eitaa logo
هنر مجاهد
2.8هزار دنبال‌کننده
179 عکس
54 ویدیو
6 فایل
شیخ حسین مجاهد • مدرک سطح چهار حوزه علمیه • کارشناس ارشد فیلمنامه نویسی • مولف ۱۴ کتاب تفسیری و داستانی • برگزیده ۱۶ جشنواره ادبی و هنری • کارشناس رسمی صداوسیما • معلم شاید دیر و اندک ولی به قدر توان پاسخ میدم @Salamrafigh1
مشاهده در ایتا
دانلود
DialogueBox - Episode 46.mp3
20.58M
من، پناهنده‌ی فلسطینی- سوری- سوئدی، شلوار جین مارک لیوایز پام می‌کنم که ابتکار مهاجری‌ست یهودی، اهل آلمان در سان فرانسیسکو و دوربینم را پر از عکس می‌کنم چنان‌که زن کشاورزِ روس سطل می‌گذارد زیر گاوش و از شیر پُرَش می‌کند؛ سرم را به نشانه‌ی تصدیق تکان می‌دهم مثل کسی که درس را فهمیده است، درس جنگ را. من، فلسطینی پخش و پلا بر چند قتل عامم. لخت‌ و سلیت ایستاده‌ام این‌جا و زور می‌زنم شعرم را بکشم روی تنم بلکه زخمهام را بپوشاند. @hibook
«زندگی مادامی که تو را تحلیل می‌برد زیباست. وقتی هجوم می‌آورد به درون تو، وقتی که نابودت می‌کند، آن‌وقت است که زندگی باشکوه است. بهترین کار این است که بخروشی، مثل آتشی با زبانه‌ای محشر، داغ و ملتهب تا آخرین ذره. وقتی آتشی اندک می‌افروزی و در سوخت صرفه‌جویی می‌کنی، آن‌وقت است که زندگی بی‌ارزش می‌شود.» @hibook
در بدترین روزها و شرایط، ادبیات رو دارم. چیزی که درست همون‌طوری که نیل گیمن راجع به حمام گرم بعد از یک ساعت گیر کردن در سیل و سرما می‌نویسه «زندگی و گرما رو به استخون‌هات برمی‌گردونه.» یا همون‌طور که کامو می‌گه مثل «آفتاب هست که استخوان‌های ما را گرم می‌کند.» قدردانم. هربار کتابی رو ورق می‌زنم، هربار شعری رو زیر لب زمزمه می‌کنم، هربار که چیزی من رو یاد یک قطعه، یک داستان، یک جمله از یک نویسنده می‌ندازه، قدردانم. متشکرم، ادبیات! ممنونم، انسان‌ها! @hibook
«فکر کردم: دارم می‌میرم. و با این فکر مصمم شدم که زنده بمانم.» @hibook
4_5902113319082265861.m4a
10.62M
پایان فصل نخست: تا ص 40 📚 و مائده های تازه 📝 @hibook این قسمت یکی از زیباترین قسمت هاست♥️حتما تا آخر گوش کنین... 3⃣
نیکوترین اندرزِ من این است: «تا آنجا که ممکن است بارِ بشر را به دوش گرفتن.» @hibook
مهدی (مهدی فخیم زاده) : این حرفا چیه آقا؟ این فضولی ها به ما نیومده. بابام همیشه می‌گفت آدام نباس پاشو از گلیمش درازتر کنه. گلی خانوم خوشگله، سواد داره معلومات داره، کارمنده، ماهی چند هزار تومن حقوق می گیره. ولی ما چی؟ ما که یه آبدارچی بدبخت بیچاره که بیشتر نیستیم. خوشگلم که نیستیم، سواد موادم که نداریم، یعنی بی سوادیم، کوریم. حقوق درست و حسابی هم که نمیگیریم. خب پس چه جوری؟ درسته که ما فهم و شعور حسابی نداریم ولی دیوونه که نیستیم خودمون می فهمیم که لیاقت گلی خانوم رو نداریم. حالا یه غلطی کرده بودیم عاشق شده بودیم دست خودمون که نبود. @hibook
چنان وحشتناکی احساس می‌کردم که خیال خودکشی به سرم زد. چیزی که جلویم را گرفت، این بود که هیچ‌کس، مطلقاً هیچ‌کس، از مرگم متاثر نخواهد شد و من در خیلی تنهاتر از زندگی خواهم بود. @hibook
آدم باید همیشه یه کسی رو توی این زندگی کوفتی داشته باشه که بتونه بابهونه و بی بهونه جلوش گریه کنه ...! @hibook
زندگی تنها سایه‌ای است گذرا؛ بازیگری بینواست که ساعتی بر صحنه می‌خرامد و به شور و هیجان می‌آید و سپس دیگر آوایی به گوش نمی‌رسد: افسانه‌ای است خشم‌آلود و پر‌خروش که ابلهی حکایت می‌کند و هیچ معنی ندارد. 📕 ✍🏼 @hibook
سکوت کرده بودم تا حرفش را بزند تا کمی آرام بشود. البته این سکوت کردن به‌وقت درددل را هم از خود موتاجان یاد گرفته بودم، کاری که اکثر آدم‌ها نمی‌فهمند که وقتی یک نفر دلش می‌خواهد دردِدل کند یاد حرف‌های خودشان نیفتند و اجازه بدهند طرف مقابل راحت حرف بزند. به‌قول موتاجان، حرف زدن خیلی چیز مهمی است؛ آدم اگر حرف نزند، خودش هم نمی‌فهمد چه مرگش است، اما کلاً آدم باید خیلی خوش‌اقبال باشد که مخاطبش ارزش سکوت را درک کند. ✍🏼 📕 @hibook
4_5915682379195747663.m4a
18.79M
🪴جرعه ای از کتاب: ناتانائیل، کاش هیچ انتظاری در وجودت حتی رنگ هوس به خود نگیرد، بلکه تنها آمادگی برای "پذیرش" باشد. منتظر هر آن چه به سویت می‌آید باش و جز آن چه به سویت می‌آید، آرزو مکن☄ بدان که در لحظه لحظه‌ی روز می‌توانی خدا را به تمامی در تملکِ خویش داشته باشی. تملک خدا یعنی دیدن او، اما کسی به او نمی نگرد. ناتانائیل تنها خداست که نمی توان در انتظارش بود. در انتظارِ خدا بودن، ناتانائیل، یعنی در نیافتنِ این که او را هم اکنون در وجود خود داری! تمایزی میان خدا و خوشبختی قائل مشو و همه‌ی خوشبختی خود را در همین دم قرار بده. به شامگاه چنان بنگر که گویی روز بایستی در آن فرو میرد؛ و به بامدادِ پگاه چنان که گویی همه چیز در آن زاده می شود. نگرش تو باید هر لحظه نو شود. 📚مائده های زمینی @hiook با ما بشنوید🤍 4⃣