eitaa logo
کانال تبلیغی حجت الاسلام حبیبی
285 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
35 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی از یک 🔹شهید اول راه علی🔹 رُخت فروغ خداوند دادگر دارد قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد میان خلق شود چون محبتت تقسیم، پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد به دانه دانۀ اشک تو می‌خورد پیوند که ناله، سوز دگر در دل سحر دارد خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید رسول، مِهر تو را همچو جان به بر دارد... حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن بسی زمانه روایات معتبر دارد ز عزم توست ولایت، دوام اگر بگرفت ز صبر توست رسالت، بقا اگر دارد نسیم شهر مدینه بِه خُلد ناز کند که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد... به هر دلی نگرم از طریق مُلک حجاز به شوق کوی تو، رو جانب سفر دارد نبوّت از تو به پا ماند و تا ابد برجاست ولایت از تو به کف، رایت ظفر دارد... گذشته است بسی قرن‌ها و، بر دل خصم هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد خطابه خواندن تو حیف؛ خاصه در جایی که اجتماع، دل کور و گوش کر دارد ندای کفر به نطق تو در گلو خفه شد همای دین ز قیام تو بال و پر دارد ز غصه‌ات چه بگویم؟ که قصۀ آن را به صد هزار زبان، شعله‌های در دارد شهید اوّل راه علی‌ست محسن تو که جان به کف ز پی ‌یاری پدر دارد... 📝 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه‌السلام 🔹جان جهان🔹 گرچه سوز همه از آتش هجران تو بود رمز آزادی توحید به زندان تو بود دوستان اشک فشانند به یاد تو همه خنده‌زن خصم اگر از دیدهٔ گریان تو بود آه پنهان تو از محبس در بسته گذشت که جهان را سخن از ناله و افغان تو بود دامن خاک کجا روی نکوی تو کجا؟ ای که هر عرش‌نشین دست به دامان تو بود تا گریبان افق با نفس صبح شکافت مرغ شب آه کشان سر به گریبان تو بود داد فرمان، ز چه بر قتل تو هارون در حبس؟ ای که آزادی، سر در خط فرمان تو بود از چه در برق مناجات تو افلاک نسوخت؟ ای که سوز همه از سینهٔ سوزان تو بود شب تاریک که هر خانه چراغی دارد شعلهٔ آتش دل، شمع شبستان تو بود تو که بر پیکر بی‌جانِ جهان، جان بودی از چه بر تختهٔ در، پیکر بی‌جان تو بود... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1354@ShereHeyat
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود از شهر زهرا نیمه‌شب، فرزند زهرا می‌رود منزل به منزل کاروان، گردیده در صحرا روان با ناله و آه فغان، تنهای تنها می‌رود ریحانه‌ی خیرالبشر کرده سوی جانان سفر یا آنکه موسایی دگر، در طور سینا می‌رود قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل با دیده‌ی دریائی‌اش، دنبال سقّا می‌رود اصغر زدامان رباب، پَر می‌زند بر دوش باب با شوق پیکان بلا، همراه بابا می‌رود لیلا جوانت را ببین، با رفتن آن نازنین گویی محمّد بر زمین از عرش اعلا می‌رود ریحانه‌ی باغ حسن، پوشیده بر قامت کفن تا شوید از خون پیرهن، با شور و غوغا می‌رود آید زصحرا زمزمه، خون ریزد از چشم همه سقّای آل فاطمه، عطشان به دریا می‌رود ای آسمان اختر فشان، بنگر برای بذل جان ماه بنی هاشم روان، با ماه لیلا می‌رود زینب شده محمل‌نشین، با ناله‌های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می‌رود مرغ دل «میثم» روان گردیده با این کاروان داده زکف تاب و توان، همراه مولا می‌رود ✍ مقدمتان رابه این کانال 27هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■همه کانالها ┏━━☘🌺☘━━┓ http://www.mesf.ir/s ┗━━☘🌺☘━━┛ ■■■■■■■■کانال ایتا ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
