8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸خواص عاشورایی:
ضحاک بن عبدالله مشرقی
🔻ضحاک به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین(ع) ملاقات کردند. امام حسین(ع) آن دو نفر را به یاری خود خواند. مالک بن نضر عذر خواست و گفت: من بدهی و نانخور دارم. اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: اگر به من اجازه دهی، فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم. امام(ع) پذیرفت.
🔺ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعتهای بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام به جای آورد. او اسب خود را در خیمهای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت. ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام (ع)، دو نفر از دشمن را به قتل رسانده و حضرت هم در حق او دعا کردند .
🔹ضحاک میگوید: وقتی دیدم یاران امام حسین(ع) کشته شدهاند و نوبت به وی و خاندانش رسیده خدمت اباعبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم؛ ولی تو چگونه میتوانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمهای پنهان کردهام و به همین جهت بود که پیاده میجنگیدم . پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت.
#امام_حسین_علیه_السلام
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆بانوئى دلاور در كربلا
بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت امام حسين (علیه السلام ) و يارانش ، دژخيمان دشمن به سوى خيام امام حسين و يارانش ، براى غارت و آتش زدن رو آوردند، و در اين ميان هر چه بدستشان مى آمد، غارت كرده و به يغما مى بردند.
به روايت حميد بن مسلم ، يكى از بانوان از طايفه بكر بن وائل كه شوهرش جزء سربازان دشمن بود، وقتى اين منظره جنايتكارانه را ديد، شمشير بدست گرفت و به سوى خيمه ها آمد و فرياد مى زد: اى مردان قبيله بكر، آيا اثاث و لباس بانوان حرم را كه منسوب به پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) هستند غارت مى كنند و شما نگاه مى كنيد؟! مرگ بر اين حكومت غير خدائى (يزيد)، حكومت از آن خدا است ، اى خونخواهان خون پاك شهيدان (بپا خيزيد) نگذاريد چنين كنند....
شوهر آن زن ، نزد او رفت و دست او را گرفت و به جايگاه خود برد و خاموشش كرد ولى به هر حال او را در آن شرائط خفقان ، وظيفه اش را انجام داد. درود بر اين گونه بانوان غيرتمند.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
حامد آهنگی بازم ترکوند 🤣🤣🤣
👻👻 عجب بشری این مرد 👻
تیکه های نایاب برنامه شباهنگ 😁👇
https://eitaa.com/joinchat/1757806839C1fe1932a42
ایسگاه گرفتن های حامد 😂👇
https://eitaa.com/joinchat/1757806839C1fe1932a42
لامصب چه تیکه هایی میندازه🤭 ☝️
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
1_1126126738.mp3
3.54M
#اینترنت_نداری نوحه دانلود کنی؟ ☹️🥀
🖤نوحه #رایگان ترکی🇹🇷👇🏻
⎛ sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان عربی🇸🇦👇🏻
⎛ sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان سیستمی🔇👇🏻
⎛ sedzaker• • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان تبلوسنج🥁👇🏻
⎛ sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان شور🎤
⎛ sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
دانلود تمامی نوحهها رایگانه🏴👆🏻
#داستان_آموزنده
🔆گريه پيغمبر
چون روز هفتم تولد حضرت سيدالشهداء (علیه السلام ) شد، حضرت رسول (صل الله علیه وآله و سلم ) تشريف آوردند و فرمودند: فرزندم را نزدم بياور. قنداقه حضرت را به دست حضرت رسول (ص )دادند و حضرت گوسفند سياه و سفيدى براى امام عقيقه كرد و يك رانش را بقابله داد و سر مبارك حضرت حسين (علیه السلام ) را تراشيد و بوزن موى حضرتش نقره تصدق كرده و خلوق بر سر مباركش ماليد سپس او را بر دامن خود گذاشت و گريه زيادى كردند و فرمود: اى اباعبدالله خيلى بر من گرانست كشتن تو.
اسماء مى گويد: گفتم پدر و مادرم فداى شما باشد اين چه خبرى است كه شما مى فرمائيد؟ و عوض شادى گريه مى كنيد؟!
