eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴خطر بد زبانی ✍یکی از بانوان مسلمان، روزها را روزه می‌گرفت و شبها را در نماز و عبادت به سر می‌برد. اما بد اخلاق بود و با زبانش همسایگان خود را اذیت می‌کرد. شخصی در محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این بانو تعریف کرد که او اهل نماز و روزه است و تنها یک عیب دارد و آن این است که بد اخلاق است و با زبانش همسایگان را می‌رنجاند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: « لا خیر فیها هی من أهل النار»: در آن زن هیچ خبری نیست، او اهل جهنم است. 📚بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۹۳. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🌿 داستان روح الامین و مرد بت پرست 🧚‍♂روح الامین روزی از پیشگاه خدا بانگ لبیک شنید. نمیدانست کدام بندهٔ مخلص، او را خوانده است. در زمین و آسمان گشت تا او را بیابد، اما پیدایش نکرد. رو به سوی خدا آورد و گفت: راهی نما تا او را بیابم. حضرت حق : به روم به فلان دير برو و بنگر۔ جبرئیل به آن دیر رفت و دید مردی به پای بتی افتاده و با حالی زار و با اخلاص تمام بت را صدا میزند. برگشت و به خدا گفت: چگونه است که این مرد در دیر از بت یاری میجوید و تو پاسخش میدهی ؟ حضرت حق: او از راه راست دورافتاده است به غلط بت را صدا میکند؛ ولی میدانم که در قلب او چیست و در باطن چه میخواهد؟ او جز من کسی را ندارد. اکنون زبانش را هم به راه می آورم. جبرئیل شنید که آن بت پرست زبانش هم به خدا خدا، گشوده شد. پس ای مرغ ناتوان و نومید،بدان که درگاه او بارگاه نیازمندی است. نه همه زهد مسلم میخرند "هیچ" بر درگاه او، هم، میخرند داستانها و پیامهای عطار در منطق الطیر و الهی نامه دکتر حشمت الله ریاضی به کوشش : حبیب الله پاک گوهر ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
امام صادق (ع) فرمود: علی بن الحسین زین العابدین هر گاه ماه مبارک رمضان میشد، غلامان و کنیزان خود را در موارد مخالفت و سرپیچی تأدیب نمی کرد، هر چه از آنها سر میزد در دفتری با قید تاریخ یادداشت می‌کرد، تا شب آخر ماه در آن شب همه را گرد خود جمع میکرد و از روی یادداشت به هر یک از آنها که سرپیچی کرده بودند می‌فرمود: در فلان روز و فلان ساعت فلان کار را نکردی من به تو چیزی نگفتم و آن غلام یا کنیز اعتراف می‌کرد. وقتی از همه اقرار میگرفت در وسط آنها می‌ایستاد و می‌فرمود: آنچه میگویم با صدای بلند بگویید: «یا علی بن الحسین إن ربک قد أحصی علیک کل ما أحصیت علینا و لدیه کتاب ینطق علیک بالحق لایغادر صغیرة ولا کبیرة مما أتیت و عملت»؛ ای علی بن الحسین! پروردگارت آنچه کرده ای ثبت و ضبط نموده و همان طوری که تو کردار ما را ثبت کردی نزد او نوشته ای است که گواهی کردار گذشته ی تو است، هیچ عمل کوچک و بزرگی از تو یافت نمی شود که در آن دفتر نباشد، پس ما را عفو فرما و ببخش چنانچه امیدواری خدای توانا تو را ببخشد. به یاد آور هنگامی را که با خواری در پیشگاه عدل الهی می‌ایستی. آن خدایی که به اندازه ی دانه ی خردلی ستم روا نمیدارد، همان مقدار را در روز واپسین به حساب می‌آورد. آن گاه به غلامان می‌فرمود: من از شما گذشتم. آیا شما هم مرا بخشیدید و از کوتاهی‌هایی که نسبت به شما کرده‌ام چشم پوشی کردید؟ من مالکی بد و پست و ستمگرم؛ ولی در تحت قدرت ملکی دادگر و بخشاینده و با فضل و احسانم. غلامان عرض میکردند: آقای ما! با این که هرگز به ما بدی نکرده ای تو را بخشیدیم، سپس می‌فرمود بگویید: «اللهم أعف عن علی بن الحسین کما عفا عنا فأعتقه من النار کما أعتق رقابنا من الرق»؛ خدایا! از علی بن الحسین بگذر چنانچه از ما گذشت و او را از آتش جهنم آزاد کن همان طور که ما را از بندگی آزاد کرد. آن گاه در روز عید فطر به همه ی آنها مقدار زیادی که از مردم بی نیاز باشند مال میداد و مرخص می‌کرد. هر سال آخر ماه حدود بیست نفر کم یا بیشتر از غلامان و کنیزان خود را آزاد می‌کرد. 📙پند تاریخ 1110109/2 ؛ به نقل از: بحار الأنوار 22/11 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه 🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
🌹 روزی مردی بغدادی از بهلول پرسید: جناب بهلول من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد: آهن و پنبه. آن مرد با سرمایه خود مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود و پس از چند ماه فروخت و سود فراوانی برد و ثروتمند شد. مدتی بعد آن مرد باز هم به بهلول برخورد؛ این بار به او گفت: «بهلولِ دیوانه» من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این بار گفت پیاز و هندوانه بخر. آن مرد این بار با تمام سرمایه خود پیاز و هندوانه خرید و انبار نمود؛ پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه‌های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوانی کرد. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت بار اول که با تو مشورت نمودم، گفتی آهن بخر و پنبه ، که سود زیادی بردم؛ ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود که کردی؟ تمام سرمایه من از بین رفت! بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول مرا صدا زدی آقای شیخ بهلول! و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم؛ ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم. مرد از رفتار و بی‌ادبی که در زمان پولدار بودن داشت خجل شد و رفت. از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ‌ماند از لطف رب ! بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد ...! ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💚مهمان امام حسین (علیه السلام) : شیخ رجبعلی خیاط می فرمود : در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر. شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود. به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت. از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی. 📚کشکول کشمیری ، صفحه 123 ‌ ‌ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💠مرحوم حاج محمدعلی فشندی تهرانی که چندین تشرف به محضر ولی عصر(عج) شامل حالش شده بود، می گوید: «در مسجد جمکران اعمال را به جا آوردم و با همسرم می آمدم. دیدم آقایی نورانی وارد صحن شدند و قصد دارند به طرف مسجد بروند. گفتم این سید در این هوای گرم تابستان از راه رسیده و تشنه است. ظرف آبی به دست ایشان دادم تا بنوشند. آن سید پس از نوشیدن آب ظرف را پس دادند. من گفتم: «آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرجش نزدیک گردد». آن سید فرمودند: «شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی ما را نمی خواهند، اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما میرسد». این را فرمودند و تا نگاه کردم آقا را ندیدم. فهمیدم وجود مبارک امام زمان(عج) را زیارت کرده ام و آن حضرت شیعیان را امر به دعا برای فرج نموده اند». 📙مفاتیح الجنان؛ دعای افتتاح. احمد قاضی زاهدی؛ شیفتگان حضرت مهدی عا؛ ج 1، ص 155. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🌹 در قوم بنی اسرائیل قحطی آمد و مردم چاره‌ای ندیدند جز آن که به خدا روی آورند و از او باران بخواهند. چند بار نماز خواندند و از خدا باران خواستند اما هیچ ابری در آسمان پدیدار نشد و حضرت موسی(علیه السلام) علت را از خداوند جویا شد. وحی آمد که : "ای موسی! در میان شما، سخن چینی است که دعای شما را باطل می کند و تا او در میان شماست، دعای تان را اجابت نخواهم کرد." موسی(علیه السلام) گفت: "بارخدایا! او را به ما بشناسان تا از میان خویش بیرون افکنیم." باز وحی آمد که: "ای موسی! من، دشمن سخن چینی هستم. آن گاه، خود سخن چینی کنم و عیب کسی را به تو بگویم؟!" موسی(علیه السلام) گفت: " پس تکلیف چیست؟" وحی آمد: "همه باید توبه کنند." چون همه از سخن چینی توبه کردند، خداوند، باران فرستاد. 📙(کیمیای سعادت/جلد۲) ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✍مرحوم عبد الکریم حامد می فرمود: «شخصی در مجالس سیدالشهدا (علیه‌السلام) خدمت می کرد و زیر لب این شعر را می خواند:« حسین دارم چه غم دارم؟!» شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل گفت : سید الشهدا به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم ها و غم های قیامت نجات خواهد داد. پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین (علیه السلام ) به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ رجبعلی می گفت: با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین(علیه السلام ) به فرشته ای امر می کند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود: شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم! از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد.» ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زني شوهرش مُرد. براي اينكه خدمتی به شوهر كرده باشد شبهای جمعه غذایی تدارک می كرد و به وسيله فرزند يتيم خود به خانه فقرا می فرستاد. طفل بيچاره با اينكه گرسنه بود ، غذا را از مادر می گرفت و به فقرا مي رساند و خود با شكم گرسنه به خانه بر می گشت و می خوابيد! تا اينكه شبي كاسه صبرش لبريز شد و در راه غذا را خودش خورد و با شكم سير به خانه برگشت و آسوده خوابيد! آن شب زن شوهر خود را در خواب ديد كه به او می گفت : تنها غذای امشب به من رسيد . زن از خواب بيدار شد و با كمال شگفتی از فرزندش پرسيد شبهای جمعه گذشته و ديشب غذا را كجا می بردی و به كی می دادي ؟ من ديشب پدرت را خواب ديدم كه مي گفت تنها غذای ديشب به او رسيده است .طفل راستش را گفت كه شبهای جمعه غذا را به خانه فقرا مي بردم ، ولي ديشب چون زياد گرسنه بودم ، خودم خوردم و آسوده خوابيدم . زن دانست بهترين خدمت به شوهر اين است كه يتيم او را سير نگهدارد و از اينجاست كه در حديث است كه صدقه صحيح نيست در حالی كه خويشاوندان خودت محتاج و نيازمند باشند.. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