eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷در مرحله سوم عملیات بعد از تجدید قوا، نیروهای اسلام به میدان مین برخورد کردند که دستور عبور از آن داده شد. عبور از میدان مین از دو محور بود که یک سمت سپاه و بسیج بودند و سمت دیگر دست ارتش بود. ۱۵۰ نفر از بچه‌های سپاه و بسیج بعد از شنیدن دستور عبور از میدان مین داوطلب ‌شدند تا غلت بزنند روی مین تا معبری باز شود و دیگران رد شوند. من در سنگر فرماندهی بودم که فرماندهان اصلی آن‌جا بودند، از قبل پنهان شده بودم تا آن‌ها مرا نبینند اما صدایشان را می‌شنیدم. از بی‌‌سیم‌ها صدای "الله اکبر" گفتن رزمنده‌ها می‌‌آمد و بعد صدای انفجار مین شنیده می‌شد. 🌷....در آن سوله یک طرف فرماندهان سپاه و یک طرف فرماندهان ارتش بودند. اما مشکلی پیش آمد که نشد معبر باز شود. زمان گذشت و هوا روشن شد. عراقی‌ها متوجه شدند و بچه‌ها را قیچی کردند، عده زیادی قتل عام شدند و عده‌ای دیگر راه برگشت را گم کردند. هنگام برگشت از جاده‌‌های "رملی" آنقدر خسته شده بودند که اسلحه و لباس خود را زمین انداخته بودند. فضا واقعاً وحشتناک و دلخراش بود. اولین آمبولانس که آمد من با خواهش به همراه بچه‌های تخریب رفتم جلو. وسط میدان مین جنازه‌های زیادی بود. 🌷یکی از عکس‌هایی را که از آن صحنه گرفتم از بس دلخراش بود سال گذشته با نام "صحرای کربلا" اجازه انتشار گرفت. رزمنده‌ها با حالت‌‌های زیبایی به شهادت رسیده بودند. یکی از آن‌ها با مشت گره شده شهید شده بود و این نشان از تعصب او داشت، دستش خشک شده بود و مجبور شدند استخوانش را بشکنند بعد او را دفن کنند. یکی دیگر از شهدا به حالت سجده افتاده بود. یکی از شهدا "آر.پى.‌جی" اش را به حالتی بغل کرده بود که انگار معشوقه‌اش را در آغوش گرفته است. دیدن این صحنه برایم بسیار سخت و تلخ بود. من در طول عمرم دو بار صحرای کربلا را درک کردم که یک‌دفعه در این روز بود. : رزمنده دلاور علی فریدونی از جمله عکاسان جنگ تحمیلی حکایت @hkaitb