حضرت رسول (صل الله علیه وآله و سلم )فرمود: گريه ام براى اين فرزند دلبندم است كه گروهى كافر و ستمكار از بنى اميه او را خواهند كُشت و خدا شفاعت مرا به آنها نمى رساند، و آنها رخنه در دين خواهند كرد، خداوندا از تو مسئلت ميكنم آنچه را كه حضرت ابراهيم در حق فرزندان وذريه اش از تو در خواست كرد، خداوندا دوست بدار دوستان او را و لعنت كن دشمنان آنها را لعنتى كه آسمان و زمين را پر كند...
📚جلاءالعيون ، 436.
حکایت
@hkaitb
🌷 داستان کوتاه
📖 پای درس امام حسین (علیه السلام) ...
🌹 شخصی احوال امام حسین (ع) را پرسید و گفت: در چه حالی هستی؟
امام فرمود: در حالی هستم که
▪️ خدا بالای سر من (و ناظر اعمال من است)
▪️ و آتش جهنم پیش روی من است
▪️ و مرگ به دنبال من است
▪️ و حساب روز قیامت مرا احاطه کرده
▪️ و در گرو اعمالم هستم
▪️ و توان دور کردن ناملایمات از خودم را ندارم
▪️ و کارها به دست دیگری است که اگر بخواهد می تواند مرا عذاب کند و اگر بخواهد می تواند مرا ببخشد؛
🔸 با این حال چه کسی فقیرتر از من است؟
📖 سئِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فَقِيلَ لَهُ كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ أَصْبَحْتُ وَ لِي رَبٌّ فَوْقِي وَ النَّارُ أَمَامِي وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُنِي وَ الْحِسَابُ مُحْدِقٌ بِي وَ أَنَا مُرْتَهَنٌ بِعَمَلِي- لَا أَجِدُ مَا أُحِبُّ وَ لَا أَدْفَعُ مَا أَكْرَهُ وَ الْأُمُورُ بِيَدِ غَيْرِي فَإِنْ شَاءَ عَذَّبَنِي وَ إِنْ شَاءَ عَفَا عَنِّي فَأَيُّ فَقِيرٍ أَفْقَرُ مِنِّي.
📚 بحار الانوار، ج 75، ص 116
حکایت
@hkaitb
🕯🥀🍂
🥀
❇️ #سلام_امام_زمانم 🌤
بیـا و درد هجــران محبّــان را مـداوا کـن
نگاهـی از کَرَم، بر چشمهای خستـهٔ ما کن
بیـا از غـربت جـدّت بگـــو، با مـردم عالــم
بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن
کنــار علقمــه با مــادر مظلـومــهات زهـــرا
دو چشمخویش را دریا، بیاد چشمِسقا کن
🤲 اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 🤲
🤲 اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ 🤲
#تاسوعا
🥀
🕯🥀🍂
#داستان_آموزنده
🔆فطرس ملك
وقتى كه حضرت سيدالشهداء (علیه السلام ) متولد شد، خداوند تبارك و تعالى حضرت جبرئيل (ع ) را با هزار ملك بر پيغمبر (صل الله علیه وآله و سلم ) نازل فرمود كه به پيغمبر(ص ) تهنيت گويد.
همينطورى كه حضرت جبرئيل (ع ) بر پيغمبر (ص ) نازل مى شد گذرش به جزيزه اى كه فطرس يكى از ملك مقرب كه از حاملان عرش الهى بود كه بر اثر اشتباهى كه از او سرزده بود و در آن جزيزه زندان شده بود و بالش شكسته بود و به عذاب گرفتار بود و در بعضى روايات بمژه هاى چشمش معلق و آويزان بود و از زير او دود بدبويى مى آمد افتاد.
فطرس وقتى كه جبرئيل (ع ) را با ملائكه ها ديد، گفت : اى جبرئيل با اين همه ملك كجا مى روى ؟! آيا خبرى شده ؟
حضرت جبرئيل (علیه السلام ) فرمود: خداوند متعال به حضرت محمد(ص ) نعمتى كرامت فرمود. و مرا فرستاده كه از جانب خودش به او مبارك باد بگويم .
فطرس گفت : اى جبرئيل اگر مى شود مرا هم با خود ببريد شايد حضرت محمد(ص ) براى من دعا كند و من از اين گرفتارى نجات پيدا كنم .
حضرت جبرئيل (بقول ما دلش سوخت و) فطرس را با خودش به محضر مقدس حضرت رسول الله (صل الله علیه وآله و سلم ) آورد. وقتى كه خدمت حضرت رسيد از طرف حق تعالى تنهيت گفت در ضمن سفارش حال فطرس را هم خدمت آن بزرگوار كرد.
