🏴🏴🏴🏴 #تسلیت
▪️چقدرآخراین ماه سخت وسنگینست
▪️تمام آسمانُ زمین بیقرار وغمگینست
▪️بزرگتر زغم حسن(ع)و داغ رضا(ع)
▪️فراق فاطمه(س)باخاتم النبیین(ص) است..
شهید محسن حججی
#برگی_از_یاد🍃 سال ۹۴که توی گردان پپیچید ما داریم اعزام می شویم #سوریه، خیلی پکر شد مدام با گردن کج
🍃#برگی_از_یاد
نزدیک اذان ظهر بود دیدم یکی ازپشت چارچنگولی پرید روی گرده ام. برگشتم ببینم چه کسی است. از فرط خوشحالی مرا رگبار بوسید و گفت که برای من هم جور شد. .
به قادری کارد می زدی خونش در نمی اومد که آخر کار خودت را کردی! بعد خندید: بذار برسیم اونجا دودستی تحویلت می دم به داعش رفتیم تهران. از صد و بیست نفر فقط پاسپورت محدودی اماده شد. عدل محسن هم افتاد جزو آنها. هی جلوی ما رژه می رفت و چشم و ابرو می آمد. .
با قادری توی نماز خانه خفتش کردیم. ریختیم روی سرش التماس می کرد:حجی غلط کردم! با دو روز تاخیر به جمعشان ملحق شدیم. به بهانه های پست و گشت زنی بیدار نگهمان می داشت که کارمان ختم شود به #نماز_شب. .
سر به سرم می گذاشت: بالاخره برات باقیات و صالحاتی می مونه؛ شهید هم که شدی می گن به #برکت نماز شباش بوده به این واسطه کم کم نماز شب خوان شدم ولی نشد یک شب زودتر از او #بیدار شوم. .
یک شب از اتاق زدم بیرون. محسن را ندیدم. توی دلم گفتم: آخ جون امشب زودتر از محسن بیدار شدم نماز رو خواندم و رفتم بخوابم. از بچه ها پرسیدم: از محسن خبری نیست! گفتند: رفته تو سوله وسط اون اتاق خرابه! .
دیدم نمازش تمام شده و با تسبیح تربتش ذکر میگوید رفتم نزدیک تر که کپ شوم روی سرش. صورت پر از اشکش را که دیدم پاهایم جلو نرفت.
.
📚 کتاب #سربلند
.
#شهید_محسن_حججی
برای شادی روح شهدا #صلوات
🌸کپی فقط با #ذکر_صلوات😊 مجاز است:
http://sapp.ir/hojaji
🏴 #تسلیت
در طشت میچکـد از لبهای #سرخـ و نیلی
هی لخته لخته کوچه، هی لخته لخته ~سیلی~
💔حسن جآنـم...😭
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻
♦️کپی فقط با #ذکر_صلوات مجاز است:
https://eitaa.com/hojaji
هر وقت کارش جایی گیر می کرد و تیرش به سنگ میخورد، زنگ میزد که برایش قرآن بخوانم.
داشتم غذا درست میکردم، زنگ میزد که: مامان یه #یس برام بخون کارم رو رها میکردم و مینشستم جَلدی برایش میخواندم.
میخواست زمینیرا که پدرش بهش داده بود، بفروشد و جای دیگری خانه بخرد .چهل سورهی حشر برایش نذر کردم سیهشتمی را که خواندم به فروش رفت.
وقتی میآمد خانهمان و میدید دارم #قرآن میخوانم، به خانمش میگفت: ببین مامانم داره قرآن میخونه که #شهید نشم
خون خودش رو میخورد و میگفت:همین که میان اسمم رو بنویسن برای سوریه، خط میزنن میگن #حججی نه.
گریه میکرد و میگفت: نکنه کسی رفته و چیزی گفته،بابا حرفی نزده باشه؟!
.
راوی :مادرشهید
📚 کتاب #سربلند
.
