمات نیست که بیان منحصر مییابد، بلکه انسان، در ناگفتههایش نهفته است که محرمترین شخص، شاید از ناگفتههایش او را بشناسد.
عاطفهی آدمی را میتوان در مویرگ ِچشمان ِاو هم بازیافت.»
📗 #آن_مادیان_سرخ_یال
✍🏻 #محمود_دولت_آبادی
@hibook📚
هنر مجاهد
سورهی مبارکهی «الاعلی» آیاتی دارد که این اواخر زیاد بهش فکر میکنم، وقتی که خدا میخواهد از آدم
یک بار، خیلی سال پیش در موردش نوشتم و اسمش را هم گذاشتم «مرحلهی اضمحلال تدریجی» فکر میکردم یک روزی دورهاش به پایان خواهد رسید، ولی حالا از دور که نگاه میکنم میبینم که خلاص شدن از این مرحله بدون کمک معجزهای امکانپذیر نبود، آن موقع خودم را در هیبت پرومته میدیدم، همانی که آتش را از خدایان دزدید و به انسانها هدیه داد، پرومتهی تنها و گرفتار در کوههای قفقاز که هر روز جگرش طعمهی عقاب میشود تصویر حماسی و شاعرانهی بود که برای تسکین دل خودم ساخته بودم، اما در واقع این هم نبود، #خدا این را بهتر از همه میدانست: بدبختی مثل یک زمین لمیزرع است، یک جایی مثل برزخ خودساخته که نه زندگی میکنی و نه میمیری.
#قرآن
#کلمات
@hibook🖋
هنر مجاهد
یک بار، خیلی سال پیش در موردش نوشتم و اسمش را هم گذاشتم «مرحلهی اضمحلال تدریجی» فکر میکردم یک رو
تعداد آیاتی که در قرآن در مورد ایوب نبی آمده است شش آیه است، در یکی از آیهها ایوب میگوید 《انی مسنی الضر》، این سخن ایوب را با سخن خدا که فرموده 《انا وجدناه صابرا》 منافی میدانند و مینویسند که شکایت از رنج نشان بیصبری است.
در یکی از جستجوهایم در مورد همین آیات نوشتهای خواندم که بدجور آتشم زد. نوشته میگوید: کرمهای زیادی داشتند بدن ایوب را میخوردند، یکی از کرمها بر زمین افتاد و جایش آرام گرفت و دیگر درد نداشت برای همین زبان ایوب به این حرفها چرخید و از بیدردی شکایت کرد. #کلمات مثل همیشه در انتقال مفاهیم ناتوانند، برای همین خیال میکنیم که ایوب دارد از درد شکایت میکند، در حالی که ایوب این بیدردی را نشان نادیده گرفته شدنش به حساب میآورد.
#صبر
#درد
#قرآن
#کلمات
@hibook🍃
هنر مجاهد
📖#برشی_از_کتاب بورخس همیشه از این پرسش که «فایدهی ادبیات چیست؟» برآشفته میشد. او این پرسش را اب
📚#معرفی_کتاب
📖#چرا_ادبیات
«چرا ادبیات؟» شامل سه مقاله از یوسا و یک مصاحبهی مفصل پیرامون دنیای کتابهاست. یوسا در یک جایی از مصاحبهاش جملهای را بیان میکند که به گمانم میتواند چکیدهی کتاب باشد، میگوید: «در آمریکای لاتین ما مطلقاً از پذیرش دنیای واقعی اجتناب کردهایم. همیشه مفتون کمال بودهایم و کمال در ادبیات و هنر میتواند واقعیت باشد، اما در سیاست هرگز.» در جای جای مختلف کتاب از عشقش به ادبیات حرف میزند و از تاثیرگذاریش. او ادبیات را فصل مشترک تجربیات آدمی میداند و معتقد است به واسطهی آن انسانها میتوانند یکدیگر را بهتر بشناسند و با یکدیگر گفتگو کنند.
کتاب را یک روزه خواندم، خواندنش باعث شد اشتیاقم برای خواندن کتابها، بیشتر شود، کتابیست که به عاشقان دنیای #کلمات به شدت توصیه اش خواهم کرد.
