آیا شما هم احساس فشار و استرس میکنید؟
گاردین نوشت: در عصر حاضر، بسیاری از افراد همزمان با انجام کارهای مختلف، احساس فشار و استرس میکنند. از ایمیلهای کاری گرفته تا شبکههای اجتماعی و وظایف روزمره، همه این عوامل باعث میشوند افراد احساس کنند در برابر حجم زیادی از مسئولیتها ناتوان هستند.
لیندا بلر، روانشناس بالینی، معتقد است که بسیاری از افراد احساس فلج ذهنی دارند و نمیدانند باید چه کاری را اول انجام دهند. این احساس ناکارآمدی باعث تضعیف روحیه میشود و به دلیل حجم زیاد وظایف و حواسپرتی ناشی از فناوریهای دیجیتال تشدید میشود.
حتی کارشناسان نیز با فشارهای مشابهی روبرو هستند، از آمادهسازی برای مراسم خانوادگی گرفته تا مدیریت کارهای حرفهای. این موضوع نشان میدهد که احساس فشار بخشی از واقعیت زندگی مدرن است.
احساس فشار یا استرس شدید، یک تشخیص پزشکی نیست، بلکه میتواند برای هر فرد متفاوت باشد. بررسیهای جهانی نشان میدهد که دو سوم مردم نوعی از استرس را تجربه میکنند که بر زندگی روزمره آنها تأثیر میگذارد.
بلر اشاره میکند که افزایش فشارها نه تنها به دلیل مسئولیتهای جدی، بلکه به دلیل احساس نیاز به استفاده بهینه از زمان است. افراد احساس میکنند باید تمام فرصتها را غنیمت بشمارند، از یادگیری زبان جدید گرفته تا رسیدن به اهداف ورزشی.
طبق گفته فای بگتی، پزشک متخصص مغز و اعصاب، احساس فشار زمانی به وجود میآید که تقاضاها فراتر از ظرفیت فرد باشد. این فشار میتواند کوتاهمدت یا مزمن باشد و معمولاً ناشی از تلاش برای انجام همزمان چندین نقش و وظیفه است.
استفاده بیش از حد از تلفنهای هوشمند، هرچند به تنهایی دلیل اصلی فشار نیست، میتواند این احساس را تشدید کند. همچنین، دوران همهگیری کرونا باعث افزایش زمان استفاده از صفحهنمایش شد که به خستگی ذهنی و کاهش توانایی تصمیمگیری افراد منجر گردید.
استرس مزمن میتواند تأثیرات جدی بر سلامت جسمانی و ذهنی داشته باشد. مشکلاتی مانند کاهش تمرکز، ضعف حافظه، و حتی علائمی شبیه به زوال عقل ممکن است ناشی از استرس طولانیمدت باشد.
برای مدیریت احساس فشار، فعالیتهایی که انرژی ذهنی را بازیابی میکنند، مانند ورزش، وقت گذراندن با عزیزان یا استراحت کافی ضروری هستند. خواب باکیفیت نیز نقش مهمی در بهبود توانایی افراد برای اولویتبندی وظایف دارد.
در نهایت، باید انتظارات واقعبینانهای از خود داشته باشیم و از تفکرات غیرواقعی یا احساس "بایدها" اجتناب کنیم. انجام کوچکترین کار مفید میتواند به شکستن چرخه استرس کمک کند و افراد را به مسیر بهرهوری بازگرداند.
@DevelopmentSc
@hooree🌹
۳ دقیقه بیشتر وقت نمیگیرد...!
لطفاً این اینفوگرافیک خشکاله را بخوانید و عمل کنید..!🌿☘🌳🌼
متوسط تولید زباله هر ایرانی،۷۰۰ گرم در روز است که بین ۶۰تا۷۰درصد این حجم را زباله های تر (باقیمانده مواد غذایی،پوست میوه و سبزیها) تشکیل می دهند.😭
همین زباله های تر اگر داخل کیسه های پلاستیکی به محل دفن پسماندهای شهرداری بروند ،مایعی سمی بنام شیرابه تولید می کنند که هم در صورت جاری شدن و هم نفوذ به چشمه ها ،قناتها و آبهای زیر زمینی می توانند خطر آفرین باشند.😢
چند راه ساده برای رفع این مخاطرات وجود دارد :
۱) پوست میوهها (بدون هسته سخت، پوست پیاز و سیر) و باقیمانده سبزیجات را بصورت تازه به مصرف موجودات اهلی برسانیم و اگر خودمان هم نداریم به همسایه هایی که دارند بدهیم (بخصوص در روستاها).