#شهید_محسن_حججی
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج
#لبیـڪ_یا_رقیه
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#اللهم_ارزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻
♦️کپی فقط با #ذکر_صلوات مجاز است:
https://eitaa.com/hojaji
🌷بخشی از نامه شهید علی خلیلی به امام خامنه ای ✉️👇
آقاجان!
درد هایی که می کشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمی کند. مگر خودتان بار ها علت قیام امام حسین (ع) امر به معروف و نهی از منکر تشریح نفرمودید؟
مگر خودتان بار ها نفرمودید بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟
یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شما را نمی فهمند؟
یعنی شما انقدر بین ما غریب هستید؟
#شهید_علی_خلیلی ✍️
#تولدت_مبارک_مرد_آسمانی
برای شادی روح شهدا #صلوات
🌸کپی فقط با #ذکر_صلوات😊 مجاز است:
http://sapp.ir/hojaji
شهید محسن حججی
🌷بخشی از نامه شهید علی خلیلی به امام خامنه ای ✉️👇 آقاجان! درد هایی که می کشم به اندازه ی این درد که
ای شهیـد
دستی بر آر و مـــا
قبرستاننشینانِ عادات سخیف را
از این منجلاب بیرون ڪش ...
#شهیدعلیخلیلی
#یادش_باصلوات
╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮
* تولدت مبارک مرد آسمانی*
╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
📚از بچگی خیلی دوست داشت بنشیند و آلبوم های پدرش رو نگاه کند عکسهای جبههرا. میگفت:(( منم دوست دارم بزرگ بشم برم جنگ.))
گاهی تصور میکردم محسن بزرگ شده رفته جنگ و شهید شده دلم میلرزید اشکم درمیآمد؛ اما با خودم میگفتم:(( نه! هیچوقت این اتفاق نمیافته.)) راضی نبودم برای همینبار اولی که رفت سوریه به من نگفت. منِ ساده باورم شد رفته تهران ماموریت چهلوپنج روزه. نمیدانم چطور بود که وقتی زنگ میزد کد تهران میافتاد؛ برای همین دلم قرص بود. ولی به پدرش گفته بود.
وقتی داشت برمیگشت پدرش گفت:(( آقامحسنتون داره از سوریه برمیگرده.)) دهنم باز ماند:(( ازکجا؟ سوریه؟!))
شهیدنشدنش را از چشم من میدید. میگفت:(( خمپاره کنار من خورد و منفجر نشد. چون تو راضی نیستی من شهید نمیشم.))
شبها نور موبایلش را میدیدم که دعا میخواند. میدیدم که نمازشب میخواند. درِ خانه خدا گریهزاری میکند. قبلترها فکر میکردم حاجت دارد میخواهد ازدواج کند. بعد که ازدواج کرد فهمیدم نه حاجتش چیز دیگری است؛ عشق شهادت دارد
.🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻
♦️کپی فقط با #ذکر_صلوات مجاز است:
https://eitaa.com/hojaji
#برگی_از_یاد💚
کارت عروسی که برایش می آمد. می خندید و می گفت: بازم #شبی_با_شهدا! با رقص و آهنگ و شلوغ بازی های عروسی میانه ای نداشت. بیرون تالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان می داد و می رفت #گلزار_شهدا.
همه فکر و ذکرش پیش شهدا بود. می رفتیم روستا برای سمنوپزان. وسط تفریح و گشت و گذار مثل کسی که گم شده ای دارد. می پرسید:حاج آقا سید این دور و بر شهید نیست بریم پیشش؟
🖋 راوی:سید اصغر عظیمی،دوست شهید .
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻
♦️کپی فقط با #ذکر_صلوات مجاز است:
https://eitaa.com/hojaji
شهید محسن حججی
#برگی_از_یاد💚 کارت عروسی که برایش می آمد. می خندید و می گفت: بازم #شبی_با_شهدا! با رقص و آهنگ و شلو
#برگی_از_یاد 🍃
پاییز ۹۵یک هفته برای رزمایش (اقتدار پیامبر اعظم(ص)رفتیم رامشه منطقه ای بیابانی در نزدیکی شهررضا.
