🔻خطرات زبان
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود به خطرات زبان اشاره كرده مى فرمايد: «زبان درنده اى است كه اگر رهايش كنى به تو آسيب مى رساند و تو را مى دَرَد»; (اللِّسَانُ سَبُعٌ، إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ).
شك نيست كه يكى از بزرگترين افتخارات انسان نطق و بيان است كه به وسيله زبان انجام مى گيرد و به واسطه آن بر تمام جانداران ترجيح دارد به همين دليل خدا در سوره «الرحمن» كه سوره شرح نعمت هاى الهى است بعد از آفرينش انسان به نعمت نطق و بيان اشاره مى كند و مى فرمايد: (الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الاِْنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ) و قسمت عمده علوم و دانش ها از طريق زبان از نسلى به نسل بعد منتقل شده و دامنه تمدن انسان را گسترش داده است و اگر زبان نبود انسان همچون حيوانى بود.
نعمت ها هر چه بزرگ تر باشد چنانچه از آن به طرز بدى استفاده شود خطراتش عظيم تر است. هيچ عضوى از اعضاى انسان به اندازه زبان بى قيدوبند خطرناك نيست به طورى كه گاه مى شود يك جمله آتش جنگى را مى افروزد و سبب ريختن خون ها و هتك نواميس و از بين رفتن آرامش و امنيت جامعه مى گردد، لذا در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه خداوند زبان را عذابى مى كند كه هيچ يك از اعضاى بدن را با آن عذاب نمى كند. زبان عرضه مى دارد اى پروردگار تو مرا مجازاتى كردى كه هيچ چيز را با آن مجازات نكردى خداوند به او مى فرمايد: «خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشارِقَ الاْرْضِ وَمَغارِبَها، فَسَفَكَ بِها الدَّمُ الْحَرامُ وَانْتَهَبَ بِهَا الْمالُ الْحَرامُ وَانْتَهَكَ بِهَا الْفَرجُ الْحَرامُ، وَعِزَّتى وَجَلالى لاَُعَذَّبَنَّكَ بِعَذاب لا أُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنْ جَوارِحِكَ; سخنى از تو خارج شد و به شرق و غرب زمين رسيد و به سبب آن خون بيگناهان ريخته شد و اموال مردم غارت گرديد و نواميس مردم بر باد رفت به عزت و جلالم سوگند تو را مجازاتى مى كنم كه هيچ يك از اعضا را با آن مجازات نخواهم كرد».
قبلاً نيز گفته ايم كه قسمت مهمى از گناهان كبيره و خطرناك (حدود سى گناه) با زبان انجام مى شود. زبانى خالى از قيد و بند و بدون مانع و قانع در حالى كه اين زبان مى تواند بهترين وسيله خير و سعادت باشد.
به همين دليل در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم كه ابوذر(رحمه الله) مى گفت: «يا مُبْتَغِي الْعِلْمِ إنَّ هذا اللِّسانَ مِفْتاحُ خَيْر وَمِفْتاحُ شَر فَاخْتِمْ عَلى لِسانِكَ كَما تَخْتِمُ عَلى ذَهَبِكَ وَوَرَقِكَ; اى طالب علم اين زبان كليد خير و شر است، بنابراين بر زبانت قفل بزن.
@hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹
مرحوم (شیخ مرتضی انصاری) با برادر خود از کاشان به مشهد مقدس مسافرت نمود، پس از آن به تهران آمد، در مدرسه مادرشاه در حجره یکی از طلاب منزل گرفت.
روزی شیخ به همان محصّل مختصر پولی داد تا نان خریداری کند، وقتی برگشت شیخ دید حلوا هم گرفته و بر روی نان گذاشته است.
به او گفت: پول حلوا را از کجا میآوری؟ گفت: به عنوان قرض گرفتم. شیخ فقط آنچه از نان، حلوائی نبود برداشت و فرمود: من یقین ندارم برای اداء قرض زنده باشم.
روزی همان طلبه پس از سالها به نجف آمده بود و خدمت شیخ عرض کرد: چه عملی انجام دادید که به این مقام رسیدید و خداوند شما را موفق نمود اینک در راءس حوزه علمیه قرار گرفتهاید و مرجع همه شیعیان جهان شدید؟
شیخ فرمود: چون جراءت نکردم حتی نان زیر حلوا را بخورم، ولی تو با کمال جراءت نان و حلوا را تناول نمودی.
🌹
@hkaitb
هدایت شده از 💚مجموعه شهدا💚
گالری و فروشگاه انگشتر سُفُن
انگشتر های نقره خطی باضمانت اصل بودن
باسنگ های ناب و حکاکی اساتید کشوری
🟠 ارسال رایگان باپست پیشتاز
🟠 تغییر سایز رایگان
🔴لینک کانال :بزن روش بیاتو👇
https://eitaa.com/joinchat/2411135184C9460e03cd2
👌اول کیفیت رو مقایسه کنید بعد خرید کنید
🌹خاطره🌹
مرد میانسالی خدمت استاد اخلاق، آیت الله جاودان بود و مانند ابر بهار گریه میکرد!
آن مرد تعریف میکرد که من طلافروش بودم و خانه مجللی در فلان محل داشتم و… خلاصه زندگیم خوب بود؛
اما ناگهان بدون هیچ دلیلی ورق زندگیم برگشت و الان یکسال است که دست به طلا میزنم خاک میشود!
