eitaa logo
حوزه هنری انقلاب اسلامی کاشان
938 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
265 ویدیو
11 فایل
✔️صفحات رسمی حوزه هنری انقلاب اسلامی کاشان: 📱 http://zil.ink/honar_kashan ارتباط با ادمین: @artkashan
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 روایت مردمی جنگ -: چیه راحت اینجا نشستید مشغول دعا و مناجات ؟! اونوقت ما تو تهران باید با ترس و لرز زندگی کنیم! خانمی که آن طرف‌تر نشسته و مشغول دعا بود، گفت: خانم پسر منم تهرانه. ما هم نگرانیم. اینطور نیست که شما میفرمایی. عمر دست خداست. چه اینجا باشی چه وسط میدان جنگ. زن نگاه حق به جانبی کرد. اما باز هم ترس و نگرانی امانش نداد و گفت: نه شما نمی‌فهمید جنگ یعنی چه! جلوتر رفتم دستهاش رو گرفتم و نوازش کردم. کمی به او نگاه کردم و گفتم آرام باش.... «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ» «اگر خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌سازد» ما شیعه ها تا وقتی قرآن و اهل بیت را داریم و رهبری چون امام خامنه ای ؛هیچ‌غمی نداریم. وعده خدا حق است. ان شاءالله این اتفاقات مقدمه ظهور آقا امام زمان (عج) و گشایش خواهد بود. کمی آرام شد. کتاب دعایی برداشت و پایین پای امامزاده نشست. صدایی از مردانه به گوش رسید: سلامتی و پیروزی رزمندگان اسلام اجماعا صلوات. ✍🏻 فاطمه یزدانی شنبه ۳۱خرداد ماه ۱۴۰۴ امامزاده پیش جنگ امیرالمومنین (ع) گلپایگان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
دست خدا طالوت فرمانده سپاهیان حق، یارانش را به میدان نبرد فراخواند. نوجوانی در مسیر پیوستن به لشکریان خدا صدایی شنید: «داوود! داوود!مرا با خودت ببر.» نوجوان متحیرانه به اطراف نگاه کرد. این صدا از کجاست؟ تو کیستی؟ مجددا صدا تکرار شد: «داوود! این منم، به زیر پایت نگاه کن.» و داوود متعجب به تکه سنگی که زیر قدم‌هایش، بر دل زمین نشسته بود خیره شد. داوود! خداوند مقدر کرده که من نابود کننده جالوت باشم، مرا با خودت ببر و به سمت دشمن پرتاب کن، به اذن الهی طاغوت را ریشه‌کن خواهم کرد. نوجوانِ با ایمانِ لشکر طالوت به ندای سنگ لبیک گفت و او را با خود همراه کرد. سرداران و فرماندهان جنگی صف به صف ایستاده بودند و آماده شروع جنگ، ناگاه جالوت خود به میدان آمد و همرزم طلبید. داوود که شاید کوچکترین عضو سپاه طالوت بود اذن میدان خواست، طبعا کسی برای رویارویی با جالوت داوود را مناسب نمی‌دید ولی اصرار او فرماندهان و بیش از همه طالوت را راضی کرد. و داوود روانه میدان شد، جالوت زبان به تمسخر گشود که: «پهلوان و جنگاورتان این نوجوان است؟!!» اشاره کرد به همان فلاخن معروفی که داوود با آن نشانه‌گیری‌های دقیقی می‌کرد و خنده مستانه‌ای سر داد و گفت: «عجب سلاح مجهزی داری بچه جان!» داوود اما به نیروی ایمان مجهز بود و دلش آرام از توکل و اعتماد به وعده خدا، دست برد در کیسه‌اش و سنگ برگزیده را برداشت و بر قلاب نهاد. دستانش توانی مضاعف گرفتند و گویا نیرویی فوق توان بشری بازوانش را به چرخش می‌انداخت. چرخاند و چرخاند و سنگ در چشم بر هم زدنی از قلاب گریخت و بین دو ابروی جالوت جا خوش کرد! آسمان پیش چشمان فرمانده مغرور لشکر دشمن تیره و تار شد و جالوت در چشم بر هم زدنی نقش برزمین شد. عاقبت بخیری یعنی هرکس به کمال وجودی خودش برسد،خواه سنگی باشد که رسالتش نابودی جالوت است،خواه موشکی از نوع سجیل یا فتاح یا سایر ماموران الهی! برای نابودی اسرائیل. به گمانم این شب‌ها در انبارهای موشکی کشورمان میان موشک‌ها جو معنوی عجیبی غالب شده، آنهایی که هرشب انتخاب می‌شوند برای هدف قرار دادن سپاهیان جالوتی اسرائیل، سرمستانه رجزخوانی می‌کنند و موشک‌هایی که در صف عملیات هستند غبطه می‌خورند به حالشان. چیزی شبیه حس و حال رزمندگان در شب‌های عملیات. این خداست که سلاحِ رزمندگانِ جبهه ی حق را اثر می‌بخشد... خواه سنگ باشد، خواه موشک. و ما رمیت اذ رمیت،ولکن الله رمی ✍🏻فاطمه جعفری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
