eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️قطع طبیعی مصرف مواد در هفته اول ⛔️ایجاد بی میلی شدید نسبت به مواد و از بین رفتن کاملِ وسوسه برگشت به سوی مواد در همان بیست روز اول 🔸ترک بدون خماری 🔸 🔸ترک بدون آب ریزش بینی🔹 🔸ترک بدون بستری 🔸 🔸صددرصد گیاهی تضمینی🔹 💥موثرترین روش ترک اعتیاد در ایران ╭───── • ❆❗️꩜• ─────╮ https://eitaa.com/joinchat/1106707092Cd8f3b1e82d ╰───── •❆❗️꩜ • ─────╯
🦋💥🦋 ✍️ حفظ آرامش هنگام بی‌احترامی 🔹روزی جوانی به ملاقات دانایی رفت و به او هتک‌حرمت نمود، ‎اما دانا بی‌اعتنا به این اهانت، آرام او را نگاه کرد. 🔸وقتی بعدها دوستانش راز این آرامش را از او پرسیدند، گفت: تصور کنید کسی برای شما هدیه‌ای بفرستد و شما آن را نگیرید، یا نامه‌ای به دستتان برسد و شما آن را باز نکنید. 🔹حال آنکه احتمال دارد محتویات نامه یا آن هدیه هیچ تأثیری بر شما نگذارد. 🔸هرگاه مورد اهانت قرار گرفتید نیز این‌گونه بیندیشید، هیچ‌گاه آرامش خود را از دست نخواهید داد. 🔹مقام و منزلتی که بی‌پیرایه باشد، هرگز با بی‌احترامی دیگران خدشه‌دار نمی‌شود. 🔸کسی نمی‌تواند ارزش آبشار نیاگارا را با انداختن آب دهان در آن کم کند! حکایت @hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن آهو به امام رضا پناه برد و آقا ضامنش شد اگه گرفتاری و بزن روی قلب ها... ان شاءالله که ضامن آهو، ضامن برآورده شدن حوائجت بشه 🤲 💔 💔 💔💔💔 💔💔💔 💔💔💔💔💔💔💔💔 💔💔💔💔💔💔💔 💔💔💔💔💔 💔💔💔 💔 اگه دل شکسته‌ای و حاجت داری بیا حاجتتو از امام رضا بگیر🥲 کپی بنر ممنوع✗
🦋💥🦋 ✍️ حفظ آرامش هنگام بی‌احترامی 🔹روزی جوانی به ملاقات دانایی رفت و به او هتک‌حرمت نمود، ‎اما دانا بی‌اعتنا به این اهانت، آرام او را نگاه کرد. 🔸وقتی بعدها دوستانش راز این آرامش را از او پرسیدند، گفت: تصور کنید کسی برای شما هدیه‌ای بفرستد و شما آن را نگیرید، یا نامه‌ای به دستتان برسد و شما آن را باز نکنید. 🔹حال آنکه احتمال دارد محتویات نامه یا آن هدیه هیچ تأثیری بر شما نگذارد. 🔸هرگاه مورد اهانت قرار گرفتید نیز این‌گونه بیندیشید، هیچ‌گاه آرامش خود را از دست نخواهید داد. 🔹مقام و منزلتی که بی‌پیرایه باشد، هرگز با بی‌احترامی دیگران خدشه‌دار نمی‌شود. 🔸کسی نمی‌تواند ارزش آبشار نیاگارا را با انداختن آب دهان در آن کم کند! حکایت @hkaitb
💵 امتیاز وام بانک رسالت شما را خریداریم 🔹 اگه امتیاز وام قرض الحسنه بانک رسالت دارید و به هر دلیلی قصد استفاده کردن از اون رو ندارید و یا نیاز فوری به پول نقد دارید روی وام مارکت حساب کنید 👌 🔹 با سپرده گذاری در بانک رسالت و فروش امتیاز وام اون می تونی سالانه بیش از ۳۲٪ سود مرکب بدون ریسک داشته باشی. 🔸 برای خرید و فروش امتیاز و یا کسب اطلاعات بیشتر به کانال وام مارکت مراجعه کنید: https://eitaa.com/joinchat/775946644C155c97af36
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
