بسم الله الرحمن الرحیم
یک:
سلام، ذجاجی هستم خوشحالم از اینکه در جمع شما حضور دارم.
.
ببخشید یه سوال داشتم، محتواها رو چه روزی باید ارسال کنیم؟
.
شما اسم کوچیکتون چی بود؟
.
چه جالب؟ اهل جنوبید؟
.
آخی ، کجای تهرانید؟
.
اتفاقا من هم خیلی دلم میخواد یه بار بیام اهواز.
.
خانم شیرین بیگی الان تبریز هوا چه جوریه؟
.
خانم موسوی جان شما به دریا نزدیکید یا دور؟
.
ببخشید خانم کریمی ، من هی شما رو با خانم کریمان اشتباه میگیرم.
.
خانم اکبر نیا چه اسم با مزه ای دارید.
.
میشه آدرس اینستاگرام تون رو بدین خانم رحمانی؟
.
از محفل چه خبر خانم علیپور؟
.
.خانم نوروزی خیلی دوست دارم زودتر کتابتون رو بخونم.
.
دو:
حدییییث سر جدت اینقدر به واژه های من گیر نده.
کوووثرر میزنمتاااا یکم کمتر حرف بزن تو ویس خب.
طاهره اون خورشته که کدو داشت زود آماده میشد رو یادم میدی؟
مرضیه کم منبر برو برا من، من خودم آخوووندم.
زینب این بچه رو تا چند ماهگی باید باد گلوشو بگیرم ؟
هدی من میخوام همه جا تو رو با خودم ببرم، چون با کریمان کارها دشوار نیست:))
نفیسه کوفته تبریزی وسطش تخم مرغ داره؟
فاطمه امشب رفتی حرم دعام نکنی خودت می دونی ، فهمیدی؟؟؟؟
راضیهههه اومدی تهران کتابت رو برام بیار بهم اهدا کن دیگه:))
میثاق یه آماری میخوام برام درمیاری؟
ریحانه خانوووم حواسم بهت هستاا زیر آبی میری هی.
فاطمه مراقب خودت باش دیگه، من اگه نزدیک بودم میومدم پیشت.
مهدیه جان شما سلطان قلبهایی:)
زهرا پا میشم میام کتکت میزنم هم خودت راحت شی هم من.
مبارکههه ، دست هادی ، هانی رو بگیر خب بیار اینجا دیگه اه، لوووس.
فایزه بخداا اگه این پتو قلاب بافیه رو برام نمیفرستادی بچم یخ میزد:))
.
.
سه:
من آدم ارتباط مجازی نبودم، آدم صمیمیت مجازی نبودم، من اصلا مجازی ای نبودم.
نمیدانم چه شد ؟؟ نفهمیدم، به خودم آمدم دیدم دلم دارد برای دوستان ندیده ام تنگ میشود....
نفهمیدم چه اتفاقی افتاد که بعد از یکسال، منِ خشکِ یخِ، با غریبه ارتباط نگیر و قفل، حالا دلم برای تک تکشان میتپد و تنگ میشود و دوستشان دارم.
این خاصیت هم رویا بودن است یا شاید هم مبنا بودن.
پارسال دقیقا همچین روزی خانواده ما سومی ها تشکیل شد.
حرف بیشتری ندارم.
خدا برایم حفظتان کند و برایتان حفظم کند😅
و به قول کوثر:
تمااام
#ما_یک_خانوادهایم
#هم_رویاییم
#هم_مبنا
@hiyaam