#چرا_ادبیات
#ماریو_بارگاس_یوسا
#عبدالله_کوثری
#انتشارات_لوح_فکر
@hibook🎙
📓#برشی_از_کتاب
«بعد از هیتلر، همهی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است. اما یک چیز نابود شدهی اساسی بود که هرکسی نمیفهمید و آن، خیانت هیتلر به کلمات بود. خیلی از #کلمات شریف، دیگر معنی خود را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند. عوض شده بودند. آشغال شده بودند. کلماتی مانند: آزادی، آگاهی، پیشرفت و عدالت ..»
🖋#هاینریشبل
📖#آدمکجابودی
@hibook📚
ابونواس شاعر معروف عرب، یک روز داشت به صورت ناشناس از کوچهای در بغداد میگذشت که دو نوجوان را میبیند که با یکدیگر در حال مشاعرهاند، یکی از آن دو این شعر ابونواس را میخواند:
الا فاسقنی خمرا و قل لی هی الخمر...
یعنی: ای ساقی! پس به من شراب بده و بگو که این شراب است...
آن دیگری از دوستش میپرسد چرا ابونواس در این شعر میگوید که به من بگو این شراب است؟
نوجوان پاسخ میدهد که در هنگام نوشیدن شراب، چشم آن را میبیند و دست، لمسش میکند و ذائقه، آن را میچشد و بینی، رایحهاش را استشمام میکند و فقط حس شنواییست که از شراب بهرهای نمیبرد و چون ابونواس میخواهد که با تمام وجودش یعنی با هر پنج حس خود از نوشیدن شراب لذت ببرد برای همین از ساقی میخواهد که به او بگوید که این، شراب است تا با شنیدن نام شراب، حس شنواییاش هم لذت ببرد.
میگویند ابونواس بعد از شنیدن این تفسیر به سوی نوجوان میرود و میگوید: آفرین به تو که شعر ابونواس را بهتر از خود او دریافتی.
اینها را نوشتم تا به اینجا برسم که خاصیت نوشتن همین است، نویسنده متنی مینویسد بدون این که قصد و غرضی داشته باشد، از زمان انتشار، وقتی این نوشته در اختیار خواننده قرار میگیرد، خواننده شروع میکند به تفسیر آن و خواندن نوشته از زاویهی دید خودش، یکی از قسمتهای سخت و زیبا و در عین حال ترسناک نویسندگی همین است: برداشت و تفسیر کلمات در درجهی اول اهمیت قرار میگیرد. خواننده از زمانی که متن را در دست میگیرد، نویسنده را حذف میکند و خودش را جایگزین او میکند، هیچ نویسندهای نمیتواند از سرانجام #کلمات خودش آگاه باشد.
#نوشتن
#کلمات
@hibook📖
خیابانی در اورشلیم هست به نام «طریق الآلام»، معنایش میشود راه اندوه. میگویند مسیح، صلیب بر دوش، این مسیر را طی کرد تا به جایی که از آنجا به آسمان عروج کرد برسد. هر انسانی باید یک روز رنجهایش را همانند مسیح، تنهایی به دوش بکشد و قدم در راه اندوه بگذارد تا شاید بتواند به رستگاری برسد.
#اندوه
#کلمات
@hibook
هیولای #رمان فرانکشتاین (نوشتهی مری شلی) وقتی میبیند نمیتواند با ظاهر هیولاییاش با دیگران ارتباط برقرار کند، از نابینایی دولیسی استفاده میکند و تصمیم میگیرد نسخهای دیگر از خودش تألیف کند. به کمک زبان شیوایش شروع میکند به حرف زدن با پیرمرد نابینا و ریز ریز متن جدیدی از خود بافتن و ساختن.
کاری که ما صبح تا شب توی شبکههای اجتماعی که از مخاطبمان قدرت بینایی را گرفتند میکنیم؛ تألیف نسخهی جدیدی از خود. پنهان کردن #هیولایی که هستیم پشت #کلمات...
@hibook