🖤سیره تربیتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها🖤
✨تشویق فرزندان به فراگیری علم
▫️حضرت زهرا (س) از همان آغاز کودکی فرزندانش، عبادت خدای تعالی را در روح و روان آن ها تثبیت کرد و خوی پرستش خدای یکتا را در فطرت لطیف آن ها سرشت و از همان آغاز به آن ها علم آموخت و آن ها را برای کسب معارف و تشویق در فراگیری، آماده می کرد، به عنوان مثال به فرزندش حسن (ع) که هفت ساله بود می فرمود: به مسجد برو، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن (محمدی اشتهاردی، ۱۳۸۹، ص 64).
✨شخصیت بخشی به فرزندان
▫️در آموزش های دینی ما نیز شواهدی وجود دارد که انتقال زمینه های روحی و اخلاقی را از والدین به فرزندان تأیید می کند. در سیره عملی حضرت زهرا (س) نیز توجه به شخصیتبخشی فرزندان و ایجاد اعتمادبه نفس در آن ها کاملاً مشهود است. حضرت زهرا (س) برای ایجاد اعتمادبهنفس در فرزندان خود آن ها را وادار و تشویق به مسابقه و ورزش می کرد. ازجمله نمونه های دیگر؛ روحیه شادابی و نشاط و محبت در بین افراد خانواده است.
#تربیت_فرزند
#تربیت_دینی
💌
https://eitaa.com/hodhof
🔸 شاید کسایی که چند فرزند دارن، فکر کنن بچههاشون، نیازی به بازی با والدین ندارن؛ اما لذتی که بچهها از بازی با والدین میبرن، تو بازی با همسنهاشون حس نمیکنن.
🔹 البته همبازی شدن والدین با بچهها، دو جوره:
🔺بعضی وقتا والدین به خاطر اجبار و اصرار بچهها، تن به بازی میدن.✖️
🔺گاهی هم با میل و رغبت، این کار رو میکنن.✓
🔸میل و رغبت والدین هم به دو شکل ابراز میشه:
✓ گاهی بچهها پیشنهاد میدن و والدین با گشاده رویی استقبال میکنن.
✓ گاهی هم خود والدین پیشنهاد بازی میدن. این نوع بازی رو باید از تأثیر گذارترین بازیها دونست، مخصوصاً اگه پدر و مادر هر دو توی بازی مشارکت کنن.
📌مشارکت والدین تو بازی، باعث میشه کودک احساس امنیت کنه؛ چون یکی از اصلی ترین عوامل احساس امنیت کودک تو خونه، شاد بودن و ایجاد رابطهی عاطفی بین همه اعضای خونواده هست.
♨️تو خیلی از خونواده ها مشارکت والدین با کودک، تو تماشای تلویزیون و بازی های یارانه ای هست. این نوع مشارکت، نه تنها آثار مثبت بازیهای مشارکتی رو نداره؛ بلکه فاصلهی بین والدین و کودک رو بیشتر هم میکنه.
💌
https://eitaa.com/hodhof
💡#قصه_چی_بگیم 🤔
📚قصه امشب:
💭دیشب که نترسیدی؟🍄⭐️
چند روزی میشد که حال مامان👱♀ خوب نبود استفراغ می کرد و بی حوصله بود. دست و پایش هم درد می کرد.
بد اخلاق بود. چند بار با بابا👱♂ رفتند دکتر. یک شب که می خواستیم بخوابیم حال مامان بد شد. بابا بردش بیمارستان.🏥
نشستم رو به روی در توی هال. منتظر ماندم تا بیایند.
از فکر این که حال مامان خوب نشود گریه ام گرفت. یواش یواش هول برم داشت و ترسیدم.
یک هو صدای مامان توی گوشم پیجید که می گفت: هر وقت ترسیدی با خدا حرف بزن.
این شد که به خدا سلام کردم و گفتم: خدا جونم! تو ازهمه تواناتری، لطفا حال مامانم را خوب کن.کاری کن که دیگه مریض نباشه منم قول می دم هر روز به گل های باغچه آب بدهم. آن قدر با خدا حرف زدم که خوابم برد.