علیه‌السلام 🔹اوَلَسنا عَلَی الحق🔹 ای خداجلوه و نبی‌مرآت مرتضی‌خصلت و حسین‌صفات انبیا در جلال تو شده محو اولیا بر جمال تو همه مات... ز تو نازد همیشه حلم و رضا به تو بالد هماره صوم و صلات نام حق را ز عزم توست بقا باغ دین را ز خون توست حیات جان اهل صلات قربانت اَشهَدُ اَنّ قَد اَقَمتَ صلات... از تو آنی دلم جدا نشود با توام با تو، در حیات و ممات مدح تو در زبان آل رسول بهترین سوره، خوش‌ترین آیات... دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست... :: به جلال نبی به ذات خدا که تویی آفتاب برج هُدی... نعت تو بر زبان دشمن و دوست مدح تو ذکر اهل ارض و سما ناخلف‌زادۀ ابوسفیان که دلش بود پر ز بغض شما کرد روزی سؤال از یاران که خلافت که را بود اولی همه از بیم جان خود گفتند: کاین جلال و شرف تو راست سزا گفت نه، باللّه این مقام بُوَد حق فرزند یوسف زهرا... همچو ختم رُسُل به خلق حَسَن همچو آل ثقف به رخ زیبا هم سخاوت ز دست او جاری هم شجاعت ز تیغ او پیدا گفت فضل تو دشمنت؛ «اَلفَضل، هِیَ ما تَشهَدُ بِهِ الاَعدا»... دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست... :: ای به نام خوش تو، احیا دل ای که دل با تو و تویی با دل همچو زندان ز مقدم یوسف با صفای تو شد مصفا دل... دل ز دست پدر بری آن‌سان که برد از رسول، زهرا، دل... با چنین حُسن احمدی زیبد که بری از علی اعلا، دل حرم خاص توست از رفعت چون خداوند حق تعالی، دل جُسته بر درگهت توسّل، جان یافته از رخت تجلّا، دل... حق به خون تو تا ابد زنده‌ست از محبّت چنان‌که احیا دل دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3785@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹رحمت بی‌حساب🔹 تشنگان را سحاب پیدا شد رحمت بی‌حساب پیدا شد در دل این کویر تفتیده بحر جوشید و آب پیدا شد چشمِ چشم‌انتظارها روشن روی حق بی‌نقاب پیدا شد در جمال منورِ یک ماه چارده آفتاب پیدا شد... همه عالم تراب مقدم او هیبت بوتراب پیدا شد چشمتان روشن ای مسلمانان روح اسلام ناب پیدا شد... اهل ایمان امانتان آمد که امام زمانتان آمد :: او همان وجه ذات ذوالمنن است عالمی را چراغ انجمن است او همان کعبۀ وصال خداست که وجودش مطاف مرد و زن است... نه به بتخانه چون خلیل خدا او به هر جا بت‌ است، بت‌شکن است... بر لبش دم به دم کلام خداست با خدا لحظه لحظه هم‌سخن است گر چه ما دورش از وطن دیدیم ماه مصر است و یوسف وطن است هم به دستش زمام ملک وجود هم امام تو، هم امام من است آفرینش بود به فرمانش پدر و مادرم به قربانش... :: نه زمین باد نه زمان بی‌تو شده دلگیر آسمان بی‌تو... ذکر ما در هجوم ظلم و ستم گشته «الغوث و الامان» بی‌تو شعلۀ «الفراق» جای نفس خیزد از سینۀ جهان بی‌تو... نه به گل هست چشمِ دیدارم نه به دل شوقِ بوستان بی‌تو دور هم صبح جمعه‌ها تا کی جمع گردند دوستان بی‌تو؟... گرچه باشد چراغ بسیارش مانده تاریک، جمکران بی‌تو قبر پنهان مادرت زهرا همچنان مانده بی‌نشان بی‌تو تو که خورشید عالم جانی تا به کی پشت ابر پنهانی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3828@ShereHeyat
🌸 استاد حاج طی مصاحبه‌ای به خبرنگار تسنیم فرمودند: 💠 شاعران با مقام معظم رهبری جلسه‌ای داشتند. شعرایی که خدمت ایشان رسیده بودند، همه یا غزل خواندند یا یک شعر بلند گفتند. 🌱 نوبت به یکی از شاعران رسید. او گفت: من تنها یک بیت دارم که یک مصراعش برای خودم است و یک مصراعش را از حافظ عاریه گرفته‌ام. همه خندیدند😊 👏 اما بعد از خواندن، تحسین همه را برانگیخت و تا چندین دقیقه، صدای تکبیر و صلوات از همه جا به گوش می‌رسید. آن بیت به شرح زیر بود: ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد تمام هستی زهرا(س) نصیب نرجس شد 🌸 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲 • ┈ • • ✿ 🌸 ✿ • • ┈ • https://eitaa.com/joinchat/1323302929C6b7efd9dbc • ┈ • • ✿ 🌸 ✿ • • ┈ •