💥 بیش از ۳۲٪ سود بدون ریسک سالانه! 💥 💰 از تورم جا نمونید 💵 کاملا بدون ریسک 🔥 تضمینی و بدون ضرر 🔹 کسب اطلاعات بیشتر: https://eitaa.com/joinchat/775946644C155c97af36
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ 🔆اولين سرى كه در اسلام به فراز نيزه رفت پيامبر اسلام سپاهى را براى جنگ فرستاد و به آنان فرمود: در فلان شب و فلان ساعت راه را گم مى كنيد. هنگامى كه راه را گم كرديد به سمت چپ برويد! وقتى طرف چپ رفتيد، شخصى را مى بينيد كه در ميان گوسفندانش مى باشد، راه را از ايشان بپرسيد، او خواهد گفت : تا مهمان من نشويد راه را به شما نشان نخواهم داد. او گوسفندى مى كشد و از شما پذيرايى مى كند، آنگاه راه را به شما نشان مى دهد. شما سلام مرا به او برسانيد و بگوييد من در مدينه ظهور كرده ام . لشكر حركت كرد. همان شب كه پيغمبر فرموده بود راه را گم كردند، به طرف چپ رفتند با عمروبن حمق مواجه شدند. وى پس از پذيرايى از لشكر راه را نشان داد ولى فراموش كردند سلام رسول خدا را به ايشان برسانند. وقتى كه خواستند حركت كنند عمروبن حمق پرسيد آيا پيغمبرى در مدينه ظهور كرده است ؟ گفتند آرى ! عمربن حمق پس از شنيدن اين مژده به سوى مدينه حركت نمود خود را محضر پيامبر رساند و مسلمان شد. مدتى در حضور پيغمبر مانده بود حضرت به او فرمود به وطن خود برگرد! هنگامى كه على بن ابى طالب خليفه شد نزد او برو! عمربن حمق به وطن خود بازگشت . وقتى كه اميرالمؤ منين به كوفه آمد عمرو نيز به خدمت حضرت رسيد و در حضور امام ماند. روزى على عليه السلام به عمربن حمق فرمود: خانه دارى ؟ عمرو گفت : آرى ! فرمود: آن خانه را بفروش و ميان قبيله ازد خانه بخر! زيرا هنگامى كه از ميان شما رفتم فرمانروايان ستمگر در تصميم كشتن تو خواهند بود، ولى قبيله ازد از تو حمايت مى كنند و نمى گذارند تو را بكشند، تو از كوفه به سوى موصل خواهى رفت ، در بين راه به مرد زمين گيرى بر مى خورى ، در كنار او مى نشينى و آب مى خواهى وى به تو آب مى دهد. سپس از تو احوال پرسى مى كند شما وضع خود را براى وى توضيح بده و او را به دين اسلام دعوت كن ! او مسلمان خواهد شد. آنگاه به رانهاى وى دست بمال ! خداوند پاى او را شفا خواهد داد و برمى خيزد و همراه تو مى شود. مقدارى راه كه طى كردى به مرد كورى بر مى خورى ، از او هم آب طلب مى كنى او به تو آب خواهد داد، تو حال خود را به ايشان نيز بگو و او را به اسلام دعوت كن ! پس از آن كه مسلمان شد، دستانت را به چشمان او بكش ! چشمانش را خداوند شفا خواهد داد و او نيز با تو همراه مى شود و اين دو رفيق ، بدن تو را دفن مى كنند. عده اى سوار براى دستگيرى ، تو را تعقيب خواهند نمود و در نزديكى قلعه موصل به تو مى رسند. هنگامى كه سواران را ديدى از اسب پياده شده داخل آن غار مى شوى كه در آن حدودهاست . زيرا بدكاران جن و انس در ريختن خون تو شريك خواهند شد. پس از آن كه اميرالمؤ منين عليه السلام به شهادت رسيد، ماءمورين معاويه خواستند عمروبن حمق را دستگير