eitaa logo
هنر مجاهد
2.7هزار دنبال‌کننده
179 عکس
54 ویدیو
6 فایل
شیخ حسین مجاهد • مدرک سطح چهار حوزه علمیه • کارشناس ارشد فیلمنامه نویسی • مولف ۱۴ کتاب تفسیری و داستانی • برگزیده ۱۶ جشنواره ادبی و هنری • کارشناس رسمی صداوسیما • معلم شاید دیر و اندک ولی به قدر توان پاسخ میدم @Salamrafigh1
مشاهده در ایتا
دانلود
کافکا در ۱۹۲۰ آرزو میکنه نگرشی رو پیدا کنه که در اون زندگی، در حالی که فراز و نشیب‌های طبیعی و ناب خودش رو حفظ کرده، در عین حال و با همون وضوح، یک هیچ، یک رؤیا و یک پرسه‌زدن بی‌فرجام بنظر بیاد، کافکایی که از شغلش و شهرش پراگ به یک اندازه متنفر بود، اما هیچ‌کدومشون رو ترک نمی‌کرد، کافکایی که بارها عاشق شد، بارها نامزد کرد و هربار خودش به تموم اون‌ رابطه‌ها پایان داد، کافکایی که همیشه اولین صفت خودش رو ترسی تاریخی معرفی می‌کرد، در نهایت به آرزویی که داشت رسید، علی‌رغم همه‌ی مخالفت‌ها پراگ رو ترک کرد، نویسند‌ه‌ای تمام‌وقت شد و رابطه‌ی پایداری رو با دختر جوانی به اسم دورا شروع کرد و ادامه‌ش داد... وَ حتی به گفته‌ی دوستش برود، حال جسمانیش هم رو به بهبود گذاشت، مردی که تمام عمر همه‌چیز رو خیالی می‌دونست و تنها حقیقت در دسترس رو کوبیدن مداوم سر به دیوار سلولی بی در و پنجره، بالاخره روزگاری میرسه که می‌نویسه؛ « تسلای خاطر این باید باشه که چه بخوای و چه نخوای اتفاقی در راهه و بالاتر از این تسلا اینه که برای ضعیف‌ترین آدم‌ها هم بالاخره راه‌هایی هست. » @hibook🌱
DialogueBoxDialogueBox - Episode 62.mp3
زمان: حجم: 45.71M
پیشینیان ما گفته‌اند اگر بخواهند به کسی نفرین کنند آرزو می‌کنند شود. عرق‌ریزیِ تمام است این؛ روحی و جسمی هر دو. این را نفرین می‌دانستند زیرا به گفته‌ی سقراط خدایان انسانِ نویسا را محکوم به این کردند که در اعماق دخمه‌ای در کنج تاریکی زندگی کند. بعد به او گفتند حالا اگر می‌خواهی از این سیاهی بیرون آیی باید به کمک خود را نجات دهی. بنویس تا بیرون آیی، تا رها شوی. فقط نوشتن ممکن است تو را رهایی دهد. اما بدبختی این است که همیشه خواستن توانستن نیست. بر سر راه نویسنده شیاطین متعددی کمین کرده‌اند تا او را فلج کنند و نگذارند به راهش ادامه دهد. ترسناک‌ترین این‌ها اختلال (و یا شاید بیماری) انسداد نوشتن و وحشت از صفحه‌ی سفید است. مشکل ویرانگری که نویسندگان زیادی را از پا درآورده و باعث شده نویسندگی را کنار بگذارند. عنوان کتاب: تا روشنایی بنویس نویسنده: احمد اخوت ناشر: جهان کتاب صفحه‌ی ۱۶ @hibook🎙
ابونواس شاعر معروف عرب، یک روز داشت به صورت ناشناس از کوچه‌ای در بغداد می‌گذشت که دو نوجوان را می‌بیند که با یکدیگر در حال مشاعره‌اند، یکی از آن دو این شعر ابونواس را می‌خواند: الا فاسقنی خمرا و قل لی هی الخمر... یعنی: ای ساقی! پس به من شراب بده و بگو که این شراب است... آن دیگری از دوستش می‌پرسد چرا ابونواس در این شعر می‌گوید که به من بگو این شراب است؟ نوجوان پاسخ می‌دهد که در هنگام نوشیدن شراب، چشم آن را می‌بیند و دست، لمسش می‌کند و ذائقه، آن را می‌چشد و بینی، رایحه‌اش را استشمام می‌کند و فقط حس شنوایی‌ست که از شراب بهره‌ای نمی‌برد و چون ابونواس می‌خواهد که با تمام وجودش یعنی با هر پنج حس خود از نوشیدن شراب لذت ببرد برای همین از ساقی می‌خواهد که به او بگوید که این، شراب است تا با شنیدن نام شراب، حس شنوایی‌اش هم لذت ببرد. می‌گویند ابونواس بعد از شنیدن این تفسیر به سوی نوجوان می‌رود و می‌گوید: آفرین به تو که شعر ابونواس را بهتر از خود او دریافتی. اینها را نوشتم تا به اینجا برسم که خاصیت نوشتن همین است، نویسنده متنی می‌نویسد بدون این که قصد و غرضی داشته باشد، از زمان انتشار، وقتی این نوشته در اختیار خواننده قرار می‌گیرد، خواننده شروع می‌کند به تفسیر آن و خواندن نوشته از زاویه‌ی دید خودش، یکی از قسمتهای سخت و زیبا و در عین حال ترسناک نویسندگی همین است: برداشت و تفسیر کلمات در درجه‌ی اول اهمیت قرار می‌گیرد. خواننده از زمانی که متن را در دست می‌گیرد، نویسنده را حذف می‌کند و خودش را جایگزین او می‌کند، هیچ نویسنده‌ای نمی‌تواند از سرانجام خودش آگاه باشد. @hibook📖
«نوشتن راهی است برای نجات دادن زندگی، برای شکل و معنی بخشیدن به آن. چیزی را که پنهان کرده‌ایم آشکار می‌کند، چیزی را که نادیده گرفته‌ایم، یا نصفه و نیمه به یاد می‌آوریم، یا انکارش کرده‌ایم نبش قبر می‌کند. یک شیوه‌ی تسخیر است، محکم نگه داشتن، ولی از سوی دیگر، شکلی از حقیقت، و رهایی هم هست.» جومپا لاهیری در نقد داستان بندها نوشته‌ی دومنیکو استارنونه، ترجمه‌ی امیرمهدی حقیقت، نشر چشمه، صفحه‌ی ۱۶۲ @hibook
فرانتس کافکا در دسامبر ۱۹۱۲ خطاب به فلیسه می‌نویسد؛ «فردا دوباره شروع به نوشتن می‌کنم. می‌خواهم با تمام قوا به درونش بتازم. وقتی نمی‌نویسم، احساس می‌کنم با دست‌هایی انعطاف‌ناپذیر از زندگی بیرون رانده می‌شوم.»؛ @hibook🖊