هو
عیسی مریم به کوهی میگریخت
شیر گویی خون او میخواست ریخت
...
از کی این سو میگریزی ای کریم
نه پیت شیر و نه خصم و خوف و بیم
گفت از احمق گریزانم برو
میرهانم خویش را بندم مشو
...
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خونها که ریخت
اندک اندک آب را دزدد هوا
دین چنین دزدد هم احمق از شما
• حضرت قیومی مولانا جلال الدین رومی
• مثنویِ شریف، دفتر سوم
https://t.me/zonnoun/2437
@zonnoun
هو
۱۲۱
احاطهٔ علمی به ذات حق تعالی ممکن نیست و آنچه از طریق علم یا شهود از حق تعالی برای تو یا غیر تو تعین یافته، نسبت بدانچه تعین نیافته است، همانند نسبت متناهی به نامتناهی و نسبت مقید به امر مطلقی است که تحت هیچ قیدی درنمیآید.
عبدالرحمن جامی
نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، صفحه ۲۸
ـــــــــــــــــــــــــــــ
هو
۱۲۱
از هیکل خود تجرّد و رهایی پیدا کردم و چون از این هیکل بیگانه گشتم، بدان نظر کردم، گویی که تسبیحی سیاه است و در آن از نور چیزی مشاهده نکردم، از این ظلمت پرسیدم که از کجا ملحق شده است؟ گفت: این ظلمت طبیعت است.
فتوحات مکیه - محیالدین عربی
ـــــــــــــــــــــــــــــ
💠 t.me/maktabe_eshgh_121
هو
۱۲۱
به هدایت چه زنی طعنه که صوفی گردید
همه را پیر مغان کاش هدایت میکرد
رضاقلیخان هدایت
ـــــــــــــــــــــــــــــ
💠 t.me/maktabe_eshgh_121
هو
همه چیز را به همگان نتوان گفت!
متعصب تکفیر می کند
لا ابالی نیشخند و تحقیر ...
#مقالات_شمس_تبریزی
هو
افراد موجودات هر یک آنچه ما لابد ایشان است تا به کمال خود رسند ، با خود و از خود دارند .
#انسان_کامل
مالابد : آنچه ضروریست
هو
جماعتی ;
مسلمان برونانِ کافر اندرون ! مرا دعوت کردند.
عذرها گفتم.
می رفتم در کلیسا!
کافران بودندی دوستان من,کافر برون ، مسلمان اندرون !
گفتم چیزی بیارید تا بخورم!
ایشان به هزار سپاس آوردندی و با من افطار کردندی و خوردندی همچنان که خود روزه دار بودندی!
#مقالات_شمس_تبریزی
هو
«او»
تویی
خود را بجو در اوی او
کو و کو گو
فاخته شو
سوی «او»...
🔥🔥
#مثنوی_معنوی
_دفتر دوم
هو
قانون دوازدهم:
عشق سفر است! مسافر این سفر،
چه بخواهد چه نخواهد از سر تا پا عوض میشود!
کسی نیست که رهرو این راه شود و تغییر نکند!
#الیف_شافاک
#ملت_عشق
هو
خاک را اعتبار نباشد ،
حب الوطن من الایمان ، آن وطن حضرت خداست که محبوب و مطلوب مومن است .
#مقالات_شمس ، ص ۶۴۱