🏞صبح توی رخت خواب🛌 خودم بیدار شدم دویدم توی هال. بابا توی آشپزخانه بود. جا خوردم . به باباگفتم پس مامان کو؟
بابا توی فنجان چای☕️ ریخت و گفت: هیسسس، مامان خوابیده.👱♀😴
سرو صدا نکن زود آماده شو ببرمت مدرسه🏫.
دویدم طرف اتاق مامان. مامان خواب بود. توی دلم گفتم: خدا جونم از ته دل ازت ممنونم.
خواستم بروم بیرون که یه هو مامان چشم هایش را باز کرد لبخندی زد😌 و گفت: عزیز دلم بیا پیشم. دیشب که نترسیدی؟
خودم و چسباندم به مامانم و گفتم: هم ترسیدم. هم نترسیدم. آخه تنها نبودم.
مامان متعجب نگاهم کرد و پرسید: چی؟ تنها نبودی؟
تا آمدم توضیح بدهم بابا با سینی آمد تو و گفت: مگه نگفتم بیدارش نکن. شیطونک؟
مامان زودی گفت: خودم بیدار شدم. می خواستم قبل این که بره مدرسه ببینمش.
بابا نشست. سینی صبحانه را گذاشت کنار مامان و گفت: مامانت یه مدت نباید از جاش تکون بخوره. تعجب کردم. مامان دستش را کشید روی موهام و گفت: نترس عزیزم. چیز مهمی نیست. یه اتفاق خوبه.
بابا خندید و گفت: می خوایم غافلگیرت کنیم. یادته دلت چی از همه بیش تر می خواست؟
به مامان نگاه کردم و من من پرسیدم: غافل گیر!
بابا 👨👧صورتم رو بوسید و گفت: داری یه خواهر پیدا می کنی. باورم نمی شد.
او هم گفت: راست می گه بابا. خواهر کوچولوت👧 این جاست و شکمش رو نشون داد.
دستم را گذاشتم روی دهانم که جیغ نزنم. پریدم بالا. دست زدم و دور خودم چرخیدم. مامان که بلند می خندید گفت: یواش! همسایه ی زیری بیدار می شه.
نشستم و پرسیدم: شوخی که نمی کنین؟
مامان دوباره شکمش را نشان داد و گفت: بهت که گفتم این جاست. باور کن.
گوشم را گذاشتم رو شکم مامان. صدای گرومب گرومب قلبی از دور آمد.
بابا گفت: وای دیرم شد. بجنب بابا. بجنب بابا. بجنب
چشم هایم را بستم و توی دلم به خدا گفتم: خدایا تو بزرگی و توانا. ممنون که حال مامانم را خوب کردی ممنونم.
بعد دویدم توی آشپزخانه پارچ آب را برداشتم تا به گل ها🪴 آب بدهم.
💌
https://eitaa.com/hodhof
#شعر_کودکانه
اميد بچه ها
خدا، خداي مهربان
خداي خوب و آشنا
خداي ماهتاب و شب
خداي اين ستاره ها
كسي كه بال مي دهد
به اين پرنده ها تويي
كسي كه باز مي كند
زبان جوجه را تويي
كسي كه مي كند كمك
به بچه ها خدا تويي
خداي خوب و مهربان
اميد بچه ها تويي
حمید هنر جو
💌
https://eitaa.com/hodhof
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄
✋السلام علیک یا صاحبالزمان علیه السلام✨
👀چشمانم را می بندم ...
❤️و با یعقوبِ قلبم !
❤️به یوسُف قدمهایت می اندیشم ...
🌏دل زمین زُلیخا می شود
🌍و دست جهان تُرنج ...
🌤در صبحِ تماشایِ تو !
✨کجایی ؟ یوسُف ترین عزیز ...!
✋سلام
🤲أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ🤲 🕊
🌤روزیک شنبه زیباتون بخیر 😍
❤️✨💚✨❤️✨💚✨❤️
https://eitaa.com/hodhof
#همنشینی_با_حضرت_قرآن📗
#دعا🤲
✨خدایا از سمت خودت رحمت و گشایشی نصیب ما گردان. 🤲
🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋
✨خدایا تمایلات مرا به سمت و سوی خودت قرار بده.🤲
📗✨📗✨📗✨📗✨📗
https://eitaa.com/hodhof