۲) اگر می توانیم پوست میوهها و الباقی سبزیجات را در ظروف آبکش مانند در کنار حیاط یا بالکن خشک کنیم تا به خشکاله تبدیل شوند و بعد سر فرصت به دامداران و ....برسانیم.
اخیرا بعضی شهرداری ها و منجمله شهرداری ساوه طرح هایی برای خرید خشکاله و تفاله چای اجرا کردهاند...
۳)اگر باغچه داریم همین ها را در باغچه دفن کنیم تا تبدیل به کود کمپوست شود.
۴) حتی اگر خشکاله ها را نخواهیم به جایی دهیم ،میتوانیم در یک گوشه طبیعت رها یا چال کنیم تا تجزیه شوند ،بشرطی که منظره دیداری بدی ایجاد نکنند.
۵) کمکردن حجم زباله ها،باعث پایین آمدن هزینه های دفن و انتقال و جمع آوری شده و منافع ملی برای شهر و کشورمان دارد.....👏🍏👏
همشهری و هموطن عزیز...!
انتخاب با شماست.!
به زیستی با توجه به همین جزییات شروع می شود.☘🌿
بسم الله.
https://t.me/WWWSNGOIR/67720
@hooree🌹
پایان رادیکالیسم اسلامی؟
آنچه تاکنون از حاکمیت جدید سوریه به نمایش گذاشته شده، از ژست های الجولانی گرفته تا سیاست ورزیهای داخلی و خارجی، تصمیم سازیهای اجتماعی و اقتصادی و انتصابهای حکومتی، نوعی واقعیت اجتماعی را به تصویر میکشد که یک گروه رادیکال بنیادگرای اسلامی، به ظاهر پس از تجدیدنظر در بنیان های فکری خود به یک اسلامگرایی معتدل در قدرت تبدیل شده است.
توازن و اعتدالی که الجولانی تلاش کرده، حتی در ظاهر خویش نیز به نمایش بگذارد، پوشش رسمی دیپلماتیک مطابق عرف بینالمللی؛ اما با آرایشی در سر و صورت و دست ندادن با زنان که تابلویی از اسلام گرایی است.
این ژستهای جولانی و سیاستهای معتدلی که تاکنون پیش گرفته، نسخه و راه حل پیشنهادی انتهای کتاب «خدای مرده زاد» را به یاد می آورد، آنجا که اشاره دارد، در جهانی زندگی میکنیم که این واقعیت وجود دارد، هنوز «میلیونها مسلمان معتقدند که خدا شریعتی را بر آنان نازل کرده که حاکم بر کل امور انسانی است. شریعت اسلامی مثل شریعت راست کیش یهودی (هلاخا) میخواهد، کل زندگی را پوشش دهد» و سپس این سوال را مطرح میکند که «آیا بدیلی برای این قدرتمندترین الهیات سیاسی موعود باورانه زمان ما وجود دارد؟» و سپس پاسخ میدهد: «این بدیل را شاید بتوان در تجدید الهیات سیاسی معتدل، درون اسلام راست کیش پیدا کرد».
اگر باور نکنیم که الجولانی، خوابنما یا دچار انقلاب درونی شده، باید بپذیریم که با بالا گرفتن گرایشات اسلام گرایی سیاسی رادیکال سنی و همچنین تحرکات وسیع منطقهای اسلامگرایی شیعی موعود باورانه و نظامگریهای هر دو گروه، تلاش شده است، توصیههای نظری این چنینی متفکران سیاسی؛ مانند آنچه در بالا از یک اندیشمند سیاسی آمریکایی بدان اشاره شد، به راه حل عملی برای پایان دادن به خشونتها و نظامیگریهایی با گرایشات رادیکال اسلام گرایی سیاسی بدل شود.
