الهی؛
یک دل پر درد دارم
و یک جان پر زجر
عزیز دو گیتی!
این بیچاره را چه تدبیر؟!
الهی؛
هر کس را آتش در دل است
و این بیچاره را آتش در جان!
از آنست که هر کس را سر و سامانیست
و این درویش را
نه سری و نه سامانی
#مناجات_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
هو
مست توام از جـُـــرعه و جام آزادم
مـُــرغ توام از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه تويی
تو
ورنه من ازين هر دو مقام آزادم
#خواجه_عبدالله_انصاري
هو
الهی
اگر خامم پخته ام کن
اگر پخته ام سوخته ام کن
#مناجاتنامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
هو
در عجبم از کسی که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر برسد، ولی خویش را نمی کاود تا به درون خود راه یابد.
الهی!
بر هر که داغ محبت خود نهادی،
خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.
الهی!
همه آتش ها بی محبت تو سرد است و همه نعمتها بی لطف تو درد است.
#خواجه_عبدالله_انصاری
هو
درویش را دیروز و فردا چه بود ؟
درویش در وقت است،
او ابن الوقت است،
تو از پدر زادی و درویش از وقت.
تو در خانه نشستی و درویش در وقت.
تو در مرکب سواری و وی در وقت.
درویش و سالک را دیروز و فردا نبود،
او به وقت قایم است
و بر وقت موقوف...
و گفت : وقت، آن است که
جز حق در او نگنجد...
#خواجه_عبدالله_انصاري
@FEshragh
هو
درویش را دیروز و فردا چه بود ؟
درویش در وقت است،
او ابن الوقت است،
تو از پدر زادی و درویش از وقت.
تو در خانه نشستی و درویش در وقت.
تو در مرکب سواری و وی در وقت.
درویش و سالک را دیروز و فردا نبود،
او به وقت قایم است
و بر وقت موقوف...
و گفت : وقت، آن است که
جز حق در او نگنجد...
#خواجه_عبدالله_انصاري
هو
الهی
کدام درد از این بیش باشد
که معشوق توانگر بود و عاشق درویش
الهی
من کیستم که ترا خواهم
چون از قیمت خود آگاهم
از هر چه می پندارم کمترم
و از هر دمی که می شمارم بدترم
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
هو
کو عاشق شب خیزی ،
صادق اشک ریزی
تا قدر شب بداند ؟ !
#مجموعه_رسائل
#خواجه_عبدالله_انصاری
هو
در صحبت ، وحشی باش ،
تا با هر کس نیامیزی !
و در محبت چون آتش باش -
تا بر افروزی !
#مجموعه_رسائل
#خواجه_عبدالله_انصاری
هو
اگر روزی صید دام وی شوی و کشته ی راه او گردی، به عزت او سوگند که جز بر کنگرهی عرشِ مجیدت نبندند، که فرمود: هر کس مرا دوست دارد، کُشته ی من گردد و آن کس که کشته ی من شد، او را ندای عزت خواهم داد!
#کشف_الاسرار
#خواجه_عبدالله_انصاری
هو
درویش نه اندیشه بد کند
و نه تصور نیک،
نه روز بر او روشن شود
نه شب بر او تاریک،
یعنی از زمان و مکان بیرون است
و مستغرق بحر بی چون،
نه کار دارد نه مجال،
نه امید دارد نه آمال،
بر قبایح ستار است و در مکاره بردبار،
نه از مدح کسی خرم شود
نه از قدح کسی درهم
درویش گنج است
و ناقصش دفع رنج
و کمال درویشی...
فقر بعد از غناست
و بقای بعد از فنا...
#خواجه_عبدالله_انصاری
@FEshragh