هو
مناجاتی زیبا از خواجه عبدالله انصاری:
بارالها؛
از كوی تو بيرون نشود پای خيالم
نكند فرق به حالم
که برانی
چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاكم بكشانی
نه من آنم كه برنجم
نه تو آنی كه برانی...
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد، نروم باز به جايی
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهی
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی ...
#انصاری
#حق
#مناجات
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
هو
الهی
کدام درد از این بیش باشد
که معشوق توانگر بود و عاشق درویش
الهی
من کیستم که ترا خواهم
چون از قیمت خود آگاهم
از هر چه می پندارم کمترم
و از هر دمی که می شمارم بدترم
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
۵ اسفند ۱۴۰۲
هو
الهی
کدام درد از این بیش باشد
که معشوق توانگر بود و عاشق درویش
الهی
من کیستم که ترا خواهم
چون از قیمت خود آگاهم
از هر چه می پندارم کمترم
و از هر دمی که می شمارم بدترم
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
۲۳ شهریور ۱۴۰۳