از این روست، فردی از رهبری یک گروهی چون «جبهه النصره» و بعداً «تحریرالشام» که هنوز هم در لیست تروریستی «آمریکا» و «اتحادیه اروپا» است، با حفظ ظواهر فردی شریعت و همچنین ظواهر اجتماعی غیراجباری آن مانند برگزاری مناسک عبادی جمعی و تاکید بر رعایت حقوق بشر و حق اقلیتها، مذاهب، قومیتها و زنان با وجود باور به یک الهیات سیاسی؛ اما کاملاً با «دگردیسیهای معتدل در الهیات سیاسی اسلامی»، بر عرصه سیاست سوریه - جولانگه گروه های رادیکال اسلام گرای سیاسی شیعه و سنی- برکشیده میشود.
به نظر میرسد، از رویکردی اندیشهای نیز در کنار دیگر جنبههای ژئوپلیتیکی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار است، شاهد تحولی عظیم در سوریه باشیم. الگویی برای یک الهیات سیاسی معتدل و اسلامگرایی سیاسی توسعهگرا و متمایل به غرب، الگویی که هم پاسخی باشد، بر خواست و گرایشات میلیونها مسلمان با باور به اینکه اسلام، چنان شریعت کاملی است که باید قدرت سیاسی را نیز در دست داشته باشد و هم ممانعت از تبدیل شدن به حکومت اسلامی از نوع سنی آن مانند «امارت اسلامی طالبان» در «افغانستان» و نوع شیعی آن مانند «جمهوری اسلامی» در «ایران».
آیا چنین الگویی استقرار و استمرار خواهد یافت؟ آیا سوریه، پایان رادیکالیسم اسلامی خواهد بود؟
✍مرضیه حاجی هاشمی
@hooree🌹
دنیای مردانۀ مردانۀ مردانه
چرا زنان به شکلی وسیعی در تحقیقات اجتماعی نادیده گرفته میشوند؟
دهههاست که حکومتها دربارۀ لزوم کاهش یا از میان بردن نابرابری جنسیتی در جوامع سخن میگویند و گاهی دست به اقدامات و سیاستگذاریهای کوچک و بزرگ در این زمینه میزنند. اما در میان متخصصان نابرابری، توافقی وجود دارد که نابرابری جنسیتی در جوامع امروزی همچنان شدید و نگرانکننده است. کارولین کرادو پرز، محققی که در این زمینه پژوهش میکند، در کتاب زنان نامرئی به مشکلی بنیادین اشاره میکند که فهم ما از مسئله را تغییر میدهد: از نظر او، زنان به شکل گستردهای در «تحقیقات» نادیده گرفته میشوند.
🌸 مثالهای کرادو پرز انبوه و بهتآورند:
طراحان همهچیز، از فناوریهایی که استفاده میکنیم تا داروهایی که میخوریم و شهری که در آن زندگی میکنیم و قوانین و سیاستهایی که بر ما حکمفرماست، فقط مردان را در نظر داشتهاند.
برای نمونه، تابهحال دقت کردهاید که گوشیهای هوشمند امروزی برای استفادۀ یکدستی زنها زیادی بزرگاند؟ یا نرمافزار تشخیص صدا اغلب با صدای زیر زنانه مشکل پیدا میکند؟ نمونههایی مرگبارتر: زنان اگر درگیر تصادفات رانندگی شوند، به احتمال ۴۷% بیشتر از مردان دچار مصدومیت شدید میشوند.
⬅️علتش آن است که مهندسان ایمنی خودرو را معمولاً با آدمکهایی میآزمایند که الگوی بدنشان متناظر با «متوسط مردان» است: مرسومترین نسخۀ این آدمکها ۱۷۷ سانتیمتر قد و ۷۶ کیلوگرم وزن دارد و نسبت حجم عضلاتش نیز مردانه است.
❗️نکتهای شگفتآور و عصبانیکننده:
هنوز کمربند ایمنیای ساخته نشده است که برای استفادۀ زنان باردار مناسب باشد، در حالی که تصادفات خودرویی یکی از اصلیترین عوامل تلف شدن جنین در اثر حادثه برای مادر است.
زنان اغلب ترکیب هولناکی از سختیهای روزمره و خطرهای پنهان را تجربه میکنند.
مثلاً وقتی به تحقیقات پزشکی میرسیم، شکاف دادهها بسیار خطرناک و اعصابخُردکُن میشود. در آزمایشهای بالینی نسبت زنان بسیار پایین است، که یعنی شاید از داروهایی که به درد آنها میخورد بینصیب بمانند و داروهای نامناسب یا دُز نامناسب برایشان تجویز شود. در نتیجه، احتمال آنکه زنان به واکنشهای دارویی نامناسب دچار شوند بیشتر از مردان است.
