eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین *کپی با ذکر صلوات* 🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁* 🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌🌤‎ .
دفاع از محمد حنفيه محمد حنفيه يكى از پسران اميرمؤمنان على (علیه السلام ) است ، نظر به اينكه مادرش خوله منسوب به طايفه حنفيه بود، او را محمد بن حنفيه خواندند. در ماجراى دفن جنازه مطهر امام حسن مجتبى (علیه السلام ) وقتى كه عايشه همراه آل مروان ممانعت كردند كه جنازه را كنار قبر پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) دفن نمايند، در اين موقع ، عايشه بر قاطرى سوار شده بود. محمد حنفيه به او گفت : اى عايشه روزى بر قاطر و روزى بر شتر سوار مى شوى تا با بنى هاشم دشمنى كنى ، نه مالك نفس خود هستى و نه در جاى خود مى نشينى . عايشه از روى طعن گفت : اى پسر حنفيه ، اينها (حسين عليه السلام و...) كه سخن مى گويند، فرزندان فاطمه (علیه السلام ) هستند، ولى تو چه كاره اى ؟!. امام حسين (ع ) به عايشه رو كرد و فرمود: تو مى خواهى محمد حنفيه را از فاطمى ها دور كنى ، سوگند به خدا او زاده سه فاطمه است ، 1- فاطمه دختر عمران بن عائذ بن مخذوم 2- فاطمه دختر اسد بن هاشم 3- فاطمه دختر زائدة بن رواحه . 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى .
🔆سخن قاطع يك شيعه آزاده يكى از شيعيان آزاده و دوستان استوار اميرمؤمنان على (علیه السلام )، محمدبن ابى حذيفه است ، پس از شهادت على (علیه السلام )، معاويه جنايتكار كه قاتل دوستان على (علیه السلام ) بود، دستور داد او را دستگير كرده و به زندان افكندند. پس از مدتى ، روزى او را خواست و با او به گفتگو پرداخت ، در اين گفتگو از جمله گفتارى كه اين مسلمان آزاده و نيرومند به معاويه گفت اين بود: گواهى مى دهم : از آن زمان كه تو را مى شناسم ، چه در عصر جاهليت و چه در عصر اسلام ، تو بر يك خوى و يك روش هستى و هيچگونه فرق نكرده اى ، و اسلام كمترين اثرى در وضع روحى تو نداشته است ، و در عصر درخشان اسلام ، از آنهمه فرهنگ غنى اسلام - هيچ چيز بر تو نيفزوده است 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى .
⭕️ وقوع جنگ نهروان میان امام علی (علیه السلام) و خوارج 🔹بعد از جنگ صفین و تحمیل حکَمیت بر امام علی (علیه السلام)، عده ای از کوفیان که خود را بازنده ماجرا می‌دانستند امام را برای جنگ دوباره با معاویه تحریک می‌کردند. امام هم به آنها می‌فرمود: پس بیایید به من کمک کنید. آنها میگفتند: تو و ما کافر شده بودیم؛ ما توبه کردیم، تو هم اول باید توبه کنى، آن گاه ما هم تو را یارى می کنیم. 🔻درگیری خوارج با امام زیاد شد و دیگر ریختن خون شیعیان امام را حلال دانستند، لذا دست به جنایات هولناکی در نهروان (نزدیک کوفه) زدند. امام ابتدا برای تعامل با آنان به نهروان رفت و خواست که قاتلان را تحویل دهند. اما آنان امتناع کردند. 🔻امام هم اعلام کردند که به قاتلان رحم نمی‌کنند. لذا پس از نصایح فراوان و فرصتی که به خوارج دادند جمعی از آنان جد شدند. سپس جنگ نهروان در ۹ صفر سال ۳۸ هجری رخ داد. از سپاه ۱۴۰۰۰ نفری امام کمتر از ۱۴ نفر شهید شدند، حال آنکه از سپاه خوارج (مارقین) کمتر از ۱۰ نفر زنده ماندند. .
