eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆امانت و خيانت يكى از تجار نيشابور چون خيال مسافرت داشت كنيز خود را بشيخ ابى عثمان حميرى برسم امانت سپرده بود. روزى غفلتا نظر شيخ بچهره او افتاد و چون زنى زيبا و با ملاحت بود و اندامى دلربا داشت ، شيخ بى اختيار اسير عشق و پايبند محبت او شد رفته رفته بر عشق و دلباختگى او افزوده گرديد و آتش عشق و اشتياق در دل او هر آن بيشتر شعله ور ميگشت ، شيخ اين پيش آمد را به استاد خود ابوحفص حداد گوشزد كرد و بموجب پاسخ و دستور او ماءموريت پيدا نمود از نيشابور بطرف رى حركت كند و چندى افتخار مصاحبت با استاد بزرگ شيخ يوسف را درك كند. ابوعثمان بجانب رى حركت كرد هنگاميكه بآنجا رسيد در كوچه ها از منزل شيخ يوسف جستجو مينمود. همه مردم با شگفتى تمام در او دقيق ميشدند كه چرا مثل اين شخصى از منزل مرد فاسق و بدكارى سؤ ال مينمايند! او را سرزنش و ملامت ميكردند، شيخ از اين وضع متحير و سرگردان شد و از روى ناچار بطرف نيشابور بازگشت استاد خود ابوحفص را از جريان اطلاع داد. استاد دوباره او را امر كرد كه بهر طريق ممكن است بايد شيخ يوسف را ملاقات كنى و از روحانيت و انفاس قدسيه او استفاده نمائى ، اين مرتبه چون اراده حركت كرد خود را آماده ملامت و سرزنش مردم نموده و بموجب نشانى كه گرفته بود منزل شيخ يوسف را در محله باده فروشان پيدا كرد. همينكه وارد اطاق شد در يكطرف شيخ ، بچه اى زيبا و خوش اندام و در طرف ديگر او شيشه اى كه محتوى آن شراب مينمود مشاهده كرد، بر حيرت و تعجب ابوعثمان افزوده شد، سؤ ال كرد علت انتخاب منزل در چنين محلى كه همه مشروب فروش و يا باده نوشند چيست ؟ با اينكه هيچ مناسبتى با مقام شما ندارد؟ شيخ گفت اين خانه ها متعلق بدوستان و بستگان ما بود يكى از ستمكاران از آنها خريد و باين كارها اختصاص داد، ولى خانه مرا نخريدند، از آن پسرك زيبا و شيشه شراب نما سؤ ال كرد شيخ يوسف گفت اين پسر فرزند واقعى منست و داخل شيشه جز سركه چيزى نيست ابى عثمان گفت در اينصورت پس چرا با مردم طورى رفتار ميكنيد كه نسبت بمقام شما سوءظن پيدا كرده و خود را در معرض تهمت قرار ميدهيد؟ شيخ يوسف گفت براى اينكه مردم درباره من عقيده مند نشوند و مرا بامانت داراى و وثوق و خوبى نشناسند تا كنيزهاى خود را برسم امانت بمن بسپارند و منهم عاشق آنها بشوم و در اين دلباختگى بسوزم و داروى خاموش كردن شعله هاى فروزان عشق را بخواهم . از شنيدن اين سخن ابوعثمان بشدت گريه اش گرفت و در خدمت او درد خويش را بدرمان رسانيد. 📚كشكول شيخ بهاء و زهرالربيع حکایت @hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🎥 کلیپی جدید از تولد یک نوزاد در شکم یک گوسفند! 👈 نشانه اخرالزمانه ادم شاخ درمیاره!🤯 ✅باعث توبه چندهزارنفرشده😱 🛑اتفاقی که همه جهانیان حیرت کردن دیدنش ضررندارد 🔴 کلیپ جدید در لینک زیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1938423856C71dff1701b دیدنش برهرمردو زن واجب است 👆
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