❗️دانشمندان حتی تأثیر خاص بسیاری از داروهای موجود بر زنان را نمیدانند. این نکته، زنگ خطری جدی است.
مشکل کمبودِ دادهها و این حقیقت که روی بدن زنان به اندازۀ مردان مطالعه نشده است، وقتی وخیمتر میشود که پزشکان حرفهای درد زنان را جدی نمیگیرند و به رنج جسمی آنها برچسب بیثباتی روانی میزنند: عصبیبودن، جنون، بیعقلی. همین نکته غالباً در واکنش جامعه به ابراز خشم یا نقد زنان هم صادق است.
به گفتۀ کرادو پرز، اگر میخواهیم برطرفکردن این تبعیضها را آغاز کنیم و نگذاریم سوگیریهای قدیمی علیه زنان تثبیت شوند، ابتدا باید سهم بازنمایی زنان را افزایش دهیم. وقتی زنان به مناصبی جدی در عرصههای تجاری و سیاسی و دانشگاهی برسند، میتوانند شکافهای وسیع دادهها و خطاهای طراحی و بیعدالتیهای عمیقاً قوامیافتهای را تشخیص بدهند که از چشم تیمهای مردانهتر دور میماند. صدالبته که در این باب، حرفزدن ساده و عملکردن دشوار است. روایت زنان نامرئی از این سوگیریهای ساختاری، هشدارآمیز و البته الهامبخش است.
🌸کرادو پرز مینویسد:
«اگر هر بار که حرفی کمابیش فمینیستی در توییتر زدهام و مردی عقلم را زیر سؤال بُرده است یک پوند میگرفتم، دیگر تا آخر عمر لازم نبود کار کنم»
✍سوفی مکبین
✍️مترجم: محمد معماریان
@Zane_Ruz_Channel
@hooree🌹
رقص، شادی و مقاومت ملی در برابر حکومت دینی
مجتبی نجفی
رقص به مثابه زبان، عنصر مقاومت ملی در برابر حکومت دینی بوده. فرقی ندارد کجا. از زندان تا ورزشگاه، از خیابان تا مدرسه هر جا که فقه عبوس ترشرو، انسان ایرانی را از شاد زیستن، منع کرد، رقص در قالب فرهنگ مبارزه در قلب زندگی روزمره به میدان آمد.
حتی وقتی که رقصنده ها با نیت از پیش تعیین شده نمیرقصیدند، رقص به مثابه عنصر مقاومت ظاهر شد چرا که این «کانتکست» است بعضا به کنش شهروند معنا میدهد. رقص هم میتواند یک واکنش طبیعی به فشار محیط باشد و هم میتواند یک کنش هدفمند در راستای به چالش کشیدن نظم ظالمانه. همچنانکه در دوران کرونا، رقص پزشکان و پرستاران برای حفظ ایستادگی و تداوم زندگی در برابر ویروس مرگ بود.
در دهه شصت رقص، زبان مقاومت در برابر محدود سازی بود. حکومت دینی با هنر و شادی مشکل داشت، برای همین رقص و شادی خود روش ایستادگی شد. زبان که به الفبا محدود نیست،هر آنچه که میتواند پیام انسان گرفتار در شرایط سخت را به مخاطبهای متعددش انتقال دهد در تعریف زبان میگنجد، برای همین رقص در شرایط تنگنا هم اعلام وجود است، هم ناقل این پیام که هنوز به رغم همه مصایب زنده ام. به عبارتی رقصیدن در جایی که حاکم، شاد زیستن را دوست ندارد و به خصوص در صدد استیلا بر بدن زن است، خود یک کنش مدنی با درجه ای بالا از ارزش ایستادگی است.
اگر رقص و هنر نبود، امروز پروژه حکومت دینی در قبرستانی کردن ایران جواب میداد. اما اگر حکومت در « زن، زندگی،آزادی» شکست خورد، به خاطر فرآیندی بود که از همان سالهای آغازین انقلاب در بطن جامعه شکل گرفت و با مقاومت مدنی تداوم یافت و اکنون گسترده شده.