🔆مساجد و امدادگرى به فقراء  روزى رسول خدا صلى الله عليه وآله در مسجد مدينه ، نماز ظهر مى خواندند، على عليه السلام نيز حاضر بود، فقيرى وارد مسجد شد، و از مردم خواست كه به او كمك كنند، هيچ كس به او چيزى نداد. دل فقير شكست و عرض كرد: خدايا گواه باش كه من در مسجد رسول خدا صلى الله عليه وآله درخواست كمك كردم ولى هيچ كس به من كمك نكرد. در اين هنگام على عليه السلام كه در ركوع نماز بود، با انگشت كوچكش ‍ اشاره كرد، فقير به جلو آمد و با اشاره على عليه السلام ، انگشتر را از انگشت على عليه السلام بيرون آورد و رفت . رسول خدا پس از نماز به خدا متوجه شد و عرض كرد: پرودگار را برادرم موسى از تو تقاضا كرد: رب اشرح لى صدرى * و يسترلى امرى * واحلل عقده من لسانى يفقهو اقولى و اجعل لى وزيرا من اهلى * هارون اخى * اشدد به ارزى * و اشركه فى امرى . سينه مرا گشاده دار، كار مرا آسان كن ، و گره از زبانم بگشا، تا سخنان مرا بفهمند، و وزيرى از خاندانم براى من قرار بده ، برادرم هارون را، به وسيله او پس از اين پيامبر صلى الله عليه وآله عرض كرد: الهم اشرح لى صدرى * و يسترلى امرى * و اجعل لى وزيرامن اهلى ، عليا، اشدد به ازرى * و اشركه به ظهرى . پرودگارا سينه مرا گشاده دار -كار مرا آسان گردان ، و وزيرى از خاندان من برايم قرار بده كه على ) باشد، بوسيله او پشتم را محكم كن . هنوز سخن پيامبر صلى الله عليه وآله به پايان نرسيده بود كه جبرئيل نازل شد و اين آيه (سوره مائده آيه 55) را نازل كرد: انما وليكم الله و رسوله و الذين امنو الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكاه و هم راكعون . (سرپرست و رهبر شما، تنها خدا است و پيامبر صلى الله عليه وآله او، و آنها كه ايمان آورده اند و نماز را بر پا مى دارند و در حال ركوع ، زكات مى پردازند. به اين ترتيب ، ولايت و رهبرى على عليه السلام پس پس از پيامبر صلى الله عليه وآله از سوى خدا اعلام گرديد.  📚صحيح بخارى ، جلد 5 ص 8 (به نقل از فاطمه زهرا با شخصيت ترين بانوى جهان ) . 36-  سوره طه آيه 25 تا 32. .
🔆مهمان نوازی   عربى بدشكل و بسيار زشت رو، ميهمان حضرت مجتبى (عليه السلام ) گرديد و بر سر سفره نشست . از روى حرص و اشتهاى فراوان مشغول غذا خوردن شد. از آنجا كه خوى امام و اين خانواده كريم است آنجناب از غذا خوردن او خرسند گشت و تبسم فرمود. در بين صرف غذا پرسيد:  اى عرب زن گرفته اى يا مجردى ؟  عرض كرد زن دارم . فرمود: چند فرزند دارى ؟ گفت هشت دختر دارم كه من به شكل از همه بهترم اما آنها از من پرخورترند. حضرت تبسم نموده او را ده هزار درهم بخشيد گفت اين سهم تو و زوجه و هشت دخترت .(1) 1- لطائف الطوائف ، ص 139. 📚منبع: آگاه شویم،حسن امیدوار،جلد هفتم. .
🔆تحليل سخن سياسى دشمن   معاويه سخن حساب شده را در بين مردم مطرح كرد كه در ظاهر بيان ويژگيهاى اخلاقى برخى از طوايف بوده بود. او گفت : طايفه بنى هاشم انسانهايى بخشنده اند پس هر گاه فردى از بنى هاشم دست از بخشش بردارد شباهت خود را به طايفه خويش ازدست داده است . و (زبیرها) بردبارند پس هر گاه يكى از آنها بردبارى خود رااز دست بدهد شباهتى به خود ندارد. و (مخزومى ها) به تكبر معروفند و هرگاه كسى از آنها اين صفت را نداشته با شد به طايفه هود شباهت ندارد. اين سخن معاويه به امام حسن عليه السلام رسيد: حضرت فرمود: چه زيركانه سخن گفته است او خواسته است كه بنى هاشم اموال خود را ببخشند فقير گردند و اين فقر سبب ضعف آنها شود وزبيرهاى جنگ براه اندازند و سرگرم شمشير كشى گردند و يكديگر را نابود كنند و مخزومى ها با تكبر بر ديگران مورد كينه آنها گيرند ولى بنى اميه برد بارى كنند و مورد محبت مردم قرار گيرند. 📚بحارالانوار، ج 44، ص 106 و 107. .
