eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 ✍! ❤️آیت الله قرهی نقل میکردند: آیت‌الله آقا سیّد جمال‌الدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان می‌فرمودند: در تخت‌ فولاد اصفهان- که معروف به وادی‌السّلام ثانی است،حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم‌الشّأنی در آن‌جا دفن هستند-جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش می‌کنیم شما تلقین بخوانید. ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده‌ بودند.وقتی تلقین می‌خواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت:«لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر می‌چرخند و می‌رقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را می‌زد و پدرش هم گریه می‌کرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است. گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر می‌رفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی می‌گفتم،به من می‌گفت: تو که بی‌سواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان مي‌فرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید- معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادر‌ها هم توجّه کنند، به بچّه‌هایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا این‌گونه می‌خواهد- وقتي می‌خواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خودرا برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. . ايشان مي‌فرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لب‌هایش به خنده باز شد و دیگر از آن‌ بچّه شيطان‌ها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را می‌دیدم، دیدم وجود مقدس علی‌بن‌ابی‌طالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از این‌جا به بعد با من است ... لذا او جواني خوب،متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود(تو كه بی‌سواد هستی)به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اين‌قدر حسّاس، ظریف و مهم است. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
🌹 روزی مردی بغدادی از بهلول پرسید: جناب بهلول من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد: آهن و پنبه. آن مرد با سرمایه خود مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود و پس از چند ماه فروخت و سود فراوانی برد و ثروتمند شد. مدتی بعد آن مرد باز هم به بهلول برخورد؛ این بار به او گفت: «بهلولِ دیوانه» من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این بار گفت پیاز و هندوانه بخر. آن مرد این بار با تمام سرمایه خود پیاز و هندوانه خرید و انبار نمود؛ پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه‌های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوانی کرد. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت بار اول که با تو مشورت نمودم، گفتی آهن بخر و پنبه ، که سود زیادی بردم؛ ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود که کردی؟ تمام سرمایه من از بین رفت! بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول مرا صدا زدی آقای شیخ بهلول! و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم؛ ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم. مرد از رفتار و بی‌ادبی که در زمان پولدار بودن داشت خجل شد و رفت. از خدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم ‌ماند از لطف رب ! بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد ...! ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💠 رسیدن فرشته ای به مقام خود از برکت صلوات 📚در اکثر کتب معتبره و مفتاح الجنة مرویست که روزی جبرئیل به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمده عرض کرد : یا رسول الله امر عجیب و غریبی مشاهده کرده ام و آن این است که در وقت نزول ، گذرم از کوه قاف افتاد ناله سوزناکی شنیدم جلوتر رفتم فرشته ای را دیدم که پیش از این ، همین فرشته را در آسمان با جلال و عظمت دیده بودم ، که بالای تختی از نور می نشست و هفتاد هزار نفر از ملائکه در حضورش صف بسته می ایستادند ، و چون نفس می کشید از نفس او ملائکه خلق می شدند . پس این فرشته را دیدم با دل خسته و بالهای شکسته بر زمین