از زندان تا خیابان، سوژه ایرانی در حال رقصیدن است، برای انتقال این پیام که روح جمعی جامعه را نمیتوانید نابود کنید و رقص و شادی در اوج بحران، هم خطابی به درون است که بایست و مقاومت کن و هم خطابی به بیرون که زنده ام و ایستادگی برای زندگی تداوم دارد.
https://t.me/modjtabanajafifrance/2435
@hooree🌹
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤ عشق مادرانه
این ویدیو مربوط به حدود شصت سال پیش است و خانم فیلیس لوملی را نشان میدهد که با وجود معلولیت مادرزادی و نداشتن دست ازدواج کرد و صاحب هفت فرزند شد.
فیلیس نشان داد اگرچه معلولیت محدودیت میاورد، اما عشق میتواند، از دیوار بلند این محدودیتها عبور کند.
درباره خبر:
https://sabkeideal.com/?p=33529
@EveDaughters
@hooree🌹
این دنیا یک زندگی به مردم ایران بدهکار است
اینروزها حال مردم خوب نیست
نه فقط خوب نیست بلکه اصلا خوب نیست
با هر کی صحبت میکنم
گویی که طرف دنبال کسی بوده که حرف های تلنبار شده در دلش را بیرون بریزد.
یکی از گرانی و تورم مینالد
و دیگری از بیکاری فرزندان تحصیلکرده خود
و آن یکی از فرصتهای زندگی بر باد رفته.
قطعا این دنیا یک زندگی به مردم ایران از سال ۵۷ به بعد بدهکار است
مردم دچار هزار و یک گرفتاری شدهاند
نمیدانند تورم افسار گسیخته را تحمل کنند
یا مسئولین افسار پاره کرده را که با بیکفایتی خود هر روز بر مشکلاتشان میافزایند و هیچ درکی از شرایط مردم ندارند.
مگر میشود در این کشور زندگی کرد و زندگی روزمره مردم را ندید؟؟؟
مگر میشود در کوی و برزن تردد نمود و چهره غمزده شهر و دیار و مردمانش را ندید؟؟
مگر میشود چهرههای تکیده زنان و مردانی که برای گذران زندگی از صبح علی.الطلوع بیرون میزنند و پاسی از شب گذشته که به خانه برمی گردند رو ندید؟؟؟؟
پدران و مادران میدوند تا خود و فرزندانشان زنده بمانند
جوانان تحصیلکرده و جویای کار همه سرخورده و ناامید
ناامید از وضعیت خود و کشور
نه امیدی به بهبودی وضعیت خود دارند و نه امیدی به تغییر شرایط
حتی تغییر شرایط سوریه و سرنگونی دولت دیکتاتور بشار اسد هم یک چشم مردم را گربان و چشم دیگرشان را خوشحال نمود
چشم خوشحال فریاد میزد که عاقبت دیکتاتور همین است حتی اگر به میلیاردها دلار و تجهیزات هم توسط دیگران مسلح شوی باز عاقبت سرنگونیست.
وچشمگریان فریاد میزد :
آخر چرا ؟؟
چرا بایستی در سوریه اینهمه هزینه میکردیم ؟؟
چرا میبایستی هر روز به تعداد فقرای خود میافزودیم تا بشار بماند؟؟
چرا بایستی هر روز تحریم ها را علیه خود شدیدتر میکردیم تا دیکتاتوری در سوریه پابرجا باشد؟؟
چرا بایستی میلیاردها دلار روانه سوریه میشد و جمعهها از تریبون خود مردم را به خوردن اشکنه و بستن لنگ توصیه می نمودید؟؟
چرا؟؟؟
چرا لقمه از دهان مردم بیرون کشیدید تا بشار اسد و خانوادهاش آزرده خاطر نشوند؟؟
و چقدر وفاحت میخواهد که بعد از سرنگونی دیکتاتوری چون آسد بگویی او سقوط کرد چون به ما پشت نمود
یعنی این جرثومه فساد و دیکتاتوری اگر به اینان پشت نمیکرد همچنان دلارهای نفتی به سمت کشورش سرازیر میشد
و حالا دفاع از مظلوم را فهمیدیم.
این دنیا یک زندگی به مردم ایران بدهکار است
مردم ایران چهل و خوردهای سال است شب و روزشان با شعار و ایدیولوژی عدهای متوهم گذشته است
عدهای که تا چند سال پیش وعده برگزاری نماز در کاخ سفید میدادند و امروز شاهدیم که حتی زیارت حرم حضرت رقیه هم دیگر برایشان امکان ندارد.