كرده و به شهادت برسانند از كوفه به موصل فرار نمود هر چه على عليه السلام فرموده بود، پيش آمد. عمرو به همه دستورات امام عمل كرد. وقتى كه به نزديك قلعه موصل رسيد، به آن دو همراهش گفت : به طرف كوفه نگاه كنيد! اگر چيزى ديديد به من اطلاع دهيد. ايشان گفتند: سوارانى مى بينيم كه مى آيند. عمرو پياده شد، اسبش را رها نمود و داخل غار شد ناگهان مار سياهى آمد و او را نيش زد و كشت ! هنگامى كه سواران رسيدند، اسب را ديدند. گفتند: اين اسب مال اوست . مشغول جستجوى وى شدند، ناگاه جسدش را در ميان غار پيدا كردند، ولى به هر عضو از اعضايش كه دست مى زدند از هم جدا مى شد. عاقبت سر مبارك وى را از پيكرش جدا نموده و نزد معاويه آوردند! معاويه دستور داد سر مقدس وى را بالاى نيزه زدند. اين اولين سرى بود كه در اسلام بر فراز نيزه رفت . 📚 بحار: ج 44، ص 130. حکایت @hkaitb
پدرم از درد دیسک کمر افسرده شده بود❗😭 درد سایتکش باعث شده بود پاهاش بی حس بشه و راه رفتنش به مشکل بخوره و دکترا پیشنهاد جراحی داده بودن❌ تا اینکه با یک روش درمان طبیعی اشنا شدیم طی یک ماه دردها از بین رفت و کاملا خوب شدند، باورش سخت بود. اگر شما بیرون زدگی دیسک دارید کافیه 10 تا پیام اخر کانال زیر رو بخونید👇🏼 بزن رو لینک و بخون👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/3498508525Cc3548bddf5
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
264.2K
بیرون زدگی دیسک دارید، این رو گوش کن☝🏻 اقای سجادی میگه: دچار بیماری دیسک کمر بودم و درد سیاتیکم اذیتم می کرد و ارامش نداشتم. امان الان با این روش طبیعی وی بی نظیر بهبود پیدا کردم. 🤲🏻🌹 جراحی دیسک ممنوع❌ این کانالشونه و 5 تا پیام اخر کانالشون ببنید👇🏼. https://eitaa.com/joinchat/3498508525Cc3548bddf5
🔮✨✨🔮 ✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی برای یه کار اداری رفته بودم شهرداری، توی اون قسمتی که به کار من مربوط میشد یه خانوم جوان کارمند حضور داشت که قبل از هر چیزی، قبل از کارمند بودن، قبل از دختر خانواده بودن و حتی به نظرم قبل از همسر بودن یه مادر بود... یه زن وقتی مادر میشه اولویتش میشه فرزند... این خانوم مجبور بود برای چند ساعت از دخترش توی محل کار نگهداری کنه. اره میدونم اداره جای این کارا نیست اما حتما مجبور شده بود حواسم بهش بود، تمام سعیش رو میکرد یه موقع کارش عقب نیفته آدم خوب رو از حرکات سر و دست و گردن میشه شناخت... یه دختر بچه یکی دو ساله رو با لباس زمستونی صورتی تصور کن، بچه ها همشون شیرینن، خواستنی ان، این بچه هم تو دل برو بود، هر کس میومد داخل نگاهش که میکرد لبخند مینشست روی لبش یه مقدار سرما خورده بود توی اون چند دقیقه ای که اونجا بودم با چشمای خودم دیدم که مادرش با چه سختی داروهاش رو میداد و ازش مراقبت میکرد خیره شدم به چشمهای مهربون و پاک اون دختر بچه میدونی به چی فکر میکردم؟ به اینکه بیست سال دیگه این بچه این روزا رو یادش نمیاد اون شبایی که باعث بی خوابی مادرش شده اون نه ماه که راحتی رو ازش سلب کرده... هزار تا چیز دیگه اینارو یادش میاد؟ نمیاد! آخه پریشب یه دختر بیست ساله دیدم توی همین میدون ولیعصر داشت با یه لحن بد سر مادرش غر میزد که اه، مامان اینجا میدونه، دوتا چهارراه بعدی باید پیاده میشدیم، اونجا میشه چهارراه ولیعصر.... من ذوق رو توی چشمای مادرش دیدم که حالش خوب بود از اینکه با دخترش اومده بیرون... کسی که ذره ذره آب شده تا اون بچه ذره ذره قد بکشه.... خیلی دلم خواست از اون دختر بپرسم اگه با دوستاتم بیرون میومدی از پیاده روی دوتا چهارراه عصبانی میشدی یا خوشحال؟ از کجا میدونی؟ شاید مامانت دلش میخواست چهارقدم باهات راه بره...نگاهت کنه حواست هست رفیق؟ میترسم یه وقتی به خودمون بیاییم که دیر شده ... 🦋 حکایت @hkaitb
تو عراق برای هر درخواست کوچیک مجبور بودم با اشاره انجام بدم 😬 برای سرویس بهداشتی از یه آقا سوال کردم کجاست هر چی می‌گفتم متوجه نمیشد 😣 حالا مگه میشد با اشاره هم گفت؟ 🤦🏻‍♂ یه دفعه دیدم زن داداشم کاملا مسلط با اون عراقی حرف زد !!! شاخ درآووردم😐 پرسیدم چطور انقدر خوب میتونی عربی صحبت کنی؟ گفت توی بهترین کانال آموزش لهجه عراقی بودم فقط نیم ساعت روزانه وقت میذاشتم.همین!! 😇👇 https://eitaa.com/joinchat/748814525C1a3bb51b3c اربعین بعدی میخوام مترجم فامیل بشم 😎👆
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
من پارسال همین موقع به عشق امام زمان ( عج ) و ایام ظهور آموزش لهجه عراقی رو شروع کردم💪 اربعین با فامیل رفته بودیم کربلا هر جا نیاز بود به یه نفر که تسلط داشته باشه به زبان عراقی می‌گفتن فاطمه بیا اینو بهشون بگو یا میگفتن این عراقی چی میگه؟ کییییف می‌کردم😍😍 پدر و مادرم که خیلی بیشترررر😁 شما هم اگر میخواین زبان عراقی رو یاد بگیرین بیاید به جمع ۱۰ هزار نفری ما😍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/748814525C1a3bb51b3c
هدایت شده از غذاهای 3سوته😋
فقط ۱۲۹تومننننن🔴🔴🔴🔴 پخش کننده اصلی✔️✔️💢 انواع کیف دوشی /کیف دستی/کوله/روسری ساده/روسری طرحدار تنوع مدل✅ ارسال منظم فوری ✅️ تضمین کیفیت✅️ ست کیف و روسری✅ خرید بی دغدغه و مطمعن👌✅️ https://eitaa.com/joinchat/4261675674C3bd514deab
✨﴾﷽﴿✨ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. رایگان یاد بگیر تا عید ظروف لاکچری بسازی😳‼️ این ظروف خوشکلو میتونی یاد بگیری تو خونه بسازیشون با هر رنگی که دوس داری فقط احتیاج به یه میز داری .حتی ظروف کهنه تو میتونی نو و لوکس کنی فقط کافیه بزنی رو لینک زیر👇👇 https://eitaa.com/joinchat/920912166C5fe4735c71 ✅ هم واسه خودت بساز هم از طریق درست کردن این ظروف زیبا به درآمدهای میلیونی برسی خودم بهت یادم میدم تا عید زندگیتو زیرو رو کنی همه میتونن اینکارو انجام بدن هم آقا هم خانوم هیچ محدودیتی سنی هم نداره 💎نگران فروشتم نباش خودم بهت یاد میدم .