🌷 🌷 !! 🌷عملیات بیت‌المقدس ۷ در منطقه شلمچه صورت گرفت. هوای بسیار گرم و سوزان خرداد ماه خوزستان واقعاً شرایط را سخت کرده بود. امکانات دفاعی ما به اندازه نیروهای بعثی عراق نبود اما ایمان و اعتقاد بسیار راسخ رزمنده‌ها باعث می‌شد تا در مقابل دشمن تا دندان مسلح دفاع جانانه کنیم. 🌷یک شب حدود ساعت ۱۲ روی خاکریز بودم که صدای جرجر چرخ تانک‌ها به گوش رسید. رفتم داخل سنگرها و رزمنده‌ها را صدا زدم. همه آماده شدند. اما تانک‌ها به جلو حرکت می‌کردند و نزدیک و نزدیک‌تر می‌شدند. در همین حین فرمانده دستور آتش داد. با چشمانم دیدم تانک‌ها یکی پس از دیگری توسط رزمندگان زده می‌شدند و در آتش می‌سوختند. 🌷در این حین یک بسیجی نوجوان مشهدی به نام شهید کوهکن در حال زدن خاکریز بود و بدون توجه به حجم آتش دشمن داشت خاکریز می‌زد. ذره‌ای ترس در دل بچه‌ها نبود، همچنان مقاومت می‌کردند و تعدادی از بچه‌ها به شهادت رسیدند و تعدادی دیگر مجروح شدند. تشنگی هم بر بچه‌ها غلبه کرده بود. اگر چه به دستور فرماندهی عقب‌نشینی کردیم، ولی مقاومت رزمندگان مثال‌زدنی بود. تعداد ما کم بود اما ایمان بچه‌ها زیاد. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز شهید کوهکن : جانباز سرافراز علی اکبر سعادت‌نژاد .
🔆بچه دار شدن زن عقيم با زيارت عاشورا 💥در سفر به شهر يزد براى به دست آوردن نسخه اى شرح دار براى زيارت عاشورا در كتابخانه مرحوم وزيرى با جناب شيخ على اكبر سعيدى پيشنماز مسجد طهماسب كه شيخى است صالح ، باقار، و از همنشينان شيخ غلامرضا يزدى ، كسى كه براى امرار معاش از دسترنج خويش كسب روزى مى نمايدملاقات كردم . 💥به من گفت : مرحوم حاج ابوالقاسم با دخترى زرتشتى پس از مسلمان شدن ازدواج كرد ولى فرزندى به دنيا نمى آورد، بعد از بيست سال به او خواندن زيارت عاشورا را آموختند. آن را چهل روز همراه با صد بار لعن و صد بار سلام و دعاى علقمه خواند. پس از آن خداوند بر او منت نهاد و او را فرزندى ((پسر)) عنايت فرمود. 📚زيارت عاشورا و داستانهاى شگفت آن : ص 52 .
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهمون که میاد فوری بساط برنج و مرغ رو حاضر نکن مثل خانوم تنبلا🤦‍♀ منم قبلا اینجوری بودم تنها هنرم سوپ،کته،سالاد شیرازی بود🙄 ولی از وقتی اینجا رو پیدا کردم دیگه غم ندارم🙃 اینجا یادت میده با مواد دم دستی و آسون چه چیزهایی درست کنی که همه انگشت ب دهن بمونن😋👇🏻👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/3458859022C854ced1e01 مادر شوهرت انگشتاشم لیس میزنه🙈👆
✳ از کجا بفهمیم اعمال ما «عبادت» است، نه «عادت»؟ 🔻 معنایش این است که انسان اراده‌ی خودش را بر و بر طبایع خود غلبه بدهد؛ یعنی اراده را تقویت کند به‌طوری که اراده بر آن‌ها حاکم باشد. حتی اراده باید بر هم غالب باشد، چون کار خوب اگر کسی به آن عادت پیدا کرد خوب نیست. 🔸 مثلا ما باید بخوانیم اما نباید نماز خواندن ما شکل عادت داشته باشد. از کجا بفهمیم که نماز خواندن ما عادت است یا نه؟ باید ببینیم آیا همه‌ی دستورات خدا را مثل نماز خواندن انجام می‌دهیم؟ اگر این‌طور است، معلوم می‌شود که کار ما به خاطر امر خداست. اما اگر را می‌خوریم و در عین حال، نماز را هم با نافله‌هایش می‌خوانیم، یا اگر خیانت به مردم می‌کنیم ولی زیارت عاشورایمان هم ترک نمی‌شود، می‌فهمیم که این‌ها نیست، است. 👤 📚 ، ج۱ 📖 ص ۲۱۱ .