عدهای که تا چند سال پیش از جبهه مقاومت میگفتند و برای این جبهه چه هزینههایی که نشد ولی امروز شاهدیم بعد از حذف سرشاخههای مقاومت حتی جرات کوچکترین حرکتی ندارند
عمر مردم ایران به پای ایدولوژی عدهای متوهم گذشت .
✍عبدالزهرا هشترودی، جانباز سبز
@hooree🌹
از کشف حجاب اجباری
تا وضع حجاب اجباری!
هفدهم دیماه سالیاد واقعه کشف حجاب در دوره پهلوی اول است. رویدادی که گویا با الهام از تجربه آتاتورک در ترکیه انجام گرفت و هیاهوی بسیاری پیرامون آن در ایران برپا شد.
موافقان و مخالفان حول درستی یا نادرستی آن صفآرایی کردند و مجادلات زیادی بر سر آن ایجاد شد.
حالا امروزه با گذشت بیش از هشتاد سال از آن رویداد دوباره با سخت گیریهای فزاینده درباره حفظ حجاب روبرو شدهایم و همین امر بازخوانی آن واقعه تاریخی را ضروریتر میسازد.
رضاشاه دولتی شبه مدرن بر پا کرد که قرار بود جامعه ایران را از سنت به سوی تجدد راهبری کند. دولتی که کوشید تا مظاهر سنت از قبیل مکتبخانهها، حوزههای علمیه، نظام قضایی شرعی، تعزیه و شبیهخوانی را از عرصه اجتماعی حذف، و نمادهای تجدد از جمله مدارس نوین، دانشگاه، و دادگستری مبتنی بر نظام قضایی مدنی و مدرن را جایگزین سازد.
همچنین رضاشاه کوشید تا برای تحقق یک دولت متمرکز به تاسیس ارتش ملی و اسکان اجباری عشایر اقدام نماید. تاسیس بوروکراسی هم برای سامانبخشیدن به امور مدیریتی این دولت نوپای شبه مدرن صورت گرفت. اما و هزار اما اجبار مردان به پوشیدن یونیفورم و کلاه رسمی و اجبار زنان به کشف حجاب حکایت از امری ظریفتر و پیچیدهتر داشت.
زیگموند باومن جامعهشناس شهیر پستمدرن با ابداع مفهوم دولتباغبانی برای دولتمدرن، از عزم این دولت برای نظم بخشیدن به بینظمیها و وجود ارادهای برای رام کردن وحشیگریها از منظر مدرنیته سخن میگوید. براین اساس دولت مدرن میکوشد تا شهروندانی بهنجار و مطیع تربیت کند که قادر باشند نقش عملگی را برای آن ایفا نمایند.
بنابراین رضاشاه با درک موقعیت پیرامونیایران در نظام جهانی و لزوم جبران عقبماندگی ایرانیان نسبت به جهان پیشرفته کوشید تا سختافزارهایی از جمله بوروکراسی و دانشگاه را وارد نماید.
همچنین از جنبه نرمافزاری سعی کرد تا انسانی تراز نوین خلق نماید که به برنامه تجدد باور داشته و به اندازه کافی مطیع و رام باشد.
فاطمه صادقی در کتاب کشف حجاب به خوبی نشان میدهد که حتی هنر عکاسی هم در این دوران در خدمت آفرینش سوژههایی جدید (آلتوسر) کاربرد مییابد.
به باور صادقی فیگور زنان کشفحجاب کرده در مقابل دوربین و سپس انتشار گسترده این تصاویر در محافل رسمی و غیررسمی جامعه نشان از خلق سوژههایی نوین برای پیشبرد برنامههای تجدد داشت.
نکته مهمتر اینکه افراد جای گرفته در قالبی فرمال، خود نیز کوشیدند تا انتظارات دیگران از خود (دولت) را برآورده سازند و بهنجار شوند. به عبارت دیگر سوژهها تلاش داشتند تا این انتظارات را درونی ساخته و به انسانی نوین تبدیل شوند و این البته نقطه خطرناک عملکرد دولت مدرن در سراسر جهان و البته در ایران دوران رضاشاه بود.
