eitaa logo
هنرستان
2.3هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
16 فایل
#رسانه_هنرستان رسانه فرهنگ و هنر با عضویت در #هنرستان از برنامه‌های فرهنگی هنری (سینما، تئاتر، شعر، کتاب، عکاسی، خوشنویسی، تجسمی، نگارخانه، صنایع‌دستی و ...) استان قم باخبر شوید. ارتباط با مدیر: @hani_ahmadzadeh رسانه "هنرستان" @honarestan_net
مشاهده در ایتا
دانلود
🔎 💢 زنده‌نویسی 🔹 زنده‌نویسی، یعنی شخصیت‌بخشی به اشیا و جانمندانگاری مفاهیم. در این آرایۀ سنتی، نویسنده به اشیا و مفاهیم جان می‌بخشد و دربارۀ آنها به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویی دربارۀ یکی از جانداران سخن می‌گوید. 🔹 جمله‌های زیر به مدد آرایۀ «زنده‌نویسی» ویرایش شده است: - از طریق برهان می‌توان حق را از باطل تمیز داد. «برهان، حق را از باطل جدا می‌کند.» - متأسفانه اختلاف‌نظر گاهی موجب خصومت می‌شود. «متأسفانه اختلاف‌نظر گاهی خصومت می‌آفریند.» - ما از محراب می‌آموزیم که می‌توان برخاک نشست، اما در آسمان بود. «محراب به ما می‌آموزد که می‌توان برخاک نشست، اما در آسمان بود.» - با ذکر خدا، ایمان تقویت می‌شود. «ذکر خدا ایمان را تقویت می‌کند.» - برای طرح سوال، می‌توان از کلمات چرا، چگونه، کجا، برای چه و... استفاده کرد. «برای طرح سوال، کلمات چرا و چگونه و برای چی به کمک انسان می‌آیند.» 🔻 🔸 برگرفته از کتاب «بهتر بنویسیم» 🔺 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢 زیبانویسی 🔹 نخستین گام در زیبانویسی، این است كه به خود بباورانیم كه برای بیان هر مطلبی، می‌توان ده‌‌ها جمله ساخت و لزومی ندارد كه تسلیم جمله‌های تكراری و كلیشه‌ای شد. به‌مثل، اگر نانویسنده‌ای بخواهد از سردی هوا در تهران خبر دهد، سریع می‌نویسد: «هوای تهران سرد است.» اما نویسندۀ حرفه‌ای، گاهی صلاح را در این می‌بیند كه از راه پنهان وارد شود و خواننده را غافل‌گیر كند. 🔹 مثلا ممكن است بنویسد: «تهران سیبری شده است» یا «مردم تهران، اسكیمو شده‌اند» یا «آسمان، امسال تهران را با قطب جنوب اشتباه گرفته است» یا ده‌ها و صدها جملۀ دیگر. البته گاهی نویسنده همان اولین جملۀ متبادر به ذهنش را می‌پسندد و همان را می‌نویسد؛ ولی این انتخاب، باید از روی فراست و اختیار باشد، نه اجبار و تحمیلِ ذهن تنبل. 🔹 بر این پایه، هنرجوی نویسندگی، باید ذهن خود را فیزیوتراپی كند و تا می‌تواند آن را ورز دهد، تا از كاهلی و تنبلی برهد و ضرورت ساده‌نویسی را بهانۀ بی‌مایگی در جمله‌سازی نكند. برای این منظور، لازم است مدتی تن به مشق و تمرین دهد. بهترین تمرین در این مرحله، انتخاب مضامینی ساده برای ساختن جمله‌‌های متنوع است. 🔹 مثلا با خود عهد كند كه برای مضمون ساده‌ای مانند «من دروغ نمی‌گویم» بیست تا سی جملۀ ساده بسازد: ـ كسی از من دروغ نشنیده است. ـ از دهان من دروغ بیرون نمی‌آید. ـ من از دروغ‌گویان نیستم. ـ زبان من هرگز به دروغ نچرخیده است. ـ دروغ در دهان من، مانند آتش در آب است. ـ مرا جز برای راست‌گویی نیافریده‌اند. ـ اگر دروغ‌گویی، توانایی است، من آدم ناتوانی هستم. ـ از دریا، گرد برمی‌خیزد و از من دروغ نه. ـ من و دروغ‌؟! ـ از راست‌گویی زیانی ندیده‌ام كه سودم را در دروغ‌زنی بجویم. ـ از دروغ بیزارم. ـ در همۀ عمر از دروغ گریخته‌ام. ـ راست‌گویی برای من، آسان‌تر از دروغ‌گویی است. 🔹 من این بازی را تا ساختن ده‌ها جملۀ دیگر می‌توانم ادامه دهم و هر قدر این تمرین را بیشتر تكرار كنم، ذهن خود را برای بیان معانی و مطالب علمی، ورزیده‌تر كرده‌ام. در این مرحله از هنرجویی، لازم است گاهی مطلب ساده‌ای را برگزینیم و برای آن، تا می‌توانیم جمله‌های بلند و كوتاه بسازیم. فقط باید بكوشیم از جادۀ ساده‌گویی بیرون نرویم. 🔻 ، کتاب «آئین قلم» 🔺 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 🆔 @honarestan_net
🔎 💢 یادداشت و یادداشت‌نویسی (۱) و (۲) 🔹 «یادداشت/ note»، کوتاه‌ترین سازۀ نوشتاری است. پس از یادداشت، «مقاله/ essay» و پس از آن کتاب است. سابقۀ مقاله‌نویسی به قرن شانزدهم میلادی می‌‌رسد و نخستین نوشتارها در این قالب، به قلم میشل مونتنی فرانسوی(۱۵۳۳-۱۵۹۲) و فرانسیس بیکن انگلیسی(1561-1626) است؛ اما یادداشت‌نویسی، پیشینه‌ای طولانی‌تر دارد؛ زیرا اکثر رساله‌های کوتاه علمی در گذشته‌های دور و نزدیک، شبیه همین قالب نوشتاری است. 🔹 همانندی‌های یاداشت با مقاله و ‌کتاب، ‌کم نیست؛ مثلا یادداشت نیز مانند مقاله باید «مسئله‌محور» باشد، نه «موضوع‌محور». همچنین یادداشت‌ باید همچون ‌کتاب و مقاله، ساختارمند و به نثر معیار باشد. با وجود این، یادداشت ویژگی‌هایی دارد ‌که آن را از هر قالب دیگری جدا می‌‌کند. برخی از آن ویژگی‌ها به این شرح است: ✅ سه ویژگی یادداشت: 🔸۱. اگر بخواهیم قالب‌های نوشتاری را با انواع شعر فارسی مقایسه کنیم، کتاب مانند قصیده یا مثنوی بلند است، مقاله مانند غزل، و یادداشت همچون رباعی. در یادداشت، نویسنده باید در زمینی کوچک، خانه‌ای بسازد که همۀ بخش‌های یک سازۀ مسکونی را دارا است. در کتاب یا مقاله، زمین بیشتری در اختیار نویسنده است. بنابراین در مهندسی نوشتار و چینش مطالب، دستش بازتر است؛ اما یادداشت‌نویس مانند معماری است که باید در زمینی به مساحت ۴۰متر مربع، خانه‌ای بسازد که اتاق خواب و پذیرایی و آشپزخانه و حمام و سرویس بهداشتی و دیگر امکانات یک سکونت‌گاه ‌کامل را داشته باشد. 🔸۲. در هیچ نوشتاری، سرعت قلم نباید بیشتر از سرعت فهم خواننده باشد؛ اما در یادداشت، سرعت قلم در چینش مطالب و پیشبرد مباحث، باید مقداری بیشتر از سرعت آن در مقاله و ‌کتاب باشد. بنابراین یادداشت، قالبی مناسب برای محافظه‌کاری یا چرب‌زبانی و زیاده‌گویی نیست؛ بلکه به دلیل کوتاهی و دامنۀ محدودش، نیاز بیشتری به صراحت و صلابت قلم دارد؛ چنانکه زبان رباعی نیز صریح، گویا، سرراست و ‌کوبنده است. قلم در یادداشت، ضرباهنگی تند و شتابان دارد و لحظه‌ای چشم از مقصد خود برنمی‌دارد. بنابراین با هر سطر و بلکه با هر کلمه ‌که می‌نویسد، یک گام به مقصدش نزدیک‌تر می‌شود. به همین دلیل، صریح‌ و ر‌ک‌گو است و پیوسته بر فهم خواننده تازیانه می‌زند تا در میانۀ راه به خواب نرود. تازیانه‌های قلم در یادداشت، از بازی‌های زبانی آغاز می‌شود و تا آرایه‌هایی همچون طنز و غافل‌گیری خواننده و هجوم ناگهانی بر پیش‌فرض‌های او پیش می‌رود. 