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🎁 اگه شما هم دوست دارید در دوره رایگان شکرگزاری شرکت کنید و وارد باشگاه آرزوها بشید و مثل بارون🌧 نعمت، ثروت و برکت بر زندگی تون جاری بشه، بزنید روی لینک زیر و وارد بزرگ ترین گروه شکرگزاری ایران بشید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2971533943Cd97bb9573d 💜
🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼 🔆على (ع ) در اوج عطوفت و بزرگوارى اميرالمؤ منين على عليه السلام پس از آن كه به دست ابن ملجم ضربت خورد، از شدت زخم بى حال شده بود. وقتى كه به حال آمد، امام حسن در ظرفى ، شير به حضرت داد. امام كمى از شير خورد بقيه را به حسن داد و فرمود: اين شير را به اسيرتان (ابن ملجم ) بدهيد! سپس فرمود: فرزندم ! به آن حقى كه در گردن تو دارم ، بهترين خوردنيها و نوشيدنى ها را به او بدهيد و تا هنگام مرگم با ايشان مدارا كنيد و از آنچه مى خوريد به او بخورانيد و از آنچه مى نوشيد به ايشان بنوشانيد تا نزد شما گرامى شود! 📚بحار: ج 42، ص 289. حکایت @hkaitb
هدایت شده از سابقه گسترده کرامت( امام مجتبی ع )
🔴فوری ♨️حادثه تلخ برای دانش آموز دختر۹ساله😔 مراقب بچه تون باشید 😔😔 ♨️مدیر مدرسه یکی از وسیله هاش رو تو مدرسه جا میزاره و برمیگرده مدرسه،همزمان دانش آموز میره داخل مدرسه و مدیر متوجه حضور دختر بچه نمیشه و متأسفانه ..... داستان دردناک و واقعیه 😔💔 اگر قلبتون ناراحته نخونید👇 https://eitaa.com/joinchat/3554541568C0ea73441ed https://eitaa.com/joinchat/3554541568C0ea73441ed 👆 مادرش وقتی میره مدرسه با صحنه دردناکی مواجهه میشه،خدا به خانواده ش صبر بده😔
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🔴اطلاعیه فوری/ 📌جزئیات شهر به شهر و استان‌ به استان 👇 https://eitaa.com/joinchat/3554541568C0ea73441ed https://eitaa.com/joinchat/3554541568C0ea73441ed 📌شما تعطیل شدید؟😐👆
روزی از عالمی مسئله اي پرسیدند گفت: نمی دانم. پرسشگر گفت: شرم نداري که به نادانی خود اعتراف می کنی؟ گفت: چرا شرم دارم از گفتـن کلمه اي که فرشـتگان به آن سـخن گفتنـد و هنگـامی که خداونـد دربـاره اسـماء از آنهـا پرسـید، گفتنـد: «سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا» خدایا ما چیزي نمی دانیم جز آنچه تو به ما آموختی. حکایت @hkaitb
ميـخواے به عشــق سابقت تيڪه بندازى؟ میــخواے عشقــتو با عڪس پـروفایلت حرص بدے؟ میــخواے حــرف دلـتو با عڪس پــروفایلت بزنے؟ https://eitaa.com/joinchat/2324758590C8489f6a186 https://eitaa.com/joinchat/2324758590C8489f6a186 اگه شبا دلتنگ عشقت میشے بیا🤦‍♀👆 فقــط مــغــرورا
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