با مرور جامعه شناسانه پروژه کشف حجاب اجباری اکنون چگونه میتوان درباره برنامه وضع حجاب اجباری داوری کرد؟
واقعیت ایناست که ناسازگاری پروژه اخیر با تغییرات اجتماعی و تحولات جهانی بهقدری آشکار است که نمیتوان انتظار داشت به هدف بهنجارسازی در راستای خلق انسانی در تراز جمهوری اسلامی منجر شود.
برنامهای که اکنون صرفا به مثابه اعاده حیثیت حکومت در قبال تخطی آشکار شهروندان از خطوط قرمزش تلقی شده و میکوشد حتی به قیمت افزایش شکافهای اجتماعی و گسترش نارضایتیهای عمومی آب رفته را به جوی بازگرداند.
ارادهای که بهرغم تحمیل هزینههای بسیار به جامعه و نظام سیاسی پیشاپیش محکوم به شکست است.
✍مهران صولتی
@hooree🌹
🔺️نوجوانان در صف جراحی زیبایی؛ زور پول به اخلاق پزشکی میچربد
🔹تب جراحیهای زیبایی به قدری فراگیر شده که این تصور در افراد وجود دارد که نباید به هیچ وجه از قطار پرسرعت عملهای زیبایی جا بمانند و حتی شده به صورت قسطی و چک و سفته عمل زیبایی انجام دهند
🔹تبلیغات فریبنده باعث شده تا سن جراحی زیبایی در کشورمان به ۱۴ سال برسد! ابراهیم رزمپا عضو هیئت مدیره انجمن علمی راینولوژی ایران میگوید نکته مهم این است که در گذشته سن مورد تأیید برای انجام عمل جراحی ۱۸ سالگی بود؛ اما امروزه به لحاظ علمی این سن کاهش یافته و دختران از ۱۴ سالگی و پسران پس از ۱۶ سالگی شرایط عمل را دارند./مهر
@hooree🌹
آیا دینداری نسلهای مختلف با یکدیگر متفاوت است؟
◽️« اگر از یک الهیدان بپرسید که آیا گزینش در دین ورزی روا است یا خیر؟ طبیعتا پاسخ او منفی است. چرا که شما وقتی قرار است دیندار باشید، باید به تمام مجموعه دین معتقد و ملتزم باشید. به تعبیر قرآنی نوئمن" نوئمن ببعض و نکفر ببعض" نباشیم و کل پک را یکجا دریافت کنیم. اما اگر از یک دین شناس به عنوان کسی که از بیرون به دین نگاه میکند و دین را به مثابه یک پدیده بررسی میکند، یپرسید قطعا خواهد گفت که دینداری اشکال مختلفی دارد و ما دیندارانی داریم که برایشان مناسک برجسته و دیندارانی داریم که برایشان شریعت برجسته است. همچنین همه آنها گونههای مختلف دینداریست و همه ادیان نیز به همین شکل است.
◽️ مثلا یک مسیحی در روزهای یکشنبه به کلیسا برود و ارتباط وجودی خاصی با عیسی مسیح بگیرد اما اعتقادی به خواندن همیشگی انجیل نداشته باشد و تنها ارتباط معنوی و وجودی برای او حائز اهمیت باشد. بنابراین من فکر میکنم در طول تاریخ و حتی در میان اندیشمندان نیز میبینیم که هرکدام یک بخشی از دین برایشان برجستهتر است. مثلا فقها، عرفا، متکلمین، مفسرین و فیلسوفان هر کدام یک بخش از دین برایشان پررنگتر است. انگار که ذات بشر یک نوع گزینشگری دارد و حتی در روایتگریمان از زندگی و دین، گزینشگری داریم. اما به هرحال پاسخ الهیاتی به این پرسش این است که نمیشود یک بخش از دین را پیش ببریم و بخش دیگرش را نخواهیم. هر چند این مسئله محقق شده ولی تنها به ما مربوط نیست و در تمام جهان مطرح است و معنویتهای جدید در این فضا شکل گرفته است.»
◽️بنابراین شاید بتوان گفت دینداری در دهههای مختلف و در طول تاریخ متفاوت و دستخوش تغییر میشود. چرا که اگر دینداری را امری دو سویه بدانیم که یک سمت آن امر قدسی و الوهی است و سمت دیگرش انسان زمینیای است که در بافت جامعه زندگی میکند که دغدغههای او در دهههای مختلف، متفاوت است. در برآیند تلفیق امر الوهی و انسان زمینی که دینداری را شکل میدهد، بسیار طبیعی است آن سمتی که در دهههای مختلف تغییر میکند به دنبال آن شکل دینداری نیز تغییر کند. دغدغه انسانهای امروزی با آدمهای عصرهای گذشته متفاوت است و برای همین نیز هست که دینداری شکلهای مختلفی به خود بگیرد.