علیهاالسلام 🔹مادرِ هستی🔹 ای بر تو سلام آمده از داور هستی بگذشته در آیین نبی از سر هستی دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی زیبد که بخوانند تو را مادر هستی الحق که خدا، هستی خود را به تو داده ام الّنجبا، فاطمه، زهرا به تو داده اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته دین در کنف عزّت تو سایه گرفته توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته اخلاص ز حُسن عملت پایه گرفته همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده تو در دل سختی به پیمبر گرویدی هر بار بلا را به سر دوش کشیدی بر یاری اسلام به هر سوی دویدی بس زخم زبان‌ها که ز کفّار شنیدی ای قامت مردان جهان خم به سجودت ای تکیه‌گه ختم رسل نخل وجودت ای مکّه ز خاک قدمت خلد مخلّد ای عصمت معبود و امید دل احمد اسلام به پا خواست و گردید مؤید از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد تا حشر خلایق که خدا را بپرستند مرهون فداکاری و ایثار تو هستند... تنها نشدی همسر و دلدار محمّد در سخت‌ترین روز شدی یار محمّد در شدت غم گشتی غمخوار محمّد پیوسته دلت بود گرفتار محمّد در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ آن‌روز که افتاد خزان در چمن تو پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو تا بوی گل احمدی آید ز تن تو شد جامۀ پیغمبر اکرم کفن تو با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد بی‌مادری فاطمه، تنهایی احمد... برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه خانه شده غمخانه‌ات ای بانوی خانه بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟ بی‌تو شده از هر مژه‌اش سیل روانه بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است برخیز که بی‌مادری فاطمه زود است... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/348@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹دلم اینجاست🔹 ای عرشیان به سوی خراسان سفر کنید شب را در این بهشتِ الهی سحر کنید با زائران این حرم‌الله سر کنید مدح رضا چو آیۀ قرآن ز بر کنید عید بزرگ شیعۀ آل پیمبر است میلاد هشتمین حجج‌اللهِ اکبر است ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن بر چهرۀ حقیقت ایمان نظاره کن یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن در دست نجمه، نجم فروزان نظاره کن میلاد پارۀ تن زهرا و احمد است شمس‌الشموس، عالِمِ آل محمد است او مظهر جمال خداوند اکبر است آیینۀ تمام‌نمای پیمبر است خورشید نجمه یا مهِ افلاک‌پرور است قرآن روی سینۀ موسی‌بن‌جعفر است بر خلق آسمان و زمین مقتداست او جان رونما دهید که روی خداست او روشن هزار سینۀ سینا به نور او چشم هزار موسی عمران به طور او صف بسته‌اند خیل رسل در حضور او دل، بحر بی‌کرانه‌ای از شوق و شور او ریزد برات عفو خدا از نظاره‌اش دوزخ بهشت می‌شود از یک اشاره‌اش.. ای خلق، خاکِ پای تو یا ثامن‌الحجج جان جهان فدای تو یا ثامن‌الحجج قرآن پر از ثنای تو یا ثامن‌الحجج ایمان بود ولای تو یا ثامن‌الحجج دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست «تهلیل» بی ولای تو هرگز قبول نیست.. پاییز بوستان دل ما، بهار توست در طوس هستی و همه عالم دیار توست گل‌بوسۀ امام زمان بر مزار توست شیعه به هر کجا که رود در کنار توست چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا هر جا سفر کنم، دلم اینجاست یا رضا.. 📝 @ShereHeyat