🔸۳. در یادداشت، حتی یک کلمۀ زائد، عیب محسوب می‌شود؛ اما در مقاله تا چند پاراگراف ‌کم‌فایده هم بخشوده است. ایجاز و اختصار، به قدری در یادداشت اهمیت دارد ‌که بهتر است آراستگی آن در پیراستگی باشد. کلمات زائد در یادداشت، سرعت‌گیر و دشمن تمرکز است. تمرکز خواننده در یادداشت، بسیار مهم است؛ زیرا در یادداشت، نویسنده فرصتی برای جبران ندارد. اگر خواننده‌ای در فهم عبارتی یا جمله‌ای یا بندی در یادداشت، دچار مشکل شود، مانند خواننده‌ای است که فصلی از یک کتاب را نفهمد و از آن بگذرد. بنابراین، تا می‌توان باید از عواملی که تمرکز او را بر هم می‌زند، پرهیز کرد و مهم‌ترین آنها، کلمات و عبارات زائد یا کم‌فایده یا کژتاب است. ۱۴۰۲/۰۴/۱۱ 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 🆔 @honarestan_net
🔎 💢 یادداشت و یادداشت‌نویسی(۳) ✅ پنج ویژگی یادداشت 🔸 یک. یادداشت‌نویسی، همان نکته‌گویی است در چهرۀ نوشتاری. پس نام دیگر یادداشت‌نویسی، نکته‌نویسی است. فرق یادداشت با مقاله، فرق «نکته» با «مطلب» است. «مطلب» را در مقاله می‌گویند و «نکته» را در یادداشت. نکته، مغز مطلب است و از این رو یادداشت نیز باید نغز باشد. در یادداشت‌ها هم می‌توان «مطلب» گفت یا «نظریه‌» پرداخت؛ اما نخست باید آن مطلب یا نظریه را به «نکته» و «تلنگر» تبدیل کرد؛ یعنی آن را چنان پوست‌کنده و فشرده ساخت که به نظر نغز و تازه بیاید. اگر نوشتن را به میدان جنگ تشبیه کنیم، یادداشت‌نویسی مانند جنگ‌های چریکی و پارتیزانی است، و ‌کتاب و مقاله شبیه جنگ‌های کلاسیک. 🔸 دو. یادداشت‌ها ممکن است در حد افق‌گشایی یا مقدمه‌چینی یا مسئله‌سازی باشند؛ برخلاف مقاله یا کتاب که نباید پرسش‌ها را بی‌پاسخ بگذارند و بگذرند. گاهی یادداشتی، طرح پرسشی یا مسئله‌ای است بدون حل آن. 🔸 سه. کوتاهی و خوش‌خوانی این قالب، یادداشت‌‌نویس را قادر می‌سازد که طی یادداشت‌های فراوان و در زمانی کوتاه، دربارۀ مسائل متعدد و گوناگون بنویسد. 🔸 چهار. یادداشت‌نویس، بیش از تتبع و جست‌وجو در منابع، نیاز به نشانه‌ها و ذهن تحلیل‌گر و نکته‌یاب دارد. همان‌قدر که قالب مقاله و کتاب در خدمت محققان است، یادداشت به کار متفکران و تحلیل‌گران می‌آید. 🔸 پنج. معمولا با تجزیۀ مقالات نمی‌توان آنها را به چند یادداشت تبدیل کرد؛ زیرا هر یادداشت، ساختاری کامل دارد، اما معمولا اجزای یک مقاله یا کتاب، وابسته و پیوسته به یک‌دیگرند. یادداشت، هر قدر هم ‌که ‌کوتاه است، نباید ناقص الخلقه باشد. یادداشت سالم، همۀ اجزای یک نوشتار کامل را دارد؛ از اشاره به ضرورت مسئله تا استدلال و نتیجه. خطای رایج در میان برخی نویسندگان، این است که گمان می‌کنند مقاله، بخشی از کتاب است و یادداشت بخشی از یک مقاله. هرگز! یادداشت و مقاله و کتاب، سه قالب با سه هویت و با سه ساختار متفاوت است. ۱۴۰۲/۰۴/۱۳ 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 🆔 @honarestan_net
🔎 💢 یادداشت و یادداشت‌نویسی(۴) 🔸 پنج ویژگی یادداشت 🔹 یک. اقتضای این قالب، زبانی صمیمی‌ و دوستانه و اندکی متفاوت است و همین، گفت‌وگو را آسان‌تر می‌کند. بنابراین، زبان معیار در یادداشت، با زبان معیار در مقاله و کتاب، اندکی فرق می‌کند و این فرق بیشتر در میزان صمیمیت و بازتاب صادقانه‌تر شخصیت نویسنده در متن است. بر این پایه، کتاب از مقاله رسمی‌تر است و مقاله از یادداشت. 🔹 دو. قالب یادداشت، مخاطبان بیشتری دارد؛ هم به دلیل کوتاهی آن و هم به دلیل محتوا و موضوعی که معمولا برای یادداشت‌نویسی برمی‌گزینند. برخلاف مقاله و کتاب، مخاطب یادداشت، گروهی خاص از طبقات اجتماعی یا علمی نیست. خوانندۀ یادداشت، به چیزی بیشتر از سواد خواندن و اندکی فرهیختگی و دردمندی نیاز ندارد. 🔹 سه. برخی نویسندگان، اعماق را می‌جویند و برخی زوایا و گوشه‌ها را. قالب‌های مقاله و کتاب، بیشتر به کار نویسندگان گروه اول می‌آید و قالب یادداشت برای نویسندگان گروه دوم، کارایی بیشتری دارد. 🔹 چهار. ساختار یادداشت، باید هنری‌‌تر باشد تا بتواند به مقصود برسد؛ چنانکه زمین شما هر قدر کوچک‌تر باشد، باید در نقشۀ مهندسی ساختمان، هنرمندانه‌تر عمل کنید تا به آنچه می‌خواهید برسید. لازمۀ ساختار هنری، تخلف از شیوه‌های رایج و دست‌مالی‌شده در ورود به بحث و خروج از آن است. یادداشت، به دلیل کوتاهی و نقشۀ مهندسی آن و نیز به دلیل محتوای نکته‌‌سنجانه‌اش، باید از ادبیاتی آوانگارد نیز برخوردار باشد؛ یعنی مؤلفه‌های ادبی یا هنری یا سَبکی آن، قوی‌تر باشد. بنابراین یادداشت‌نویسی، فقط از عهدۀ کسانی برمی‌آید که افزون بر ذهن تحلیل‌گر، قلمی توانمند نیز دارند. 🔹 پنج. ارجاعات مکرر به منابع، یادداشت را دچار اختلال می‌‌کند؛ بر خلاف مقاله و کتاب که بخشی مهم از اعتبار آنها، در تعداد منابعشان است. این تفاوت، از آنجا آب می‌خورد که محتوای یادداشت، از جنس «نکته» و «تحلیل» است و یادداشت‌نویس، نکته‌گو است؛ اما محتوای مقاله، از نوع «مطلب» است و مقاله‌نویس، یا باید نظریه‌پرداز باشد یا در پرورش نظریه‌ای، مهارت و دانش کافی داشته باشد. ۱۴۰۲/۰۴/۱۹ 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 🆔 @honarestan_net