حاج آقای جاودان ضمن دادن دستورالعملهایی مانند صدقه و قربانی و… به ایشان گفتند: از پیامبر اکرم حدیث است که چشم زخم، شتر را در دیگ و مرد را به قبرستان میفرستد!
و ادامه دادند که در زندگی تا میشود نباید کاری کرد که در چشم دیگران باشیم؛ زیرا یک آه يا چشم زخم و… میتواند زندگی و سلامتی انسان را زیر و رو کند!
سپس ادامه دادند که یکی از بستگانشان در قدیم که خانه خوبی داشت برای آنکه از چشم زخم در امان بماند در ورودی خانه، قالیچهای پاره انداخته بود تا کسانی که وارد آنجا میشوند به جای بزرگی و زیبایی خانه، قالیچه پاره به چشمشان جلوه کند تا آنجا از چشم زخم در امان باشد.
🌹
@hkaitb
✨﷽✨
🌼شاید حضرت عزرائیل عجله داشته باشد!
✍️مرحوم شیخ مرتضی زاهد از خوبان تهران بود، که نماز جماعتش محفل انس بندگان خوب خدا بود. ایشان پس از نماز روایتی میخواند و موعظهای میکرد و چند مسئله شرعی میگفت. یک بار وقتی شب از مسجد به منزل بر میگردد و رساله را میبیند، متوجه میشود که مسئله شرعی را اشتباه به مردم گفته است.
شبانه راه میافتد و یکی یکی در خانه کسانی که پشت سرش نماز خوانده بودند و آنها را میشناخت، میزند و میگوید: آقا من مسئله را اشتباه گفتم و درست آن چنین است. یکی از اهالی میگوید: حاج آقا، حالا چه عجلهای داشتید؟ خودتان را به زحمت انداختید. فردا شب بعد نماز تصحیح میکردید و درستش را میگفتید.
شیخ مرتضی میگوید: عزیزم، شما عجله ندارید. شاید حضرت عزرائیل عجله داشته باشد و امشب آخرین شب عمر من باشد و کار به فردا نکشد و دیگر فرصت درست کردنش را نداشته باشم! چنین کسانی همیشه آمادهاند. قشنگ زندگی میکنند و چون میدانند راهشان طولانی است و بدون راهنما نمیتوانند این راه بینهایت را بروند، دائم مضطر به اولیای الهی و متوسل به آنها هستند.
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@hkaitb
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
آب از سرم گذشتہ صدا میکنی مرا⁉️
در یک قنوٺِ سبز🤲دعا میکنی مرا؟
این شوقِ پر زدن کہ بہ جایے نمیرسد
بال وپرم شڪستہ🥀هوا میکنی مرا؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🔴 پندی از ابلیس!!
#امام_صادق (ع ) براى حفص بن غیاث حکایت فرمودند که : روزى #ابلیس بر حضرت یحیى (ع )ظاهرشد در حالى که ریسمان هاى فراوانى به گردنش آویخته بود؛
#حضرت_یحیى (ع ) پرسید: این ریسمان ها چیست ؟
ابلیس گفت : اینها شهوات و خواسته هاى نفسانى بنى آدم است که با آنها گرفتارشان مى کنم .
حضرت یحیى (ع ) پرسید: آیا چیزى از ریسمان ها هم براى من هست ؟
ابلیس گفت : بعضى اوقات پرخورى کرده اى و تو را از نماز و یاد خدا غافل کرده ام.
حضرت یحیى (ع ) فرمود: به خدا قسم ، از این به بعد هیچ گاه شکمم را از غذا سیر نخواهم کرد.
ابلیس گفت : به خدا قسم ، من هم از این به بعد هیچ مسلمان موحدى را نصیحت نمى کنم .
امام صادق (ع ) در پایان این ماجرا فرمود: اى حفص ! به #خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است
هیچ گاه شکم شان را از غذا پر نکنند. به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچگاه براى دنیا کار نکنند!
📚پندهای حکیمانه علامه حسن زاده آملی//عباس عزیزی
📚صراط سلوک ، ص 41
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@hkaitb
✨﷽✨
🌼عاقبت یک لحظه ادب و احترام به امام حسین (علیه السلام)
✍آیت الله اراکی فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟با لبخند گفت: خیر. سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه ی مولایم حضرت حسین علیه السلام است! گفتم چطور؟
با اشک گفت:آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند حضرت امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمودند: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم! همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست. جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود.
🌹السلام علی الحسین..
📚منبع: کتاب آخرین گفتار
🌸میلاد امام حسین (ع) مبارک🌸
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@hkaitb
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹داستان آموزنده🌹
یکى از داستانهایى که در نبرد احزاب گزارش شده است، داستان سنگى است که مسلمانان هنگام کندن خندق با آن روبرو شدند و در پی آن، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سخنانی فرمود که بعدها تحقق یافت.
امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «هنگامى که پیامبر اکرم خندق را میکَنْد، مسلمانان به مانعى برخوردند. حضرتشان کلنگ را از دست امیرمؤمنان یا سلمان گرفت و ضربهاى بر سنگ فرود آورد که سه تکّه شد! سپس فرمود: “خداوند، با این ضربه من، گنجهاى کسرا و قیصر را برایم گشود”. یکى از منافقان با تمسخر به فرد همراهش گفت: وعده گنجهاى کسرا و قیصر را به ما میدهد، در حالیکه ما [از بیم دشمن] نمیتوانیم براى قضاى حاجت، از جای خود تکان بخوریم!».
(کافی،ج۸ص۲۱۶).
🌹
@hkaitb