اگه جنبه داری بزن رو خانومه🙈👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ////////\\\\\\\ ////☆☆☆☆\\\ /////(👁 | 👁)\\\\ \_ 👄_/ \|||/ / \ _ \ \/ \ \ /| | | \_/ | / | | . - ' / | | / / | | | | | | 🚷فقـط بالای ➑➊ سال بیاد تو 💦
🔅 ✍️ به خدا نزدیک شو 🔹در پای منبر عالِمی بزرگ مردم زیادی می‌نشستند. روزی عالم متوجه شد جوانی مدتی است که در پای منبر او حاضر نمی‌شود. پس سراغ او را گرفت. 🔸گفتند: آن جوان دیگر از خانه بیرون نمی‌آید و مشغول عبادت است. 🔹عالِم پیش او رفت و پرسید: ای جوان! چرا درب خانه بر روی خود بسته‌ای و عبادت می‌کنی؟ 🔸جوان گفت: برای نزدیک‌شدن به خدا باید درب بر روی خود بست و خانه‌نشین شد. 🔹عالم گفت: هرگاه دیدی به مردم نزدیک‌‌تر می‌شوی و در میان مردم و برای مشکلات آنان همت می‌کنی، بدان به‌ خدا نزدیک شده‌ای. تو که درب بر روی خود بسته‌ای و از مردم گریزان هستی بدان از خدا دورتر می‌شوی. 💠 چه زیبا مولای متقیان حضرت علی (علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه فرمودند: كُن فِی النَّاس فَلا تَكُن مَعَهُم؛ در میان مردم باش، اما مانند آنان مباش. (یعنی دلت با خدا باشد و جسمت در بین مردم) حکایت @hkaitb
🔆سفارش دلسوزانه پدر دانايى به فرزند خويش وصيت كرد و گفت : من , پير و فرسوده شده ام , دير يا زود مى ميرم . پس از مـن , تـو بـايـد زمـام كـار خانواده رادردست بگيرى . بعد از من ممكن است خانه را بفروشى , ولى چـون سـردر خـانه با ساختمان اصلى آن متناسب نيست , قبل از عرضه وفروش , آن را از نو بساز تا بهتر بتوانى بفروشى . چـندى بعد پدر مرد. پسر وقتى كه قصد فروش خانه را كرد بنا به توصيه پدر, به نوسازى سردر بنا پـرداخت . خرج و زحمت آن كار ومقايسه جزء ناچيز ساختمان با مجموعه بناى آن , موجب گرديد كه بهاى حقيقى و رنج سازندگى را درك كند و در حفظ و حراست آن خانه بكوشد, براى همين از فروش خانه منصرف شد و به فلسفه سفارش پدر پى برد. 📚مجله خواندنيها, ش 53, ص 23. حکایت @hkaitb
✨﴾﷽﴿✨ اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً .
در قطار، پسر جوان گفت: رفت و آمد هفتگی بین تهران و یزد برایتان سخت نیست؟ چیزی که یاد گرفته بودم را به او گفتم: در زندگیِ هر کسی سختی‌هایی هست. بگذار سختی زندگی من هم همین رفت‌و‌آمد هفتگی باشد. گل از گلش شکفت و گفت: راست گفتی! استادم میگفت: لحاف دنیا کوتاه است. نمی‌توانی کامل خودت را با آن بپوشانی. روی پایت بکشی، سرت بیرون می‌ماند. روی سرت بکشی، پاهایت بدون لحاف می‌ماند. دنیا همین است. عجب درس قشنگی! لحاف دنیا کوتاه است درسی بود از جوان بیست و چند ساله‌ی کرجی. که مسافر قطار بود تا در مراسم شهادت حضرت علی (علیه السلام) ، پای دیگ آش گندم نذری، به عزاداران خدمت کند. حکایت @hkaitb
روزي عـارفی به دیگري گفت: کـدام صـفت و حـال از صـفات اهل کمال بر تو غالب است؟ پاسـخ داد: وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ خدا غالب است بر امر و شأن خود حکایت @hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️در اتوبان فامنین ،همدان ببینید چه اتفاقی افتاده ..... حال دلتان عوض شد ما را هم یاد کنید .