حضرت فرمود: اى فطرس خودت را به اين مولود مبارك بمال كه انشاء الله حالت خوب مى شود. فطرس ، ميگريست و خود را به قنداقه حضرت اباعبدالله (ع ) ماليد، بمحض ماليدن متوجه شد پرشكسته اش خوب شد و خدا بخاطر حضرت امام حسين (علیه اسلام ) توبه اش را قبول كرد.
خلاصه بالا رفت و چون به آسمان رسيد گريه مى كرد و صدا مى زد: اى ملائكه ها من آزاد شده حسينم . كيست كسى مثل من كه آزاد كرده حسين باشد، بعد برگشت ، و گفت : اى رسول خدا به همين نزديكى هاى مى آيد كه اين مولود را خواهند كشت و روضه كربلا را براى پيغمبر (صل الله علیه وآله و سلم ) تعريف كرد، هم خودش و هم پيغمبر و هم تمام ملائكه ها گريه كردند و بعد گفت : يا رسول الله در مقابل اين حقى كه اين مولود گردن من دارد من ضامن مى شوم كه هر كس بزيارت اين شهيد غريب برود يا اشكى براى او بريزد چه از راه دور و نزديك آن سلام و گريه را به حضرتش ابلاغ كنم ...
📚جلاء العيون ، 2، 433 ترجمه كامل الزيارات ، 204
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆عمر بن سعد را بهتر بشناسيد
در ماجراى حضرت مسلم بن عقيل و دستگيرى آنحضرت در درگيرى جنگ ، او را اسير كرده نزد ابن زياد آوردند.
پس از آنكه حضرت مسلم (علیه السلام ) يقين كرد كه او را خواهند كشت ، خواست وصيت كند، در آنجا عمر بن سعد را ديد، به او فرموود: بين من و تو خويشاوندى هست ، اكنون احتياج به تو پيدا كرده ام ، لازم است كه نيازم را برآورى ولى اين نياز، سرّى است كه تنها بايد تو بدانى .
عمر سعد دنياپرست كه تنها به دنياى خود فكر مى كرد، حاضر نبود كه با مسلم (علیه السلام ) بطور سرّى صحبت كند مبادا ابن زياد به او ظنين گردد.
اما خود ابن زياد به عمر سعد گفت : در مورد حاجت پسر عمويت ، خوددارى مكن .
در اين هنگام عمر سعد برخاست و با حضرت مسلم (ع ) به كنارى رفت ولى ابن زياد آنها را مى ديد.
حضرت مسلم عليه السّلام به او چنين وصيت كرد:
1- شمشير و زره مرا بفروش و با پول آن قرض مرا ادا كن چرا كه از آن وقتى كه به كوفه آمده ام تا حال ، ششصد درهم (و به قولى فرمود: هزار درهم ) قرض گرفته ام .
2- پيكرم را پس از قتل ، از ابن زياد بگير و دفن كن .
3- و براى امام حسين (ع ) نامه بنويس و در آن نامه جريان قتل مرا گزارش كن .
عمر سعد بلند شد و نزد ابن زياد آمد و همه اين اسرار را فاش نمود، كه ابن زياد با آن خباثتش عمر سعد را خائن خواند.
در اينكه به وصيت حضرت مسلم (ع ) عمل نشد، فعلا كارى نداريم ، آنچه در اينجا مطرح است ، اوج خباثت و پستى عمر سعد است ، كه اسرار نماينده امام حسين (ع ) را فاش نمود، با اينكه كتمان سرّ از دستورات مؤ كد اسلامى و اخلاقى انسانى است .
ولى در اين اسرار، نكته مهمى جلب توجه مى كند و آن اينكه حضرت مسلم (ع ) وقتى وارد كوفه شد، حدود 20 هزار نفر با او بيعت كردند و اموال بسيار در اختيار او گذاشتند ولى او از بيت المال مسلمين برنداشت به گونه اى كه هنگام شهادت ششصد يا هزار درهم مقروض با اينكه 64 روز در كوفه صاحب اختيار، و والى و فرماندار از طرف امام برحق بود.
نمايندگان و واليان و سرپرستان امور بايد اين درس بزرگ را از حضرت مسلم (ع ) شهيد آغازگر كربلا بياموزند.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb