هنر مجاهد
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت #حافظ @hibook🌱
نینا گاگن تورن شاعر بود، مثل همهی آدمهای زمان استالین طعم اردوگاه کار اجباری را چشید، در خاطراتش شرح میدهد که چگونه با پناه بردن به #کلمات و #شعر و ریتم توانسته زندان و سالهای سخت اردوگاه را تاب بیاورد: «شعر در زندان تبدیل به ضرورت میشود. شعر مشاعرمان را به موقع هماهنگ میکند... فرد زندانی با اِعمال تسلط بر زمان و مکان میتواند از زندان پربکشد به اوج. زندانیانی که در ذهنهایشان آنقدر غور میکنند تا به سطح ریتم [شعر] میرسند و سپس خودشان را به امواج آن میسپارند، هرگز دیوانه نخواهند شد... شعر، مثل اوراد جادوگران شمن، فرد را به قلمروی آسمان هفتم رهنمون می کند...»
این است قدرت نجاتبخش #کلمات.
#شعر
@hibook🖋
📘#برشی_از_کتاب
این روزها دیگر هیچکس مثل صد سال پیش کتاب نمیخواند. جزوههای حکومتی و پروست، مزخرفات احساساتبرانگیز آمریکایی و جویس موقع مصرف اثر یکسانی دارند. این سیرابی انباشته از حروف سیاه بلعیده میشود و بعد بلافاصله دفع میشود. هیچکس به خاطر پایان غمانگیز یک رمان یک گلوله در مغز خودش شلیک نمیکند. قاعده این است که معمولا رمان را حتی یک روز بعد هم به یاد نمیآورند.
محشر صغرا
نوشتهی تادئوش کونویتسکی
ترجمهی فروغ پوریاوری
نشر ثالث
صفحهی ۱۱۵
@hibook📚
پیرمرد در یکی از نامههایش از هِکاتو، فیلسوف محبوبش، یاد میکند.
میگوید «میپرسی امروز چه پیشرفتی حاصل کردهام؟ کمکم دارم به دوستی برای خویش بدل میشوم». [amicus esse mihi coepi]
نمیگوید امروز معروفتر شدم یا راحتتر خوابیدم یا بحرانی را به خوبی از سر گذراندم یا مالی افزودم. حرفش خیلی سادهتر از اینهاست. با خودش مهربانتر شده. در ادامه میگوید: «چنین آدمی هرگز تنها نیست. کلامم را باور کن که او دوستیست برای همهی ابناء بشر.» حرفش این است که آدمی که در تنهاییِ خاموشِ خود با خویشتن مهربان است با دیگران هم بیشتر قادر به همدلیست.
#نامهها
#مهربانی
@hibook🌱
#معرفی_کتاب
#کتاب_کفخیابون
#محمدرضاحدادپورجهرمی
#انتشاراتمولف
بعد از اینکه خواندن کتاب تمام شد هم خوشحال بودم و هم ناراحت. ناراحت اینکه تمام شد و خوشحال از اینکه خیلی چیز های دیگر فهمیدم...!
تصویر هایی که از فداکاری نیروهای امنیتی در ذهنم مانده بود یک سؤال بزرگ برایم ایجاد میکرد:چه چیزی باعث به وجود آمدن این شجاعت، به جان خریدن سختی ها و فدا کردن جان در این راه شده است؟ این چه رازی ست؟!
وقتی زندگی شهدا را در ذهنم مرور کردم، در زندگی همه شان یک نقطه اشتراک بود.عشق #امیرالمؤمنین. نمی شد همین طور ساده از کنار این نقطه اشتراک رد شد. دست به قلم شدم:
«عشق علی چه بر سر دل ها می آورد؟!
من در تحیرم به خدا از امام خویش!
محبوب جن و انس و ملک گشته است او
مدهوش این بشر شده ام بیشتر ز پیش
در دین آسمانی ما بر علی قسم
عشق علی ست مقصد و مقصود و اصل کیش
وصفش ز دست هیچ کسی بر نیامده
من در تحیرم به خدا از امام خویش...»
#امیرحسین_پورعزیز
@hibook🖋
📘#برشی_از_کتاب
بسکه وعده شنیدیم، وعدهدونمون دراومد.
هر چه بیشتر فلاکت میکشیم بیشتر به اون دنیا حوالهمون میدن ...
📕 #همسایهها
✍🏻 #احمدمحمود
@hibook✍️
من ضرر کردم و تو معتمدِبازاری
بارِ ما را نخریدند، توبرمیداری..؟!
#امامرضایدلم🖤
#شهادت_امام_رضا
@hibook🌱
جملهای خواندم از کتاب دلکورِ اسماعیل فصیح، میگفت: «برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه، یک ثانیه، کافی است!»
به این فکر میکنم چه مقدار از بریدنم از آدمهای اطرافم به خاطر ثانیهای ناراحتی بوده؟ چند باری به این دلیل توسط دیگران وانهاده شده بودم و طرد شده بودم؟ دیدم از شمارش خارج است، بعدش چه مانده؟ حسرتی دائمی در نبود دوستی که دیگر نیست، در حال عزاداری برای رابطهای از دست رفته یا فقدان یک حفرهی بزرگ در دل، یک چیزی مثل حزن دائمی که اورهان پاموک برای توصیف استانبول به کار میبرد.
نام سرخپوستیام باید میشد سوگوار دائما حزین که سوار بر اسب مردهاش دارد با صدای پیتکو پیتکو جیم میزند و دورتر میشود...
#کتابدلِکور
#اسماعیلفصیح
@hibook🖋
📖#برشی_از_کتاب
تا اینجا هم آقایی کردهای که با آن همه خبط و خطا، تشتک دلمان را برنداشتهای و تشت رسواییمان را روی بام نگه داشتهای. و الّا با این توبههای آبدوغخیاری ما که عینهو کِش تنبان حاجی، دم به دقیقه باید سفتش کنیم، هر که بود صبردانش خالی میشد.
📓#کتاب_گچپژ
🖋#محسنرضوانی
@hibook📚