🔎 # 💢 یادداشت و یادداشت‌نویسی(۵) 🔸 پنج ویژگی یادداشت 🔹 یک. با ورود وبلاگ‌نویسی و سپس استاتوس‌نویسی در فیسبوک به جهان نوشتاری فارسی‌زبانان، یادداشت‌نویسی در ایران وارد مرحله‌ای تازه شد و در گروه‌های موبایلی، اوج گرفت. اما هنوز اکثر نویسندگان در این گروه‌ها، از یادداشت برای «مطلب» استفاده می‌کنند و نیز توانایی عبور از نثر معیار را ندارند؛ در حالی که گروه‌های مجازی، بیشتر مناسب یادداشت‌نویسی است و یادداشت، جای نکته‌گویی است نه شرح و بسط مطالب علمی. همچنین ادبیات یادداشت، باید فاصله‌اش را با نثر معیار، تا حدی حفظ کند. در واقع یادداشت‌نویس، اجازه و امکان بیشتری برای دخالت دادن خصلت‌های فردی خود در نوشتارش را دارد. بنابراین می‌توان «یادداشت» را شخصی‌ترین قالب نوشتاری نیز شمرد. ما به تعداد مقاله‌نویسان، سبک ویژه نداریم؛ اما علی القاعده باید به شمار یادداشت‌نویسان، سبک یا شبه‌سبک داشته باشیم. 🔹 دو. بزرگ‌ترین خطری ‌که یادداشت‌نویسی را تهدید می‌‌کند، انشانویسی است. فرق انشا با یادداشت در توانایی و مهارت نویسنده در پرورش مطلب است. انشانویس، معمولا زیاده‌گو، بیهوده‌گو، مقلد، تکراری‌نویس و گرفتار ‌کلیشه‌های زبانی و محتوایی است. انشانویس، حتی در انتخاب موضوع و عنوان، چشم به دست دیگران دارد. شکل هندسی انشا نیز معمولا خط ممتد است. اما یادداشت‌‌ها گاهی ساختار چندضلعی دارند و گاهی زاویه‌ای نادیده را می‌‌کاوند و در ‌کاوش‌گری نیز از صفر شروع نمی‌‌کنند؛ بلکه از جایی آغاز می‌‌کنند ‌که دیگران سرانجام به آنجا رسیده‌اند. بدین ترتیب، هر یادداشت خشتی در دیوار دانش است. اما ‌کار انشانویس شمردن خشت‌های دیوار یا بازی با آنها است. 🔹 سه. آن مقدار که یادداشت به طنز و شوخی نویسنده با خواننده نیاز دارد، مقاله و کتاب نیاز ندارد. اگر طنازی قلم در ‌کتاب و مقاله، مستحب است، در یادداشت واجب است؛ زیرا ادبیات یادداشت، ادبیات گفت‌وگو است، نه ادبیات سخنرانی و خطابه. گفت‌وگو بدون طنز و شوخی، منازعه است؛ اما سخنرانی بدون طنز و شوخی هم سخنرانی است. 🔹 چهار. در یادداشت، نویسنده نباید گارد معلمی یا استادی بگیرد و حتی نباید خیلی جدی و رسمی باشد؛ بلکه باید خشم و نفرت و عشق و هیجان و دیگر حالات روحی و شخصی‌اش را –به صورت کنترل‌شده– در نوشته‌اش آشکار کند. 🔹 پنج. پایان‌بندی استادانه در یادداشت، از اهمیتی فوق العاده برخوردار است؛ مثل رباعی که به‌واقع در مصرع چهارم متولد می‌شود؛ یعنی آغاز واقعی او در پایان او است. شروع‌های متفاوت نیز – مانند شروع طوفانی یا رندانه یا غافل‌گیرانه یا طنازانه – از امتیازهایی است که مجال آن در یادداشت، بیشتر است. ۱۴۰۲/۰۴/۲۵ 🆔 @honarestan_net
🔎 💢 چینش طبیعی و تأثیرگذار اجزای جمله 🔹 به جمله‌ای که در آن نظم دستوری رعایت شده است، «جملۀ مستقیم» می‌گویند و غیر آن را «جملۀ غیر مستقیم» می‌گویند. نظم دستوری جمله به این شرح است: فاعل + فعل لازم: «سعید آمد.» فاعل + مفعول + فعل متعدی: «سعید کتاب را آورد.» مسندٌالیه + مسند + فعل ربطی: «سعید دانشجو است.» 🔹 در جمله‌های غیر مستقیم، نظم بالا به هم می‌خورد و نویسنده یا شاعر شکل دیگری به جمله می‌دهد؛ مثلا می‌نویسد: «بیدار است هنوز چشم‌های آرزومندم؛ آیا تو را خواهد دید روزی؟» اگر بخواهیم همین جمله را نظم دستوری داده، به جملۀ مستقیم تبدیل کنیم، باید بنویسیم: «چشم‌های آرزومندم هنوز بیدار است؛ آیا روزی تو را خواهد دید؟» 🔹 چینش متفاوت کلمات، گاهی فضای جمله را دگرگون می‌کند. مثلا در بیت‌های زیر، جابه‌جایی چند کلمه، بیت نخست را تعلیمی و بیت دوم را حماسی کرده است: ـ خدا کشتی آ‌نجا که خواهد برد / و گر ناخدا جامه بر تن درد ـ برد کشتی آنجا که خواهد خدای / و گر جامه بر تن درد ناخدای استفاده از جملۀ غیر مستقیم، نیاز به مهارت و ذوق دارد. نویسندگان کارآزموده و چیره‌دست از این‌گونه جملات ماهرانه استفاده کرده، به نوشتۀ خود آهنگ و هیجان می‌دهند. 🔹 برای خلق آثار ممتاز و تأثیرگذار، گاهی چاره‌ای جز مهارت‌یابی در ساخت جمله‌های غیر مستقیم نداریم؛ اما برهم‌زدن نظم دستوری جملات نباید موجب گنگی و دشواری عبارت شود؛ وگرنه باید از زیبایی این‌گونه جملات صرف نظر کرد، و سخن خود را مستقیم بگوییم. 🔹 به هر روی، جمله‌هایی که در آنها نظم دستوری رعایت نشده است، غلط نیست؛ ولی معمولا درک و فهم‌شان به آسانی درک و فهم جمله‌های مستقیم نیست. به‌مثل، جملات زیر همگی درست‌اند: از خانه به مدرسه آمدم/ آمدم از خانه به مدرسه/ از خانه آمدم به مدرسه/ به مدرسه آمدم از خانه... 🔹 با وجود این، همۀ جملات بالا به یک اندازه گویا و زیبا نیستند. شاید نتوانیم بر جمله‌های بالا عیب دستوری بگیریم، ولی به‌حتم برخی از آنها خلاف سنت‌های رایج زبانی ما در جمله‌نویسی است و به همین دلیل، خواننده را سردرگم می‌کند. 🔹 در سنت جمله‌سازی ما، مثلا طبیعی‌تر آن است که «فعل» در پایان جمله بیاید؛ اگرچه گاهی تقدم فعل بر دیگر اجزای جمله، عبارت را زیباتر می‌کند؛ مانند «دوست دارم ایران را و همۀ مردمان خوبش را.» بنابراین شاید نتوان قانون فراگیری را بر همۀ جملات حاکم کرد، اما نظم و ترتیب اجزای جمله نباید به‌گونه‌‌ای باشد که خواننده را به زحمت بیندازد. 🔹 بر نویسنده است که اجزای اصلی و فرعی جمله را به‌گونه‌ای چینش و مدیریت کند که خواننده با یک‌بار خواندن، بلکه با یک‌بار نظر افکندن، آن را بفهمد و نیازی به دوباره‌خوانی و دقت بیشتر نداشته باشد. 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢 بهتر بنویسیم 🔹 پیش از ویرایش: مقصود ادبیات داستانی، این است که بدون پیش‌داوری و توصیه، از جهان درونی و بیرونی ما تصویرسازی کند. پس از ویرایش: ادبیات داستانی، جهان درون و بیرون ما را به تصویر می‌کشد؛ بدون پیش‌داوری و بدون رهنمود. 🔹 پیش از ویرایش: مصحف امیر المؤمنین، ترتیب سوره‌هایش بر اساس زمان نزول از آغاز تا انجام بوده است که طبعا آیات مکی در آن مقدم بر آیات مدنی بوده است و همچنین آیات ناسخ، مؤخر از آیات منسوخ در آن قرار گرفته بوده است. پس از ویرایش: در مصحف امیرالمؤمنین، ترتیب سوره‌ها بر اساس زمان نزول بوده است. بنابراین، آیات مکی پیش از آیات مدنی، و آیات ناسخ پس از آیات منسوخ جای داشته است. یا ترتیب سوره‌ها در مصحف امیرالمؤمنین به ترتیب نزول بوده است. بنابراین آیات مکی، پیش از آیات مدنی و آیات ناسخ، پس از آیات منسوخ آمده است. 