اللّهم سَدِّد رَمیهِم ساداتیم و نزدیک عید غدیر ماییم و یک عالمه کار. چند روز زودتر راهی خانه‌ی پدری می‌شویم. اما امسال خواهر برادرها دیرتر آمدند و من تنها ماندم. گردگیری و گرفتن تار عنکبوت‌ها که تمام شد، اتاق‌ها را جارو زدم. بعدازظهر افتادم به جان حیاط. خانه‌های روستایی تمیزکاری‌هایش با خانه‌های شهری خیلی فرق دارد. وقتی شلنگ آب را دستت بگیری، دلت هوس می‌کند همه گل‌ و درخت‌های باغچه را سیراب کنی. گرد و خاک که تمام می‌شود، دلت حال می‌آید از بوی دلچسب دیوارهای خیس کاه‌گلی. شستن حوض و تازه کردن آبش که تمام شد، رفتم سراغ پاک کردن شیشه‌ها. آخر شب بود و از خستگی دیگر نا نداشتم. مادرم که بنده خدا حال ندار بود و زودتر خوابش برد. من هم بالاخره زنگ استراحت زدم و رختخواب انداختم. سرم را که گذاشتم روی بالشت، جوری خوابم برد که تا صبح بی‌هوش شدم. صبح که بیدار شدم، طبق عادت رفتم سراغ موبایلم. خواهرم پیامک فرستاده‌بود؛ خبرارو دیدی؟؟ دلهره افتاد به جانم! یعنی چه خبر شده دم عیدی!؟ بیشتر که چت کردیم، تازه فهمیدم قضیه از چه قرار است! دم صبح چه خبرهایی بوده و من بی‌خبر ماندم! پیام‌رسان ایتا را که باز کردم، پشت ترافیک حجم سنگین اخبار ماندم. بی طاقت نگاهم قفل صفحه موبایل بود. عکس سردار باقری که باز شد، با دیدن واژه‌ی شهید، اشک از چشمانم سرازیر شد. یکی یکی اخبار شهادت سرداران و دانشمندان، توی صفحه‌های مجازی بارگذاری می‌شدند و من با چشمانی خیس آن‌ها را تماشا می‌کردم. یکباره قلبم لبریز غمی عمیق شد. امام زمان را زیر لب صدا زدم و گفتم؛خدایا چه عیدی شد امسال! قرار بود شادیانه‌های امسال از سال‌های قبل با شکوه‌تر باشد. لعنت به اسرائیل که عیدمان را خراب کرد. جمله‌ای به حق و قدیمی روی برگی از دفتر ذهنم خطاطی شد؛ «هرکه با آل علی درافتاد، ورافتاد.» بی شک خدا با پیروان فاتح خیبر، است و فتح نزدیک. درست است که اسرائیل به خونخواری عادت دارد، اما شیرمردان علوی هم از خوانخواهی دست نخواهند کشید. سال‌هاست مردم مظلوم فلسطین زیر بار ظلم یهودیان پست فطرت شکنجه می‌شوند. ظلم ظالم هیچ وقت بی جواب نمی‌مانَد. امروز ایران به فضل خدا گوشه‌ای از جنایت‌های این رژیم کودک کش را به خودشان می‌چشاند. غدیر هر چه باشکوه‌تر برگزار شد و انتقام سخت شروع. اجرای وعده‌ی صادق ۳ با ایام بیعت با مولا علی علیه السلام یکی شد. جنگ با تمام دلواپسی هایش در جریان است. جنگی که اسرائیل آغاز کننده آن بود و پایانش با خداست. اما دل مردم آرام است. آرامشی از جنس ایمان و توکل. صدای بغض آلود دخترک فلسطینی توی گوشم می‌پیچد. ؛ «اللّهم سَدِّد رَمیهِم» ✍️ فاطمه سادات مروّج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
حوزه هنری انقلاب اسلامی کاشان
قدرت زنانه فقط یک‌‌چیزی از استقامت به گوشم خورده بود. چیزی شبیه قوام دل نازک زن غم‌دیده. قدرت قورت بغض، جلوی نامحرم ها. گوشه لب جویدن تا جلوی ترکیدن بغض گلوگیر را بگیرد. با چشم خودم دیدم ولی هنوز برایم باور کردنی نبود. به قول زن شهید، محمدرضا بهانه زندگیم، عمرم، نفسم و جانم بود. شب وداع با شوهرشهیدش بلندگو به دست گرفت و جلوی چشم مردم گفت: « چیزی از قبل آماده نکردم. نه سرچ نه تحقیق، هیچی. نمی‌خواهم حرف‌های کلیشه‌ای بزنم. این چهار پنج روز که از شوهرم خبر نداشتم، چیزی جز آب از گلوم پایین نرفته.» با اشاره دست، تشر زد که؛ کسی گریه نکنه. وقت برای گریه کردن زیاده. صدای هق‌هق زن‌های دور و برش را در نطفه خفه کرد. « اول‌ خطابم به رهبر عزیزمه. آقاجان؛ شوهرم برای این عملیات با سر دوید. من خیلی خوشحالم! افتخار می‌کنم. چون نمی‌خواستم شوهرم در بستر بیماری، تصادف یا به هزار و یک علتی غیر شهادت جان عزیزش را از دست بدهد. تا الان پشت و پناهم بود. از امروز به بعد بالاتر از این حرف‌ها و احساسات برام ارزش داره. حرف بعدیم با آمریکا و اسراییله. هر چقدر می‌خواید بمب بسازید. موشک بسازید. منافق تربیت کنید. با مکتب ما و ‌رویش‌های ما می‌خواید چه کنید؟ حاج قاسم را شهید کردید ولی از هر تکه حاج قاسم هزار تا رویید. خیلی‌ها درکی از حاج قاسم نداشتند. بعد شهادتش او را شناختند. این رسم همه شهداست. شهید سلامی، شهید باقری، شهید حججی عزیز، شهید حاجی زاده. شهدا بعد از شهادتشان شناخته می‌شوند. خون همسر من و تمام شهدا رودی خروشان می‌شود به روی شماها. بچه‌هام با کینه تو‌ و اربابت آمریکا بزرگ می‌شوند و راه پدرشان را ادامه می‌دهند. ما به قله نزدیکیم. به زودی این پرچم انقلاب را همراه رهبر عزیزمان به دست امام زمان (عج) می رسانیم.» پارادوکس عجیبی بود مگر نه؟! زن‌ شهید در هضم غم بزرگ کم نمی آورد. زن‌شهید، همان زن‌ دل نازکی است که نمی‌گذارد دلش تمام شود. از نقطه‌های عطف این دل می‌توان قلمه‌‌های قوی زد به درخت تناور انقلاب. ✍🏻ملیحه خانی شب وداع با شهید محمدرضا بهاری نژاد گلزار شهدای کاشان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
خانمی صدا زد: " خواهرها! بدون نیت کار نکنید، این بسته ها برای مراسم شیرخوارگان حسینیه!" بسته های مشگل‌گشا که آماده شد، آرام شدم. خیلی آرام. لابه لای نبات‌ها و شکلات‌ها، تب و تاب های دلم را پیچیده بودم. ✍📸 الهام طاوسی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
هدایت شده از سفیر | Safir
❇️ گودگرافیک 📌 بیست و نهمین نشست طراحان گرافیک انقلاب اسلامی کاشان (سفیر) ⬅️ ایران خیمه حسین (ع) 🕔 زمان: پنجشنبه ۵ تیر ماه ساعت ۱۷ الی ۱۹ 🏛 خیابان علوی حوزه هنری کاشان @Safir_kashan 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
25.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیرین تر از غمت نیست آب حیات، غیر از اشک محرمت نیست - علیرضا مهران 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
45.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویدئو شهدای جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران 🔹به زحمت دوستان مجموعه نگاربانو با مشارکت حوزه هنری کاشان 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
🔹 با "همت" بسیار پریدند همه به "مهدی باکری" رسیدند همه باید که سلامی به "سلامی" بدهیم امروز سپاه ما "رشیدند" همه ✍️ مبین صباغیان 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
▪️ این خانه عزادار حسین است بیایید ▪️ مراسم عزای حضرت سید الشهدا(علیه‌السلام) 🔻 به فیض قرائت زیارت عاشورا ▪️شنبه ۲۱ تیر ماه به مدت ۵ شب ▪️از ساعت ۱۸ الی نماز مغرب و عشاء 🔻 خیابان علوی؛حوزه هنری انقلاب اسلامی کاشان حضور برای عموم بلامانع است 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
نگارخانه خیابانی حوزه هنری کاشان 🔘 دوره شانزدهم ⭕️ مجموعه عکس شهدای مبارزه با اسرائیل 📸 عکس از: ابوالفضل مبارز، محمد علیپور، محمد حسین زارع، محمد حسین عاقلی 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan
34.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 علی اکبرهای خامنه ای 🇮🇷 | حماسه ای دیگر از مردم دارالمومنین کاشان تشییع باشکوه شهدای مبارزه با اسرائیل 🔸یکشنبه ۲۲ تیرماه ۱۴۰۴ 🔰به بپیوندید: 🔸@honarkashan 💠 http://zil.ink/honar_kashan