دامن آلوده و بار گناه آورده‌ام گر چه آهی در بساطم نیست، آه آورده‌ام هر که بودم، هر که هستم، با کسی مربوط نیست بر امام مهربان خود پناه آورده‌ام هر که آرد تحفه‌ای در محضر مولای خود من دو دست خالی و کوه گناه آورده‌ام بر کبوترهای صحنت هدیه‌ی ناقابلی‌ست گندم اشکی که در این بارگاه آورده‌ام ناله‌ام در سینه، اشکم در بصر، سوزم به دل نامه‌ای چون دودِ آه خود، سیاه آورده‌ام ذرّه بودم، زائر شمس الشّموسم کرده‌اند قطره‌ای بودم به این دریا پناه آورده‌ام گر چه هستم قطره‌ای ناچیز، یک دریای اشک، هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده‌ام هر فقیری هست دستِ خالی‌اش سرمایه‌اش من فقیرم، دست خالی را گواه آورده‌ام «میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو سر به خاک زائرت از گردِ راه آورده‌ام ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه‌السلام 🔹محفل ذکر علی🔹 پیام نور به لب‌های پیک وحی خداست بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست... غدیر سید اعیاد و اشرف ایّام غدیر خوب‌تر از عید روزه و اضحی است... غدیر عید همه عُمر با علی بودن غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست غدیر بر همه حق باوران تجلی حق غدیر بر همه گم‌گشتگان چراغ هُداست غدیر کعبۀ مقصود شیعه در عالم غدیر جنت موعود خلق در دنیاست غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عُمر غدیر میوۀ توحید اولیا همه جا است غدیر آینۀ لا اله الا هو غدیر آیت سبحان ربی الاعلی است غدیر هدیۀ نور از خدا به پیغمبر غدیر نقش ولای علی به سینۀ ماست... هنوز از دل تفتیدۀ غدیر بلند صدای مدح علی با نوای روح فزاست هنوز گوهر وصف علی بود در گوش هنوز لعل لب مصطفی مدیحه‌سراست هنوز لالۀ «اَکمَلتُ دینکُم» روید هنوز طوطی «اَتمَمتُ نعمَتی» گویاست هنوز خواجۀ لولاک را نداست بلند که هر که را که پیمبر منم علی مولاست چنان‌که من همگان را به نفس اولایم علی وصی من از نفس او به او اولاست علی علیم و علی عالم و علی اعلم علی ولی و علی والی و علی والاست... علی مدرس جبریل در شناخت حق علی معلم آدم به عَلَّمَ الاَسماست... علی صراط و علی محشر و علی میزان علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست علی چو شخص پیمبر هماره بی‌مانند علی چو ذات الهی همیشه بی‌همتاست... علی‌ست حق و، حقیقت به دور او گردد علی‌ست عدل و عدالت به خط او پویاست علی، محمد و فرقان و نور و کوثر و قدر علی، مُزمّل و یاسین و یوسف و طاهاست... حدیث منزله را از نبی بگیر و به خلق بگو مخالف هارون مخالف موساست کسی که گفت «سلونی»، سزد امامت را نه آن‌کسی که به «لولا»، به جهل خود گویاست کسی که جای نبی خفت جانشین نبی‌ست نه آن‌که راحتی جان خویش را می‌خواست... کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست... صواب نیست صوابی که بی‌ولای علی‌ست نماز نیست نمازی که بی‌علی برپاست... من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند که هر که گشت جدا از علی جدا ز خداست... مگر نگفت نبی با هم‌اند، «حق» و «علی» اگر علی نبود در میانه، حق تنهاست تمام قرآن در حمد و، حمد بسم الله تمام بسمله در با، علی چو نقطۀ باست... الا کسی که تو را از علی جدا کردند پناهگاه تو در آفتاب حشر کجاست؟ مرا به روز قیامت به خُلد کاری نیست بهشت من همه در صورت علی پیداست... کجا امام توان یافتن چو شخص علی که هم‌کلام خداوند و هم‌نشین گداست... مرا بس است تولای چارده معصوم که این ولایت، فوق تمام نعمت‌هاست مگر نگفت پیمبر، کتاب و عترت من امانتی‌ست که پیوسته در میان شماست؟ مگر نگفت که این دو، ز هم جدا نشوند اگر جدا ز یکی هر که شد ز هر دو جداست... عبادت ثقلین است بسته بر ثقلین که مهر طاعت هر بنده مهر آل عباست... هنوز محفل ذکر علی‌ست خاک غدیر ولی چه سود به گوش کسی که ناشنواست بگو که خصم شود منکر غدیر، چه باک که آفتاب به هر سو نظر کنی پیداست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2902@ShereHeyat
بیا بر قله‌ی هستی لوای عدل برپا کن بیا دین را دوباره مثل جدّ خویش احیا کن چرا از چشم خود تنهای تنها اشک می‌ریزی؟ بیا در ماتم جدّ غریبت گریه با ما کن بیا از چشم سقّا تیر دشمن را برون آور بیا زخم گلوی خشک اصغر را مداوا کن بیا اشک خجالت پاک کن از دیده‌ی سقّا بیا از خون دل بر تشنه‌کامان دیده دریا کن بیا با عمّه‌هایت جستجو کن در بیابان‌ها گلی در کربلا گم گشته زیر خار پیدا کن بیا و گریه کن بر یاس‌های نیلی زهرا بیا روی کبود عمّه‌هایت را تماشا کن بیا خونْ پاک کن با اشک از پیشانیِ جدّت بیا قرآنِ ثارالله را بر نیزه معنا کن بیا و عمّه را بیرون ببر از بین نامحرم بیا زنجیر از بازوی زین العابدین وا کن برای آنکه در محشر قبول مادرت افتد بیا و دفتر اشعار ” میثم ” را تو امضا کن ✍ اشعار_آیینی_حسینیه‌
ای تمام آفرینش تشنه‌ی اشک شبت وی خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت ای مسیحای دعا در هر نفس، لعل لبت سینه‌های سوخته یک شعله از تاب و تبت باب حاجت باب رحمت باب ایمان باب دین قطب عرفان، سیّدسجّاد، زین‌العابدین -- ای مزار بی‌چراغت نور چشم و چشم نور ای مناجات شبت آل محمّد را زبور سجده‌گاهت در عبادت طور نور و نور طور چشم ظلمت از تو و روی منیرت دور دور حاجت خلق جهان در آستانت ریخته وحی ساعد در سماوات از دهانت ریخته -- آفتابا ماهتاب از جلوه رویت خجل طوبی از قد، جنت از رخ، لاله از بویت خجل پادشاهان از گدایان سر کویت خجل حلقه‌های سلسله از دست و بازویت خجل نیست تنها دوستان را دست بر دامان تو دشمنان را هم طمع بر لطف و بر احسان تو -- تو به خلق و خوی اعجاز پیمبر می‌کنی گر بخواهی در اسارت کار حیدر می‌کنی با دو دست بسته خود فتح خیبر می‌کنی شام را در چشم دشمن، صبح محشر می‌کنی دست تقدیر تو دست اقتدار حیدر است بلکه هر انگشت تو یک ذوالفقار حیدر است -- کربلا و کوفه و شام بلا رام تو بود دشمن بیدادگر را وحشت از نام تو بود تو میان سلسله نه، خصم در دام تو بود فتح آل مصطفی از خطبه‌ی شام تو بود چارده قرن است مسجد می‌کشد از دل خروش می‌رسد بانگ انا ابن مکه‌ات دائم به گوش -- سرگذشتت شعله‌ای در دل شد و از سرگذشت شام شوم از کربلا بهر تو سنگین‌تر گذشت کس نمی‌داند چه‌ها بر آل پیغمبر گذشت ناقه‌ی عریانت از هر کوچه و معبر گذشت شامیان از کینه و طغیان شرار انگیختند از فراز بام‌ها آتش به فرقت ریختند -- ای ز چشم شیعه جاری خون ساق پای تو آفتاب فاطمه خاکستر و سیمای تو تو چراغ عرشی و ویرانه شد مأوای تو خاک ویرانه کجا و صورت زیبای تو؟ بود در ویرانه بر رأس پدر، چشم ترت همچو بسمل بال زد در پیش چشمت خواهرت -- تو همای وحی بودی و پرت را سوختند لحظه لحظه سینه پر آذرت را سوختند نخل ایمان بودی و برگ و برت را سوختند آخر از زهر ستم پا تا سرت را سوختند گر چه دیدی صدْمه و آزار و محنت آن همه قاتلت داغ پدر بود ای عزیز فاطمه -- سال‌ها بگذشت و بودی هیجده داغت به دل سوختی یک عمر همچون شمع سوزان متصل سینه‌ات چون خیمه‌های سوخته شد مشتعل ای به وقت سجده خاک از اشک چشمان تو گل بر تو می‌گریم که بر گل‌های پرپر سوختی هر کجا دیدی جوان، از داغ اکبر سوختی -- باغبانی گر به باغ لاله‌اش می‌داد آب تو به یاد کام عطشان پدر رفتی ز تاب گریه می‌کردی به یاد طفل معصوم رباب بر لب خشک علی‌اکبر دلت می‌شد کباب می‌بریدی گوسفندی را اگر قصاب سر یاد می‌کردی ز تیغ شمر و حلقوم پدر -- کاش می‌شد قبر پاکت را بگیرم در بغل همچو نور ماه، خاکت را بگیرم در بغل ساق پای دردناکت را بگیرم در بغل زخم قلب چاک چاکت را بگیرم در بغل کاش می‌شد شیعه برگرد مزارت می‌گریست روز و شب پیوسته «میثم» در کنارت می‌گریست @raziolhossein