🔹 پیش از ویرایش کتاب درسی، ترتیب فصل‌هایش باید بر اساس پیش‌نیاز باشد. پس از ویرایش: در کتاب‌های درسی، ترتیب فصل‌ها باید بر اساس پیش‌نیاز باشد. یا ترتیب فصل‌ها در کتاب‌های درسی، باید بر اساس پیش‌نیاز باشد. 🔹 پیش از ویرایش: وی روش فلاسفه در اثبات علم خدا به اشیا را اشتباه می‌داند. پس از ویرایش وی روش فلاسفه را در اثبات علم خدا به اشیا، نادرست می‌داند. 🔹 پیش از ویرایش: مقایسه این آیه و برهان ارائه شده در آن با برهان تمانع، قیاس مع الفارغ است. پس از ویرایش: مقایسۀ برهان موجود در این آیه با برهان تمانع، قیاس مع الفارق است. 🔹 پیش از ویرایش: نماز، برای آن واجب شده است که انسان‌ها بتوانند به خداوند تقرب یابند. پس از ویرایش: نماز، برای آن است که نمازگزار به خدا نزدیک شود. 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢 عوامل فنی و مهارت‌های قلمی برای ساده‌نویسی(۱) 🔸 شیوه‌‌های درست در جمله‌سازی و رعایت برخی نكات زبانی، در ساده‌نویسی بسیار مؤثرند. زبان، دستگاه پیچیده‌ای است كه بهره‌وری از آن به آگاهی و تجربه نیاز دارد. در پی، شماری از عادت‌های درست قلمی و بایسته‌های نوشتن می‌آید كه برآیند آنها ساده‌نویسی است؛ با تجدید این یادآوری كه ساده‌نویسی همان اندازه كه هنر است، مهارت است و مانند هر مهارت دیگری به تمرین، اهتمام، باورمندی و دلیری نیاز دارد: 🔹 ۱. معیارنویسی هر زبانی دو گونه نظم و نثر دارد: معیار و غیر معیار. نثر معیار، زبان نوشتاری دانش‌آموختگان، رسانه‌های گروهی و متون درسی در آموزشگاه‌های رسمی كشور است. زبان معیار در هر دورۀ زمانی، دگرگون می‌شود و بر پایۀ نیازها و عناصر اجتماعی و فرهنگی همان دوره شكل می‌گیرد. بنابراین سیال و شناور است؛ زیرا عواملی همچون اوضاع سیاسی-اجتماعی و تحولات فكری-فرهنگی، توسعۀ دانش و تغییر ماهوی نیازها، زبان معیار را زیر نفوذ خود دارد. 🔹 در مقابل زبان معیار، «سبك» است. هر نویسنده‌ای، اجازه دارد كه از زبان رسمی و معیار، بگریزد و طرحی نو دراندازد؛ مشروط به آنكه «تك‌روی» او، اصول كلی زبان را به هم نریزد و از چارچوب‌های كلان بیرون نزند. همچنین دانستنی است كه نوشتن به سبك ویژه، دشوار و نیازمند توانایی‌های ویژه است. 🔹 معیارنویسی در حوزه‌های زبانی، به یك معنا نیست. معیار در زبان ادبی، غیر از معیار در زبان محاوره است و زبان معیار نوشتاری، غیر از زبان معیار گفتاری است. آنچه نیز در پی می‌آید، برخی از مهم‌ترین شاخصه‌های زبان و نثر معیار در نوشته‌های علمی، در روزگار ما است: 🔹 ساد‌ه‌گرایی: اگر در روزگارهای پیشین، پیچیدگی‌های واژگانی و معنایی، نشانۀ فضل و هنرمندی نویسنده بود، امروزه سادگی، روانی و آسان‌یابی است كه متنی را برجسته و پذیرفته می‌كند. ساده‌گرایی در نظم و نثر را نباید با بی‌محتوایی و ابتذال یكسان دانست. بسا متن‌های بی‌محتوا كه ساده نیستند و بسا نوشته‌های نغز و پربار كه فاصلۀ میان چشم خواننده تا مغز او را به سرعت برق و باد می‌پیمایند. 🔹 اعتدال‌ در وام‌گیری از زبان‌های بیگانه: زبان معیار امروز، برخلاف قرن‌های پیشین، به عربی‌ نمی‌گراید، اما همچون دهه‌های نخست این سده با واژگان عربی سر جنگ و ستیز هم ندارد؛ زیرا این زبان اكنون با فرهنگ و متون دینی-عربی چنان آمیخته است كه قادر به استقلال كامل واژگانی از زبان عربی نیست. 🔹 زبان فارسی امروز، فرنگی‌گرا هم نیست، بلكه با تكیه بر سرمایه‌های خود و نیز با بهره‌وری از تجربه‌های نو، می‌كوشد بر توان و كارآمدی خویش در ساحت واژه‌سازی و جمله‌بندی‌های مدرن بیفزاید. با وجود این، گرایش افراطی به سره‌نویسی هم ندارد. 📘 برگرفته از کتاب «آئین قلم» 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢 عوامل فنی و مهارت‌های قلمی برای ساده‌نویسی(۲) 🔹 محتواگرایی: وظیفۀ اصلی زبان‌ها ارائۀ پیام و محتوا به رساترین و سرراست‌ترین شكل ممكن است. فرم‌گرایی و صورت‌‌آرایی، از پیوست‌های ادبیات و آفرینش‌های ادبی ‌است؛ اما زبان معیار فارسی می‌كوشد از كناره‌ها بكاهد و به اصل مطلب بپردازد. در این نثر، زبان دیده نمی‌شود؛ ذهن خواننده با كلمات و جملات درگیری ندارد؛ هر كلمه و جمله‌ای به اندازۀ توان تاریخی و ساختاری‌اش در شكل‌گیری معنا سهم دارد. زبان معیار، همچون شیشه، وسیله‌ای است برای حفظ محتوا. ظرف شیشه‌ای، برای آن است كه محتوای آن دیده شود؛ پس نباید چشم‌ها را به خود خیره كند. 🔹 ادبیات‌گریزی: ادبیات را «هنر تعبیر» دانسته‌اند؛ اما هنر زبان معیار، «تبیین» است. در این زبان، حتی اگر از تنوع تعبیر، استفاده شود، برای دست‌یابی به «بیان برتر» است؛ نه برای فرار از مواجهۀ مستقیم با موضوع. بر این پایه، زبان معیار، گرد عناصری همچون آشنایی‌زدایی، اغراق، خلق تصویرهای بدیع و آرایه‌پردازی نمی‌گردد. متنی كه پیام خود را سریع و مستقیم به مخاطب منتقل می‌كند، از جنس «زبان» است؛ اما انتقال غیر مستقیم پیام، به‌ویژه اگر خیال‌انگیز باشد، از كاركردهای ادبیات است. 🔹 اجتناب از كهن‌گرایی: آركاییسم یا باستان‌گرایی، جایی در زبان معیار ندارد. نویسندگان حرفه‌‌ای همواره یك‌چشم به سنت‌های پیشین زبانی دارند و یك‌چشم به زبان روز. آنان سنت‌های زبانی را می‌آموزند، اما نه برای آنكه به كارشان گیرند، بلكه برای آنكه بتوانند بر پایۀ آن، زبان امروز را غنا و اصالت بخشند. یك ‌نمودِ باستان‌گرایی، در كاربرد واژه‌هایی مانند سرشك(اشك)، نیارستن(نتوانستن) و بدین رو(به این رو) است. اما كهنگی نحوی زبان، مهم‌تر از كهنگی واژگانی است. جمله‌های «بایدش گفت»، «نخواهند گفت پاسخ»، «تابم نبود دیدنش این‌چنین زار»، «گفته آمد»، «شادی روح شهیدان را صلوات»، «آزمون را» و مانند آنها، اگرچه هیچ واژۀ نامتعارفی ندارند، به دلیل نوع رابطۀ كلمات با یك‌دیگر در آنها، امروزی به شمار نمی‌آیند. 🔹 گرایش به زبان گفتاری: نثر معیار امروز ایران، برخلاف سده‌های پیشین، گرایش آشكاری به زبان گفتاری مردم دارد. داستان‌نویسان، نخستین نویسندگانی بودند كه ذخایر طبیعی و توانایی‌های روزآمد زبان گفتاری را مغتنم شمردند. 