امشب عروسیم بود و همه خوشحال بودند..آخه من دختر قشنگی نبودم و هیچ خواستگاری نداشتم..چه‌برسه به پسر تحصیلکرده و پولداری مثل رسول..وقتی رسول اومد خواستگاریم همه تعجب کردند..تا اینکه قبل از مراسم و بله گفتنم خواهرشوهرم با پررویی تمام گفت میدونی چرا رسول اومده خواستگاری دختری مثل تو؟چون اون میخواد...👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d تازه فهمیدم چرا رسول اومده خواستگاریم👆
🔴جواد قارایی ✍از همه هموطنان عزیز دعوت میکنم تا در کانال «ایرانگرد» عضو شوند تا از زیباترین جاهای کشور مطلع شوند جهت عضویت کلیک کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/3811442862C293f6ca16b
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
شهیدی که در قبر خندید شهیدی که قبرش بوی عطر میدهد شهیدی که در خواب از حادثه مناخبرداد شهیدی که درخواب محل دفنش را به مادرش خبرداد شهیدی که پس از۱۶سال بدنش سالم بود شهیدی که بانی ازدواج شد شهیدی که درقبر اذان گفت شهیدی که ازبهشت برای دخترش نامه نوشت شهیدی که اسید هم برپیکرش اثرنکرد شهیدی که منافقین گوشتش را خوردند شهیدی که به احترام امام زمان زنده شد شهیدی که از بهشت رضایتنامه فرزندش را امضاکرد داستان همه اینها رو در کانال زیر بخوانید👇 https://eitaa.com/joinchat/3861118976C7d082fd2da
هدایت شده از سابقه گسترده جوان ❤
کلینیک درمانی نور 🌱 ترک اعتیاد در ۷ روز ✅ ترک سیگار در ۴۸ ساعت ✅ 🔴ایجاد بی میلی شدید درکمترین زمان ممکن 🔴بدون درد وخماری 🔴وپاکسازی کامل برای همیشه سیگارو اعتیادت رو ترک کن ✅ برای مشاوره با کارشناس فرم ویزیت زیر را پرکنید 👇👇👇 https://digiform.ir/wd725abb6 کانال https://eitaa.com/joinchat/2474246530C097013c784
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
پسرا رو قورباغه ها کليک کنيد 😂😂👇👇 🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸 🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸 🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸 🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸 دخترا رو خرسا کليک کنيد 😂😂👇👇 🐼🐼🐼🐼🐼🐼🐼🐼 🐼🐼🐼🐼🐼🐼🐼🐼 🐼🐼🐼🐼🐼🐼🐼🐼 🐼🐼🐼🐼🐼🐼🐼🐼 زود باشین تا برنداشتم بیا فقط بخند🤣🤣👆
📚معلم و كودكان كودكان مكتب از درس و مشق خسته شده بودند. با هم مشورت كردند كه چگونه درس را تعطيل كنند و چند روزی از درس و كلاس راحت باشند. يكی از شاگردان كه از همه زيركتر بود گفت: فردا ما همه به نوبت به مكتب مي‌آييم و يكی يكی به استاد مي‌گوييم چرا رنگ و رويتان زرد است؟ مريض هستيد؟ وقتی همه اين حرف را بگوييم او باور مي‌كند و خيال بيماری در او زياد مي‌شود. همة شاگردان حرف اين كودك زيرك را پذيرفتند و با هم پيمان بستند كه همه در اين كار متفق باشند، و كسی خبرچينی نكند. فردا صبح كودكان با اين قرار به مكتب آمدند. در مكتب‌خانه كلاس درس در خانة استاد تشكيل مي‌شد. همه دم در منتظر شاگرد زيرك ايستادند تا اول او داخل برود و كار را آغاز كند.او آمد و وارد شد و به استاد سلام كرد و گفت : خدا بد ندهد؟ چرا رنگ رويتان زرد است؟ استاد گفت: نه حالم خوب است و مشكلی ندارم، برو بنشين درست را بخوان.اما گمان بد در دل استاد افتاد. شاگرد دوم آمد و به استاد گفت : چرا رنگتان زرد است؟ وهم در دل استاد بيشتر شد. همينطور سی شاگرد آمدند و همه همين حرف را زدند. استاد كم كم يقين كرد كه حالش خوب نيست. پاهايش سست شد به خانه آمد، شاگردان هم به دنبال او آمدند. زنش گفت چرا زود برگشتي؟ چه خبر شده؟ استاد با عصبانيت به همسرش گفت: مگر كوري؟ رنگ زرد مرا نمي‌بيني؟ بيگانه‌ها نگران من هستند و تو از دورويی و كينه، بدی حال مرا نمي‌بيني. تو مرا دوست نداري. چرا به من نگفتی كه رنگ صورتم زرد است؟ زن گفت: ای مرد تو حالت خوب است. بد گمان شده‌اي. استاد گفت: تو هنوز لجاجت مي‌كني! اين رنج و بيماری مرا نمي‌بيني؟ اگر تو كور و كر شده‌ای من چه كنم؟ زن گفت : الآن آينه مي‌آورم تا در آينه ببيني، كه رنگت كاملاً عادی است. استاد فرياد زد و گفت: نه تو و نه آينه‌ات، هيچكدام راست نمي‌گوييد. تو هميشه با من كينه و دشمنی داري. زود بستر خواب مرا آماده كن كه سرم سنگين شد، زن كمی ديرتر، بستر را آماده كرد، استاد فرياد زد و گفت تو دشمن مني. چرا ايستاده‌ای ؟ زن نمي‌دانست چه بگويد؟ با خود گفت اگر بگويم تو حالت خوب است و مريض نيستي، مرا به دشمنی متهم مي‌كند و گمان بد مي‌برد كه من در هنگام نبودن او در خانه كار بد انجام مي‌دهم. اگر چيزی نگويم اين ماجرا جدی مي‌شود. زن بستر را آماده كرد و استاد روی تخت دراز كشيد. كودكان آنجا كنار استاد نشستند و آرام آرام درس مي‌خواندند و خود را غمگين نشان مي‌دادند. شاگرد زيرك با اشاره كرد كه بچه‌ها يواش يواش صداشان را بلند كردند. بعد گفت : آرام بخوانيد صدای شما استاد را آزار مي‌دهد. آيا ارزش دارد كه برای يك ديناری كه شما به استاد مي‌دهيد اينقدر درد سر بدهيد؟ استاد گفت: راست مي‌گويد. برويد. درد سرم را بيشتر كرديد. درس امروز تعطيل است. بچه‌ها برای سلامتی استاد دعا كردند و با شادی به سوی خانه‌ها رفتند. مادران با تعجب از بچه‌ها پرسيدند : چرا به مكتب نرفته‌ايد؟ كودكان گفتند كه از قضای آسمان امروز استاد ما بيمار شد. مادران حرف شاگردان را باور نكردند و گفتند: شما دروغ مي‌گوييد. ما فردا به مكتب مي‌آييم تا اصل ماجرا را بدانيم. كودكان گفتند: بفرماييد، بروييد تا راست و دروغ حرف ما را بدانيد. بامداد فردا مادران به مكتب آمدند، استاد در بستر افتاده بود، از بس لحاف روی او بود عرق كرده بود و ناله مي‌كرد، مادران پرسيدند: چه شده؟ از كی درد سر داريد؟ ببخشيد ما خبر نداشتيم. استاد گفت: من هم بيخبر بودم، بچه‌‌ها مرا از اين درد پنهان باخبر كردند. من سرگرم كارم بودم و اين درد بزرگ در درون من پنهان بود. آدم وقتی با جديت به كار مشغول باشد رنج و بيماری خود را نمي‌فهمد. تلقین غلط دیگران میتواند اعتماد به نفس را کاهش داده و تصورات ما را با نگرش دیگران همسو کند. و ذهن ما را از واقعیت اصلی خود دور ساخته، و باور های اساسی باطنی را خنثی کند. حکایت @hkaitb