✍️ وحید سهرابی فر
📌 ادامه اینجا
@sokhanranihaa
@hooree🌹
مراقبت از مراقبت!
✅ چند سال پیش یکی از استادان مشهور صداوسیما در مصاحبهای پیرامون فرزندآوری گفته بود: «هم اکنون برخی خانم ها میگویند بچهدار نمیشویم برای اینکه هیکلمون به هم میخوره. ای مردهشور ببره هیکلت رو . مگه هیکلت رو میخوای ببری آخرت؟ تو این هیکل رو می خوای چه کار؟ غیر از اینه که می خوای ببری تو قبر یا اینکه میخوای هیکلت رو ببری تو خیابون نشون بدی. استفاده هیکلت برای شوهرته و البته شوهرت برای توئه و برای بچه آوردن.»
✅دیشب به بهانه صحبت درباره کتاب ما ایوب نبودیم بحثی شد پیرامون اینکه باید از مراقبت مراقبت کنیم. مراقبت کنیم مبادا مقدس شود، مبادا فرا-برود به عبادت، مبادا منحصر به زنان بشود، مبادا مراقبتکنندگان فقط در پیشگاه خداوند دیده شوند و از رادار جامعه حذف شوند، مبادا با رنجشان تنها بمانند، مبادا نگاه سانتیمانتال به مراقبت باعث شود هرگونه پاداشی برای آن به جهان دیگر موکول شود، مبادا همه مراقبتها به سرنوشت مراقبت مادرانه دچار شوند ...
✅ صحبتهایمان تا امروز و در مجاز با دوستان دیگر ادامه پیدا کرد. درباره اینکه علاوه بر همه ملاحظات، وقتی میخواهیم درباره سختیهای مراقبت صحبت کنیم، زبانمان قفل میشود؟ چرا فکر میکنیم فرد تیمارگر دیگر نباید به خودش و بهروزی خودش فکر کند؟ چرا برایمان جا افتاده که «اَجرمان زایل میشود» اگر از رنج و تنها ماندن بگوییم؟ چرا حتی وقتی قرار است گفتمانی پیرامون مفهوم گستردهای مانند پرواداری/دگرپروایی/ مراقبت شکل بگیرد باز هم فرمان ذهنمان میکشد به سمت سانتیمانتالیسم و عرفان و نمیتوانیم با صدای بلند از اهمیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی معرفتی مراقبت و مراقبتکنندگان و مراقبتشوندگان بگوییم؟
✅ نه فقط جامعه که ذهن خودمان سرکوب را در ما درونی کرده است. ما زبانی نداریم که از اهمیت و حق سلامت و بهروزی مراقبتکننده بگوییم و باعث تحقیرهایی از جنس تحقیر استاد نشود. همین مادری را ببینید: ما برای هم از سختیها و احساسات متناقض و حتی منفی بارداری، زایمان، شیردهی، فرزندپروری، رفتن فرزندان از خانه و تنهایی و احساس پوچی بعد از آن میگوییم، ولی زبان مناسبی برای بیان آن نداریم. دستمان خالی است. فکر و فرهنگ و سیاستگذاری و عرف و حتی خود زبان به ما کمک نمیکنند برای بیان اینکه چقدر سخت است وقتی، از خود بیمارستان تا جامعه، به ما این حس را میدهند که خودمان مهم نیستیم. که صرفاً ابزاریم. که خیلی وقتها با شکم پارهشده و تازهدوخته تنها میمانیم (به قول دوستم فاطمه وقتی بیشترین نیاز روحی و جسمی به مراقبت را داریم با مسئولیت مراقبت از موجودی تماماً وابسته تنها میمانیم)، که در دوران اوج سلامت جسم و باردهی ذهن با ما مانند کالای مصرفی برخورد میشود و بعد دورانداخته میشویم. آن وقت که دیر شده و چیزی نمییابیم که به آن بیاویزیم. اما اگر جور دیگری حرف بزنیم / بخواهیم یا به درد خیابان میخوریم یا خاک...
✍مریم نصر
@kherad_jensi
@hooree🌹