🔹 مركزگرایی: در نثر معیار، نمی‌توان از واژگان یا اصطلاحات یا ساختارهای بومی منطقۀ خاصی از كشور، بدون توضیحات لازم، استفاده كرد؛ بلكه همۀ توجه این زبان به پایتخت فرهنگی كشور است. بنابراین نویسندۀ ایرانی، اگرچه شمالی یا جنوبی باشد، باید واژگان و نوعی از جمله‌سازی را در آثار خود به كار گیرد كه برای شهروندان تهرانی غریب نباشد. 🔹 تساوی لفظ و معنا: در نثر معیار، كفۀ الفاظ سنگین‌تر از كفۀ معانی نیست؛ یعنی «كلمات و عبارات كم‌سود یا بی‌فایده و مقدمه‌های طولانی» در آن، كم است. همچنین كفۀ معانی، سنگین‌تر از كفۀ الفاظ نیست؛ یعنی گرفتار «حذف‌های مخل و افتادگی‌های آزاردهنده» نیست. 🔹 صراحت: نثر معیار، الفاظ را به‌گونه‌ای به كار می‌برد كه از آنها بیش از یك معنا برداشت نشود، و آن معنا نیز، معمولا معنای حقیقی كلمه است. الفاظ در نثر معیار، نمی‌توانند فقط كاركرد تزیینی یا عاطفی داشته باشند؛ اما اگر در كنار معنای روشن، واجد زیبایی هم باشند، مانعی نیست. 🔹 پاكیزگی: در نثر معیار، جایی برای كلمات ركیك، الفاظ عامیانه و كلیشه‌های فرسوده نیست. 📚 برگرفته از کتاب «آئین قلم» 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢پاراگراف‌بندی درست 🔹پاراگراف‌بندی درست، سهم بسیاری در فهم آسان و روان مطالب دارد؛ بلکه از بایسته‌های ساده‌نویسی است. هم زیاده‌روی و هم کوتاهی در ایجاد پاراگراف جدید، روند مطالعه را دچار دست‌انداز می‌کند. 🔹برای پاراگراف‌بندی، مانند اکثر مباحث ادبی و زبانی، معیار خط‌کش گونه‌ای وجود ندارد تا بر پایۀ آن همۀ نویسندگان یکسان و یک نواخت عمل کنند. همین قدر باید بدانیم که هر پاراگراف، طرح یکی از جزئیات ریزبحث را بر عهده می‌گیرد و برای طرح بحث جزئی دیگر، پاراگراف نیز تجدید می‌شود. ارتباط بندها با یکدیگر از راه جمله‌های نخستین و پایانی است؛ یعنی جملۀ آخر هر بند، بهتر است زمینه و مقدمه‌ای باشد برای بند پسین. 🔹پاراگراف‌ها بدنۀ نوشتار را می‌سازند. اگر بدنۀ هر نوشتار ی را به صفحۀ شطرنج تشبیه کنیم، هر یک از خانه‌های سفید و سیاه صفحه، در حکم یک پاراگراف است. بنابراین هر پاراگراف، باید از نوعی استقلال برخوردار باشد. استقلال هر مطلبی نیز وابسته به استقلال هستۀ مرکزی آن است. پس هر پاراگراف توضیحاتی محدود و با جملاتی معدود دربارۀ نکته‌ای است که اگرچه با نکات دیگر ارتباط زنجیروار دارد، از استقلال نسبی نیز برخوردار است. این نکات به هم پیوسته مطلب واحدی را تشکیل می‌دهند که ذیل یک سرفصل (تیتر) قرار می‌گیرند. بنابراین دور از واقع نیست اگر بگوییم: هر پاراگراف یک یادداشت کوتاه و مستقل، یا یک سکانس از یک فیلم بلند است. 📚برگرفته از کتاب «بهتر بنویسیم» 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢آرایش در پیرایش است 🔹گاهی بهترین آرایش، پیرایش است؛ یعنی کاستن برای آراستن؛ مثل جملۀ نازیبا و سنگین زیر که اصلاحش در حذف برخی کلمات آن است. 🔹«گروه دوم، شبهاتی هستند که مطرح می‌شوند تا سنت دینی را مورد بازخواست قرار دهند.» 🔹کلمات «هستند»، «مطرح شدن»، «مورد... قرار دادن»، هر جمله‌ای را سنگین و بی‌ریخت می‌کنند. از قضا معمولاً به وجودشان هم نیازی نیست و با حذف آنها جمله سبک‌تر و زیباتر می‌شود: ✅«گروه دوم، شبهاتی است که سنت دینی را بازخواست می‌کنند.» 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢 نویسنده کیست؟ 🔹این سؤال، کهنه و قدیمی است. هر کس از منظر خود به آن پاسخ داده است. اما در هر صورت خطا است اگر گمان کنیم واحد نویسندگی، جمله است؛ واحد نویسندگی متن یا پاراگراف است. یعنی نویسنده کسی است که می‌تواند متن بیافریند؛ ولو با جملات ضعیف. 🔹من کتابی نوشتم به نام «بهتر بنویسیم». کل آن دربارۀ جمله‌نویسی است و از آن فراتر نرفته است. ولی واقعا این نویسندگی نیست. ما باید بدانیم که مهارت و نبوغ در حوزۀ کلمه احدی را نویسنده نمی‌کند. و دوم اینکه جمله‌سازی هم کسی را نویسنده نمی‌کند. حتی اگر جملات شما زنده‌ترین سلول‌های پیکر باشد. 🔹نویسنده کسی است که ساختار بیافریند. در دوره‌های آموزشی، این مشکل بوده است که ما از جمله فراتر نرفتیم؛ در حالی‌که خیلی از کارهای دیگر باید کرد. تقریباً از دهۀ هشتاد من و خیلی از دوستان متوجه این ضعف شدیم و به این نتیجه رسیدیم که نویسندگی در حوزۀ کلمه و جمله نیست. واحد نویسندگی پاراگراف و متن است. 🔹 متأسفانه ما این مهارت را نیاموختیم و شاید آموختنی هم نباشد. دست‌کم این را بپذیریم و بعد از این، همۀ وقتمان را صرف کلمه و جمله نکنیم. جمله برای دبستان است و کلمه برای کودکستان. دانشگاه نویسندگی محل آموزش پاراگراف است. 🔹آثار و پدیده‌های ادبی خودمان را که می‌بینیم در واقع اهمیت اینها به مجموعه و ساختار کلی آنها است. اگر ساختار نباشد با این دانه‌های تسبیح نه می‌توان ذکر گفت و نه فایده‌ای دارند؛ اشیاء یا گوهرهایی پراکنده در گوشه و کنار هستند. 🔹من خواهش می‌کنم از شما وقتی سخن از قلم و نوشتار و نویسندگی می‌شود ذهنتان به سمت کلمه و جملات نرود. آنها مصالحی هستند که در همه جا هست و هرکسی می‌تواند آن را بخرد. هنر، بعد از دسترسی به این مصالح است که باید بیاموزیم. 