گردان به گردان و گروهان به گروهان چادر جداگانه ایی زده بودند.
وقتی شنیدم با محسن افتاده ایم توی یک چادر ;خیلی ذوق کردم . از شب اول توی فکر که بعد از نماز مغرب و عشا مراسم بگیریم. یکی دوشب زیارت عاشورا خواند با چاشنی روضه و سینه زنی .
بچه ها خسته بودند و گفتند :(برا خودت بخون:ما میخوایم بخوابیم.)از رونرفت.
گفت:(پایه ای بریم برا سربازها بخونیم?)
سربازها از خدایشان بود یکی از بچه های کادر برود در جمعشان .
چادرشان دویست متر با ما فاصله داشت . از ان به بعد پیاده می رفتیم تا چادرشان.استقبال کردند و امدند پای کار روضه و سینه زنی محسن .
.
یکی دوروز اول همه در پیدا کردن جهت قبله توی چادرها شک داشتند محسن علامت قبله به تعدادی عکس شهدای مدافع حرم را طراحی کرد و داد روی بنر چاپ کنند. دم غروب بنرها را اوردند. یکی دوتا چادر که نبود بیست تا چادر بود . تازه در شرایط اختفا پوشش و پراکندگی .امد که بیا بریم توی چادرها نصب کنیم. تویوتای مخابرات را گرفت وراه افتادیم . خودمان می رفتیم داخل چادر و بنرها را نصب می کردیم.چرتکه انداختیم دیدیم اگر همان طور پیش برویم دیر میشود. بقیه را تحویل دادیم به مسئول چادر تا خودش نصب کند .
اخر به تاریکی شب خوردیم.
نور بالازد و توی بیابان حیران می چرخید. گوشی ها انتن نمیداد. بعد از کلی تابیدن چادری را از دور دیدیم .
شک داشتم درست میبینم یا توهم می زنیم .
#ادامه_دارد...
#شهید_محسن_حججی
برای شادی روح شهدا #صلوات
🌸کپی فقط با #ذکر_صلوات😊 مجاز است:
http://sapp.ir/hojaji
شهید محسن حججی
#برگی_از_یاد 🍃 پاییز ۹۵یک هفته برای رزمایش (اقتدار پیامبر اعظم(ص)رفتیم رامشه منطقه ای بیابانی در نز
#برگی_از_یاد 🍃
بچه های لشکر نجف بودند.
ادرس گردان را ازشان گرفتیم با هزار سلام و صلوات خودمان را رساندیم . .
بعد از شام رفتیم پشت چادرها قدم زدیم. توی ان تاریکی و سکوت شب باهم دعای الهی عظم البلاء را زمزمه کردیم. میگفت :(خودت را توی بیابان بساز. خدا صدات رو میشنوه.)کلاهش را کشید تا روی ابروش .
زیپ اورکتش را کشید تا زیر چانه و خواست خاطرات خادمی ام را در حرم امام حسین(ع)را برایش تعریف کنم. خیلی سرمایی بود. مدام بینی اش را میکشید بالا. همین طور که از چادر دور میشدیم نشانه میگذاشت که گم نشویم . این طور که میگفت هنوز نرفته بود به کربلا گفتم همت کن اگه نری کربلا عمرت به فناست !.از ان شب هوایی شد که هر طور شده برنامه اش را برای زیارت اربعین ردیف کند .وقتی برگشتیم نشست دم چادر. با خودکار لبه پاشنه پوتین بچه ها نوشت :(مرگ بر ال سعود;مرگ بر اسرائیل;مرگ بر امریکا!)
.
#شهید_محسن_حججی
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻
♦️کپی فقط با #ذکر_صلوات مجاز است:
https://eitaa.com/hojaji