eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
726 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو ☀️ اگر علم مکاشفت حاصل شود جمال حق در"آيينه دل" نمودار میگردد علم مکاشفت، به تعلم ومطالعه حاصل نشود حصول آن به اعمال صالح و صفای "آیینه دل" به زهد و گرسنگی و بیداری و خاموشی و اعتزال از مردم باشد مثلا "بیداری" در شب دل را روشن کند و صافی سازد و "نور" بخشد و چون این صفا به صفایی که از گرسنگی حاصل شده افزوده شود دل چونان"ستاره ای"فروزان شود چون آیینه ای درخشان و آن گاه "جمال حق" در آن نمودار گردد..... بر گرفته از کتاب ‌‌@Analhaghhoo
هو و بیشتر خلق، اگر انصاف بدهند و حجاب غفلت برگیرند، شب و روز کمر خدمت بسته‌اند در مراد و هوای نفس خویش... 📚
هو و به حقیقت بشناس که از هر حرکتی که بکنی، صفتی در دل تو حاصل شود که آن در تو بماند و در صحبت تو بدان جهان آید... 📚
هو و همه شهوتها و لذتها محسوسات که به تن بنی آدم تعلق دارد، لاجرم به مرگ باطل شود و رنجی که در آن برده باشد باطل شود به مرگ و لذت معرفت که به دل تعلق دارد به مرگ اضعاف آن شود، بلکه روشن تر شود و لذت اضعاف آن شود که زحمت دیگر شهوتها برخیزد. 📚
هو و به حقیقت چنین است که آدمی در این عالم در غایت نقصان و عجز و ناکسی است و روز بازار وی فردا خواهد بود اگر کیمیای سعادت بر گوهر دل افکند تا از درجه‌ی بهایم به درجه فرشتگان رسد و اگر روی به دنیا و شهوت دنیا آرد، فردا سگ و خوک را بر وی فضل بود که ایشان همه خاک شوند و از رنج برهند و وی در عذاب بماند پس چنان که شرف خود بشناخت، باید که نقصان و بیچارگی خود بشناسد که معرفت نفس از این وجه هم مفتاحی است از مفاتیح معرفت حق تعالی. 📚
هو بدان که بزرگان گفته‌اند: دو رکعت نماز از عالِمی، فاضلتر از عبادت یکساله‌ی جاهل. برای آنکه جاهل، آفات عمل نشناسد و آمیختگیِ وی به اغراض نداند و همه را خالص پندارد، که غش در عبادت همچون غش است در زر، که بعضی زر باشد که هرکه بدید آن را زر پندارد و صیرفی (صراف) نیز در غلط افتد، الا صیرفیِ استاد؛ اما همه‌ی جاهلان، خود [را] زر پندارند، هرچه زر نبوَد و صورت زر دارد. ✍ 📕 جلد۲، ص۳۷ @sarire_kelk
هو بدان که اصلِ حِسْبَت(امر به معروف و نهی از منکر) آن است که محتسب اندوهگین بُوَد برای آن عاصی که بر وی آن معصیت می‌رود، و به چشمِ شفقت نِگرَد، و همه را همچنان منع کند که کسی فرزند خویش را منع کند، و رِفق نگاه دارد. ✍ 📕 به کوشش حسین خدیوی جم جلد۱، ربع عبادات و ربع معاملات، تهران ۱۳۸۰، ص۵۱۸ @sarire_kelk
هو اصل آن است که دل از حدیث تازی و پارسی و هرچه هست خالی شود و همه وی گردد؛ که هیچ چیز دیگر در وی نگنجد و این نتیجه‌ی محبت مفرط بود که آنرا عشق گویند و باشد که از دل‌مشغولی که به وی دارد، نام وی فراموش کند و چون چنین مستغرق شود و خود را و هرچه هست-جز حق تعالی-فراموش کند، به اول راه تصوف رسد و این حالت را صوفيان فنا و نیستی گویند؛ یعنی هرچه هست از ذکر وی نیست گشت و او نیز هم نیست گشت، که خود را فراموش کرد و چون خودی‌ِخود فراموش کرد، وی نیز در حق خود نیست گشت و چون با وی هیچ چیز نماند جز حق تعالی، هست وی حق باشد و بس. چنان‌که چون تو نگاه کنی آسمان و زمین و آنچه در وی است بیش نبینی، گویی: «عالم خود بیش از این نیست و همه این است»، این کس نیز هیچ چیز را نبیند-جز حق را-و گويد: «همه اوست، جز وی خود نیست» و این جایگاه جدایی میان وی و حق برخیزد و یگانگی حاصل آید و این اول عالم توحید و وحدانیت باشد؛ یعنی چون جدایی برخیزد، وی را از جدایی و دوری آگاهی نباش،؛ که جدایی کسی داند که دو چیز را بداند خود را و حق را و این کس در این حال از خود بی‌خبر است و جز یکی نمیشناسد؛ جدایی چون داند؟ @FEshragh