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢 كاربرد نابجا 🔹دقت و باریك‌بینی در معنا و نسبت میان كلمات، از بایسته‌های درست‌نویسی است. گاهی كلمات در معنای خود به كار نمی‌روند و گاهی در جای خود نمی‌نشینند. برخی كلماتی كه گاهی در معنا یا در جای خود به كار نمی‌روند، به این قرار است: ـ تقدیر، به معنای اندازه‌گیری یا ارزیابی است، نه قدردانی. ـ تحكیم، به معنای حكم دادن و داوری است، نه استوار كردن. ـ تجلیل، به معنای انداختن جُلّ بر پشت چارپا است، نه بزرگداشت. ـ پایمردی، به معنای وساطت و شفاعت است، نه پایداری. ـ بهانه، به معنای دلیل ناقص و سست است، نه مناسبت. بنابراین این جمله درست نیست: «به بهانۀ تولد ابن سینا، اول اردیبهشت را روز پزشك نامیده‌اند.» ـ پیرامون، به‌ معنای اطراف و در مقابل كانون است. بنابراین «پیرامون ادبیات» یعنی حواشی و حومۀ ادبیات، نه «دربارۀ ادبیات». ـ تا، برای بیان مقصد و هدف است، نه نتیجه و حاصل قهری. بنابراین جملۀ زیر نیاز به ویرایش دارد: «آن‌قدر غذا خورد تا مریض شد.» زیرا كسی به هدف بیماری، پرخوری نمی‌كند؛ ولی نتیجۀ قهری آن، همین است. صورت صحیح جمله این‌گونه است: «آن‌قدر غذا خورد كه مریض شد.» ـ فراری، یعنی آن‌كه فرار می‌كند یا كرده است. بنابراین جملۀ « نباید بچه‌ها را از مدرسه فراری داد» درست است، نه جملۀ « نباید بچه‌ها را از مدرسه فراری كرد.» ـ درب، عربی و به معنای «در بزرگ = درواز» است. بنابراین به جای «درب خانه» یا «درب قوطی» یا «درب مغازه» باید «در خانه» و ... گفت. ناصر خسرو: «انگشت مكن رنجه به در كوفتن كس.» ـ اضافۀ اسم به حروف، جایز نیست. غلط: كتاب من جدای از من نیست. درست: كتاب من جدا از من نیست. ـ عبارت «لازم به ذكر است» ساختاری مشوش دارد و باید به جای آن از عبارت‌هایی مانند «شایان ذكر است»، «گفتنی است»، «ناگفته نماند»، «باید افزود» استفاده شود. 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری استان باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢 كاربرد نابجا(۲) 🔹ـ رهنمون، صفت فاعلی و به معنای راهنما است؛ اما برخی آن را در معنای «راهنمایی»(مصدر) به‌كار برده، می‌نویسند: «او ما را به سوی هدف رهنمون كرد.» درست آن است كه بنویسیم: «او ما را به سوی هدف رهنمون گشت.» بنابراین «رهنمون» را در جایی می‌توانیم استفاده كنیم كه بتوانیم جای آن كلمۀ «راهنما» را بگذاریم. 🔹ـ كنكاش، به معنای مشورت و رایزنی است، نه كاوش. ـ پسوند «شناسی»(logi) پس از تركیب با برخی اسم‌ها، آنها را تبدیل به نام دانش‌های خاصی می‌كند؛ مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، زیست‌شناسی و حافظ‌شناسی. مشكل این‌گونه تركیب‌‌ها این است كه نمی‌توان با اتصال «یای نسبت» به آنها صفت ساخت. 🔹برای ساختن صفت نسبی از آنها باید یكی از دو كار زیر را كرد: یك. به جای «یای نسب» از دیگر ادات نسبت استفاده شود؛ مثلا جامعه‌شناسانه یا جامعه‌شناسیك. دو. «شناسی» تبدیل به «شناخت» شده، یای نسبت به آن متصل گردد: جامعه‌شناختی، معرفت‌شناختی. پسوند «شناخت» در متون كهن كاربرد داشته و دقیقا به معنای «شناسی» به كار می‌رفته است. اكنون نیز گاهی در همین معنا به كار می‌رود: قرآن‌شناخت = قرآن‌شناسی؛ هنرشناخت = هنرشناسی. 🔹نكتۀ مهم در تركیب‌های فوق، این است كه بدانیم تركیب‌هایی مانند حافظ‌شناسی یا جامعه‌شناسی، اسم‌اند؛ اما تركیب‌های جامعه‌شناختی یا جامعه‌شناسانه یا جامعه‌شناسیك، صفت‌اند. مثلا در جملۀ زیر، «جامعه‌شناسی» اسم، و «دین‌‌شناختی» صفت «نظریه‌ها» است: «جامعه‌شناسی، بستر مناسبی برای تحول نظریه‌های دین‌شناختی است.» در این جمله، جای «دین‌شناختی» می‌توان تركیب «دین‌شناسانه» را گذاشت؛ اما نمی‌توان از آمیزۀ «دین‌شناسی» استقاده كرد. 🔹ـ «گزار» و «گذار» را نباید به جای یكدیگر به كار برد. «گزاردن» به معنای ادا كردن و به‌جای آوردن كاری است؛ مانند نمازگزار، حج‌گزار، خدمت‌گزار، پاسخ‌گزار، سپاس‌گزار، حق‌گزار. حافظ: فرض ایزد بگزاریم و به كس بد نكنیم... مستان تو خواهم كه گزارند نمازم... چه باشد حق نعمت می‌گزارم... 🔹معنای دیگر «گزاردن» گزارش كردن یا گزاره‌سازی است؛ مانند مثال‌های زیر: خواب‌گزار: كسی كه خواب را تعبیر یا تبدیل به گزاره می‌كند. گله‌گزار: كسی كه گلایه‌های خود را به زبان می‌آورد. خبرگزار: كسی كه خبر گزارش می‌كند. پیغام‌گزاز: كسی كه پیامی را بیان می‌كند. سخن‌گزار: سخنور اما «گذار» از مصدر «گذاشتن» یا «گذراندن» به معنای نهادن یا عبور كردن است؛ مانند بنیان‌گذار، تأثیرگذار، رهگذار، گشت‌وگذار. 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری استان باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢 زیاده‌گویی 🔹گروه دوم از موانعی كه راه ساده‌نویسی را ناهموار می‌كند، مربوط به مشكلات زبان فارسی است. یعنی عیب نه در نویسنده است و نه در خواننده. مثلا كسی كه بخواهد درست و مطابق قواعد بنویسد، به‌سختی می‌تواند آسان و ساده هم بنویسد. 🔹ما دربارۀ توانایی‌‌های زبان مادری‌مان فراوان خوانده‌ایم و نوشته‌ایم، اما كمتر دربارۀ مشكلات بیرونی و درونی این زبان می‌دانیم. اینكه چرا در این زبان نمی‌شود همیشه ساده‌‌نویسی را با درست‌نویسی یا زیبانویسی جمع كرد، ریشه‌های تاریخی دارد و اكنون موضوع بحث نیست. 🔹از مهم‌ترین و رایج‌ترین موانع گروه دوم، زیاده‌گویی است. هیچ‌چیز به اندازۀ ریخت و پاش بیهودۀ كلمات، ذهن خواننده را آشفته نمی‌كند. اگر مطلبی را با پنج كلمه می‌توان گفت، نباید از شش كلمه استفاده كرد. 🔹هر كلمۀ زائد یا كم‌فایده، بخشی از ذهن خواننده را مصرف می‌كند و همان اندازه او را به درد سر می‌اندازد. اگر به اندازۀ درد سری كه تولید می‌كند و به مقدار اشتغالی كه برای ذهن می‌سازد، فایده نداشته باشد، مزاحم است و مزاحم، مانع روانی و آسانی مطلب است. 📚 برگرفته از کتاب «آیین قلم» 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری استان باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢هم‌گرایی برای روشن‌تر شدن اهمیت هم‌گرایی کلمات در جمله، بهتر است نخست نمونه‌هایی را ببینیم که در آن کلمات همدیگر را دفع می‌کنند: - اندیشه، قله‌ای است که انسان در آنجا به گوهر کمال دست می‌یابد. سوال: کدام جویندۀ گوهر، زحمتِ قله‌پیمایی به خود می‌دهد؟ بازسازی براساس تناسب‌گرایی: خردورزی، دریایی است که انسان در آنجا به گوهر کمال دست می‌یابد(دریا و گوهر). یا خردورزی، قله‌ای است که انسان را به معراج حقایق می‌برد. - حلاوت آیات الهی، روح را پرواز می‌دهد؟ سوال: چه نسبت است میان حلاوت و پرواز؟ بازسازی براساس تناسب‌گرایی: حلاوت آیات الهی، کام جان را شیرین می‌کند/ دل‌ها را به سوی خود می‌کشد. - قرآن، همچون خورشیدی است که روح را صیقل می‌دهد. سوال: آیا می‌توان از خورشید چشم داشت که چیزی را صیقل دهد؟ بازسازی براساس تناسب‌گرایی: قرآن، خورشیدی است که انسان را از خواب غفلت و رنج ظلمت می‌رهاند(ضدیت خورشید با خواب و تاریکی) - ریشه‌های سکولاریسم در جهان‌بینی غربی و عرصه‌های مشابه آن است. سوال: ریشه، در زمین و زمینه است یا در فضا و عرصه؟ بازسازی براساس تناسب‌گرایی: ریشه‌های سکولاریسم در جهان‌بینی غربی و زمینه‌های مشابه آن است(ریشه و زمین). - هرکه آب از این چشمه خورد، گرفتار موج‌های ناامیدی نمی‌شود. سوال: رفع تشنگی با خوردن آب از چشمه، چگونه موج‌ها را در هم می‌شکند؟ برای رهایی از موج‌های سهمگین باید شناگری آموخت یا کشتی ساخت، یا از چشمه آب خنک نوشید؟ بازسازی براساس تناسب‌گرایی: هرکه از این چشمه آب خورد، گرفتار کویر ناامیدی نمی‌شود(کویر و چشمه) -احترام به تخصص، زمینه را برای ورود شایستگان به حکومت باز می‌کند. سوال: زمینه را باز می‌کنند یا هموار؟ بازسازی براساس تناسب‌گرایی: احترام به تخصص، زمینه را برای ورود شایستگان به حکومت هموار می‌کند(زمین و همواری). 📚 برگرفته از کتاب «بهتر بنویسیم» 🔰 با از برنامه های فرهنگی هنری استان باخبر باشید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/38469926C37cb57d229
🔎 💢فُوت کوزه‌گری 🔹فُوت کوزه‌گری در نوشتن، حضور قلب است. نويسنده بايد با موضوعی که دربارۀ آن می‌نويسد، ارتباط ذهنی، روحی و قلبی داشته باشد. مدتی با آن زندگی کند و از صبح تا شب دربارۀ آن با ديگران حرف بزند. بدون اين ارتباط همه‌جانبه، چيز مايه‌داری توليد نمی‌شود. 🔹به همين دليل است که معمولا کارهای سفارشی و توصيه‌ای و نوشته‌های از سر تکليف و صرف احساس مسئوليت، چنگی به دل نمی‌زند؛ چون ارتباط نويسنده با آنها، ارتباط شغلی يا فقط ذهنی است، نه قلبی و عاشقانه. وقتی همۀ روح و قلب انسان با موضوعی درگير می‌شود، دربارۀ آن بهتر و زيباتر و مؤثرتر می‌نويسد. 🔰 با از برنامه‌های فرهنگی هنری استان باخبر باشید 👇👇👇 🆔 @Honarestan_net
🔎 💢کم بنويس ولی هميشه بنويس 🔹نوشتن، ورزش ذهن و روح است. يک روز که ننويسی (ولو چند سطر)، همان‌مقدار ذهن و روحت را تنبل کرده‌ای. قاعدۀ «کار نيکو کردن از پر کردن است» را هم که شنيده‌ايد. البته برای نشر نوشته‌ها و ارائۀ عمومی آنها، بايد دست به انتخاب و حذف و اصلاح زد. 🔹يکی از درخشان‌ترين تعريف‌ها برای ادبيات، اين جملۀ سارتر است که «ادبيات، يعنی حذف». در ويرايش هم هيچ‌چيز به اندازۀ حذف، نوشته را زنده نمی‌کند؛ از حذف کلمه تا حذف جمله و پاراگراف و گاهی حتی بخشی از مقاله. 🔰 با از برنامه‌های فرهنگی هنری استان باخبر باشید 👇👇👇 🆔 @Honarestan_net
🔎 💢نوشتن يعنی انديشيدن 🔹نويسندگی، بيش از آنکه از جنس مهارت‌های قلمی باشد، از مقولۀ هنر انديشيدن است. شايد کمتر از بيست درصد نويسندگی، مربوط به واژه‌يابی و جمله‌سازی و عبارت‌پردازی باشد. 🔹بيشتر وامدار روشمندی در انديشيدن و معناآفرينی است. نويسندگی، هنر تبديل انديشه به واژه‌ها است. نوشتن بدون استقلال فکری، هياهو برای هيچ است. 🔹ما می‌خواهيم از آب کره بگيريم. از هيچ يا يک مشت مشهورات و مقبولات و شنيده‌ها و خوانده‌ها، کتاب و مقاله بسازيم. نمی‌شود. يعنی می‌شود، ولی اين می‌شود که الان شده است. 🔰 با از برنامه‌های فرهنگی هنری استان باخبر باشید 👇👇👇 🆔 @Honarestan_net
🔎 💢پدر و مادر نویسندگی 🔹پدر نويسندگی، انديشه است و مادر آن دموکراسی و دايۀ آن قلم. دربارۀ پدر و دايۀ اين فرزند دلبند، توضيح دادم. اما اين فرزند مشروع، مادر بزرگواری هم دارد که نام آن دموکراسی است. مرادم از دموکراسی، فقط مفهوم سياسی آن نيست. دموکراسی در نوشتن، يعنی آزادگی و استقلال و احترام «عملی» به ديگران. 🔹آدم‌های دموکرات، همه‌چيز را برای خودشان نمی‌خواهند. وقتی می‌نويسند، قدرت شگفتی در هم‌ذات‌پنداری دارند. در مقام گردآوری، جامعيت دارند و در نوبت داوری، انصاف. چارچوب‌های ذهنی خود را می‌شناسند و می‌دانند که غير از اين، چارچوب‌های ديگری هم وجود دارد که برای فهم و درک آن بايد تلاش کنند. 🔹معمولا لحن اين گروه از نويسندگان، لحن پيشنهاد است، نه فتوا. می‌دانند که ذهنشان اسير دانسته‌ها و تربيت خاص است و ممکن است ديگران اين ذهنيت‌ها را برنتابند. فرق است ميان کسی که می‌نويسد تا ديگران بدانند او چگونه می‌انديشد با کسی که می‌نويسد تا ديگران بدانند که بايد چگونه بينديشند. 🔰 با از برنامه‌های فرهنگی هنری استان باخبر باشید 👇👇👇 🆔 @Honarestan_net
🔎 📝 چند توصیۀ قلمی به دوستان جوان ۱. چه و چگونه 🔹هر متنی که خواندید و بر دل شما نشست، همه یا بخش‌هایی از آن را دست‌کم دوبار بخوانید. خوانش دوم و سوم، چشم شما را به ظرایف و دقایقی از متن باز می‌کند که در خوانش اول به چشم نمی‌آید. بار اول می‌خوانیم که بدانیم نویسنده «چه» گفته است؛ اما اینکه «چگونه» نوشته است، در خوانش دوم صید می‌شود. ۲. چارچشمی 🔹پس از آنکه یادداشت یا مقاله یا کتاب خود را نوشتید، چارچشمی در آن بنگرید؛ یعنی حداقل چهار بار آن را بخوانید و هر بار با چشمی. بار اول را وقف غنی‌سازی متن کنید؛ بار دوم از چشم منتقد در متن خویش بنگرید تا بتوانید کاستی‌ها و ناراستی‌های آن را ببینید؛ بار سوم با چشم مخاطب متوسط و حواس‌پرت بخوانید تا ابهام‌ها و اغلاق‌های نوشتارتان را بیابید و بستُرید. چهارم‌بار را به نیت نازک‌کاری و غلط‌زدایی از صورت متن بخوانید. ۳. گشودگی به اندیشه‌های دیگران 🔹دربارۀ هر چه می‌نویسید، غیر از مراجعه به منابع و آثار مرتبط، حتما با چند نفر دربارۀ آن گفت‌وگو کنید. و اگر کسی را برای گپ‌وگفت نیافتید یا نیازی به آن ندیدید، دست‌کم با خودتان گفت‌وگو و محاجّۀ طولانی کنید. نوشتن، ورود به میدان مین است. تنها و بی‌کس وارد این میدان خطرناک نشوید. ۴. احترام به شعور مخاطب 🔹من عاملی را نمی‌شناسم که به اندازۀ احترام به شعور مخاطب در توفیق