افتاده چون سبش را پرسیدم گفت : در شب معراج من در تخت خود نشسته بودم که حضرت رسول صلی الله علیه و آله بر من گذشت و من تعظیم لایق و تکریم شایسته برای مقدم شریفش به عمل نیاوردم ، بنابراین به این عقوبت گرفتار شدم و از بلندی افلاک به پستی خاک افتادم پس ای جبرئیل الان توشفیع باش و خلاصی مرا از درگاه الهی بخواه . پس من با تضرع و زاری بسیار از درگاه الهی مسئلت عفو و مغفرت او را نمودم تا آنکه خطاب مستطاب را به او گفتم و او بر جناب شما از روی اخلاص صلوات فرستاد ، و فی الحال بالهای اقبال او از برکت صلوات فرستادن بر جناب شما ، روئیده و از پستی خاک به بلندی افلاک و به مقام قرب خود رسید. 📚 داستان هایی از انوار آسمانی ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
... آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند: ما با کاروان و کجاوه به«گناباد» می‌رفتیم. وقت نماز شد. مادرم کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگه‌دار می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. کاروان دار گفت: بی‌بی! دوساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم. آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم.مادرم گفت: نه! می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. کاروان‌دار گفت: نه مادر. الان نگه نمی‌دارم. مادرم گفت: نگه‌دار. او گفت: اگر پیاده شوید، شما را می‌گذارم و می‌روم. مادرم گفت: بگذار و برو. من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ من هستم ومادرم. دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا می‌رسد وممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه‌ی آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت: بی‌بی کجا می‌روی؟ مادرم گفت: گناباد. او گفت: ما هم به گناباد می‌رویم. بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم. گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی نشینم. سورچی گفت: خانم! فرماندار گناباد است. بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم! در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح می‌گفت! آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا. اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم ورفتیم. دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. عزیزان... اگر انسان بنده‌ٔخدا شد،بيمه مى‌شود و خداوند امور اورا كفايت و كفالت مى‌كند. «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/36 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام صادق علیه السلام مرده بخاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او میشود ، شادمان میگردد ، همانگونه که زنده با هدیه خوشحال می گردد. 📚الفقیه، ج1،ص117 پنج شنبه🕯 شادی روح پدران و مادران آسمانی و همه در گذشتگان بخوانیم فاتحه و صلوات ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
🌼‍ کیفیت ثبت گناهان توسط فرشتگان 🌼‍ سوال – مي گويند : بعد از گناه بلافاصله توبه کنيد تا ملائک آنرا ثبت نکرده اند . در اين مورد توضيحاتي بفرماييد . پاسخ –دو ملک که اعمال خوب و بد ما را ثبت مي کنند يعني آن عمل را نگه مي دارند نه اينکه با قلم آنرا مي نويسند . در سوره ي انفطال داريم : مردم بر شما ملائکه اي هستندکه ناظر و حافظ هستند که اعمال شما را حفظ مي کنند . کاتبين و ثبت کنندگان بزرگواري هستند و هر کاري شما بکنيد آنها مي دانند . اينکه مي گويند اين کاتبين بزرگوار هستند بخاطر اين است که وقتي شخصي کار خيري انجام مي دهد ملکي که حسنات را ثبت مي کند فورا آن عمل خير را ده برابر مي نويسد . اگر کسي گناهي انجام بدهد ملک رحمت به ملک شقاوت مي گويد که عجله نکن ، ننويس ،هفت ساعت ( در بعضي روايت دايم به اندازه يک شب تا صبح ) مهلت بده که اگر توبه کرد چيزي نوشته نشده باشد . يعني در نامه ي عمل فرد ثبت نمي شود. بخاطر همين مي گويند که توبه واجب فوري است . بعد از هفت ساعت اگر فرد توبه نکرد ملک سمت راست که حکم رئيس را دارد مي گويد که ثبت کن . انصاري همداني استاد شهيد دستغيب موقع نماز مغرب به موذن گفت که اذان را بگو . موذن گفت : هنوز موقع اذان نشده است .ايشان فرمودند که مگر نمي بيني ملائک جايشان را عوض کرده اند . از امام صادق (ع) سوال شد ، با اينکه خدا خودش ناظر است اين ملائک چکاره هستند ؟ امام فرمود : هر چه چشم بيشتر باشد مراقبت انسان از اعمالش بيشتر است . اگر انسان بفهمد که علاوه بر خداوند متعال چشمان ملائکه هم دائما ناظر اوست و معصومين هم او را مي بيند بيشتر مراقب خودش است . پس فلسفه ي وجودي اين ملائکه مراقبت بييشتر ما از اعمال مان است . انشاء الله ملکي که اعمال خير ما را بالا مي برد پرکار باشد و ملکي که اعمال بد ما را به پايين مي برد بيکار باشد. ‌ ‌ ‌ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 دوربین های مدار بسته ای که در زندگی ما نصب شده اند🍂 👈دوربین اول: خود . آیه چهاردهم ازسوره ی : آیا نمیدانند که خدا آنها را نگاه میکند! . 👈دوربین دوم: صلی الله علیه و آله است . آیه ی45 سوره : ای پیامبر ما تو را در امت گذاشته ایم ، هم شاهد هستی و آنها را میبینی . هرکاری که بکنند آنها را میبینی . . 👈 دوربین سوم: امامان معصومین علیهم السلام هستند . آیه105 سوره که سه دوربین اول در این آیه جمع است: ای پیامبر به مردم بگو هر کاری میخواهید بکنید ، اما اعمال شما را خدا میبیند ، پیامبر میبیند و مؤمنان (امامان ع) نیز میبینند . . 👈دوربین چهارم: مقرب خدا هستند . آیه 18سوره #ق: ازشماحرکتی سرنمیزند مگر آنکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند. یکی مأمور نوشتن خوبی ها ویکی مأمور نوشتن بدی هاست. فقط این دوملک یک تفاوتی باهم دارند. این یکی اگرنیت خوبی هم کنیم یادداشت میکند. آن یکی نیت بدی کنیم یادداشت نمیکند. 👈دوربین پنجم: است. سوره روز قیامت همین زمینی که ماروی آن نشسته ایم می آید و خبرهای خود را میدهد. 👈دوربین ششم: است. آیات اول سوره و صریحی از علیه السلام داریم که شب جمعه اعمال شما را ثبت میکنند. شب و روز عرفه اعمال شمارا میبینند. ایام هم موجود زنده هستند. 👈دوربین هفتم:دوربینی که ازهمه تکان دهنده تراست، ما میباشند. آیه 21سوره 🍃 ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💠داستانی آموزنده از حضرت زهرا سلام الله علیها 🌷◁ حضرت فاطمه (س) تعريف می ڪنند ڪه شبی به بستر رفته بودم تا بخوابم پيامبر صدايم ڪرد فرمود تا چهار ڪار انجام نداده ای نخواب: ①قران را ختم ڪن . ②مومنان را از خودت خوشنود و راضی ڪن . ③ حج و عمره به جای بياور . ④پيامبران را شفيع خودت ڪن و بعد بخواب . 🌷◁ آنگاه به نماز ايستاد. من صبر ڪردم تا نماز پدر تمام شود و گفتم ای رسول خدا چهار ڪار برايم مشخص ڪرده ايد ڪه توان انجام آنها را ندارم .پيامبر فرمود: ❶سه مرتبه قل هو الله بخوان مثل اين است ڪه قرآن را ختم ڪرده ای . ❷ برای مومنان آمرزش بخواه تا همگی آنان را خوشنود ڪنی . ❸با فرستادن صلوات من و ديگر پيامبران شفيع تو خواهيم شد . ❹ با گفتن ذکرسبحان الله ،الحمدالله ،لا اله الا الله و الله اکبر مثل اينڪه حج و عمره به جای آورده ای . ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
💠روزی پیامبر اکرم(ص) برای اقامه نماز عصر از منزل خارج شد. در کوچه‌های مدینه کودکان وقتی حضرت را مشاهده کردند دست از بازی کشیدند و به دور آن حضرت حلقه زدند و به هوا می­پریدند و می‌گفتند: شتر من باش! پیامبر(ص) هم یکی یکی آنها را روی کول خود می­گذاشت. اصحاب حضرت که در مسجد به انتظار نشسته بودند وقتی با تأخیر حضرت مواجه شدند نگران شدند. بلال از مسجد خارج شد تا ببیند چه اتفاقی باعث تأخیر پیامبر(ص)شده است. ◾همین که بلال در راه با این جریان مواجه شد، به کودکان اعتراض کرد و خواست کودکان را از اطراف پیامبر دور سازد و آن حضرت را از دست آنان نجات دهد، ولی پیامبر اکرم(ص) با اشاره او را از این کار بازداشت و آرام به او فرمود: به منزل برو ببین چیزی پیدا می­کنی برای اینها بیاوری. ◾بلال به منزل پیامبر(ص) رفت و هشت گردو یافت و آنها را نزد پیامبر(ص) آورد. پیامبر گردوها را در دست گرفت و خطاب به کودکان فرمود: آیا شتر خود را به این گردوها می‌فروشید؟ کودکان به این معامله رضایت دادند و با خوشحالی حضرت را رها کردند. پیامبر نیز عازم مسجد شد و فرمود: خدا رحمت کند برادرم یوسف را که او را به چند درهم فروختند و مرا نیز به هشت گردو. 📙عوفی بخاری، سدید الدین محمد، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، باب دوم از قسم دوم، ص 30، تهران، دانشگاه تهران(مؤسسه چاپ و انتشارات)، چاپ اول، 1371ش. ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