متن مؤثر باشد. کسی که به شعور مخاطب احترام می‌گذارد، سخن تکراری نمی‌گوید، مغلطه نمی‌‌کند، بی‌مایه نمی‌نویسد، وقت خواننده را همچون عمر خویش گرانبها می‌شمارد، جانب حقیقت را فرونمی‌گذارد، فروتن است و هیچ نوشته‌ای را بدون غلط‌گیری‌های مکرر و بدون اطمینان از پاکیزگی آن، منتشر نمی‌کند. ۵. آهستگی 🔹هیچ‌کس از راه پُرنویسی و پُرچانگی به جایگاهی بلند نرسیده است و اگر هم برسد، زودا که سرنگون گردد. ۶. پیوستگی 🔹اگر هوای نویسندگی در سر دارید، نباید روزی بر شما بگذرد که در آن چند سطری ننوشته باشید؛ هرچند برای خویش و نه برای انتشار. ۷. مثنوی‌خوانی 🔹همچنان معتقدم که خواندن هیچ کتابی به اندازۀ مثنوی مولانا، قلم را قدرتمند و چابک نمی‌کند. من هیچ‌گاه فرصت نکردم که دلایلم را دربارۀ این توصیه به‌تفصیل بنویسم. اینجا همین‌قدر می‌گویم که زبان فارسی در کمتر اثری به اندازۀ آثار مولانا زنده و پویا است. انس با این زبان نیرومند، قلم را برای خلاقیت‌های بسیار مستعد می‌کند. تقلید از او و از هیچ کس دیگر جایز نیست؛ اما بیگانگی از سرمایه‌های پیشینی، ابتری و سترونی است. 🔰 با از برنامه‌های فرهنگی هنری استان باخبر باشید 👇👇👇 🆔 @Honarestan_net
🔎 💢واژه‌پردازی 🔹زبان‌ها برای ماندن و بالیدن، باید پیوسته بر گسترۀ واژگانی خود بیفزایند. گسترش واژگانی، مهم‌ترین عامل پایایی و پویایی زبان نیست؛ اما جزء نیازهای ضرور هر زبانی است که می‌خواهد عمری درازتر داشته باشد. 🔹افزایش واژگان در زبان‌ها، معمولا از سه طریق است: وام‌گیری از زبان‌های بیگانه؛ احیای واژه‌های کهن و فراموش‌شده؛ ساختن واژه‌های جدید. راه چهارمی هم وجود دارد که بیش‌وکم به آن عمل می‌شود، اما هنوز رسما جزء راه‌های واژه‌سازی به شمار نیامده است. 🔹من نام این راه را «واژه‌پردازی» می‌گذارم؛ در مقابل «واژه‌سازی». در واژه‌سازی، ما کلمه یا ترکیبی را که پیشتر نبوده است، می‌سازیم؛ مثل «پوشه» یا «پرونده» یا «فناوری» یا «آسیب‌شناسی». در واژه‌پردازی، کلمۀ جدیدی ساخته نمی‌شود، بلکه کلمه‌های موجود و رایج، در شکل یا معنایی جدید با روابطی متفاوت، پردازش یا پرورش می‌یابد. 🔹روشن است که این شکل یا معنای جدید، باید همسانی‌هایی با شکل و معنای قدیم کلمه داشته باشد؛ اما به هر حال، «کلمۀ جدید» به حساب می‌آید. پیش از مثال، بگویم که در واژه‌پروری، کلمه‌ای که بازپروری می‌شود، باید همراه قرینه‌‌ای باشد که معنای جدید و پرداخته را پیش چشم خواننده بیاورد. 🔹مثال روش این شیوۀ واژه‌افزایی، کلمۀ «راهنما» در ترکیب «راهنما زدن» است. کلمۀ راهنما در پیشینۀ زبان فارسی، هیچ گاه با «زدن» به کار نرفته بود؛ اما وقتی در ماشین‌ها چراغ راهنما نصب کردند، نیاز بود که برای استفاده از آن، کلمه‌ای بیابیم یا بسازیم. مردم ترکیب «راهنما زدن» را ساختند و گرفت. 🔹در واقع کلمۀ «راهنما» در ترکیب «راهنما زدن»، تغییر کاربری داده و با پذیرفتن فعل «زدن»، چهره‌ای جدید از خود را به نمایش گذاشته است. پیش از این ابتکار، با «راهنما» هر کاری می‌کردند جز «‌زدن»! در اینجا، کلمۀ «راهنما» ساخته یا احیا نشده است؛ بلکه از رهگذر بازپروری و پردازش، معنایی جدید یافته است که البته پیوستگی آشکاری با معنای قدیم خود دارد. 🔹«حروف‌چینی» هم مثال خوبی است. حرف و چیدن، جدید نیست؛ اما نسبت دادن آنها به یكدیگر كه در چاپخانه‌‌ها اتفاق افتاد، جدید است. از همین دست است کلمۀ «ارتباط‌گیری» که در روابط‌عمومی مؤسسات و اداره‌ها ساخته شد و جا افتاد. «پرینت گرفتن» و «نظر گذاشتن = کامنت» هم همین حکایت را دارد. 🔹واژه‌پردازی غیر از ترکیب‌سازی است. در ترکیب‌سازی، کلماتی کنار هم می‌نشینند که پیشتر نیز میان آنها هم‌نشینی یا همراهی بوده است. بنابراین «آسیب‌شناسی» و مانند آن، ترکیب‌سازی است، نه واژه‌پردازی؛ زیرا «آسیب را شناختن»، جدید نیست؛ بر خلاف – مثلا – ارتباط گرفتن یا راهنما زدن، که جدید است. 🔹واژه‌پردازی، گرته‌برداری هم نیست. در گرته‌برداری، بر اثر تقلید از زبان‌های بیگانه، گاهی دو کلمه کنار هم می‌آیند که پیشتر با هم نمی‌آمدند و اکنون نیز نیازی به هم‌‌نشینی آن دو با یک‌دیگر نیست. مثلا وقتی کسی می‌گوید: «اجازه بدهید نخست خدمت شما سلامی داشته باشم» سلام را با داشتن، همراه کرده است که نه ریشۀ تاریخی دارد و نه نیازی به آن است؛ چون می‌توانست بگوید: «اجازه بدهید نخست سلامی کنم». از همین‌‌ گونه است: دوش گرفتن و خواب افتادن. 🔹این را هم بگویم که ما می‌توانیم برای غنی‌سازی زبان، رابطه‌های متفاوت میان کلمات را از متون گذشته کشف کنیم و به کار ببریم. مثلا من با نگاهی سطحی و سریع به باب نخست گلستان(سیرت پادشاهان)، ده‌ها رابطۀ واژگانی به چشمم خورد که امروز برای ما «متفاوت» محسوب می‌شود. 🔹چند نمونه‌اش را در زیر می‌آورم: «برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند» حسد بردن = حسادت ورزیدن، حسودی کردن. زهر در عذا کردن= زهر در غذا ریختن. «فرصت نگاه می‌داشتند.» فرصت را نگه داشتن = قدر فرصت را دانستن. «فریدون ... پادشاهی یافت.» پادشاهی یافتن = به پادشاهی رسیدن. «ملک را عجب آمد.» عجب آمدن = تعجب کردن. «خیال باطل بست.» خیال بستن = پنداشتن. «چندان نعمت را به چندین مدت برانداخت.» نعمت برانداختن = هدر دادن نعمت. 🔹استفاده از این‌گونه رابطه‌های متفاوت، نیاز به مهارت و تجربه دارد و کار نویسندگان تازه‌کار نیست؛ چون اندکی نابلدی در استفاده از این رابطه‌ها، زبان را از ریخت می‌اندازد. در عین حال، دیده‌ام که نویسندگان ورزیده و هنرمند، بدون اینکه به دام کهن‌گرایی و زبان باستانی بیفتند، این رابطه‌ها را به نثر خود راه داده‌اند و از این رهگذر به نثری رنگارنگ و سرشار از واژگان غیر تکراری دست یافته‌اند. 🔹بر هم زدن روابط کلیشه‌ای میان واژگان، اگر هنرمندانه صورت بگیرد، بسامد واژگانی نویسنده را بالا می‌برد و می‌دانیم که یکی از عوامل مهم در آفرینش نثرهای اثرگذار، بسامد واژه‌های غیر تکراری است. ✍ 🆔 @Honarestan_net